eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
703 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✔️"ضیاءالدین" ✍نرگس سلیمانی خجالت زده بود می‌خواست قرآن را روی سرش بگذارد و بگوید" بحق هذالقران." اما شرمنده بود. چگونه می‌توانست قرآنی را که روزها در طاقچه مانده بود، روی سربگذارد؟ خودش بهتر می‌دانست در سالی که گذشته چقدر از قرآن فاصله گرفته است. باشرمندگی از وجدان درونش و قرآن معذرت خواهی کرد تا به او قسم دهد‌ خدا را و از او خواست تادستش را بگیرد! تاسال دیگر از به سرگذاشتن قرآن خجالت نکشد! تقدیر، فردای شب قدر او رانشانده بود پای منبر فردی که... او هم مثل بیشتر آدم‌ها دوست داشت شبیه کسی باشد که بی نهایت دوستش دارد اما فهمیدن اینکه او چقدر با آن مرد دوست داشتنی فاصله دارد، هم اذیتش می‌کرد‌. وقتی فهمید او از کودکی مأنوس با قرآن بوده است، پیش خود گفت" یک کودکیِ مأنوس با قرآن بودن را" به خودش بدهکار است. وقتی فهمید او در زمان طلبگی‌اش مردمی را پای منبرش کشانده و جریانی ساخته است و به واسطه آن دوباره به مردم یادآوری کرده که قرآن کتاب زندگی است و ما هرچه می‌کشیم از خاک خوردن قرآن‌های طاقچه‌هایمان است بیشتر شرمنده شد. ذهنش مثل همیشه دنبال مقصر می‌گشت، می‌خواست بگوید امان از مدیریت مدرسه علمیه‌شان که در واحدهای درسی‌شان چه درس‌هایی می‌گذارد و درکنارش فقط اندک واحدی قرآن ! اما یادحرف شهید بهشتی(ره) افتاد که می‌گفت:"بهشت رابه بها می‌دهند نه بهانه!" تازه انگار فهمید مدت‌هاست در میدانِ کارنکردنش بهانه‌ها را سرازیر کرده است و خودش را قانع ساخته که دلیلش فلان چیز است و بَهمان کار! اما این بار دیگر کاری نداشت بهانه‌ها واقعی است یا نه! کاری نداشت مدیریت و معاونت آموزش مقصر است در ارائه درس‌هایی که به درد نمی‌خورد یانه؟! این بار قرار بود پیکان رابه سمت خودبگیرد؛"بهشتی ذهنش "هر بهانه‌ای راکنار می‌انداخت. وقتی می دید آن مرد دوست داستنی چه کرده است، بیشتر انگیزه می‌گرفت، او ممنوع المنبر شد؛ ایستاده کنار منبرحرف می‌زد و وقتی ممنوع السخنرانی شد، جلسه پرسش و پاسخ می‌گرفت. بهانه‌ها نتوانسته بود سید علی را متوقف کند اما او چرا حرکت نمی‌کرد!؟ فاصله میان خودش و شبیه او شدن اذیتش می‌کرد، با خود می‌گفت: کاش این مستند را ندیده و حرف‌هایش را نشنیده بود! کارهای پیرمرادش را وقتی در دهه‌های جوانی‌اش دید که چگونه مومنانه می‌جنگیده تا انقلابی را به پا کند، انگار تکلیفش سنگین‌تر می‌شد و قولش به خدا یادش می‌آمد که قرار بود سال دیگر شب قدر از قرآن خجالت نکشد! باید شروع می‌کرد! @AFKAREHOWZAVI
. واگذاری کارها به خداوند ✍م* صالحی هر وقت نا امید شدی و در برابر موانع و مشکلات سخت قرار گرفتی و دستت از همه جا کوتاه شد، وحشت نکن، دلسرد هم نشو فقط بگو:👇 اُفَوِّضُ أَمری إِلَى اللهِ إِنَّ اللهَ بَصِيرٌ‌ بِالعِبَاد(غافر/۴۴) کارم را به خدا می‌سپارم، که او بندگانش را می‌بیند، به بندگانش بیناست. 🔸البته واگذاری کار به خدا به این معنا نیست که خودمان هیچ تلاش و کوششی نکنیم و بگوییم کارم را به خدا واگذار کردم، بلکه باید نهایت تلاش خود را به کار گرفته و در جایی که از اراده ما بیرون است، کار را به خدا واگذار کنیم و بعدش خیال‌مان آسوده و راحت باشد که خدا برای ما بهترین‌ها را می‌خواهد و یقینا هرچه پیش بیاد خیر است. آیات قرآن به ما انرژی و امید می‌دهد. @AFKAREHOWZAVI
. هوایی که نفس می‌کشیم... ✍نرگس ایرانپور زمین همسایه... نگاهی که هوای خیابان را پر کرده است... حرف‌هایی که بی هوا در خانه ذهنمان لانه می‌کند و بذر افکارمان را پرورش می‌دهد... زندگی‌هایی که دیوار به دیوار ما در جریان است و هوای زندگی ما نیز متأثر از آن است به ما ربط دارد؛ به ما ربط دارد که چه کسانی در جامعه بر بوم پاک و دست نخورده ذهن کودکمان طرح می‌زنند، به ما ربط دارد که گل‌های باغچه کوچک زندگی‌مان زیر باران چه حرف و نگاهی رشد می‌کند و قد می‌کشد. حضرت علی علیه‌السلام در حکمت ۳۷۴ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللّه ِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنـَفْثَةٍ فِي بَحْـرٍ لُـجِّيٍّ.» تمام كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر درياى پهناور. حضرت تمام خوبی‌ها را در برابر امر به معروف و نهی از منکر کوچک و ناچیز می‌شمارند. ناگفته پیداست قدم‌های کوچکی که در جلوگیری از انحراف و ترویج زشتی‌ها در جامعه برداشته می‌شود چنان نسیمی است که می‌تواند به طوفانی از مقاومت تبدیل شود و سدی باشد در برابر سیل بی بند و باری فکری و رفتاری. امر به معروف همان شاخه گلی است که می‌تواند دست به دست بچرخد و تمام فضای حاکم بر جامعه را سرشار از عطر خوش امنیت کند. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 روایت مقلوبه کوبی سرای‌راهبردی‌نورهان😎✌️ از قم به یاد دفاع مقدس: به نیت رسیدن به قدس، افطار قدسی بانوان را نظاره‌گر باشید. من قم المقدسة وعلى امل الوصول إلى القدس ، شاهدوا افطار النسوة في أجواء المقاومة . מהעיר קום, צפו בנשים מוסלמיות שוברות את הצום בדרך לקודס. نوش نگاهتون❤️🌿 🌱@noorhan_strategic_house
برخی میگن با اعلام شروع طرح از روز شنبه ، طبق دیده های شخصی و اظهار نظر افراد کشف حجاب کرده در فضای مجازی ، کمتر شده است ❓شما طبق دیده ها، تعداد کشف حجاب ها را، چطور ارزیابی می کنید؟ 🖇لینک شرکت در نظرسنجی 👈👈ممنون می شوم نظرسنجی را منتشرکنید.(کمتر از۴ روز فرصت هست) https://eitaa.com/dokhtarehavva
. برهم نزدن قاعده بازی ✍نجمه صالحی یکی از بازی‌های کودکی که خیلی جدی آن را دنبال میکردیم قایم باشک بازی بود، با شروع بازی هرکس یک گوشه امن پنهان می‌شد؛ اما گاهی یکی از بچه‌ها کم طاقت بود و خسته می‌شد، وسط‌های بازی که کم کم داشت جای همه لو می‌رفت، با اعتراض به برخی قوانین بازی بیخودی خودش وسط می‌پرید و می‌سوخت. بقیه هم با این کار او خنده‌شان می‌گرفت و با صدای بلند می‌خندیدند و لو می‌رفتند و از سوراخ‌هایی که خزیده بودند بیرون می‌آمدند؛ این‌ها هم می‌سوختند ولی از بازی‌شان لذت برده بودند. جالب است که یکی از بچه‌ها هیچ‌وقت در قایم باشک بازی پیدا نمی‌شد و تا پایان بازی اثری از او نبود. او یک جای امن نشان کرده بود و با خیال راحت آنجا می‌رفت و بقیه را تماشا می‌کرد و میوه‌اش را می‌خورد و در آخر هسته میوه‌اش را به امید میوه دادن، در باغچه می‌انداخت. گاهی با مشاهده‌ی عکس‌العمل بعضی از آدم‌ها در شرایط کنونی جامعه‌، به یاد این بازی می‌افتم. برخی افراد هستند که در میانه‌ی راه زندگی با اعلام نارضایتی از شرایط، محدوده‌ی امن خود را ترک می‌کنند و قاعده بازی را به هم می‌زنند. آنان با سر و صدا و خواندن آیه یأس هم خود و هم دیگران را از ادامه راه بازمی‌دارند. گاهی باید با مشکلات کنار آمد، به آن لبخند زد و آن را مثل بازی دانست، در این صورت با اینکه در آخر، برگ برنده در دست‌مان نبوده اما از بازی دنیا با امید به پیروزی لذت برده‌‌ایم. گاهی کافی‌است در سکوت به تماشای حرکت قطار زندگی بنشينيم، خواهی نخواهی قطار، مسیر خود را ادامه می‌دهد. کاش به جای به جان خریدن سم مهلک ناامیدی، آرام یک گوشه بنشینم و میوه‌مان را بخوریم و بذر امید را به دل خاک بسپاریم تا با توکل بر قادر بی‌نیاز، مرواریدهای صبر همچو لوبیای سحر آمیز با اولین طلوع خواستن جوانه بزنند و رشد کنند و تا آسمان کامروایی و روزهای سبز آینده پیش روی‌مان قد بکشند. با تیشه زدن به ریشه ناامیدی و تلاش و کاشتن بذر جادویی امید، می‌توان معجزه موفقیت را درو کرد. امام جواد علیه السلام می‌فرمایند: اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى. بحارالانوار، ج۵، ص۱۴. @AFKAREHOWZAVI
. بیدار مانده تا سپیده دم ✍طیبه روستا پنجره نیمه باز بود و صدای الغوث الغوث مردم همراه نسیم خنک فروردین ماه از پارک محله می آمد. امیرمهدی خزیده بود لای کتاب قصه هایش و همان جا چرت می زد. دینگ دینگ پیامک، حواس سپیده را مثل همیشه پرت کرد و کتاب دعا را زمین گذاشت. نام "آرمان جانم" لبخندی نشاند کنج لبش. - شرمنده م خانمی، امشبم نمی تونم بیام خونه. از پیامک بی سلام و خداحافظی شوهرش انگشت هایش بی اختیار دور دانه های تسبیح جمع شدند. آرمیتا خمیازه کنان به پیراهنش چنگ انداخت و سر گذاشت روی زانویش. همزمان جغجغه ای زیر پاهای دخترکوچولو جیغ کشید و چرت پسرک را پراند. امیرمهدی تکانی خورد، با چشم های درشتش به مادر زل زد و دوباره خوابید. سپیده دخترش را بغل گرفت. لحظه ای نگذشت که صدای ملچ ملوچ شیر خوردن با ذکر زیر لبی زن یکی شد. بچه ها که خوابشان عمیق شد، گذاشتشان روی پتوی کوچکی و زیر قابلمه را روشن کرد. پاهایش کنار اجاق گاز و چشم هایش روی شعله های آبی ماند و زیر لب گفت: می دونم امشبم کش میاد و صبح نمیشه. لیوان آبی پای گلدان پتوس زرد کنج آشپزخانه ریخت و باز هم با صدای بیرون از خانه همراه شد: یَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ یَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ ... جملات دعا نگاهش را بی هوا انداخت روی عکس آرمان که چند سال قبل نیمه های شهریور روی قله ی جاسوسان گرفته بود. انگشتش را گوشه ی چشمش کشید، به چشم های سیاه عکس خیره شد و به زمزمه خواند: ترسم که اشک در غم ما پرده در شود... عقربه های ساعت دنبال هم می دویدند تا خودشان را به ساعت سه برسانند. دعای قرآن به سر تمام شده بود و به نظر می آمد هوای سحر کمی خنک تر از سر شب شده. عطر پلوی دم کشیده می آمد. پلک های دخترک همراه با نق و نقی کم کم باز میشد. سپیده قرآن کوچکش را به سینه چسبانده بود و چشم های خیسش دنبال نوشته های زیرنویس شبکه خبر می دوید. - با مجاهدت‌های سربازان گمنام امام زمان (عج) دو تیم تروریستی وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی بیگانه در شرق کشور متلاشی شد. دوباره صدای دینگ دینگ پیامک گوشی آمد و لبخند روی لب های سپیده نشاند. المبارک، فروردین ۱۴۰۲ @AFKAREHOWZAVI
. «درباره انقلابی بودن» ✍طیبه فرید برای کسانی که مصداق انقلابی بودن را حاج قاسم می دانند، پیام تسلیت رهبر انقلاب درباره دکتر افروغ کمی تعجب آور بود، یکی از دوستان خیلی شفاف گفت: آقا تعارف می کنند، دکتر افروغ دستش از دنیا کوتاه است می خواهند بد او را نگویند! بگذریم که تحلیل‌های مبتنی بر بد فهمی از کلام امام جامعه گاهی بین خود ما بیداد می کند اما هدف من از این نوشتار روشن کردن عبارت انقلابی بودن است! و مرحوم دکتر افروغ، موضوعیتی ندارد.(تاکید می‌کنم اصلا موضوعیتی ندارد). انقلابی بودن یک پدیده مقول به تشکیک است، درست مثل نور شمع، نورچراغ مطالعه، نور لامپ، نور پروژکتور، نور خورشید و امام که مصداق "نورالله فی ارضه" است. همه این‌ها نورند اما مراتب با هم متفاوت است. برخی در پایین‌ترین مراتب و برخی بسیار به سر منشاء نور نزدیک هستند. انقلابی خواندن عماد افروغ در متن رهبر انقلاب بیان کننده این مطلب است که طیف انقلابیون بسیار وسیع تر از تنالیته‌های سیاه و سفیدی است که برخی تصور می‌کنند. به هر حال برای کسانی که برای فکر کردن و تحلیل کردن وتشخیص و موضع گیری به دنبال معیار و مناطند کلام امام جامعه کفایت می کند. ولله عاقبة الامور @AFKAREHOWZAVI
. ✍فخری مرجانی چگونه خداوند در قرآن با زبان صحبت می‌كند؛ طوری‌كه هر انسانی در هر شرایطی باشد، اگر بنای بر خود داشته باشد، به‌زودی به فطرت خواهد رسید؛ مگر اینکه لجاجت كند؟! راه‌هایی كه قرآن نشان می‌دهد بسیار سهل و آسان است. یكی از راه‌ها این است که شروع به محاسبۀ گناهان خود کرده و آن‌ها را ترك كنیم. در این‌صورت عملاً تغییر را احساس خواهیم كرد. حتی اگر کسی عقیده‌ای به خدا و قرآن و گناه و... ندارد و در شك مانده است، باز خدا راه را باز گذاشته است؛ عقل را كه قبول دارد. همان چیزهایی كه عقل، اجازۀ انجام نمی‌دهد، كنار بگذارد و اگر قبلاً انجام داده، جبران كند؛ خودبه‌خود شبهات او هم رفع می‌شود. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: حجت خدا بر بندگان، پیغمبر است و حجت میان بندگان و خدا، عقل است. و می‌فرماید: پایه شخصیت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش، از عقل سرچشمه می‌گیرند. عقل، انسان را كامل می‌كند و رهنما و بیناكننده و كلید كار او است و چون عقلش به نور خدایى مؤید باشد، دانشمند و حافظ و متذكر و با هوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و كجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت روش زندگى و پیوست و جداشدۀ خویش بشناسد و در یگانگى خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنین كند، از دست رفته را جبران كرده، بر آینده مسلط گردد و بداند در چه وضعى است و براى چه در اینجاست و از كجا آمده و به كجا می‌رود؟ این‌ها همه از تأیید عقل است. (اصول كافى، ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص29) یك‌سری كارها هست که تمام وجود انسان فریاد می‌كشد و باور و یقین دارد؛ به همین‌ها چنگ بزند و عمل كند. هر روز یك‌ربع ساعت خلوت كنیم و این یقینیات را كشف كنیم. زمینۀ نورانیت اگر باشد، تفكر در یكی از واقعیات و یقینات، سرنوشت انسان را عوض می‌كند. نورانیت، در اثر ترك گناه و... به وجود می‌آید. اگر نورانیت نباشد، تفکر هیچ اثری نمی‌گذارد. در آخر هم همه را رها می‌كند كه این حرف‌ها چیست. @AFKAREHOWZAVI
گذری‌بر گذری‌بر (ع) گذری‌بر گذری‌بر گذری‌بر گذری‌بر (قبل‌وبعداسلام) گذری‌بر گذری‌بر گذری‌بر گذری‌بر و گذری‌بر گذری‌بر و تاریخ‌پژوهان! به ما بپیوندید و ما را به دیگران معرفی کنید... 📜 کانــال گـــــــــــــذرگــــــــــاه 📜 (وابسته‌به انجمن‌علمی‌تاریخ‌جامعةالزهراء(س)) 🌐 http://eitaa.com/tarikh_j -----------❀❀✿❀❀--------- @tarikh_j
❇️ قدر گوهرها را باید دانست ✍بانو آلاله سربازان و جان بر کفان که در پی عزت دین و آزادگی و امنیت و آرامش کشور هستند، آنان همچون دژهایی قوی برای والیان هستند، آنان از سرمایه و نیروهای انسانی و معنوی محافظت می‌کنند تا مبادا از گزند روزگار آسیبی به این نیروها وارد شود. آنان همچون دژ های محکمی هستند که تمام خطرات را به جان می‌خرند و سپر بالا برای دیگران می شوند. دیگرانی که برای این سربازان مهم و ارزشمند هستند و همچون خانواده‌ای خویش لحظه‌ای در پی نگرانی و آزارشان نیستند، آنان غریبانه و مظلومانه دفاع می‌نمایند تا روزی چنگال دشمن به گوشت و خون هموطنان‌شان وارد نشود. بنابراین باید آنان را چون گوهر و دُرهای گران‌بها دانست و این بهای بزرگ و باارزشی که اکنون در اختیار است به بهانه‌های واهی و بی فایده از دست نداد! @AFKAREHOWZAVI
. سفره را جمع نکن تا ببرم روزی خویش ✍نرگس ایرانپور هلال رمضان المبارک به سرانجام می‌رسد و بساط نفس‌های عبادت و خواب‌های تسبیح جمع می‌شود. دوباره آغوش سرد زمین در حسرت آسمان و ملکوت خواهد سوخت. حریصانه دستان توبه‌ام را به سطر سطر ابوحمزه گره می‌کنم؛ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَاأَرْجُو غَيْرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَيْرَهُ لَأَخْلَفَ رَجائِى، وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى وَكَلَنِى إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِى وَلَمْ يَكِلْنِى إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِى سپاس آن مهربان خدایی را که تنها پناهگاه امید من است و دستان امیدم تنها به در خانه او دراز است که امید به غیر در خانه او نهایت ناامیدی است، سپاس خدایی را که مرا به خودش واگذاشت و با این نیازمندی به درگاه خویش اکرامم کرد، مرا به دیگران نسپرد تا خوار و بی احترام مخلوق سرتاپا نیازش شوم. گاه در هوای افتتاح نفس می‌کشم، اللّٰهُمَّ إِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبِى وَتَجاوُزَكَ عَنْ خَطِيئَتِى وَ صَفْحَكَ عَنْ ظُلْمِى وَسَِتْرَكَ عَلَىٰ قَبِيحِ عَمَلِى، وَحِلْمَكَ عَنْ كَثِيرِ جُرْمِى عِنْدَ مَا كانَ مِنْ خَطَإى وَ عَمْدِى أَطْمَعَنِى فِى أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَاأَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ؛ چنان بخشیدی و گذشتی و پوشاندی و رد شدی که پا از حد خود فراتر گذاشته و از درگاهت آن چنان درخواست کردم که هرگز شایسته آن نبودم. معبود من! نفس‌های آلوده‌ام به هوای مغفرتت عادت کرده و چشمان امیدم به دستان کرم توست. از من درگذر و آبرویم را بخر. @AFKAREHOWZAVI
. «خوشا بحال گیاهان» ✍طیبه فرید خدا می داند چقدر مستعد بوده که در مسیر حرکت جوهری اش وسط دل یک دیوار سفت و محکم، وقتی از بیرون چیزی پیدا نبود، در عمق ظلمات و اتمسفر سیمان چی گفت و چی شنید که بالاخره توانست دل سخت و تاریک دیوار را بدست بیاورد و بشکافد و از آن درزهای باریکِ عین مو،بیرون بزند. حس و حالش وقتی اولین بار دیوار ترک کوچکی برداشت حتما دیدنی بود. لحظاتی که هیچ دوربینی ثبتش نکرد. وقتی که برای اولین بار رد نور نازکی که از بین شیارها راهش را در تاریکی باز کرده بود افتاد روی صورتش. از رنگ گلهایش پیداست دیوارش، دیوار متفاوتی بوده.شاید هم جوهرِحرکت جوهری اش خیلی پررنگ بوده! این اتفاق جوهری سبز و بنفش ملیح که دیوار را قانع کرده و از مرزهای امنش بیرون زده تجلی آیه «ومن یتق الله یجعل له مخرجا» ست.... خودش هم می داند! کسانی که زبان گل ها را بلدند هم می دانند.تقوای گل ها عشق به نور است! سهراب هم می گوید خوشا بحال گیاهان که عاشق نورند‌! (عکس از استاد بیژن کیا) @AFKAREHOWZAVI
✍زهره قاسمی دل من کمی بی قرار است و بس پشیمان و نالان و زار است و بس از این کوه تقصیر و جرم و خطا به درد آمده در فشار است و بس حسادت، خیانت، قضاوت، دروغ همه آتش روزگار است و بس نه رحمی به فرجام خود کرده ام نه دنیای من افتخار است و بس شدم خسته از قفل و زنجیر دل برایم هوا مثل نار است و بس همیشه سرودم که عاشق منم جهانم اسیر شعار است و بس شده آخر دفتر عمر من نگاهم به دستان یار است و بس شکسته دو بالم خدایا ببخش نسیم کرم آشکار است و بس... @AFKAREHOWZAVI
📖حبل المتین ثقلین 🌟وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ✍️زهرا سعادت خداوند برای هر پیامبری معجزه‌ای در شأن ایشان آفرید تا حجتی بر امت خود بوده و ایمان آن‌ها قوی و مستدل گردد و معجزه بی‌بدیل و مصون مانده از هر نقصان و تحریف و ایرادی که همچنان به آگاهی بخشیِ امت اسلام نسبت به رویدادهای به‌روز جامعه اسلامی پس از گذشت ۱۴ قرن می‌پردازد را برای اثبات حقانیت پیامبر نور و رحمت(ص)بر ایشان ارزانی داشت! کلام مکتوبِ مبیّن پیشامدهای حال و پسین دنیا در قالب کلمات صریح و مفهوم، کتاب خودشناسی شفابخش و ایمان به رحمت ولایت و موءید معاد است تا با غور در ژرفای اقیانوس معارف بلند و حکیمانه‌اش علوم مختلف را به جهانیان عرضه دارد! گوهر گرانبهایی که پیامبر(ص) در "حدیث ثقلین" آن را نزد امت خویش به ودیعه نهادند تا به‌واسطه این "حبل المتین" به بازسازی شخصیت معنوی خود و اصلاح رابطه با خداوند بپردازند! در عصر تکنولوژی مدرن، عرصه کارزار تفکرات مجازی به اندازه حفظ ارزش‌های انقلاب بنابر گفتمان‌های هوشیارانه رهبریِ بیناضمیر،اهمیت داردتا با انتشار مفاهیم قرآن بر پایه سلایق مختلف،تهدیدها را با درایت تبدیل به فرصت‌های ناب تاثیر گذاری اجتماعی نموده و از مهد تمدن ها و فرهنگ‌های بشر در راستای ترویج معارف غنی دینی و ارتقای زیست معنوی افراد در سایه کلام وحی بهره بگیریم! امید که با برنامه ریزی هدفمند نهادهای متولی قرآن،نیروهای معتقد به اندیشه های ناب اسلام در جهت حفظ کرامت کلام وحی،آثار فاخری را با رعایت آداب قرآن در جهان اسلام ماندگار سازند! @AFKAREHOWZAVI
. ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم من پُست غلامیِ تو احراز نکردم 🕊روزهای‌آخر مهمانی‌ات، الهی بالحسین العفو 🕊 @AFKAREHOWZAVI
، یك (۱) فخری مرجانی قرآن در مطالب فطری، طوری صحبت فرموده كه بی‌سواد و عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد و... در هر نقطه از جغرافیای عالم، اگر مختصری سالم و سلامت باشند، خیلی چیزها می‌آموزند. یکی از حقیقت‌های فطری که قرآن ما را به آن توجه و تذکر می‌دهد، خواب و عالم رؤیا است. خواب چیزی است كه هیچ انسانی نمی‌تواند بگوید من از آن سر درنمی‌آورم. هر کسی توجه عمیق به این واقعیت كند، خیلی چیزها می‌فهمد. احتیاجی به كلاس یا تابلو نیست. خودش از درون خودش و با زبان فطرت، به خیلی از حقایق راه پیدا می‌كند. قرآن فقط توجه می‌دهد. بقیه بستگی به تلاش انسان دارد. خداوند در سوره روم، آیه۲۳ می‌فرماید:«وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یسْمَعُونَ»؛ و از نشانه‌هاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مى‌شنوند نشانه‌هايى قطعى است. خداوند در این آیه، خواب را یكی از آیات خدا معرفی می‌كند؛ آن‌ هم خیلی صریح و روشن. قبل از خواب نیرویم به صفر می‌رسد. اگر دو سه روز بی‌خوابی ادامه پیدا کند، توان تكان‌خوردن برای نوشیدن یک جرعه آب‌ هم ندارم. در خواب، چه اتفاقی می‌افتد كه من قدرت پیدا می‌كنم؟ من با خوردن، یک‌سری انرژی‌ها از این عالم طبیعت به دست می‌آورم، مثلاً زمانی که ضعف می‌کنم، عسل می‌خورم، میوه می‌خورم و...؛ انرژی به دست می‌آورم و كار می‌كنم. این‌ها انرژی‌های مادی است كه من با خوردن به دست می‌آورم و خودم هم می‌فهمم كه منبع آن انرژی از كجا است. اما یك انرژی دیگری هست كه این انرژی‌‌های مادی در حكومت او كاربرد دارند. آن انرژی خاصی است كه از كباب و عسل به دست نمی‌آید؛ بلکه این‌ها، در حكومت یك نیروی دیگری است كه وقتی من بی‌خواب شوم و آن انرژی کم شود، انرژی‌های مادی كارساز نیست. اگر ۱۰روز بی‌خواب بمانم، هر چیزی به من بدهند، معدۀ من با كیسه فرقی نمی‌كند و نمی‌تواند آن را هضم كند. چشم با همۀ انرژی‌ای كه دارد، دیگر نمی‌تواند ببیند، گوش نمی‌تواند بشنود، دست نمی‌تواند كار كند. همه این انرژی‌ها در زیر فرمان او است. وقتی به خواب می‌روم، من را كجا می‌برند؟ این انرژی در كجا و چگونه تزریق می‌شود؟! چه كسی تزریق می‌کند؟ كِی من را از این بدن می‌برند؟ كِی من را به این بدن برمی‌گردانند؟ خود فطرت از خودش می‌پرسد و خودش دنبال جواب آن است. خودش می‌فهمد به‌ سوی نقطه‌ای كشیده می‌شود و آن «هیچ‌بودن خودش» است. آن منیّتی كه همۀ عالم را پر کرده است، هیچ می‌شود. درك این مطلب به قشر و جنس و سن خاصی احتیاج ندارد. هر كس نورانیت عقلش بیشتر شود، همان مقدار به آن نقطه کشیده می‌شود كه من هیچم و فقط نمودی دارم. هر چه از درون به این حقیقت نزدیك می‌شود؛ آنگاه آمادگی پیدا می‌كند برای درك یك‌سری معارف نورانی كه ذهنی نیست. در این صورت فــطرت را درون خود حس می‌كند. اینکه خواب دست من نیست، این را تمـام فطرت‌ها می‌توانند بفهمند و احتیاج به سن و سواد و جنس و... ندارد. با خود بگوید راستی خواب در اختیار من نیست؛ هیچ انسانی این قدرت را ندارد که در مقابل خواب مقاومت کند. @AFKAREHOWZAVI
1⃣ ................................................ 💠 وقت نوشتن؛ وقت زندگی ✍ نجمه صالحی، دانشجوی دکتری تاریخ اسلام وقتی می‌توان از کلمات، برای نشان دادن سلامتی، خوبی، فراوانی و مهربانی استفاده کرد. وقتی می‌توان از كلمات، برای اعلام موجودیت و پویا بودن فکر و اندیشه بهره برد. وقتی می‌توان از كلمات، نه برای توصيف موقعيت، بلكه برای تغيير آن استفاده کرد. وقتی می‌توان از کلمات، بذر امید را در جان دیگران کاشت یعنی تأثیر کلمات شگفت‌انگیز است‌. وقتی نوشتن، نوعی تفکر و استخدام واژه‌ها برای آرایش کلام است و کلام، تنها رسانه‌ی فکر. وقتی نوشتن، نوعی از برقراری ارتباط با انسان‌ها و جهان پیرامون است با بهره‌گیری از واژه‌هایی که حاکی از تجربه‌ها، حقایق و ایده‌ها است. وقتی نوشتن، بهترین مونس در امواج دریای متلاطم زندگی می‌شود و می‌توان با آن به دل دریا زد و از امواج نترسید. می‌نویسم تا یادم نرود که این تلاطم‌ها همیشگی نیست و آرامش پس از آن شیرین‌تر است. می‌نویسم تا نوشتن جزئی از من شود و به زندگی‌ام طرح تازه‌ای بزند، می‌نویسم و کلمات را با خود تکرار می‌کنم تا بدانم که سرنوشت را می‌شود از سر نوشت. ♡نوشتن را دوست دارم. امام صادق علیه السّلام: اُکتُبُوا، فأِنَّکُم لا تَحفَظُونَ حَتّی تَکتُبوا؛ بنویسید، چرا که شما هرگز (علوم خود را) حفظ نمی‌کنید، مگر آن که بنویسید. *کافی، ج2، ص۵۲ @HOWZAVIAN
✏️نویسا بمان... ✍سیده ناهید موسوی بنویس، تا با چیدن حروف واژه‌های امید، آرامش، مهربانی و محبت جوانه بزند. بنویس، تا بجای یک‌بار در دنیا دوبار زندگی کنید. بنویس، تا روحت قوی و خون قدرت در رگ‌هایت جریان پیدا کند. بنویس، مشکلات و سختی‌ها را زیر‌ پا بگذار تا از آن‌ها پله بسازی و به اوج برسید. بنویس، تا جهان تازه‌ای به رویت گشوده شود و با نگاهی نو دنیا را تماشا کنید. می‌نویسم، تا با خلق کلمات ترس و ناامیدی درونم را به نور هدایت کنم. می‌نویسم، از تمام خوبی‌ها و بدی‌های روزگار و آدمیان تا تفاوت‌ها را پیدا کنم. می‌نویسم، از تمام تلخی ها و شیرینی های زندگی تا از آن‌ها درس بیاموزم. می‌نویسم، از انسان‌های قوی که بی هدف زندگانی نکردند و تجربه شدند. می‌نویسم، شاید که حرف دلِ مظلوم و دل شکسته‌ای را نوشته باشم. می‌نویسم، به هر قیمتی زیرا، قلم گرفتن را به دست‌هایم آموختم. می‌نویسم، تا از تهدید برای خود فرصت بسازم، فرصتی برای خوب کردن حال خود. ن و القلم و ما یسطرون* نون، سوگند به قلم و آن‌چه می‌نویسند. *سوره قلم @AFKAREHOWZAVI
. 🔖"تاریخ، تکرار قصه‌ها" کافی است رشته‌ای را با علاقه انتخاب کنی، تمام تلاشت را برای اثبات اهمیت رشته‌ تحصیلی‌ات به کار می‌گیری و ادعاهای بزرگی مثل مادر رشته‌ها بودن و ... را بیان می‌کنی، به خصوص اگر رشته‌ تحصیلی‌ات مظلوم باشد و تو هم مسئول دفاع از هر مظلومی. استادمان همیشه می‌گفت که تقوا داشته باشید و غربت رشته‌تان باعث نشود تا از آنچه هست بزرگنمایی کنید و این نشان دادن واقعیت است که جذابیت رشته را مضاعف می‌نماید. هیچ وقت سِرّ مظلوم ماندن رشته تاریخ را نفهمیدم، چطور تاریخ مظلوم بود، در حالی که مردم تکرار تاریخ را می‌دیدند؟ حالا آن علاقه تاریخی تو را نشانده پای دیدن واقعیتی که هر لحظه دیدن و در واقع تجربه‌اش غم‌ها بر دل می‌اندازد. تمام تلاشت را‌ می‌کنی تا فقط ببینی و ببینی، ذهنت را از هرگونه مقایسه، تصور و تصدیقی نجات دهی و فقط ببینی. مگر می‌شود ماجرای مردمانی را ببینی که قصه‌شان با آب و مظلومیت و دینداری گره خورده است و تو ذهنت را فقط آنجا نگه داری؟ داستان تشنگی شهید شدن عده‌ای، تو را یاد... و تو در این میان، تمام تلاشت را می‌کنی تا یاد فرات که آب‌ها داشت و نزد خودش مردمانی را تشنه گذاشت، نیفتی! تلاش می‌کنی پیکرهای تکه شده و تکه استخوان‌های پیدا شده‌شان بعد از سال‌ها، ذهنت را سمت قصه گردان کمیل نبرد، سمت فکه و روایت تفحص‌ها! این حجم تشابه را نمی‌توانی درک کنی! نکند اینجا کربلاست! نکند اینجا حتی کربلای ایران است! آنجا ولی همه چیز فرق دارد! مسیر بیابانی نیست؛ جنگلی است! تاچشم کار می‌کند درخت است، مردمانش چشم رنگی‌اند و خبری از نشانه‌های ظاهری مردم ما نیست؛ پس چرا قصه‌هایشان آن‌قدر مشترک است؟! وحالا تکرار تاریخ را بیشتر از هر لحظه ای درک کرده‌ای! فرقی نمی‌کند عرب باشی یا آریائی یا حتی چشم رنگی اروپایی! وقتی طرفدارحق باشی، همیشه باطلی هست که حق به مذاقش خوش نیاید و آن‌ وقت می‌شود قصه کربلاها کربلای حسین _ع_ ،کربلای بچه‌های خمینی _ره_، کربلای سربرنیتسا... @AFKAREHOWZAVI
. 🔖دیدار رهبری با دانشجویان در ماه رمضان جوان‌های عزیز! راه روشن انقلاب را با جدیت دنبال کنید/ کشور به آرمان‌خواهی و امید و عقلانیت احتیاج دارد. راه روشن را جوان‌های عزیز! با جدّیت دنبال کنید؛ راه روشن انقلاب و اسلام و کشور و نظام و این‌ها را با جدّیت دنبال بکنید. 📌کشور به شماها نیاز دارد. احتیاج دارید به آرمان‌خواهی، به امید، به عقلانیت. 🔹آرمان‌خواهی یعنی همان افقهای دور که اشاره کردم. این اگر نباشد امکان ندارد. آرمان‌خواهی موتور حرکت است، موتور پیشران حرکت آرمان‌خواهی است. 🔹 امید؛ سوخت این موتور است، اگر امید نباشد این موتور حرکت نمیکند. آرمان‌خواهی در دلش میماند غصه‌اش را میخورد اگر امید وجود نداشته باشد. 🔹عقلانیت؛ هم فرمان این موتور است. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹ @AFKAREHOWZAVI
. ✔️اندر احوالات مقوله‌ی دینداری مردم قسمت اول ✍زينب نجیب امروز در برخی محافل به اصطلاح روشنفکرانه و به قلم تاریک‌اندیشانِ‌ روشنفکرنما مطالبی شنیده و خوانده می‌شود که نه به طرز ماهرانه و هنرمندانه که به شیوه‌ای ناشیانه و مغرضانه چنان مغالطات را به هم تنیده‌اند که تنها تشویق هم‌قطاران خود را با خود همراه می‌کنند و همیشه سوسوی امیدی به پذیرش آن از سوی عموم مردم دارند. البته در بسیاری از موارد، این مردم هستند که در بزنگاه‌ها مسیری خلاف آنچه آنان ترسیم کرده‌اند انتخاب می‌کنند. و اما سخن ایشان درباب جایگاه دین در جامعه ایرانی؛ موارد استدلال ایشان بدین گونه است: ۱. فرود دینداری در سال‌های اخیر آن هم با شیب تند. البته هیچ سندی بر این قول ارائه نمی‌شود و صرفاً در مقام یک ادعا باقی می‌ماند. ۲. عدم باور و پذیرشِ حکومت بر این موضوع که مردم فاصله زیادی با دین گرفته‌اند. بر این ادعا هم هیچ سندی ارائه نمی‌شود و تنها به عدم رفراندوم توسط خود حکومت و عدم نظرسنجی از مردم اشاره می‌شود. که البته این جنابانِ جامعه‌شناس، خود بهتر می‌دانند که این نظریه چقدر مضحک می‌نماید. اما نگارنده برای مخاطب، این نکته را یادآور می‌شود که در هیچ جای دنیا و در هیچ حکومتی در طول سال‌های حیاتِ آن حکومت، هیچ‌گونه رفراندومی برگزار نمی‌شود. این در حالی‌ است که جمهوری اسلامی ایران به مناسبت برخی مناسک ملّی مانند ۲۲ بهمن و روز قدس و به دلیل انتخابات به تعدادِ حداقل دو برابر سال‌های حیاتش، خود را به رفراندوم گذاشته است. از سوی دیگر، رفراندوم در حکومت اسلامی معنا ندارد. یعنی اگر افراد یک سرزمین مسلمان‌اند یا باید در حال تشکیل حکومت اسلامی باشند یا اگر این حکومت تشکیل شده باید در مسیر حفظ آن و آرمان‌هایش و البته رفع نواقصش حرکت کنند نه اینکه آن را به رأی بگذارند. ۳. کاهش حضور در مساجد، روزه‌خواری، عدم پرداخت خمس از دیگر استدلال‌های این جنابان است. این مطلب را هم بدون سند و آمار دقیق مطرح کرده‌اند که البته نگارنده کامل رد نمی‌کند اما فراگیر نمی‌داند. ۴. از دیگر دلایل ایشان این است که پیاده‌روی اربعین و یا حضور میلیونی مردم در زیارتگاه‌ها مانند مشهد و قم و جمکران نمی‌تواند به معنای دینداری مردم باشد. زیرا این مناسک حواشی دین است و نه خود دین. این مطلب را با شماره ۵ با هم پاسخ می‌دهم. ۵. تمسک به برخی شاخص‌ها مانند آمار انتخاب اسامی غیراسلامی بر کودکان. سؤال می‌پرسم چطور چنین آماری می‌تواند شاخص دینداری باشد و مثلا استفاده از اسامی ایرانی به‌جای اسامی ائمه نشان از بی‌دینی تلقی شود اما حضور میلیونی مردم در اربعین، اعتکاف، کمک‌های مؤمنانه، حضور در حرم رضوی در لحظه تحویل سال و... نمی‌تواند نشان از علاقه مردم به دینداری باشد؟ این عالیجنابان، بعد از کلی آسمان‌ریسمان کردن، از هدف اصلی نگارش و سخن خود پرده برداشته و به نقد تقابل با مسئله‌ی کشف حجاب در جامعه‌ی ایران می‌پردازند. از نگاه این آقایان، قانون حجاب ضربه‌ی مهلکی به دین می‌زند و از آنجا که در ایراد استدلال‌های به‌اصطلاح آبکی دستی بر آتش دارند؛ کشف حجاب را با قتل و دزدی مقایسه کرده و معتقدند دزدی و قتل حرام شرعی نیستند و فقط برای حفظ نظم اجتماعی جرم شناخته شده‌اند و به عبارتی عرف عقلا آن‌ها را جرم می‌انگارند نه حکم خداوند. لذا امروز که عرف، کشف حجاب را پذیرفته است، جرم نیست و قوانین از این زاویه باید تصویب شود. عجبا بر این استدلال! به نظر می‌رسد این نکته آخر را مخاطب خود پاسخ خواهد داد.... پایان قسمت اول ادامه دارد... @AFKAREHOWZAVI
. امام؛ خود دوست داشتنی من خانم دکتر مریم رنجبر با ارسال متنی به جمع نویسندگان افکار بانوان حوزوی پیوست علاقه و محبت انسان به امام و پیشوای خود در این عالم ناشی از دو علت است: یکی حب ذاتی که خدواند در وجود هر انسانی به ودیعه قرار داده است و دیگری علم به ضعف و نقض درونی و ذاتی. به‌عبارت دیگر انسان از یک سو به ذات خود علاقه‌مند است و از سوی دیگر به ضعف و نقض ذاتی خود واقف است بنابراین انسان به ذات خویش و از طرفی به کمال ذات خویش علاقه وافری دارد. انسان کامل خود فعلیت یافته و تکامل یافته انسان است همان خودی که نقضی در آن نیست همان ذاتی که به مقصد رسیده است و این همان میدان مغناطیس هدایت امام است که نفوس با ویژگی حب ذاتی را همانند براده‌های آهن به سوی خود می‌کشاند و با دستگیری و هدایت "ایصال الی المطلوب" به خود دوست داشتنی می رساند. @AFKAREHOWZAVI
. «عدالت پنداری یا عدل الهی» ✍فاطمه شکیب رخ، عضو تحریریه مجتهده امین گاهی از خود سؤال می‌پرسم که به راستی آن عدلی که مردم از عدالت علی (ع) یاد آور هستند، همان عدلی است که اگر بر طبع مردم امروزی جاری شود خوشایند خواهد بود؟ و آن را عدالت محض خواهند پنداشت؟ به راستی اگر امام علی (ع) در عصر کنونی حاضر بود به انواع بی عدالتی متهم نمی شد و افراد مدعی با باورها و توصیف‌های ذهنی خویش، مصادیق اجرای عدالت در جامعه را تعریف و مطالبه نمی‌کردند؟ در پاسخ به سوالات حاضر، ذکر تنها چند مورد از دوران حاکمیت امیرالمومنین(ع) و بیان برخی تصمیم‌های حکومتی ایشان قابل توجه است؛ چراکه در عصر علی (ع) نیز چگونگی اجرای عدالت او بر مذاق بسیاری ناخوشایند بود و بسیاری از مردم زمانه ایشان، درک قابلی از تصمیم‌های امام را از خود نشان نمی‌دادند؛ آنان امام زمان‌شان را جنگ‌آور می‌شناختند چرا که تنها خلیفه‌ی بعد از رسول خدا (ص) بود که سه جنگ داخلی[بین مسلمانان] را جایز دانسته و به دنبال آن، بسیاری از مخالفان و معاندان را در جنگ‌ها کشته بود و خانواده‌های آنان را به عزا و غم نشانده بود. آن‌ها در فرمان جهاد امام سستی می‌کردند و در هنگام اتخاذ تصمیم، امیرالمؤمنین(ع) را به پذیرش نظر خود ملزم می‌دانستند و پس از نمایان شدن اشتباهات‌شان امام را متهم به کوتاهی می‌کردند (۱) آن‌قدر که علی (ع) در وصف آنان فرمود: شما (مردمی) بسيار طعنه‌زن، عيب‌جو، روى‌گردان از حق، پرمكر و حيله هستيد (۲). در عملکردی دیگر علی (ع) وقتی حکومت را به دست گرفت سه تن از فرزندان عباس عموی خویش را به امارت منصوب کرد؛ عبیدالله را به یمن فرستاد، عبدالله را به بصره و بحرین را به قئم سپرد (۳) و به قول امروزی‌ها نزدیکان خویش را منصب داد*. حال آنکه اگر سروری دادن به اقوام نزدیک از منظر امام معصوم بی عدالتی بود، قطعا امام چنین عملی را مباح نمی‌دانست، در همین یک فقره تصور کنیم که اگر در جامعه فعلی چنین امری رخ دهد چه خواهد شد؟ آیا تصور بی عدالتی در نزد عموم اوج نخواهد گرفت؟ به راستی که اگر اجرای عدل شیرین و گوارا بود، چرا مردم زمان علی (ع) در حالی که از بی‌عدالتی خلفای قبل به ستوه آمده بودند، آن را نمی‌پذیرفتند و در اجرای آن سهیم نمی‌شدند؟ و چرا عموم مردم همانند فرمان‌برداری عمار و مالک و دیگران سر در برابر عدل و تصمیم های علی (ع) خم نمی‌کردند؟ و آیا اگر علی (ع) را به زمان کنونی بیاورند طعنه جویان، عدالت را در عملکرد علی (ع) با آنچه که می‌پندارند همسو خواهند یافت؟ * بیان این مطلب به منزله دفاع از چنین اقداماتی نیست و صرفا برای مثال عرض شد چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران چنین مواردی تخلف شمرده می‌شود (ر.ک: قانون طرح مدیریت تعارض منافع). (1) برای جنگ صفین، حکمیت، ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ۷۵۲و ۷۵۸. (2) مكارم شيرازى، پيام امام امير المومنين(عليه السلام)‏، ج 5، ص 192. (3) پیشین، ۷۱۱. پ.ن: اخیرا یکی از آقایان منسوب به اصلاح طلب در فضای مجازی، رای دادگاه نظامی ایران درباره حادثه هواپیمای اوکراین را بی عدالتی محض خوانده بود. @AFKAREHOWZAVI