eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
915 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
فروشگاه دیدی بوک. براعت استهلال https://www.didibook.ir/product/detail/231728/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%
بسم الله به خاطر اقدام رذیلانه اپلیکشن طاقچه سعی می‌کنم کتابهای خوبی که قیمت خوبی دارند رو مرتبا معرفی کنم. تا دست بچه های انقلابی باز هم پر باشد. هم اینکه از شر وسواس خناس رها شوند و این اپ را تحریم کنند. قطعا خدا با مومنین است.
موجِ قطع همکاری با طاقچه ادامه دارد بعد از هنجارشکنی کارکنان زنِ برنامۀ فروش اینترنتیِ کتاب طاقچه انتشارات به‌نشر، خط‌مقدم، یازهرا، شهید کاظمی، راه‌یار، ستاره‌ها و شهید هادی با این برنامه قطع همکاری کردند. حالا انتشارات جماران، سوره مهر، امیرکبیر، مهرستان، قدر ولایت، بیست‌وهفت، ایمان ماندگار و حماسه یاران هم گفتند که به‌خاطر بی‌قانونی طاقچه ما هم قطع همکاری می‌کنیم. 🎬 آنتی سلبریتی https://eitaa.com/joinchat/2067791886C00959371cb
روضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 1309.mp3
10.25M
🎙شنیدم پر زدی دستت زمین افتاد... 🔻روضه (ع) ⏱ | 10:58 👤کربلایی سید 💡 کانال روضه‌های کوتاهِ کاملِ خانگی @RozeKhanegee @anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منتظرم آب دستت بچکد روی سرم... تصویر را نگاه کن. چشم‌هایت را ببند. یک موقعیت کوتاه یا یک روایت یا یک خاطره را در ذهنت مجسم کن. چشمهایت را باز کن. حالا بنویس.🖊
به وقت حاج قاسم. شب علمدار است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توضيحات استاد عالی به کسانی که می‌گویند اشکالی نداره بی‌حجاب وارد مجلس امام حسين عليه السلام بشه پ.ن قابل توجه کسانی که می‌گن دم هیئت جزوه بدیم به بد حجابا و اول جذبشون کنید. برو عمو. ورود به مجلس اباعبدالله برای هر تفکری آزاده ولی برای هر پوششی خیر عزیز من. خیلی ساده‌س نمی‌دونم چرا دوستان پیچیده‌ش می‌کنن. @BisimchiMedia @anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
منتظرم آب دستت بچکد روی سرم... تصویر را نگاه کن. چشم‌هایت را ببند. یک موقعیت کوتاه یا یک روایت یا
منتظرم آب دستت بچکد روی سرم... چشمانم را می بندم و سلام می‌دهم. زنی از کنارم می‌گذرد. صدایش آرام در گوشم می‌نشیند:"عمو سلام" چشم باز می‌کنم. نیم‌رخش از کنار صورتم عبور می‌کند. جوان است. چادر عربی به سر دارد. به روبروی ضریح می‌رسم. او جلوتر است. از دلم می‌گذرد" چه خوب که شما را عمو صدا کنم. برای تشنگی من هم سقا می‌شوید؟" دور ضریح شلوغ است. زن در ازدحام گم می‌شود. اما صدایش هنوز با من است. دست روی سینه می‌گذارم به رسم ادب. اشک مهمان نگاهم می‌شود. "عمو سلام" @zohreghafori
🍃🌸یا لطیف🌸🍃 ⚜️«برگزیده» نم نم باران در میان صدای طبل وسنج گم شده بود. جمعیت سیاه پوش، همراه آسمان گریه می‌کردند. دوطرف خیابان در قُرق عزا و ماتم بود. مردی قدبلند، با پیراهن مشکی تا روی زانو، تشت به دست، در میان دسته‌ها می‌چرخید. مقداری گل روی شانه‌های عزاداران می‌گذاشت. آخر سر هم ریش‌های پر پشت و سفیدش را با گِل خضاب کرد. منقل‌ها باد می‌خوردند و بوی اسپند را در فضا پخش می‌کردند. دست پسرکش را گرفت. تا زودتر برسند. پایین چادرش را جمع کرد تا از گِل‌های روان کوچه در امان بماند. پسر چادر مادرش را کشید. -مامان میشه منم برم زنجیر بزنم. مادر که تمام مدت عجله داشت، سرچرخاند و گفت: -ما خودمون داریم می‌ریم روضه. همونجا زنجیر بزن. چشمان سیاه پسر، مات زنجیر‌هایی که هماهنگ بالا می‌رفتند و سُر می‌خوردند، روی شانه‌ها، رنگ حسرت گرفت. مادر خم شد، صورت سبزه پسر را بوسید. -الان که رفتیم روضه میگم طوبا خانوم یه چای شیرین خوشمزه برات بریزه. برق شادی در چشمان پسر دوید. خوب می‌دانست چای شیرین فقط مخصوص روضه است. مادر اجازه شیرین کردن چایی را نمی‌داد، مگر اینکه مجلس روضه‌ای برپا می‌شد، آن وقت بود که مزه چای شیرین با شیرینی روضه عجین می‌شد. کوچه‌های تنگ و درهم را رد کردند. جوب‌های باریکی کوچه‌ها را به دو نیم تقسیم کرده بود. سر در همه خانه ‌هایک پرچم سیاه کوچک نصب شده بود. صدای سخنرانی از خانه قدیمی بزرگی شنیده می‌شد. گل‌های یاس از دیوار کاهگلی خانه سرک می‌کشیدند. کتیبه‌های بزرگی کنج دیوار‌ها و سر در خانه کشیده شده بود. دور تا دور حیاط حجره‌هایی با درهای چوبی میزبان عزادارن بود. درخت توت بزرگی گوشه حیاط زیر بار توت‌های سفید، سر خم کرده بود. کفش‌هایشان را درآوردند، مادر به سمت یکی از حجره‌ها پاتند کرد. پسر کنار حوض مشغول دیدن ماهی‌های قرمز شد. کم کم سرو کله بچه‌ها پیدا شد. هرکدام چیزی به دست داشتند. یکی زنجیر به دست، دیگری طبل، دیگری س‍ِنجی که مدام با دستان کوچکش آن‌ها را بهم می‌زد. روضه خوان بسم‌اللهی گفت‌و شروع کرد. مادر چادر را روی صورت کشید و به پهنای صورت اشک ریخت. نم نم باران شدت گرفت. بچه‌ها بیخیال دسته عزاداری تشکیل دادند. احمد میان‌دار شد. زنجیر به دست میان دسته کوچک، دستان کوچکش را بالا برد. دسته حرکت کرد. -عباس صدا بلند کرد تا جواب امامش را داده باشد. امام از صدای عباس خیالش راحت شد. هجوم لشگر ،شمشیر، گرد و غبار میان دو برادر فاصله انداخت. امام صدا بلند کرد، رجز خواند. خورشید شلاق‌های داغش را بی پروا میان صحرا می‌کشید. امام رجز خواند. منتظر ماند. صدای شیهه اسب، و برخورد شمشیر‌ها بیشتر شد. دلهره به جان صحرا افتاد. روضه خوان بلند شد. باران شدت گرفت. بچه‌ها به سمت کوچه رفتند. مشک سوراخ شد. عباس با صورت از اسب افتاد. امام صدا بلند کرد. منتظر ماند، جوابی نشنید. عباس ناله زد: -یااَخا...اَدرک اَخاک... سوز صدایش به قلب حسین نشست‌. پاتند کرد سمت برادر... صدای روضه‌خوان گرفت. بچه‌ها هراسان با فریاد وارد حیاط شدند. صدایی بلند شد. -احمد... احمد... احمد تصادف کرد. حجره‌ها لحظه‌ای ساکت شد. مادر بهت زده چادر از صورت برداشت. نگاهی به اتاق انداخت. احمد پسرکش را می‌گفتند. دلهره امانش را برید. خیز برداشت سمت حیاط پا برهنه، دست و پا زنان خودش را به کوچه رساند. پسرکش بود. احمد! غرق خون، مظلوم میان کوچه خوابیده بود. چشمانش تار شد. پاهای بی‌جانش شل شد.افتاد. دستان لرزانش به کتیبه‌ها گیر کرد. کتیبه روی سرش افتاد. نگاهی به پرچم کرد. -یا ابالفضل عباس، پسرم رو برگردون، به حق برادر مظلومت. پسرم نذر شما. صدای اذان ظهر بلند شد. مادر سر به آسمان بلند کرد. * عصای چوبی قهوه‌ای رنگش را در دست گرفت. تسبیح فیروزه‌ایش یک لحظه آرام و قرارنداشتند. این دفعه هم مثل وقت‌هایی که دلهره به جانش می‌افتاد خودش را به آب و آتش زد. زنگ در به صدا درآمد. به سمت حیاط رفت. روسری مشکی اش را مرتب کرد. در را باز کرد. عروس و نوه‌اش بودند. علی زنجیرش را از جیب شلوار کبریتی مشکی‌اش بیرون کشید. -مادر جون،ببین این زنجیر رو بابا احمد بهم داد. گفت روز تاسوعا برم دسته تا زنجیر بزنم. زن با دیدن زنجیر تنش لرزید. امروز تاسوعا بود و احمد سوریه. دندان به لب گرفت. لبخند بی جانی به عروس جوانش زد. دست نوه‌ی کوچکش را گرفت. چادرش را سر کرد. می‌دانست این دلهره‌ها بی دلیل نیست. صدای اذان بلند شد. اشک از چشمانش سرازیر شد. سر به آسمان بلند کرد. 🌷اقتباس از زندگي 🌷 ✍️ زینب عسگری
4_6030793399718642880.mp3
28.44M
🖤𝆹𝅥݊🕊 𝆹𝅥🕊 ⇦• ▪️اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...🍃   𝆹𝅥݊🕊 🖤𝆹𝅥🕊
السلام علیک یا اباعبدالله زیارت نیابتی ویژه شب عاشورا و شام غریبان جهت ثبت نام به لینک زیر مراجعه نمایید تا خادمان شما در کربلای معلی به نیابت از شما زیارت انجام دهند. atabat.org/fa/forms/4 به قید قرعه به ۱۴ نفر از ثبت نام کنندگان نگین متبرک و تربت حرم مطهر امام حسین(ع) و آب سرداب حضرت تعلق می گیرد. ستاد توسعه و بازسازی عتبات عالیات کمیته فرهنگی آموزشی ستاد اربعین https://eitaa.com/atabat_org
و سزاوار است در اين روز مقتل [كتابهايي كه پيرامون واقعه كربلا نگاشته شده است] بخوانند، و يكديگر را بگريانند. روايت شده كه چون حضرت موسي به ملاقات خضر و فرا گرفتن بعضي از حقايق از آن جناب مأمور شد، اول چيزي كه در هنگام ملاقات بين ايشان مذاكره شد، اين بود كه خضر براي حضرت موسي مصائب و بلاهايي را كه بر آل محمّد (عليهم السّلام) وارد مي شود ذكر نمود و هر دو گريستند، و گريستن ايشان شدّت گرفت. از ابن عباس روايت شده است: در ذي قار خدمت حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) رسيدم، صحيفه اي به خط خود و املاء پيامبر (صلّي الله عليه و آله) بيرون آورد، و از آن صحيفه براي من خواند، در آن صحيفه مقتل امام حسين (عليه السّلام)بود، و اينكه چگونه شهيد مي شود، و چه كسي او را به شهادت مي رساند، و چه كسي او را ياري مي كند، و چه كسي با او شهيد مي شود، پس آن حضرت گريه كرد گريه اي سخت و مرا به گريه انداخت. فقير گويد: اگر مقام را گنجايش بود، مختصر مقتلي در اينجا ذكر مي كردم، امّا محل را گنجايش آن نيست هركه بخواهد به كتابهاي ما در زمينه مقتل رجوع كند. در هر صورت اگر كسي در اين روز نزد قبر مطهّر آن حضرت باشد، و مردم را آب دهد، مانند كسي است كه لشگر آن جناب را آب داده باشد، و با آن حضرت در كربلا حاضر بوده، و خواندن هزار مرتبه سوره ي < توحيد > در اين روز فضيلت بسيار دارد، و روايت شده: كه خداي رحمان به سوي او نظر رحمت كند، و سيّد براي اين روز دعايي نقل كرده شبيه به دعاي عشرات، بلكه موافق بعضي روايات ، ظاهراً خود آن دعا باشد. شيخ طوسي از عبد الله بن سنان از امام صادق (عليه السّلام) چهار ركعت نماز و دعايي نقل كرده است كه بايد در اين روز در وقت چاشت بجا آورد،ما به خاطر اختصار ذكر نكرديم، هركه طالب است به زاد المعارد رجوع كند و نيز شايسته است كه شيعيان در اين روز بي آنكه قصد روزه كنند، از خوردن و آشاميدن امساك نمايند. و در آخر روز، پس از عصر افطار كنند به غذايي كه اهل مصيبت مي خورند، مانند ماست يا شير و امثال آنها، نه مثل غذاهاي لذيذ. و جامه هاي پاكيزه بپوشند، و به هيئت صاحبان مصيبت دگمه ها را بگشايند، و آستينها را بالا بزنند، و علامه مجلس در زاد المعاد فرموده: بهتر آن است كه روز نهم و دهم را روزه نگيرد، زيرا بني اميّه اين دو روز را براي بركت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مي داشتند، و به دروغ، احاديث بسيار در فضيلت اين دو روز، و روزه ي آنها را به حضرت رسول (صلّي الله عليه و آله)نسبت داده اند، و از طريق اهل بيت (عليهم السّلام) احاديث بسياري در مذمّت روزه اين دو روز به ويژه روز عاشورا وارد شده. و نيز بني اميّه عليهم اللعنه براي بركت، آذوقه سال را در روز عاشورا ذخيره مي نمودند! به اين خاطر از حضرت رضا (عليه السّلام) روايت شده: هركه كوشيدن در حوائج خود را در روز عاشورا ترك كند، و به دنبال كاري نرود، حق تعالي حوائج دنيا و آخرت او را برآورد و هركه روز عاشورا، روز مصيبت و اندوه و گريه او باشد، حق تعالي روز قيامت را روز شادي و سرور و خوشحالي او گرداند، و ديده اش در بهشت به ما روشن شود، هركه روز عاشورا را روز بركت نامد، و در آن روز براي منزل خود چيزي ذخيره نمايد خدا آن ذخيره را براي او مبارك نكند، و روز قيامت با يزيد و عبيدالله بن زياد، و عمر بن سعد عليهم اللعني محشور گردد. بنابر اين انسان بايد در روز عاشورا مشغول كاري از كارهاي دنيا نگردد، بلكه در گريه و نوحه و مصيبت باشد، و اهل خانه ي خود را دستور دهد كه عزاي آن حضرت را بپا دارند، و مشغول ماتم و سوگواري باشند، چنان كه در سوگ عزيزترين اولاد و اقوام خود مشغول مي شوند، و در آن روز بي آنكه قصد روزه كنند، از خوردن و آشاميدن امساك ورزند، و در آخر روز پس از عصر افطار كنند گرچه به جرعه آبي باشد، و روزه كامل نگيرند، مگر آنكه در خصوص آن روز روزه واجب داشته باشد، كه به نذر يا مثل آن بر او واجب شده باشد، و در آن روز در خانه ي خود آذوقه ذخيره نكند، و لب به خنده نگشايد، و به لهو و لعب نپردازد، و هزار مرتبه قاتلان آن حضرت را لعنت كند و بگويد:
نقاشی یکی از فرزندان اعضای کانال...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا