ایتا - ‹آقای‌ابا‌عبدالله!›

می‌گفت 
مشکمو آب کردم رفتم سمت گودال قتلگاه دیدم شمر اومد بیرون..

318 مشاهده17:53

گفت کجا میری
گفتم تشنه بود میرم بهش آب بدم
گفت سیر آبش کردم..💔

309 مشاهده17:54

دیدم سر سیدالشهدا...

306 مشاهده17:55

دیدم دست و پای شمر میلرزه گفتم چرا دست و پات میلرزه گفت دیدم مادری گفت:

294 مشاهده17:56

به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من..

300 مشاهده17:57

سر تو دعوا بود 
آخ ناله کشیدم من سر تورو بردن دیر رسیدم من

293 مشاهده17:57

حسین دیدم نشسته شمر روی سینه ات..

298 مشاهده17:58

آقا ته گودال گیر اوردنت..

294 مشاهده17:58

گوشه گودال مادرو دیدم
من که رفته بود از حال دیر رسیدم من..

289 مشاهده17:59

زینب رو بلندی داره نگاه میکنه..
تا دید نشست رو سینه داداشش
چشمای رقیه رو گرفت..

296 مشاهده18:00

عمه دیگه نگاه نکن..😭💔

1 مشاهده18:00

حسین
بالاسرت بودم ...💔

1 مشاهده18:00

مطالب بعدی