eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
286 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر و مادر می‌گویند جلوی بچه‌ها نباید اقتدار پدر را شکست، یا به مادرش بی احترامی کرد، چون روح و روان کودک آسیب می‌بیند، کوچک می‌شود، خرد می،شود... ولی تاریخ چیز دیگری به ما نشان داده است. یک جا هست که پیش چشمان پسربچه‌، پدر را دست بسته، با زنجیر به کوچه بردند...، مادر را هم سیلی زدند... چه مادری؟ مادر بارداری که طفلش را در شکم کشته بودند؛ با همه‌ی دردش، برای دفاع از حق و ولایت به دنبال آن‌ها راه افتاد.... چه سیلیی؟ سیلی محکمی که هنوز هم صدایش در گوش تاریخ نمایان است... تا کی باید برای آمدن منتقم مادر انتظار بکشیم؟! ما چکاری برای تعجیل فرجش انجام دادیم؟! ✍ ف. پورشهامی 🏴 صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا اللهم عجل لولیک الفرج💔 @AFKAREHOWZAVI
به‌نام‌او «...در انحراف بزرگ تاریخی در سقیفه، اتفاقات مهمی روی داد. افراد زیادی مواضع متفاوتی اتخاذ کردند. مواضعی که بر مظلومیت آل الله می‌افزود. در روزهای منتهی به شهادت حضرت زهرا(س)، ایشان لحظه‌ای از تبیین و شناخت راه از بی‌راه فارغ نشدند. ایشان با کسانی که در پیچ مهم تاریخی، هویت خویش را نشان دادند، رفتارهایی پرمعنا نشان دادند و به‌نوعی اعتراض خود را از خواص جامعه اسلامی آن زمان ابراز کردند. خواصی که دوران تمدن اسلامی را دیده‌بودند. سخنان پیامبر(ص) را شنیده‌بودند. در غدیر خم حضور داشتند اما به‌وقت یاری دین خدا، عافیت را ترجیح دادند و دنیاطلب شدند...» 🖊 فاطمه میری‌طایفه‌فرد 🔗لینک متن کامل در خبرگزاری بین المللی تسنیم https://B2n.ir/mn2713 @AFKAREHOWZAVI
اسلام پیروز... ایران آزاد... دیروز با وجود مشغله و مشکله، تصمیم گرفتم به دعوت یکی از دوستان برای رفتن به یک مدرسه لبیک بگویم. بچه‌ها مملو از سوال و شبهه بودند. سوالاتی از مسئله‌ی حجاب و ادعای زن‌ستیزی در ایران تا بحث جنگ دوازده روزه و مدیریت رهبری... بحث را با این جمله شروع کردم: "افتخار می‌کنم به شما" نگاه‌ها دقیق شد. باور نمی‌کردند به کسی انقدر بتوپند و او به آنها افتخار کند. اما من حقیقتا افتخار کردم. احساس پیروزی همه وجودم را گرفته بود. کمی مکث کردم و گفتم: "بچه‌ها چقدر اسلام در ایران پیروزه." تعجبشان اما بیشتر شد. ادامه دادم: "همه‌ی همّ و غم اسلام در طول تاریخ این بود که امروز شما بچه‌ها فکر کنید. حالا شما نه‌تنها فکر می‌کنید بلکه تحلیل هم می‌کنید. سؤال می‌پرسید. اونم به چه شکل؟ آزادانه. بدون ترس و واهمه. حتی عملکرد رهبر جامعه زیر نگاه تیزبین شماست. این یعنی هم اسلام پیروز شده. هم ایران آزاد شده." بچه‌ها نرم شدند. یک به یک دست بالا گرفتند و بدون گارد سؤالات خودشان را پرسیدند. یکی پرسید چرا معیشت در جمهوری اسلامی انقدر ضعیف است. چرا هرکسی می‌آید وعده می‌دهد و خلف وعده می‌کند؟ دیگری گفت: " چرا با وجود این همه مشکلات در کشور به غزه طلا می‌دهیم؟" آن یکی گفت:" چرا ما پوشش داشته باشیم و مردها آزاد باشند اینجا مردم‌سالاری نیست مردسالاری‌ست." یکی از آن دور پرسید: " چرا در جنگ رهبری پنهان شد و مردم رو سپر بلا کرد؟" کناری پرسید: "اصلا عدم مدیریت او باعث جنگ شد." خلاصه از هر دری پرسیدند. من تنها سه ربع فرصت داشتم تا بحث را جمع کنم. ابتدا برایشان از ماهیت انقلاب گفتم اینکه هر انقلابی با آرمانی شروع می‌شود و اگر قرار است تداوم یابد، باید بر سر آرمانهایش بماند. از انقلاب فرانسه و روسیه مثال زدم و دلیل شکست آنها را پس از چند سال گفتم. بعد وارد تبیین نظام اسلامی پس از انقلاب اسلامی شدم. و اینکه نرم‌افزاری دارد و سخت‌افزاری. نرم‌افزارش را فرهنگ انقلاب و سخت‌افزارش را ساختار حکومت معرفی کردم. در ادامه گفتم؛ در هر کدام اختلال ایجاد شود حرکتش ناگزیر با مشکلاتی مواجه می‌شود. بعد پرسیدم: "خب حالا خودتان بگویید چرا ما مشکلات اقتصادی داریم؟" آنها فهمیده بودند که پاسخ در همان انحراف در فرهنگ و اشکالات ساختاری‌ست. بحث انتخابات شد و فهمیدند انتخاب اصلح و مشارکت هر یک نفر چقدر می‌تواند مؤثر باشد. دیگر فرصت نشد از تحریم و دشمنی‌های خارجی بگویم. وارد بحث زن‌ستیزی شدیم. آنها را ارجاع دادم به مقایسه با جوامع دیگر مخصوصا غرب‌. آنجا که به بهانه آزادی زنان، او را با اندک مزدی به کار کشیدند. از برده‌داری نوین گفتم و باز فرصت نشد از کالا شدن زن بگویم. این مقایسه روزنه‌ای شد به بحث مقام زن در اسلام و ایران. بعد از زنان موفق گفتم. رسیدیم به بحث جنگ دوازده روزه. پنهان شدن آقا را تکذیب کردم و بر فرماندهی ایشان تأکید نمودم. اما بی‌خبری از مکان ایشان را بر مبانی راهبردی، مدیریتی و امنیتی توضیح دادم. درباره‌ی غزه کمی توضیح دادم و از کمک به مظلوم گفتم. هیچکدامشان نمی‌خواستند کودکان غزه را فراموش کنند اما متأسفانه گرفتاری‌های معیشتی آنها را مشوش کرده بود. و در آخر رسیدیم به دادن جوایز به افرادی که مشارکت خوبی در بحث‌ها داشتند. اما در انتهای جلسه بچه‌ها نزد من آمدند و در خواست داشتند تا آنها را یک به یک به آغوش بگیرم و ببوسم. واقعا محبت در نوجوانان امروز موج می‌زند... ✍زينب نجیب @ghalamenajib @AFKAREHOWZAVI
سیده نساءالعالمین، شأن حضرت فاطمه(س) در منابع اهل سنت ✍نجمه صالحی شخصیت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) دارای ابعاد مختلف بود که فهم همه‌جانبه آن به سختی امکان پذیر است و چه بسا با تأمل و پژوهش عالمانه ممکن می‌شود. آیات قرآن کریم و منابع فریقین به جایگاه بی‌بدیل ایشان اشاره و تأکید دارند. از جمله مهم‌ترین آیات ناظر به شأن اهل‌بیت(ع)، آیۀ تطهیر و آیۀ مباهله است. در آیۀ مباهله یعنی آیه ۶۱ سورۀ آل‌عمران آمده است: «... فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ». این آیه مرتبط با اهل بیت علیهم السلام و به ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها بوده که در منابع معتبر اهل‌سنت نیز به آن اشاره شده است. ابن‌تیمیه از عالمان اهل سنت، حنبلی و سلفی مذهب و به عبارتی بنیان‌گذار وهابیت، در منهاج السنة النبویة (ج۴، ص۲۷) شرکت‌کنندگان در مباهله را همان اصحاب کساء معرفی می‌کند، هرچند برای کاستن از جنبه فضیلتی آن، حضورشان را صرفاً ناشی از قرابت نسبی با پیامبر(ص) می‌داند. این نگرش نشان می‌دهد که حتی منتقدان سرسخت اهل‌بیت(ع) نیز نتوانسته‌اند انکار کنند که حضرت زهرا(س) در زمرۀ نزدیک‌ترین و برگزیده‌ترین چهره‌های خاندان پیامبر(ص) بوده است. ذهبی از دیگر عالمان برجسته‌ی اهل سنت و شاگرد ابن تیمیه در تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام (ج۳، ص۶۲۷) به صراحت می‌نویسد که پیامبر اکرم(ص) در ماجرای مباهله، تنها امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) را با خود همراه کرد. او مصداق واژه‌ی «نساءنا» را فاطمه زهرا(س) تفسیر و تأکید کرده است، با وجود امکان شمول واژه «نساءنا» بر دیگر زنان پیامبر(ص)، تنها شخص مورد نظر آیه، فاطمه(س) است. نکته مهم اینجاست که ذهبی با وجود شاگردی ابن تیمیه، نظراتش در برخی موارد با او مخالف بوده است به عنوان نمونه در نقل حدیث غدیر و آیه مباهله اختلافاتی با استادش دارد. همچنین برخی منابع اهل‌سنت حضرت زهرا(س) را به عنوان «سیدة نساءالعالمین» معرفی کرده‌اند. ابن ابی شیبه در المصنف فی الاحادیث و الآثار (ج۷، ص۵۲۷) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که: «فاطمه سرور زنان دو عالم است.» ابن حجر عسقلانی در الاصابة فی تمییز الصحابة (ج۸، ص۲۶۳) نیز تصریح دارد که نسل پیامبر(ص) از طریق فاطمه زهرا(س) تداوم یافته است؛ نکته‌ای که پیوند نسبی و معنوی میان نبوت و امامت را نشان می‌دهد. در صحیح ترمذی (ج۲، ص۳۱۹) نیز آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: «اِنَّما فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، یُؤْذِینِی ما آذاها وَ یَنْصَبُنِی ما نَصَبَها.» این تعبیر، عمق پیوند روحی و عاطفی پیامبر(ص) با دختر خویش را می‌نمایاند و جایگاه ویژه حضرت زهرا(س) را در میان امت اسلامی تثبیت می‌کند. در دیگر آثار اهل‌سنت، ویژگی‌های اخلاقی و انسانی حضرت زهرا(س) نیز برجسته است؛ پارسایی و قناعت در عین توانایی برخورداری از امکانات، ایثار در بخشیدن نیازهای شخصی، عبادت و نیایش خالصانه، و حیا و عفت کم‌نظیر. گزارش‌هایی از دانش و بصیرت حضرت زهرا(س) نیز نقل شده است؛ دانشی که در قالب مصحف فاطمه(س) بازتاب یافته و نشانه‌ای از ارتباط خاص ایشان با معارف الهی است. پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، حضرت زهرا(س) در دفاع از ولایت امام علی(ع) و حق اهل‌بیت(ع) نقش فعالی ایفا کرد. خطبه‌های ایشان در مدینه، نمونه‌ای کم‌نظیر از بصیرت، مقاومت، شجاعت و آگاهی اجتماعی یک زن مؤمن در تاریخ اسلام است. بر اساس منابع معتبر اهل‌سنت، حضرت زهرا(س) نه تنها دختر گرامی پیامبر(ص)، بلکه سرور زنان عالم و حلقۀ پیوند میان نبوت و امامت است؛ شخصیتی که شأن و منزلتش فراتر از مرزهای مذهبی، در سراسر تاریخ اسلام جلوه‌گر شد و نمونه‌ای از الگوی کامل زن مسلمان در عفاف، ایمان و حضور مسئولانه در جامعه معرفی گردید. @zemzemh60 @AFKAREHOWZAVI
وحدت اسلامی، نه یک شعار سیاسی بلکه ضرورتی معرفتی و تمدنی است که در سیره حضرت زهرا (س) و آموزه‌های قرآن و سنت، ریشه دارد و می تواند امت اسلامی را از سقوط در دام تفرقه نجات دهد. ✍سمیه مشهودی بیدگلی ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید: www.tasnimnews.com/fa/news/1404/08/14/3439609/ @AFKAREHOWZAVI
🔰اسوه بی نظیر محور مقاومت جامعه نیازمند الگوی دقیق و جامعی است که تمام ابعاد زندگی بشر را پوشش دهد و ظرفیت های انبوه زندگی دینی در پرتو قرآن و سنت را آشکار سازد. در برهه ای کوتاه از زمان، سرور حوریان بهشتی از عرش بر زمین نازل شد و انسانهای کره خاکی را به زیستن در کنارشان مفتخر نمود. نه تنها بنت رسول الله شد بلکه ریحانة النبی، قرة عین الرسول و ام ابیهای رسول خدا لقب گرفت؛ در بلندی مقامش همین بس که همسر و همراهی کامل و بی بدیل برای امیر و امام مؤمنان علی علیه السلام گشت؛ چنان که رسول الله (ص) فرمود: یا علی اگر تو نبودی هم کفوی برای فاطمه روی زمین یافت نمی شد(۱)؛ یعنی مقام حضرت زهرا در مرتبه حجت خدا قرار داشت. انسیة الحورا آمد تا به زمینیان چگونه زیستن را بیاموزد و چنان الگویی کامل باشد که صاحب زمان (عج) بفرمایند: «لی فی ابنة رسول الله اسوة حسنة»(۲). سبک زندگی وجود صدیقه طاهره، در تمام ابعاد چهارگانه مثال زدنی بود. در ارتباط با خدا عابده صالحه ای بود که در نماز شب هر سحرگاهش، دعا برای خلق الله را بر خود و اهل خانه اش ارجح می دانست. در ارتباط با خود، سراسر خودشناسی و خودسازی بود؛ ایشان نیازهای نفس خویش را چنان مدیرانه تدبیر نمود که در شب عروسی، پیراهن زیبای خود را بدون هیچ تعللی به سائل بخشید؛ جهیزیه ساده و زندگی به دور از تجمل و تکلف ایشان نیز حکایت از تقدم بخشیدن به نیازهای معنوی در برابر نیازهای مادی دارد. در ارتباط با دیگران چه در بعد فرهنگ، چه سیاست و چه اقتصاد، مجاهدت های بسیاری نمود و الگویی بی همتا در ارتباط با دیگر انسانها بود. بانویی فرهنگی و فرهنگ ساز که در علم و ادب و معرفت اسوه عالمیان بود و با تشکیل جلسات معرفتی، در ترویج باور و اندیشه متعالی در جامعه نقش آفرینی می نمود. زندگی سیاسی بانو، اسوه بی نظیر محور مقاومت است؛ او نه تنها مدافع ولایت که اسلام را نیز صیانت نمود چنانکه علامه مصباح می فرمود:« اگر فعالیت سیاسی حضرت زهرا سلام الله علیها نبود اسمی از اسلام باقی نمانده بود. آنچه برادران اهل تسنن ما هم از اسلام دارند به برکت همان فعالیت سیاسی چند روزه حضرت زهراست». باغ فدک و نان آوری برای کارگران بسیار و صدقه به فقرا از حاصل در آمد باغ فدک، بی نظیرترین فعالیت اقتصادی آن زمان، از بارزترین خدمات اقتصادی حضرتش بود. در ارتباط با طبیعت، زندگی ایشان نمونه کامل خلیفة الله بود و با آبادنی باغ بزرگ فدک، به خوبی به آیه « هو انشأکم فی الارض و استعمرکم فیها»(۳) جامه عمل پوشاند. اما زمینیان در برابر سیده نساء هستی چه کردند؟! آیا چنین مقام و مرتبه بلندی شایسته جسارت بود؟! آیا به در خانه دخت رسول خدا حمله می کنند و آن را به آتش می کشند؟ آیا رواست به ریحانه رسول سیلی و لگد زدن؟! آیا گل یاس تاب تازیانه دارد؟! حاصل قدر نشناسی زمینیان این شد که فاطمة الزهرا سلام الله علیها مدتی کوتاه در کره خاکی زیست و در هجده سالگی با جراحات بسیار از زمین پر کشید و به ملکوت اعلی پیوست. ✍زهرا براتی (۱)بحارالانوار، ج ۴۳؛ ص ۱۰۷ (۲)الغیبه، للطوسی؛ ص 286 (۳)سوره هود/۶۱ @AFKAREHOWZAVI
چرا زهرا (سلام الله علیها)در را باز کرد؟ پرسشی که غالباً در جامعه کنونی مطرح می شود این است که مگر جز فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کسی در منزل نبود که باید یک زن باردار به پشت در می آمد؟ و اصلاً چگونه زنی که خود را حتی از نابینایان می پوشاند حاضر شده با وجود حضور همسر در منزل با مردان روبرو شود؟ قاضی نورالله شوشتری می گوید: برخی از منحرفان در دل مردم انداختند که علی علیه السلام به سبب شدت مصیبت پیامبر، از تصدی منصب خلافت خودداری کرده و در خانه اش به اندو ه و ماتم نشسته است.(احقاق الحق، ج۲، ص۳۴۷_۳۴۸) علامه سید جعفر مرتضی در پاسخ به به این پرسش می نویسد: طبق اخبار وارده، عمر در نامه ای که به معاویه نوشته اذعان داشته که علی علیه السلام از خلافت انصراف داده و به عهده ی مسلمانان گذاشت تا مبادا بین مردم اختلاف افتد.( بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۹۲_۲۹۴) با توجه به گزارش های وارده، طولی نمی کشید که حقیقت پرده از نقاب تزویر بکشد پس باید به سرعت چاره ای می اندیشیدند. به در خانه امیرالمومنین (علیه السلام) رفتند تا اوضاع را به گونه ای که به نفع آنان تمام شود تغییر دهند و از ایشان به اجبار برای خود بیعت بگیرند. ولی بر خلاف تصورشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) به پشت در آمد و تزویر تبلیغاتی آنان بر ملا شده و رسوا شدند. نظر علامه سید جعفر مرتضی قابل تامل است که: اگر علی (علیه السلام) پشت در می آمد مهاجمان با بدخواهی و کینه توزی هر چه بیشتر و پرده دری هر چه فزونتر خانواده ی امام علی (علیه السلام) را مورد تهاجم قرار می دادند، و یگانه روزنه ی شناخت حق از همه ی مردم، حتی از همه نسل ها گرفته می شد و شاید هیچ یک از ما نه شیعه ی علی (علیه السلام) بودیم و نه حق و صداقت او را می شناختیم. برخورد آنان با زهرا (سلام الله علیها) قدرت صحنه سازی آنان را گرفت و همه ی توطئه ها و نقشه های شیطانیشان را نقش بر آب کرد و توان هر گونه تحریف و تزویر حقایق و وقایع را از آنان گرفته شد. آشکار شدن ماهیت این قوم و معرفی آنان به عنوان متجاوز و ظالم به مردم، فقط و فقط با اقدام زهرا (سلام الله علیها) برای باز کردن در، امکان پذیر بود. پاسخ دادن زهرا (سلام الله علیها) از ترس بازداشت امام علی (علیه السلام) نبود بلکه به هدف نقش بر آب کردن توطئه ی مهاجمان بود و به رغم مصائبی که امیرالمومنین و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) در این راه متحمل شدند از این ماموریت سربلند بیرون آمدند. ( رنج های حضرت زهرا سلام الله علیها، ص ۲۴۸_۲۶۰) هیچ گاه به این حادثه از این نقطه نظر ننگریسته بودم و در آن تامل نکرده بودم.حضرت زهرا (سلام الله علیها) افزون بر نقش همسری و تربیت فرزندانی چون حسنین و زینبین علیهم السلام وظایف دیگری برایش تعریف شده بود. ابتدا باید از حق خود دفاع می کرد و میراث غصب شده اش را می طلبید، تا ثابت کند که غاصبان، حتی پای بند به قانون الهی نیستند. سپس نقاب از چهره ی تزویر بر می داشت و مانع انحراف حقیقت می شد. نقش اساسی دیگرش، دفاع از ولی امر و امامش بود که تا پای جان بر این اعتقاد و باور ایستاد. و در مرحله بعد ابراز نارضایتی آشکار از غاصبان خلافت بود تا ثابت کند که خداوند از آنان در خشم است. و ضربه ی کاری را با وصیتش بر آنان فرود آورد. خوشا به حال فاطمه زهرا( سلام الله علیها) !!. چه زیبا خداوند دعایش را به مقام اجابت رسانید:" الهی اِستَعملنی لِما خَلَقتنی لَه؛ خدایا من را در کاری که برای آن کار خلقم کرده‌ای، به کار بگیر". ✍زهرا السادات محمدی @AFKAREHOWZAVI
🌱«ما ابراهیم نبودیم» ✍️به قلم طیبه فرید خدا هوای بچه های مردم را دارد. مثلا همین اسماعیلِ داستان های ابراهیم. بابایش پیغمبر بود! پیغمبری که خودش تنهایی جماعت به حساب می آمد و خدا درباره اش گفت«إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً». خدا هوای بچه‌های مردم را دارد حتی اگر کار را دست من و تو سپرده باشد! من و توئی که مبعوث شدیم پیامبر بچه‌های مردم باشیم! مدرسه و کانون فرهنگی که نه! انگار پا گذاشته ایم توی آتش. آتشی که خیال ندارد برای من و تو بردا وسلاما شود! امتحان من و تو سخت تر از این حرف هاست. حتی سخت تر از ابتلای ابراهیم. آخر ابراهیم خودش تنهایی یک امت بود! من و تو غالبا در اقلیتیم! آتشِ من و تو با آتش ابراهیم فرق دارد. امتحان او اسماعیلی بود که با پای خودش راه افتاد سمت قربانگاه. هیچکس برای اینکه پسرش را از چنگش در بیاورد با او رقابت نکرد. دشمنی نمرود با او حتی سر اسماعیل نبود. سر قصه پیغمبری اش بود. اما ما با اسماعیلهایمان می رویم توی آتش...آتشی که خیال گلستان شدن ندارد. آتشی که برای ابراهیم توی قربانگاه گلستان شد! درست همان موقع که جبرئیل به چاقو گفت «خداوندگار فرمان داده گلوی پسر یک امت را نبُری». آتش ما و ابراهیم باهم فرق دارد. امتحان من و تو خیلی پیچیده تر است! و امتحان بچه هایی که عین اسماعیل دستشان را گذاشته اند توی دست ما. اسماعیل با پای خودش رفت!اصلا خودش به ابراهیم گفت «پدر زودتر مرا به قربانگاه ببر» اما بچه‌های ما توی راه ده بار دستشان را از دست های ما بیرون می کشند! از دستِ ما که عصمت نداریم و مجبوریم با شیطان درونمان کل بیندازیم. مثل ابراهیم به تنهایی یک امت نیستیم و پشت سرمان آتشست و پیش رویمان قربانگاه! راست و چپ مان را هم قوم ثمود و لوط پر کرده اند. جاهای خالی را هم با بنی اسرائیل! اسماعیل هایمان توی شلوغی های راه، گاهی خدا را فراموش می کنند! توی فاصله خانه تا کوه صد تا شاید هم هزار تا قربانگاه برایشان خواب دیدند! ما قوم برگزیده نبودیم اما گذاشتنمان‌وسط این روزهای سخت. عصاره رذائل همه مردم تاریخ را ریختند توی بساط دستفروش های توی مسیر ما و اسماعیل هایمان. اسماعیل هایی که مادر و پدرشان از ترس نمرود دستشان را گذاشته اند توی دست های ما. نمرودی که با نمرود ابراهیم فرق دارد! صدبار شاید هم هزار بار پلیدتر... می بینی؟ ما مبعوث شدیم اما شبیه هیچ پیامبری نیستیم!عصای توی دست هایمان اژدها نمی شود. دم مسیحائی، حُجره های دیوار به دیوار ریه مان را پُر نکرده! مثل نوح و یونس و لوط مستجاب الدعوه نیستیم! ما پیامبرهای ساده ای هستیم که ندیده عاشق شدیم و دل دادیم. توی آتشی دائم الاحتراقیم. دارند اسماعیل هایمان را از چنگمان در می آورند. گاهی نوحیم و گاهی یونس، گاهی موسی و گاهی یوسف... بی هیچ معجزه ای! ما پیامبرهای معمولی و ساده ای هستیم که گاهی برای امتمان اشک می ریزیم. گاهی می سپاریمشان‌ به خدا، گاهی از چیزهایی که پشت سرمان می گویند سینه مان تنگ می شود و می رویم تو تاریکی چاه و شاید شکم ماهی... ما باید راه زنده کردن مرده ها را پیدا کنیم، عصایی بسازیم برای گذشتن از رود، کشتی برای نجات امتمان از عذاب... «ما ابراهیم نبودیم» ما پـر از اقتضائات آدم‌های معمولی هستیم! عصمت نداریم و مجبوریم با شیطان درونمان کل بیندازیم. مثل ابراهیم به تنهایی یک امت نیستیم اما برای خدا قیام می کنیم گاهی مَثنی و گاهی فُرادی. پشت سرمان آتشست و پیش رویمان قربانگاه! راست و چپ مان را هم قوم ثمود و لوط پر کرده اند. اما خدا چقدر ما را آدم میدان و مبارزه دیده که درست گذاشتتمان وسط این روزها بین امتِ در محاصره تا بی معجزه معلم باشیم. که «معلمی شغل انبیاست». https://eitaa.com/tayebefarid @AFKAREHOWZAVI
❇️بی‌نشان نیست _«دوست داری با توجه به چه چیزی در ۵۰ سال آینده شناخته بشی؟» یکی از فعالان سلطنت‌طلب در پاسخ گفته بود: «آزادی، چون در خودم حیوانی آزاد و رها می‌بینم!» انتشار این سخنان از سوی یکی از سربازان جنگ شناختی ۴۰۱ واکنش‌های‌ فراوانی برانگیخت. تمسخر و سرزنش‌ها بیشتر از آن‌که فقط نقد باشد، نشان از نوعی شرمساری در میان کاربران داشت. در واقع بخش‌هایی از بدنه اجتماعی که این سخنان را رد کردند، خود در لایه‌هایی از همان نگرش گرفتارند؛ نگرشی که هویت انسان را به بدن و غریزه فرو می‌کاهد و آزادی را در رهایی از هر قید اخلاقی می‌بیند.این طرز فکر در گزاره‌هایی چون «بدن من است اختیارش با خودم است» یا «آدم‌ها در انتخاب هویت جنسی آزادند» و «عقل فقط باید در خدمت لذت باشد» نمود دارد. در این گفتمان، انسان چیزی جز جسم و میل نیست و خوشبختی، بهره‌مندی حداکثری از لذت‌هاست. چنین نگاهی در نهایت به خودپرستی، منفعت‌طلبی و بی‌تفاوتی نسبت به دیگران می‌انجامد؛ همان حیوانیت مدرنی که در نقاب آزادی پنهان می‌شود. در برابر این نگاه، طی یک قرن اخیر در ایران جریانی عدالت‌خواه و خدا‌محور ایستاده که بر منافع حداکثری نوع انسان تأکید دارد. این جریان که در دهه ۵۰ به اوج اجتماعی خود رسید ریشه در یک انقلاب تاریخی بزرگتر دارد که هدفش آزادسازی انسان از بند خودخواهی بود.زودتر از آنچه تصور می شد پس از سفر ابدی پیامبر، زمانی که منفعت‌طلبی جای آرمان‌خواهی نشست، زنی از خاندان وحی در برابر منفعت طلب و خودمحور و جاه طلبی های قوت گرفته از حیوانیت ایستاد و سکوت جامعه را شکست.فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها با فریاد عدالت و حقیقت،نسبت به بازگشت انسان به حیوانیت هشدار داد و برای پاسداری از آرمان انسان متعالی، بزرگ‌ترین رنج‌ها را به جان خرید. فاطمه سلام الله علیها بی نشان نیست،نشاندارترین زن تاریخ است که در قله خودآگاهی است.ایشان نه برای خویش، برای آینده همه فرزندان بشر ایستاد.فاطمه، مادر تاریخ و بیدارگر وجدان انسانی است. گریه بر مظلومیت او تنها یاد گذشته نیست، بازخوانی گفتمانی است که سعادت انسان را در عبودیت، عدالت و مبارزه با جاه‌طلبی می‌بیند.راهی که او گشود، همان مسیری است که خواهان زمامداری پیراسته از خودمحوری ،عدالت خواهی و حاکمیت آگاهان به منافع فراگیر و همه جانبه بشر بر پایه دین است؛دین همان چتری امن و فراگیری است که ضامن تحقق حقوق ابدی همه انسان‌ها، در دنیا و پس از آن خواهد بود. ✍فاطمه صادقی @AFKAREHOWZAVI
اشباح بدون ارواح ✍زینب الهی آری راست است که می گویند حقیقت تلخ است، میدانی چرا؟ چون تنها حدود ۵ماه از واقعه غدیر خم گذشته بود، یعنی درست همان روزی که پیشتازان تهنیت ‌گویی به امر ولايت با کلمه "بخّ بخّ"-که در لغت عرب نشانه تحسین و شگفتی است- سر رضایت تکان دادند و لبخند زهر آمیز زدند۱، حالا در فضای به ظاهر دینی جلودار تسدید ستون طاغوت در سقیفه بنی ساعده شده بودند. آنان که خود را از خویشان و نزدیکان پیامبر می‌خواندند و به «شجرهٔ رسول خدا» تمسک می‌جستند، در عمل، ثمرهٔ درخت نبوت و امامت را شکشتند۲. حتی زمانی که فاطمهٔ زهرا (سلام الله علیها)—که ریحانهٔ رسول خدا و یادگار نبوت بود—با استدلال‌های آتشین و خطبه‌های کوبنده به مقابله برخاست، آنان را از انحراف بازنداشت. بیان آیت الله جوادی آملی ذیل آیات مربوط به منافقان در سوره بقره چنین است: تا زمانی که روح انسان در کسی زنده باشد، او از قوه ادراک برخوردار است و همینکه فاقد آن شود یعنی اصل روح انسانی از وجودش رخت بر بسته است، از این رو به تعبیر حضرت امیر(علیه السلام) در خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه آنان " اشباح بدون ارواح" هستند و گویا بین روح و بدن آنها فاصله است و بر فرض که که دارای روح انسانی هم باشند، ارتباطی بین ارواح و ابدان آنها نیست. مقصود حضرت این است، که عده ای جثه های بزرگی دارند ولى داراى عقل و درایتی که آنان را به حق برساند نیستند. در نتیجه انحراف از ولایت الهی به فقدان روح حقیقت جوی دینی آنان منجر می شود. داستان اشباح بدون ارواح در تاریک روزگار تاریخ نفوذ کرد و اگرچه یازده سراج منیر هدایت را یکی پس از دیگری شکست؛ اما وعده حق پابرجاست. بشارت این صبح فرا می رسد، جهان دمی تازه خواهد کرد و سراج چهاردهم- حجت بن الحسن العسکری (عج)- طلوع خواهد کرد تا انتقام همه معصومان و مظلومان را از ستمکاران تاریخ بستاند. خداوند به زیبایی و حقانیت فرموده است: "وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ" به راستی ما که امروز خود را پیرو مکتب اهل بیت (ع) می‌دانیم، آیا برای دفاع از حریم ولایت آماده‌ایم؟ آیا روح حقیقت‌جوی ما زنده است؟ آیا در تاریکی‌های عصر غیبت، چراغ ایمان را پاس داشته‌ایم؟ "مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ ٱلَّذِي ٱسْتَوْقَدَ نَارࣰا فَلَمَّآ أَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُۥ ذَهَبَ ٱللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَٰتࣲ لَّا يُبْصِرُونَ"(بقره/١٧) ۱. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸،ص۲۲۱. ۲. خطبه ۶۷ نهج البلاغه[احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة]. ۳. جوادی آملی، تسنیم، ج ۲، ص۳۳۸.   @AFKAREHOWZAVI