گفت:
گفتیم نمیفروشه دیگه، زوری که نمیشه.
اومدیم پی بقیهی کارامون.
یه مدت گذشت، دیدیم اومد.
سند و وکالت و یه مقدار پول و.. اینا آورد، گفت:
این سند خونه،
این سند زمینش،
این سند یه زمین دیگهام تو کوچه پایینترش،
اینم یه مقدار پول،
بگیرید خرج حرم خانم کنید.
گفتیم:
خب دستت درد نکنه، پول که نمیخواد
بگو هزینه زمین و خونههات چقدره؟!
گفت: هیچی.
گفتیم: هیچی؟!
مگه میشه؟!
گفتش: این یه رازه بین من و دخترِ حسین.
گفتیم: خب تعریف کن.
گفت: نمیخوام بگم.
گفتیم: نه نمیشه، بگو حداقل داستان چیه که از اون حال اومدی به اینجا رسیدی؟!
یه نگاه به گنبد خانم کرد و با بغض گفت:
خانمم باردار بود.
قبل اومدنتون دکترا گفته بودن مریضه،
هی از این دکتر به اون دکتر و فایده هم نداشت.
یه شب حالش بد شد.
بردمش بیمارستان..
اونجا گفتن: باید چند روز بستری بمونه.
روز آخری گفتن:
خانمت حالش بده، نه خودش میمونه.
نه بچهات.
التماسشون کردم و گفتم:
من این دخترو با بدبختی به دست آوردم، توروخدا بچه که هیچی،
خودشو برام نگهدارید.
تمومِ زندگی من این زنه.
گفتن: امشب نمیتونی بمونی.
برو خونه فردا صبح با مدارکت اینجا باش.
خانمت هم نمیمونه.
با اشک اومدم خونه.
اون شبو تا صبح گریه کردم.
حالم بد بود.
خونهام نزدیک حرم دختر حسینه، دیدید دیگه.
از تو حیاط ما گنبدش مشخصه.
صبح با وسایل که میخواستم برم بیمارستان، تو حیاط نگاهم افتاد به گنبدش.
رسیدم دمِ درِ حیاط دستمو بردم بالا با حالت تهدید با اشک رو به گنبدش گفتم:
ببین من یهودیام.
هم از خودت بدم میاد، هم از بابات، هم از عموت، هم از خانوادهات.
اصلا من دشمنِ شمام.
ولی اگه راست میگی، اگه انقد خوبی که ایرانیا برات سر و دست میشکنن،
اگه شیعهها برات میمیرن،
اگه واقعاً کار راه میندازی، بیا زنمو بهم برگردون.
ثابت کن بهم.
و رفتم بیمارستان.
تا رسیدم بیمارستان دکتر و پرستارا بدو بدو اومدن جلوم.
همون جا نشستم رو زمین و گفتم: تموم شد دیگه.
زنم مرد،
دختری که دوستش داشتم مرد.
زدم زیر گریه
که دکتر اومد گفت:
پاشو مرد.
با کی حرف زدی؟
چیکار کردی؟
پاشو برو شیرینی بخر که هم زنت سالمه، هم بچهات سالم به دنیا اومد.
اون جا باورم نشد، رفتم زن و بچمو دیدم.
دوتاشون سالم سالم بودن.
به همه گفتم:
دخترِ حسین زن و بچمو بهم داد.
حالا هم خودم مسلمون شدم،
هم زنم.
هم این مدارک خونه و زمین،
هم هروقت کاری بود، حتی کارگری بهم بگید.
خودم میام..
بهاحترامذکرِمصائبذواتمقدسه؛
فیلمروباحالمناسبببینید... #اربعین
مسافرکشان میدان آزادی فریاد میزنند:
آزادی،آزادی،آزادی
و عابران خسته میپرسند:
آزادی چند؟
من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد:
آزادی کجاست؟!
و راننده گفت:
رد کردی،آزادی قبل انقلاب بود
و من به او گفتم:
از غرب که به آزادی نگاه کنی میبینی
آزادی قبل از انقلاب است
ولی از میدان امام حسین که نگاه کنی
میبینی آزادی درست بعد از انقلاب است
در کدام سو ایستاده ای؟
غرب یا امام حسین؟ #اربعین
نبایدحسرتِیكجرعهآبنوشیدنت
تاابدمانَدبهقلبنوکربیمنتت .. .
- مریماهنوشت ؛ #اربعین
محمدرضا شاکری قهرمان کشتی جهان که بعد از عهد با امام زمان (عج) با چفیه بر سکوی قهرمانی آمد.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
قهرماناصلیوقهرمانفیک.
مراقبتوطئههایرسانهباشن.
جایحقوباطلعوضنشه):.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
ترامپ با چه اتهاماتی روانه زندان می شود؟
پ ن: باور کنید ما تو مملکتمون داریم افرادی که یا به همین اندازه و یا شاید بیشتر از این جرم دارند و نه تنها به زندان نرفتند که هنوز هم در خفا مشغول توطئه علیه نظام قانونی این مملکت هستند!
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
تازهترین عکس از آذر ، تولهیوزپلنگ ایرانی در مرکز نگهداری یوزپلنگهای شاهرود.
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
در سلامت نفس یک شخص همین بس که عیوب دیگران را در ذهن خود نگه ندارد.
هرچقدر روحِت وسیعتر میشه
بیشتر طاقت نشستن روی
سجادرو پیدا میکنی! 𓏲 #اربعین
«تيم المپياد نجوم ايران در المپياد بينالمللی نجوم و اختر فيزيك IOAA، سوم جهان شد.»
سانسور فقط پوشاندن و حذف قسمتهای غيراخلاقی يک اثر نيست. گاهی رسانهها، واقعيت يک ملت را سانسور میكنند. #اربعین
- سمانه
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
در سینه ما هیچ بتی راه ندارد
چون کشور دل غیر حسین شاه ندارد #اربعین
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹› ↓
𝐈𝐃: @AGHILEH_BANIHASHEM
زیر تازیانه در خرابه های شام
که دیده است که جوجه کبوتری
توفان زده را، تیر و کمان حواله کنند؟.. #اربعین
ای که از بویِ طعام خانهها خوابت نبرد ..
مادرم نذر تو را هروقت همزد گریه کرد #اربعین