.
«شجاع دلان»
✍زهرا نجاتی
وقتی میان دختر و پسرم دراز کشیدهام و دستهای گرم و صورت خوشبوی دختر سه سالهام را میبویم و میبوسم و مراقب دختر نوجوانم هستم که ترس و دلهرهای به آن راه نیابد. پتو را به رویشان میکشم، شب بخیر میگویم و دغدغه مدرسه فردای فرزندان را دارم.
اما سراغ گوشی که میروم، دنیا دیگر امن و امان نیست، صدها کیلومتر آن طرف تر مادرهایی هستند که امروز آخرین بوسه ها را به روی صورت طفل هایشان زده اند.. هشت شب است بیش از همه عمرشان، در هراسند. هرچند امید و ترسهای آنها از جنس ترس ها و امید ما نیست، امیدشان به پیروزی مقاومت است به اینکه یک روز دیگر هم پیش عزیزانشان باشند. به اینکه امروز چند کشتهاسراییلی را به هلاکت رساندهاند. و اینکه ممکن است فردا بتوانند مردشان را یکبار دیگر ببینند.
ترسشان... نه بعید میدانم این شجاع دلان، هراسی به دل راه بدهند. سالهاست، به جرگه «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»۱ پیوستهاند و میدانند حالا میان این پاره آجرها، میان این خانههای خراب شده، در تحریم و تعطیلی چهارده بیمارستان شهرشان، آخرین پلههای استقامت تا پیروزی را طی میکنند.
این مادرها اگر ترسو بودند، این همه سال میان جنگ و نا امنی، علیاصغرهایشان را تقدیم نمیکردند، رقیههایشان را رجز نمی آموختند، عادت به دیدن اکبرهای اربا اربا نمیکردند. نه، اینان دستهای ترس را بسته و به هراس، خندیدهاند.
اینان سالهاست مقاومت را با گوشت و پوست و استخوان درک کردهاند. اینان معنای جنگ برای اعتقاد را از من ِدرخانه نشسته، منِ زیسته در سایه نظام جمهوری اسلامی، منِ زیر سایه امنیت نشسته و غرزده، خیلی بهتر دانستهاند. اینان مشق عشق را با مجاهدت جان و مال و عزیزانشان را، عزیزتر بودن دینشان از دنیا و عزیزان را خیلی بهتر از ما تمرین کردهاند. برای مادر فلسطینی، دختر و پسر تفاوت ندارد، هرچه باشد، شیر میدان مبارزه تربیت میکنند تا چشم در چشم اسراییلیهای کثیف بدوزند، دندانهایشان را برهم بفشارند و «اِنّّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد»۲ بخوانند.
آنها امیدشان به صبح روشن پیروزی است که رهبر حکیم فرزانه کشور ما ایران امروز فرمود، به آن خواهند رسید. آنها به آیات قرآن، تنها ایمان ندارند؛ بلکه آیات قرآن را، زندگی میکنند.
آنها به روشنی باور دارند که اگر باز هم مقاومت کنند، درهای «اَوهَنَ البُیوت»۳ اسراییل را که به دروغ آرم گنبد آهنین خورده، به زودی با تلاوت «اِنّا فَتَحنا لـَکَ فَتحاًمُبینا» ۴خواهند گشود و در مسجدالاقصی، نماز وحدت خواهند خواند:«سُبحانَ الَّذی اَسریٰ بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِالحَرامِ اِلَی الْمَسجِدِالاَقصٰی الَّذی بارَکْنا حَولَهُ لُِنرِیَهُ مِن آیاتِنا»۵.
....
۱.احقاف، 13/فصلت 30
۲،فجر۱۴.
۳.عنکبوت۴۱
4.سوره فتح،1
۵.سوره اسرا،1
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«امشب..»
✍زهرا نجاتی
به داد ما زمینیها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم...
میخواستم از مردانگی و شجاعت بنویسم.
از عهد بلندی که نزدیک صدسال است به خاطر مردمی که تمام زندگیشان مبارزه و جهاد است، زمین نخورده!
میخواستم مادرانه بنویسم، بابت لبخند و اشک و شیرین زبانی دخترکانم، اما امشب نه. بعد از ماجرای امشب نه. بعد از بیمارستان و ظالمانهترین قتل و کشتار هزار نفر در غزه نه.
امشب دیگر فقط از سَبُعِیت میشود نوشت.
امشب دیگر فقط میشود روضه هزار علی اصغر خواند.
امشب دیگر فقط میشود دق کرد.
از امشب کسی «ا» اسراییل را هم به رسمیت بشناسد، حیوانی بیش نیست...
امشب جنگ جهانی سوم نیست که کاش بود. کاش بود و ما هم سهمی در این ظالمکشیها داشتیم اما نیست و ما جز رد کردن عکسها(چون. تاب دیدنشان را نداریم)
جز اشک ریختن،
جز «اللهم عجل لولیک الفرج» گفتن،
جز«امن یجیب» خواندن
جز زار زدن به درگاه الهی،
جز تپشهای بیقرار دل، جز...
چیزی از دستمان بر نمیآید.
آه خدای آلالههای به خون تپیده!
آه خدایی که «آه» اسم خاصت، است،
خدای دعای مجیر و مشلول و یستشیر،
به دادمان برس.
ما آدمهای زمین، آن قدرها هم پوست کلفت نیستیم. آنقدرها هم تاب نداریم.
مگر چقدر میشود نسلکشی دید و زنده ماند؟!!
مگر چقدر میشود کودک و نوزاد درخون تپیده را دید و باز نفس کشید؟؟
چقدر میشود مادرها و پدرهای نوزادان و کودکان شهید را دید و ستود و کنارشان نبود؟
امشب نتوانستم فرزندم را بوس کنم چون دست دخترکان و نوزادانی زیر آوار بیمارستان، غرق خون بود و مگر میشود حال آن کسانی را که امشب دنبال جسد عزیزان مجروحشان در بیمارستان، نه، در آوار بیمارستان، درک کرد و فرزند در آغوش کشید و بوسید؟!!
خوش به حال لیلی و مجنونهایی که دست در دست هم، زیر آوار شهید شدند. یا پدر و مادرهایی که کنار فرزندشان بودند و دست آنها را در دست گرفته بودند که موشک روی سرشان بارید... امشب تنها در بیمارستان نبودند.
آه خدای امن یجیبها!
خدای مضطرین!
خدای حضرت منتظَر!
آیا هرگز جمعیت منتظِرین منتظَر که اضطرار را یا گوشت و پوستشان، بفهمند، در طول تاریخ؛ از امشب بیشتر بوده؟
مولای ما!
مولای مادران امشب زیر آواررفته؛
مولای کودکان و مجروحان امشب شهید شده!
خدای مهربان نوزادان و نوزاد هفت روزه از میان این چهار هزار و اندی شهید این چند روز!
به داد ما زمینیها برس! ما هرگز معنای «قیل اهبطوا بعضکم لبعض عدو» را این قدر تلخ، به اندازه این روزها نفهمیده بودیم...
به دامان برس که این دنیا، قراربوده بهشتی غیر ابدی شود به لطف خلیفه تو ولی اکنون و در فراق او، تبدیل به جهنمی برای خداشناسان، شده...
معبودا!
بقیهالله را برسان که ما را دیگر یارای زندگی بی او نیست...
#فلسطین
#امام_زمان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰بسته دیجیتال ۵۵
▫️فلسطین
🔻این بسته شامل:
• مجموعه گرافیکی (فضاسازی، پوستر، استوری، پروفایل و... )
• مجموعه گرافیکی ویژه هیأت کودک و نوجوان
• مجموعه تحلیل متنی و صوتی
• مجموعه نشریه و منشورات
• مجموعه مستند و فیلم
• مجموعه کلیپ و صوت
• مجموعه کتاب و جزوه
• مجموعه فیش منبر
• مجموعه اشعار
و... میباشد.
👇🏻مشاهده و دریافت از طریق پایگاه جامع محتوایی هیأت:
▫️heyat_co_felestin_1402
❗️این بسته در حال بهروزرسانی است.
|#بسته_دیجیتال
|#طوفان_الاقصی
|#فلسطین
💠 پایگاه جامع محتوایی هیأت
▫️@heyat_co
.
«قبلهگاه عشق»
✍سیده ناهید موسوی
تو قبله عشقی و من ساکن سرزمینت نشده، عاشقت شدم. و وطن محبوب من شدی. ای سرزمین خوبان و قدمگاه انبیاء و اولیای الهی. ای سرزمین درختان زیتون و مردمان مظلوم.
تو قبله اولین شدی، و تا ابد اولین میمانی، پایداری به عشق مسلمانانی که دلهایشان در اقصی نقاط جهان بی ریا برای تو میتپد. و همه مردمانی که با جان و مال خود برای تو تنها، سینه سپر میکنند.
دردها میکشند و جانهای عزیزان خود را میدهند، از دیدگانشان خون جاریست نه اشک. تن هایشان از غم و غصه نحیف شده اما سر خم نمیکنند و چون سروی پایدار از تو دفاع و دفاع و دفاع میکنند.
عشق تو بی شک، مقدس است. و پاک و خالص که اینگونه جهانیان را به تکاپو وا داشتهای. و همگی در تقلا و جوشش برای آزادی حرم شریف تو هستند.
تا ابد، مقدس و خط قرمز آزادگان جهان میمانی، این عشق با خون، پوست و گوشت عجین شده است. در رگها جاریست و میجوشد و این برای جریان عشق تو کافیست. به امیدِ نزدیکِ فتح قدس که فاتح قلوب مسلمین است.
و محمود درویشی که در وصف وطن میفرماید:
بر این سرزمین چیزی هست که شایسته زیستن است.
بر این سرزمین، بانوی سرزمین ها
آغاز آغازها
پایان پایانها
که فلسطیناش نام بود
که فلسطیناش از این پس نام گشت
بانوی من!
مرا، چون تو بانوی منی، زندگی شایسته است، شایسته است.
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
15.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما زنهارا بفرستید غزه...
مردها بلد نیستند بچه ها را آرام کنند!
مادران فرزند مرده را دلداری دهند و بگن آروم باش...
ما زنهارا بفرستید،
همه کودکان را پناه میشویم.
ما بلدیم چطور اشکهای بچهها را پاک کنیم،
ما که از پشت هر عکس و فیلم بچهها را نوازش میکنیم...
حتی بعد دیدن فیلمها جانم جانم میکنیم،
گریه نکن مادر، بمیرم برات عزیزم....
گریه امان نمیدهد...
💥وعده دیدار ما
فردا صبح جمعه
ساعت نه تا یازده
حرم مطهر حضرت معصومه سلام اللهعلیها
#فلسطین
#غزه
#مادرانه
@jebhefarhangiQom
منتشر کنید
#جبهه_فرهنگی_اجتماعی_قم
🔷 جبهه فرهنگی اجتماعی انقلاب اسلامی استان قم
🆔 @jebhe_qom
.
قدرت دستها
✍چمنخواه
سلام مادر
مادر مهربانم!
۹ ماه منتظر بودم تا صورت زیبای تو را ببینم و صدای لالاییهای تو را بشنوم.
مادر صبورم!
۹ ماه منتظر بودم تا صدای خواهر و برادرهایم را بشنوم.
۹ ماه منتظر بودم تا بیام، برات شیرین زبانی کنم.
مادر! هنوز لباسهایی را که برام دوخته بودی، تنم نکردند!
من را با پارچه سفید پوشاندند.
مادر! غصه نخور.
رژیم کودککش اسرائیل، جواب تمام جنایتهایش را خواهد دید.
با همین دستم، پشتشان را چنان به زمین زدم، که دیگر قادر به ایستادن نیستند.
مادر! ببین چه رسوا شدند، با این جنایتشان، ملتها قیام کردند.
مادر! نگران نباش، قدرت این دستها خیلی زیاد است.
#غزه
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#بیمارستان_المعمدانی
#اسرائیل_کودککش
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«درمان و درد»
✍زهرا نجاتی
من فکر میکنم از یک جایی بعد دیگر آدمها درد نمیکشند.
اگر دردشان در راه خدا باشد، از یک جایی آدمها فقط رشد میکنند، فقط حرکت میکنند. سیر میکنند. میفهمند، میبینند اما درد نمیکشند نه به خاطر دل سنگ شدن، بلکه به خاطر عمق فاجعه. تا یک جایی قلبت عمق دارد، حس دارد. درد میفهمد. اشکت از چشم نشات میگیرد و می آید پایین. شاید حتی روی زمین بچکد اما از جایی به بعد، وقتی آن چنگک بی رحم بدون عمل جراحی، دست انداخت میان سلسه اعصابت و نخاعت را بیرون کشید، از لحظهای که دیگر چشمه اشکت خشک شد، دیگر درد را حس نمیکنی، اشکی نمیریزی. چون غم بیش از این نمیتواند روی وجودت سیطره داشته باشد.
مردم فلسطین قریب هشتاد سال است چنین حالی دارند.
دقیقا وقتی ما مشغول شمارش ورودی کارتهایمان بودیم، وقتی دروغگویان به اسم آزادی زن، دویست جوانمان را شهید کردند، آنها برای ازادی برای داشتن خانه، جنگیدند.
دقیقا وقتی صبح وشب بعضی زن، های ما در آرایشگاه و ورزشگاه و اتاق عمل جراحی زیبایی میگذشت، آنها به این فکر میکردند که نوزادشان شهید خواهد شد یا جوانشان؟!
درست وقتی ما مشغول بهانه آوردن برای اطاعت نکردن از ولی بودیم، آنها دنبال جان دادن برای آرمان مسلمانها بودند.
و آنها همینهستند مردمانی صبور. کالجبل الراسخ. روی خرابههایشان یکدیگر را دعوت به صبر میکنند، توی گوش هم، شهادتین میخوانند، پدران فرزندانشان را و فرزندان پدرو مادرانشان را میان گورهای دسته جمعی با کفن یا اگر آن هم مثل دارو و درمان کمیاب باشد، میان تکههای کفن، میگذارند و دوباره بیآنکه درد امانشان را ببرد،
بیآنکه اشکهایشان شره کند،
بیآنکه کمرشان شکسته بماند، دوباره و سه باره و هزارباره، مبارزه میکنند.
اینان مجاهدینی هستند که مبارزه درراه خدا را به جان و مال و فرزند و خانه ترجیح دادهاند. بیجهت نیست اجساد بعضیشان بوی مشک و میدهد. بی جهت نیست شهیدند.
تقدیم به فلسطینیها که اسوه اقتدا به کربلاییانند..
#غزه
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
"دوخت واژگان"
✍مرضیه رمضانقاسم
از هنر خیاطی یک چیزهایی بیش از سوزن نخ کردن سر در میآورم، اما با قلم نیز میتوان با بخیههایی از عشق، بر تن پاره پارهی فلسطین مرهم گذارد.
باید دور هم جمع شویم، بیانیه بدهیم علیه رژیم غاصب اسرائیل، در راه آزادی قدس عزیز یکصدا دعا کنیم و قطعات ویران شدهی پازل فلسطین را همانند جورچین در کنار هم وصله کنیم؛ چرا که پارهی تن اسلام، از اسلام جدا شدنی نیست؛ میبایست پرچم فلسطین را با بخیههای پولادین بر نقشهی جهان محکم و نقشهی رژیم جعلی اسرائیل را از نقشهی جهان شکافت و کوبید بر فرق آمریکای جنایتکار و سایر همدستانش.
ما درختان زیتون را از نو به زمین گره خواهیم زد و تلخیشان را خواهیم گرفت تا صدای خندهی کودکان فلسطین گوش ابرقدرتان را کر کند.
ای وطن شب شده اینک، سحرت میخواهم
مرهمی تازه بر این بال و پرت میخواهم
بُرده گلهای دلم جور به یغما اما
من تو را با همهی دردسرت میخواهم
شاعر: کوآنتــوم
«یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ...»
#غزه
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«پیوند مادرانه»
✍زهرا نجاتی
بیا با هم مشق کنیم مادرجان!
ما مرگ را میکشیم.
ما باهم؛ دست در دست هم، در مقابل مرگ و بمب خواهیم خندید.
ما با خونهایمان پیوند میبندیم،
با خدا،
با عشق،
با مسجدالاقصی،
با آرمانهای اسلام،
با نابودی صهیون!
باهم قرار میگذاریم:
من و تو کم نخواهیم آورد،
هیچ وقت،هیچ لحظهای.
حتی زیر بمباران موشک،
زیر آوارهای بی رحم بتون ساختمانها!
فرزندم؛
پسرم!
مرد من!
تو مرد قدرتمند من هستی، تو تکیه بر ذوالفقار امیرالمومنین زدهای،
پشت تو به روز ظهور گرم است،
به«سبحان الذی اسری بعبده»
پشت تو به ظهور مسیح،به ظهور سبز فرزندی از نسل علی« علیهالسلام» و نمازش در مسجدالاقصی گرم است.
فرزندم! دستهای کوچکت را به من بده. بیا با خون پیمان ببندیم،
من و تو کم نمیاوریم،
کمر من و تو نمیشکند؛ زیر بار آوار باشد،
یا زیر بار یتیمی و مشکلات!
یا زیر بار ناامیدی.
من و تو در میان جنگ هم لبخند میزنیم.
من و تو در میان جنگ، باز زیبایی میبینیم شبیه آن بانو، ما زیر لب و توی دل زمزمه میکنیم:«مارایت الاجمیلا»...
بخند فرزندم! بخند.
#فلسطین
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
چیزی برای دوست داشتن
✍فاطمه رجبی
روبروی ویترین مغازهای ایستادهایم و گیر داده آهنربای چینی بخرم. بغل آهنربای چینی، یک آهنربای صورتی ایرانی بود؛ اما روکش پلاستیکی یکی گوشههایش پارگی داشت. صدای «یارب یارب» پسربچه فلسطینی توی گوشم زنگ میزند و این چندروزه با خودم میگفتم مادرش لابد از اول روحیه مقاومت را از دوست داشتن فلسطین شروع کرد.
خم شدم و آهسته گفتم: «قبلاً چینی خریدی. به درد نمیخورد. این بار ایرانی بخریم.»
قانع کردنش سخت نیست. کمی که سکوت کنم و دو بار بگویم ایرانی، رضایت میدهد.
رضایت میدهد و ایرانی را برمیداریم و میرویم خانه.
من به شوق حمایت از محصول داخلی سریع جعبه را باز میکنم و او به شوق اسباببازی جدید. آهنربای ایرانی قویتر است، فقط آپشن هایش اندازه آهنربای چینی نیست.
بعد از هربار امتحان قدرت آهنربا، ازش میپرسم: «حالا ایرانی بهتره یا چینی؟»
بدون اینکه نگاهم کند، میگفت: «چینی.»
هنوز دلش پیش آپشن های بیشتر آهنربای چینی بود. با لبخندی گفتم: «ولی قدرت چینی کمتر بود و آهنها سفت و سخت بهش نمیچسبیدن.»
کمی بیشتر که روی فلزهای دیگر امتحان کردیم، خوشش آمد و گفت: «ایرانی بهتر است.»
یاد مرد فلسطینی افتادم که روز اول حمله اسرائیل با بغض میگفت چهل سال زحمت ساخت این خانه را کشیدم، اما...
بغض مرد بیشتر میشود و میگوید: «فدای فلسطین.»
وقتی پسرم گفت ایرانی بهتر است، رفتم روی منبر و از ایران و حمایت از آن گفتم.
اولین بار که از حب الوطن حرف زدم، سالها پیش بود، برای دوستم نفیسه که یکی از استادان دانشگاه هرات بود و الان به لطف طالبان خانهنشین است. آن زمان نفیسه توی ایران هم جا داشت و هم نداشت. هم دلش پر میکشید برای هرات و هم ایران را دوست داشت. اما بورسیه دکتری بود و باید برمیگشت. وبلاگنویس قهاری بود و با کلماتش اعجاز میکرد. یک شب از دلتنگی برای هرات نوشت. آن شب برخلاف شبهای قبل که درباره پست هایش بحث میکردیم، ساکت بود و همه ما هم اتاقی ها در سکوت پست جدیدش را خواندیم و برایش نظر دادیم حب الوطن من الایمان.
من و پسرم چند سال است کتابهای شهدا را میخوانیم. حتی آن روز که آقای راجی توی کلیپی گفت «خدایی بچههای ما چقدر از شهید کاظمی آشتیانی میدانند که از رونالدو میدانند»، پسرم پرسید: «رونالدو کیه؟»
گفتم: «هیچی، یه فوتبالیسته.»
داداش ابراهیم، داداش محسن، آرمان، حاج ابراهیم همت. حاج قاسم که جای خود دارد و به اذعان پسرم گاهی شبها خواب حاجی را میبیند که بغلش میکند. بعد که بیدار میشود، دستش را مشت میکند و بازویش را سفت که مثل داداش ابراهیم و حاج قاسم میرود ورزش باستانی و تکواندو تا آمریکا و اسرائیل را به هم بدوزد.
آهنربا به دست خوابش میبرد. مادر پسربچه فلسطینی را میبینم روزش با دیدن چشم به چشم دشمن در ایست بازرسیها شروع میشود. دشمن را به بچهاش نشان میدهد و تمام قصه آوارگی این هفتاد سال را برایش تعریف میکند.
انتخاب دومی برای پسربچه باقی نمیماند که در آن تردید کند.
آهنربا را از دست پسرم بیرون میکشم و به نسبتِ بین پسرم و آهنربا فکر میکنم. باید از همان ابتدا در کنار شهدا، از حب الوطن برایش میگفتم که وقت خرید، بین چینی و ایرانی مردد نشود. از نفیسه تعریف میکردم که وقت برگشت به هرات، تردید نکرد و به تعهدش به بورسیه وطنش وفادار ماند و بلیت هرات گرفت. باید از امروز در کنار هر شهید، از هدف هر شهید برای جنگیدن برایش بگویم. حب الوطن قصههای زیادی برای یک پسربچه دارد تا از همان بچگی شور مقاومت را در او گرم کند.
#فلسطین
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بانوی نمونه🧕
#دلال_المغربی
#پرده_اول
✍️🏻ف.مرادی
در انقلاب، شعارها خیلی مهم هستند و نشان از زنده بودن انقلاب دارند. پویایی انقلاب به همین شعارهاست؛ چون شور و احساسات لازم را برای حرکت و جنبش دارد. این روزها شعارهایی را در انقلاب #فلسطین میشنویم و میبینیم که دنبالهرو انقلاب اسلامی ایران هستند و از آن الهام میگیرند. اینها علامت هستند، همیشه تازهاند وکهنه نمیشوند؛ زیرا بر اساس فطرت بشری به زبان میآیند. شعارهای آزادی، استقلال، عدالت، دفاع از مظلوم، مبارزه با استکبار و نظیر آن.
جنبشهای جهادی فلسطین به آرمانهای انقلاب اسلامی در ایران گره خورده است. آنها پایداری و مقاومت مردم ایران را سرلوحه کار خودشان قرار دادهاند و در این زمینه بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد. مانند دختر جوان و شجاعی که به جنبش جهادی پیوست و نامش ترس بر اندام صهیونیسم انداخت.
او زنی مبارز است، گروهی سیزده نفره به نام #دیر_یاسین را راه میاندازد. به تلافی ظلمی که رژیم غاصب اسرائیل در این منطقه کردند و صدها نفر از زن و کودکان را در یک حمله به دیر یاسین قصابی نمودند. نام گروهش، جوخه سیزده نفر بود و این بانوی جوان آن را فرماندهی میکرد.
او زنی است که کاملاً به زبان عبری مسلط است و مقام الگویی برای زنان فلسطینی را دارد. او تکلیف خودش را درست تشخیص داده است و حاضر به پذیرش ذلت فلسطینیها نیست. جان را برای وطن و #آزادی تقدیم میکند زیرا در اعتراض به ظلم رژیم غاصب وارد میدان میشود و نقشآفرینی میکند.
این بانوی جهادی، کاری کرد که سالهای سال #اسرائیل جنازه او را پس نمیداد و در مبادله اسرا، سید حسن نصرالله، جنازه او را تحویل گرفت. به راستی دلال مغربی کیست، کجا تربیت یافت که عنصری تأثیرگذار در جامعه خودش شد؟! آیا ما فرزندان خود را اینگونه تربیت کردهایم؟ آیا علاوه بر شور و احساسات به قوه تحلیل آنها بها دادهایم و عمل به وظیفه را به آنها آموختهایم؟!
🍃ادامه دارد
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بانوی نمونه🧕
#دلال_المغربی
#پرده_دوم
✍ف.مرادی
آنروزها مردم فلسطین فکر میکردند انورسادات رئیسجمهور مصر که خط مقدم نبرد با اسرائیل بود، برایشان کاری میکند. همهی فلسطینیان چشم امیدشان به او و سران عرب بود؛ اما انورسادات بیعرضهتر از آن بود که فکرش را میکردند چه بسا همین امروز هم سران عرب ناتوان و دچار سردرگمی هستند. هر چقدر این ولی مقتدر که مصداق آیه رحمابینهم و اشد علی الکفار است به سران دولتهای اسلامی پیام میدهد که نسبت به قضیه #فلسطین موضع بگیرید و صادرات نفت را متوقف کنید، آنان همچنان به دنبال منافع خود هستند؛ گویی مرگ فقط برای همسایه است.
این حکیم بزرگ(حفظه الله) میفرماید: "مسئله #غزه و اسرائیل نیست بلکه مسئله اسلام و کفر است. اگر امروز شما سکوت کنید او کارش با مردم فلسطین تمام میشود و به سراغ شماها خواهد آمد."
اما سران عرب، "صم بکم عمی فهم لایعقلون" هستند. ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ انورسادات اشتباه کرد و روزهای سیاهی برای فلسطین رقم زد؛ حتی به مردم با تمدن کشور خودش ظلم کرد، پیمان "کمپ دیوید" را با رژیم غاصب اسرائیل امضا کرد و خود را از خط مقدم مبارزه خارج نمود. با اقدام انور سادات دلال مغربی و دوستان آزادی بخش فلسطین، تنها ماندند و راه چاره را در مبارزات نظامی دیدند؛ چون کار آنها علاوه بر تنهایی، بهترین فضا و فرصت را هم به رژیم غاصب میداد که هرچه بیشتر چپاول، ظلم و غارت کنند.
آری! فلسطینیها که با چشمان اشکبار به آینده میاندیشیدند. همان زمان که داشت قضیه فلسطین با این کار به فراموشی سپرده میشد انقلاب #امام_خمینی رحمهالله درسال ۵۷ به پیروزی رسید و پیامی به جهانیان مخابره نمود که مسئله فلسطین، اولین بحث جهان اسلام است و این یعنی خط بطلان کشیدن به اهداف شوم دشمن. یک سال بعد از قرارداد درشب ۱۱مارس ۱۹۷۸ یک کشتی باری کوچک که در ظاهر به شمال آفریقا در حرکت بود، هنگام رسیدن به مقابل آبهای فلسطین اشغالی در ۵۰ کیلومتری ساحل تل آویو که دو قایق لاستیکی را بر آبهای دریای مدیترانه رها میکنند و مسافرانی با لباس فرم ارتش صهیونیستی را با خود میبرد. آنها فدائيان فلسطین بودند و مقصدشان رسیدن به ساحل تلآویو پایتخت رژیم غاصب بود. آنها میخواستند عملیات ضد صهیونیستی بزرگی را راه بیندازند که اشغالگران را به تلافی جویی وادار نمایند.
تحلیل رهبران فتح این بود که واکنش رژیم غاصب به چنین عملیاتی اگر منجر به توقف مذاکرات صلح مصر و اسرائيل نشود، لااقل سرعت آن را کاهش میدهد. احتمال میدادند که بتوانند با این تعداد از گروگان که به همراه دارند راه را به سمت هدف از پیش تعیین شده باز کنند؛ اما واحد ویژهای از ارتش رژیم غاصب و نفربرهای زرهی، بزرگراه را مسدود کردند و با نزدیک شدن اتوبوس، خواهر #دلال و گروگانها را به گلوگه بستند. دلال مغربی به همراه هشت نفر از همراهانش شهید و دو تن از یارانش اسیر شدند. با خاموش شدن آتشبارها آماری که به دست آمد، هولناک و کم سابقه بود؛ ۳۷کشته و۸۰زخمی.
عملیات کمال عدوان، ساعات هولناکی برای رژیم رقم زد که یکی از بدترین حوادث به شمار میآید. وقتی بدن مبارک #دلال در تبادل به وطن بازگشت، همه فلسطینیان با شنیدن نام او در تبادل گریستند و گویی دوباره روح مقاومت و شجاعت در ملت دمیده شد.
خواهرم دلال! اگر اقدامات شجاعانه امثال تو نبود، امروز غزه این همه ایستادگی نمیکرد. آدمی به عینه این سخن رهبری را با تمام وجود درک میکند: "هر انسان مجاهد و مبارزی شهید میشود از خون او انسانهای با مصممتری پا به عرصه میگذارد."
اکنون جهانیان از مقاومت و صبر غزه در شگفتند. این مجاهدتها وجدان انسانهای آزادیخواه را بیدار میکند و بسیج لندن و راهپیمایی عظیم در این شهر راه میاندازد؛ آن هم در سرزمین روباه پیر استعمار، انگلیس.
راهت ادامه دارد تا پیروزی نهایی مردم فلسطین و بیرون راندن رژیم غاصب از سرزمین بیت المقدس عزیز. به زودی نمازمان را در آنجا خواهیم خواند.
🍃پایان
#جهاد_روایت
#دلال_المغربی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI