👸👒 نوهٔ پادشاه بود، پادشاه روم آن زمان. میشود قسمتی از اروپای خودمان 👑 ملیکا شاهزادهای بود در ناز و نعمت، در آرامش و آسایش.
🏛💰زیبا بود و متفاوت، آزاد بود برای خودش، همه مقابلش مطیع بودند و همه چیز فراهم؛ اما شاهزاده بودن یک لذت نبود برایش قصــر و پـول و موفقیت... برایش یک فرصت بود فرصتِ ملکه بودن. 👑💍
💪✝ ملکه قدرتمند است. هرجایی، هرکاری، هرجوری، انجام میدهد... او قدرتش را نگه داشته بود برای نگهداشتن خودش، مسیحی پاکدامــن بود.
🏛در قصر، هرکس قدرت لذت بردن از هر چیز و... داشت. او لذت، عفــت و حیـــا را. چنان نشان داده بود که همه ی لذتمندها هم برایش شأن و جایگاه قائل بودند.
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI
🤴💘يکی از همانها شدخواستگارش،پسر عموی همه چیز خواهش ،او را هم خواهان شده بود.
🤐 ملیکا ،مقابل پدربزرگ که پادشاه روم بود سکوت کرد، اما در درگاه الهی، ترس سکوت نمی آورد، پناه میآورد ...
💍 شب عقدش زمین لرزید، مقابل چشمان همه لرزید، چنان که پایههای تخت داماد خُرد شد🧎و پسرعمو از روی تخت دامادی چنان زمین خورد که دیگر برنخاست.
👸 ملیکا سالم بود ،همه یک معجزه دیده بودند، ملیکا چون ملکهای مقتدر مانده بود، زلزله با او و تخت و شأن و مقامش کاری نداشت ،اما به دلش راه آمده بود.
🤴💍 چندی بعد پسرعموی خوشگذران دیگرش خواهانش شد ،دوباره سفره ی عقد،
💔دوباره دل ناراحت ملیکا، دوباره یاری خدا، دوباره زلزله، ملیکا، ملکه آسمانی لقب گرفته بود،یک وجههای داشت که این دختر با حيا،زمین به یاری اش بلند شده بود.
(ادامه دارد ...)
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🌹 نُبارِک لَکُم و لِجَمیعِ مسلمي العالَم مِیــلادَ الإِمام المَهــدي (عَجّل اللهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّریف)
🤲🌹 نَسْأَلُ الله أَنْ يُعَجّلَ في فَرَجِه وَ يَجْعَلَنا مِنْ أَنْصارِه
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹#بیانات_امام_خامنهاى
🎥#نماهنگ_صبح_امیـــد
🌹💝 عزیـزان من، جوانـان عزیز، امیــد را قـــدر بدانيد، امید را در دل نگـــه دارید
🗽🌒 امید به عوض شدن چهرهی مُـــظلَم و تاریک و مخدوش دنیایی که امروز در زیر سلطهی ابرقدرتها است.
✌️💯 بدانید و مطمئن باشید که این وضــع عوض میشود.
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI
🌙 شب بود و ملیکای طاهره، ملیکای معصومه، درخواب رویایی دید صادقانه.
🏛 در اتاقش، در آن قصر مجلل پادشاهی روم ،ملیکا درخوابی آرام بود که پرشده بود از صحنه هایی رؤیاگونه، دید که در باغِ قصر 💫نورهایی بی نظیر پایین می آیند.
😴 ملیکا خوابی دیده بود که عین بیداری بود
⚔ و این زمانی بود که میان روم و مسلمانان جنگ درگرفته بود ،ملیکا درمورد اسلام چیزهایی شنیده بود.
💓 اما آن که درخواب دیده بود لطافتی بود، محبتی بود، سرشتی بود که جز درآسمان نمیشد جستجو کرد
💌 تمام روحش را اشتیاق دیدار گرفته بود و او دور از چشمه ...
چندبار در رؤيا آن برگزیدگان الهی را دیده بود.
❤️🔥 اما هربار بر وصل الهی مشتاقتر و از دوری ولی خدا دل گرفتهتر میشد.
🌙 یک شب همان بانو آمد ...
❤️🔥 دختر محمد مصطفی (صل الله علیه و آله) ملیکای تب زدهٔ یار را سر بر دامنش یافته بود، دیگر هیچ از دنیا نمیخواست جز خودش را... اما بانوی دوعالم گفت :
⚠️ تا مسلمان نشوی، نمیشود به دیدار فرزندم حسن نائل شوی!! و ملیکا مسلمان شد ...
✨🌟 درخواب حسن بن علی علیه السلام ، فرزند امام هادی علیه السلام بارها با او دیدار کرده بود .
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI
👑 لباس اشرافی از تن کَند، لباس معمولی پوشید، در غوغای جنگ از کاخ گریخت و در میانهٔ میدان و میان برده فروشان جای گرفت.
🕌 حالا او را میبردند به بلاد اسلامی ... ملیکا هیچ نمیدانست جز آنچه امامش به او آموخته بود.
😏 منتظر نشسته بود میان کنیزانی که برای فروش نشانده بودند، خریدار می آمد اما روی خوش نشان نمیداد توکل بر خدا و توسل به اهل بیت.
📿 مسیر را همانطور که گفته بودند طی کرد کارها را همانگونه که سپرده بودند انجام داد نشانهها را با دقت دیده بود ایمان داشت به وعدهها ...
👱♂ جوان مردی نزدیک شد او را شناخت و خریدار شد ملیکا درنگ کرد.
💌 اگر راست میگفت باید نامهی امامش را نشان می داد جوان مرد همان کرد، ملیکا نامه را بر چشم گذاشت، بویید، بوسید.
💖 عطر یار میداد همان عطری که بارها در خواب هم تا عمق جانش چشیده بود، همراه مرد شد تا نزد امام ...
🆔@ALHASHD_O_ALALAMI