💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#تمرین173
#تمرین173
نور
نُه ساله هستید. توی مینی بوس سبز نشسته اید و رفتهاید حسینیه امام خمینی. یک چادر خوشگل هم پوشیدهاید. بهبه چقدرخانوم شدهاید. انشاءالله عروسیتان. خجالت کشیدید. باید هم بکشید. خب. خانم معلمتان، خانوم رضایی به همه تان نصیحت های لازم مبنی بر نکشیدن گیس، نگرفتن نیشگون از پهلوی فاطمه، نکردن مداد در زانوی سپیده، زبان در نیاوردن برای ماندانا، چون ماندانا خیلی خودش را میگیرد. ماندانا یک کیف خوشگل خریده که شما ندارید ولی اصلا مهم نیست. چادر شما خیلی خوشگلتر است. از این صورتی هایی که گل ریز داره. وای عسل جون چه چادری داری. عاشقش شدم. خب دختر خاله نشوید.
خانم رضایی در مینیبوس دارد توصیه های نهایی را میکند مبنی بر نابود نکردن آبروی خانوم مدیر، مدرسه و ... خانوم رضایی میگوید اینجا که داریم میرویم خانه پدری است. اشک از چشم های مائده سرازیر شد. آخر او پدرش را در سوریه از دست داده. پدر او مدافع حرم بوده. شما دست مائده را میگیرید و بوسش میکنید. چقدر شما دل رحم هستید. انشاءالله خوشبخت بشوید.
خب داشتم میگفتم. مائده برای شما تعریف کرده که نمیداند پدر داشتن چطوری است. شما برایش تعریف میکنید که یک آقای مهربان است که هر روز صبح میرود سر کار و وقتی از سر کار با خستگی بر میگردد باید لیست خرید را از مادر بگیرد. مادر کلی سرش غُر میزند و او مثل کوه همه کارها را انجام میدهد. تازه پدرها وقتی از خرید برمیگردند مادر و دختر را میبرند پارک و بستنی قیفی برایشان میخرند از اینهایی که رویش کاکائو دارد. گرچه مادر همواره درباره چیزی به نام حقوق و اضافه حقوق و قسط با بابایی دعوا میکند و شما ناراحت میشوید ولی بابایی هیچ وقت ناراحت نمیشود و حق را به مامانی میدهد و همواره خودش را مدیون مامانی میداند. پدر است دیگر.
مائده چادرش را درست میکند و کنار شما مینشیند. همگیسرود خواندهاید. چقدر قشنگ خواندهاید. آفرین به شما. انشاءالله سفید بخت بشوید به حق پنج تن. همین الان مادر
عزیزتان قربان قدتان دارد میرود و در فکر خرید یک یخچال زیبا برای جهیزیهتان است. البته پدر باید این ماه روزی دو ساعت اضافه کاری بایستد. فدای یه تار موی شما.
خب در صف نماز خیلی مرتب و تمیز دارید افعال نماز را انجام میدهید که پریسا و ناهیدجون با هم حرف میزنند. سمیه زانوی پریسا را تکان میدهد و میگوید نمازت باطل شد که حرف زدی و خودش خیلی شیک و مجلسی به رکوع میرود. سمیه نرو. سمیه نمازش را میخواند و شما اصلا حواستان به جای دیگر نیست، ارواحِ خواهرِ پدرتان. البته خانوم رضایی از آقای خامنهای خیلی تعریف کرده و گفته پدر همه ماست. شما هم اشک در چشمتان جمع شده. اصلا همینجوری. بدون هیچ دلیلی. شما هم احساساتی هستید؟ آخی.
بین دو نماز آقای مهربان برای شما دخترهای نازنین فرشته روی زمین هفت دقیقه صحبت میکند. ای کاش منِ اسماعیل واقفیِ سی و شش ساله هم دختر نُه ساله بودم و در جمع شما نشسته بودم. گاهی چادرم را مرتب میکردم. گاهی با انگشتانم به آن آقای مهربان اشاره میکردم. گاهی جمعیت را نگاه میکردم و قند در دلم آب میشد.
آن آقای مهربان آنقدر از زنان برجسته صحبت کرد که دلم خواست از سن نه سالگی خارج شوم و بشوم یک زن برجسته. والا. اصلا شوهر هم نمیکنم. هیچ مردی را در شأن خودم نمیدانم. مردا باید التماسم را بکشند. والا. من یک زن بزرگ و برجستهام. طرف با پول میخواد بیاد خواستگاری من. اگر شازده باشد و پیراهن اطلس هم داشته باشد بله را نمیگویم. دیگر گذشت دورانی که ...بله. پس چی.
نماز تمام شده و شما که صف اول نشسته بودید، حالا در کنار آقای مهربان هستید. چند کلمه صحبت بین بچه ها و آقای مهربان شکل میگیرد. آقای مهربان با شما حرف میزند و شما از خوشحالی اصلا نمیشنوید. واقعا که. دختر بزرگ کن تحویل جامعه بده. حالا میخواهم که این دیدار را برای من بنویسید. مائده اشکش بند نمیآمد. سمیه که خیلی احکام بلد است میگوید آقای خامنه ای بزرگترین مرد روی زمین بعد از امام زمان است. شما تا ابد محیط زیبا و نورانی را از خاطر نمیبرید. موقع برگشت خانوم رضایی به همه شما تافی کاکائویی با مغز پسته داد. به من هم بده. خواهش میکنم.
بنویس دیگر. با این جمله شروع کن.
🔸وارد حسینیه که شدیم...
#دیدار
#جشن_فرشته_ها
#تکلیف_یعنی_لیاقتِ_همصحبتی_باخدا
#دهه_فجر
#زن_زندگی_آگاهی
#زنان_بزرگ_ایران
#زنان_بزرگ_انقلاب
@ANARSTORY
🇮🇷عِمران واقفی🇮🇷:
و چقدر من. و آنچنان او. و همچنان فاصله. اللهم ارزقنا اسنب. من المن الی التو.
#واقفی
و ماچ به کله همه مومنین. و ماچ به کله همه عاشقان. و ماچ به کله هرکس که دلش با حسین است از ایالت ماساچوست تا چین و ماچین.
#واقفی
و من درگیر هستم. و تو چطور؟ و من الان دو تا چایی خوردهام. قوری ز قلم، قلم ز قوری. قند پارسی به بنگاله رفته است و چایی سومم تلخ است. حافظ کجایی؟ رکن آباد هنوز آب دارد؟ بریم بنشینیم لب جوی؟ بزن بریم. قام قام...ایععع. خواجه جون بپر پایین رسیدیم. این فلاسکم بی زحمت بگیر.
#واقفی
و من به لهجه غلیظ ترکی شعر عربی میخواندم. هاتفی ندا داد. ندا را گرفتم. ماندانا ناراحت شد. اصلا این دنیا چیه بابا...همش مسخره بازی. خدایا خیرات حسان بده. آمین.
#واقفی
لبه آسمان چهارم نشستهام. به شما زمینی ها نگاه میکنم. چقدر ریز هستید. هان!؟ بگو بگو اگر راست میگی؟
#واقفی
وارد بهشت شدم. یکی از ملائکه جلو آمد و گفت خوش آمدی. چطوری؟ منم نه گذاشتم و نه برداشتم و گفتم مثل پلو تو دوری. فرشته ها شکم هایشان را گرفته بودند و غلت میزدند از خنده. بعدا فهمیدم اینها فرشته نبودند، حوریه بودند. والا. همش حجاب اسلامی که نمیشه. اونجا آزادیه.🙄
#واقفی
در بهشت بودم که هوس عدس پلو کردم. از درخت عدس پلو یک کاسه عدس پلو چیدم و خوردم. آخ که چقدر چسبید. بفرمایید شام.
#واقفی
نور میخورم و نور میپاشم. بفرمایید نور داغ و تازه و کنجدی. دو و پونصد.
#واقفی
من ملائکه را دوست دارم. آنها هم مرا دوست دارم. تا کور شود هر آنکس که نتواند دید. بله با توام. با خودِ نتونمببینت هستم. نتونمببین همان حسود است. حسود لا یسود. بله. برای شادی همه ملائکه صلوات بلند.
#واقفی
بچه که بودم، سنم کم بود. خدا رو شکر الان سنم زیاد است ولی هنوز بچهام. بچه صد سالش بشود باز هم برای پدرش بچهاس.
#واقفی
نان داغ میخوردم و به جهنم فکر میکردم. فکرش هم دردناک بود.
#واقفی
توی بهشت یک دیگ آش رشته بار گذاشته بودیم. همه مومنین جمع بودیم. یکی از مومنین یک شوخی شهرستانی کرد که کلا قابل پخش نیست. ببخشید. نمیتونم بگم. التماس نکن.
#واقفی
من هنوز مزه آب کوثر که ابتدای ورود به بهشت از دست امیرالمومنین خوردهام زیر دندانم است. بیا دندانم را ببین. دیدی؟
#واقفی
کنار نهر شیر و عسل نشسته بودیم و پاهایمان را روی مروارید ها دراز کرده بودیم. ناگهان یکی از بچه ها با براق آمد و گفت بپر ترک که بریم. منم پریدم...اصلا قابل توصیف نیست...ببخشید دیگه...زمینی ها توان درکش را ندارند...ایشالا میری میبینی...
#واقفی
فیثاغورث هم از درک مثلث عشقی عاجز است. تو که دیگه فیسِ غوره انگور هم نیستی.
#واقفی
آنتلکتوئل ها فکر کردند که هر گردی گردو است. رفتند از سوسک سرگینگلان یک توپ قهوهای گرفتند به جای گوی نورانی.
#واقفی
و من مردم. وقتی وارد قبر شدم همه جا نورانی شد. بعدش رفتم یک جایی که خیلی غذاهای خوشمزه بود. ولی من دلم یک کسی را دید. کسی که هنوز هم مزهاش توی چشم هایم است. من علی را دیدم. آقا دستم را گرفت و صورت به صورتم گذاشت. صورتم سفید شد. صورتم را ببین. عین یه تیکه ماه شدم. کربلا هم رفتم.😌
#واقفی
💬 #گزیده_بیانات | ۳درس مهم برای زندگی علوی
👈 علی علیهالسلام یک روز هم خانه نشین نشد...
🔺 «خط حزبالله » منتشر میکند: بیانات سال ۱۳۵۹ آیتالله خامنهای درباره درسهای عملی امیرالمؤمنین علیهالسلام برای زندگی امروز ما
🔹 حضرت آیتالله خامنهای در خطبهی اول نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۳۵۹/۳/۹ به مناسبت ایام ۱۳ رجب، سه بخش مهم زندگی امیرمؤمنان علیهالسلام را تبیین کردند. «خط حزب الله» به مناسبت خجسته سالروز ولادت با سعادت امام علی علیهالسلام برای اولین بار، گزیدهای از این بیانات رهبر انقلاب را منتشر میکند.
🔺 راه و رسم امیرالمؤمنین علیهالسلام برای ما درس زندگی است
🔹 علىّبنابىطالب علیهالسلام اسلام مجسّم است و راه و رسم امیرالمؤمنین براى ما درس زندگى است و باید چنین باشد... من براى تعریف از امیر مؤمنان سخنى را انتخاب کردهام که سخن عارفترین و آشناترین مردم به شخصیّت علىّبنابىطالب است و آن، سخن امام حسن مجتبى است... در روزى که امیر مؤمنان به شهادت رسید و مردم با امام حسن (علیه السّلام) براى خلافت بیعت کردند، امام مجتبىٰ در حضور مردم بر منبر برآمد و چند جمله در باب امیرالمؤمنین به اختصار سخن گفت. من این جملات را که بسیار کوتاه و مختصر است، میخوانم.
🔺 زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام تلاش دائم برای خدا و اسلام بود
🔹 سه خصلت را از علىبنابـــىطالب علیهالسلام ذکر میکند: خصلت اوّل، خصلت تلاشگرى على است. علىّبنابىطالب ۶۳ سال از خدا عمر گرفت؛ از این ۶۳ سال، تقریباً ۵۳ سال با اعتقاد به اسلام و ایمان اسلامىِ مشخّص و روشن گذشت. قبل از آن هم على هرگز غیر خدا را عبادت نکرده بود، هرگز در مقابل هیچ بتى ــ چه جاندار و چه بىجان ــ سر تسلیم فرود نیاورده بود؛ امّا در این ۵۳ سال زندگى، امیرالمؤمنین به پیغمبر و به اسلام و به این مکتب و به مبارزهاش ایمان آورده بود. این ۵۳ سال را شما نگاه کنید؛ در این مدّت، شما یک روزِ بیکار در زندگى علىّبنابىطالب نمىبینید؛ دائماً کار، دائماً تلاش، دائماً عمل، آن هم به طور خالص براى خدا و در راه اسلام.
🔹 تا وقتى در مکّه بودند، سرباز فداکار و پاکباختهى پیغمبر؛ آن وقتى که همه پیغمبر را رد کردند، او ایمان آورد؛ آن وقتى که همه او را تنها گذاشتند، او محکم دامان پیغمبر را چسبید؛ آن وقتى که دیگران جرئت اظهار همکارى و همراهى با پیامبر را نداشتند، او صریحاً و با صداى بلند نام پیامبر و آوازهى اسلام را به همه جا پراکنده کرد؛ و آن وقتى که دیگران به فکر جان خود بودند، او به فکر جان پیغمبر بود و او بود که در بستر پیغمبر خوابید؛ و او بود که سه سال در شِعب ابىطالب بارهاى نان و خرمایى را که از این گوشه و آن گوشه به دست مىآمد، بر دوش گرفت و از این پیچوخمهاى کوه شِعب بالا برد و فریاد و فغان کودکان گرسنه را فرونشاند؛ و او بود که بعد از هجرت پیغمبر، چند روز با همهى خطر و زحمت در مکّه ماند ــ وَ اَنتَ تَقضى دَینى وَ تُنجِزُ عِداتى ــ قرضهاى پیغمبر را اداء کرد، امانتهاى پیغمبر را به صاحبانش رد کرد؛ [بعد] استوار و آزاد، آخرین بقایاى خانوادهى پیغمبر را با خود به مدینه آورد و وارد مدینه شد....
🔺 حضرت علی علیهالسلام یک روز هم خانهنشین نشد
🔹 بعد از آنکه پیغمبر از دنیا رفت، هر لحظه هر چه را که وظیفهى خود میدانست، با کمال اخلاص انجام داد؛ آن روزى که باید فاطمهى زهرا دختر پیامبر را در معرض [شناخت و] دید مهاجر و انصار بگذارد، گذاشت؛ آن روزى که باید به مسجد نرود، نرفت؛ آن روزى که باید به مسجد برود، رفت؛ آن روزى که خلفاى راشدین مشورت او و نظر او را میخواستند، با اخلاص، با صدق، با صفا، نظر خود را در اختیار آنها گذاشت؛ در جنگ، در صلح، در سیاست، در علم، در دین، همه را راهنمایى کرد؛ آن روزى که باید به انسانسازى و فردسازى بپردازد، پرداخت.
🔎 ادامه👇
🔍 ادامه #گزیده_بیانات
🔹 اینکه میگویند على خانهنشین شد، دروغ است؛ على یک روز هم خانهنشین نشد، یک روز هم از فعّالیّت اجتماعى دست نکشید؛ على یک روز هم با جامعهاش، با انقلابش، با امّتش ــ که امّت او بود، چون امّت پیغمبر بود ــ قهر نکرد. از کار کناره گرفتن، زودرنج بودن، دلنازک بودن، از حوادث و رویدادهاى کوچک فوراً رنجیدن و زبان به داد و بیداد گشودن، از شأن على پایینتر بود و دامان على به آن آلوده نشد. [او] کار کرد. لَم یَسبِقُهُ الاَوَّلونَ بِعَمَلٍ وَ لا یُدرِکُهُ الآخِرون؛ تا روز قیامت هم هیچ کس در عمل، در تلاش، در فعّالیّت، به پاى على نرسیده است و نمیرسد...
🔺 حضرت علی علیهالسلام تسلیم محض پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود
🔹 و امّا خصلت دوّم. وَ لَقد کانَ رَسولُ اللّه صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه یُعطیهِ الرّایَة؛ پیغمبر پرچم به او مىسپرد. این به نظر من و آنچنان که من میفهمم، یک تعبیر سمبلیک است. پیغمبر اکرم به خیلىها پرچم میداد و خیلىها را به میدان جنگ میفرستاد... امام حسن میخواهد بگوید امیرالمؤمنین بازوى تواناى پیغمبر بود، تسلیم محض پیغمبر بود... على به معناى واقعى کلمه بازوى پیغمبر بود: اینجا را بکوب، اینجا را بنواز، با فلانى دوست شو و به سوى فلانى به دشمنى تهدیدکنان برافراشته شو؛ تسلیم محض و مطلق.
🔹 خصوصیّت بزرگ دیگر على علیهالسلام این است که در مقابل پیغمبر، سِلم محض است. آن وقتى که رسول خدا به او میگوید در مکّه بمان، میماند؛ آن وقتى که در جنگ تبوک به او میگوید در مدینه بمان، میماند؛ آن وقتى هم که به او میگوید با عمروبنعبدود بجنگ و جانت را در خطر بینداز، مىاندازد؛ لا یَسبِـقونَه بِالقَولِ وَ هُم بِاَمرِه؛ یَعمَلون. در مقابل خدا و در مقابل پیامبر و در مقابل اسلام باید از على این خصلت را آموخت: تسلیم محض بودن... باید به طور مطلق تسلیم اسلام باشیم، از اسلام سخن بشنویم، از اسلام راهنمایى بجوییم...
🔺 امیرالمؤمنین علیهالسلام در دنیا اندوخته مالی فراهم نیاورد
🔹 و امّا نکتهى سوّم در زندگى امیرالمؤمنین به روایت امام حسن مجتبى. امام حسن در پایان این خطبهى شریفه میفرماید: وَ ما تَرَکَ عَلى اَهلِ اَلارضِ صَفراءَ وَ لا بَیضاءَ [اِلّا سَبعَ مِائَةَ دِرهَم]؛ على از طلا و نقرهى عالم هیچ از خود باقى نگذاشت مگر هفتصد درهم. هفتصد درهم مبلغ بسیار ناچیزى است که همین مبلغ ناچیز هم در زندگى على اندوخته به حساب نمىآید، زیرا على آن را براى روز مبادا نیندوخته بود؛ خرج لازمى داشت و پول على کفاف نمیداد، مجبور بود حقوق خودش را از بیتالمال مقدارى کنار بگذارد و بر خودش زحمت و رنج را تحمیل کند تا بتواند این خلأ را در زندگى پُر کند...
🔺 سه موعظه از زندگی امیرالمؤمنین علیهالسلام که نباید فراموش کنیم
🔹 برادران و خواهران! راه ما این است و این موعظهاى است که امیرالمؤمنین با عمل خودش به ما داده است و ما را به آن فراخوانده است. این سه موعظه را فراموش نکنیم؛ اینها مصداقهاى واقعى تقوا هستند؛ ما این سه درس را از على یاد بگیریم. من این سه درس را باز هم تکرار میکنم: اوّل، عمل و تلاش. بیکار نمانید؛ کوشش کنید کار لازم و عمل صالح را در هر زمانى بشناسید و پیدا کنید و بعد آن را با صمیمیّت و اخلاص انجام بدهید. و دوّم، تسلیم بودن در مقابل فرمان رهبرى؛ در مقابل فرمان آن کسى که براى انسان واجبالاطاعة است. و آنگاه بىاعتنائى به مادّیگرى، به پول، به زخارف دنیا، و پشت پا زدن به هر گونه عملى که از این احساس انسان سرچشمه میگیرد. این، فرمان امیرالمؤمنین براى ما است. پروردگارا! ما را با شیوهى علىّبنابىطالب در دنیا زنده بدار و ما را در راه علىّبنابىطالب علیهالسلام بمیران.
🔖 منتشرشده در شماره جدید نشریه خط حزبالله
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است
الا بذکر الله تطمئن القلوب...
تنها وسیله آرامش دل، ذکر الله است
ولی ما بر اسباب تکیه می کنیم و از مسبب الاسباب غافل هستیم.
#دریافت_روزانه #کلام_بزرگان #کلامی_از_بهجت
pay.eitaa.com/v/p/
انسان شناسی ۲٠۶.mp3
10.54M
#انسان_شناسی ۲۰۶
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
※ حس
※ خیال
※ وهم
※ عقل
※ فوق عقل
این پنج بخش؛ خود شما هستید!
پنج بخشِ وجودی شما ...
اگر بخشهای درون شما به همین ترتیب که نگاشته شده، مهندسی شده باشد؛ شما انسان وارونهای هستید!
فقط در یک حالت است که شما #انسان_تراز هستید و مهندسی درونیِ درستی دارید.
و بقیه حالتها، حالتهای وارونگی شماست.
@ostad_shojae
4_5967630231979167073.mp3
10.17M
با احترام / بابا سلام
#محمد_حسین_پویانفر
@ostad_shojae
✅ چه کتابی برای چه فردی مناسب هست؟
◀️ برای آقایون و پسرهای جوان:
🔸 مسئله حجاب
🔸 انتخاب من
🔸 ترگل
🔸 پرنیان
◀️ برای کودکان:
🔸 لینالونا
🔸 مجموعه قصه های حنانه
◀️ برای دختران نوجوان (مقطع راهنمایی)
🔸 دختر بیست 20
🔸 نفس
◀️ برای دختران جوان (دبیرستانی و دانشجو)
🔸 حریر
🔸 پرنیان
🔸 ترگل
🔸 نفس
🔸 دختر بیست 20
🔸ستاره ها چیدنی نیستند
🔸 انتخاب من
🔸 مسئله حجاب
◀️ برای همسران و مادران
🔸 هر ده کتاب
⚫️ پوشیدن لباس مشکی و همدردی با کشتهشدگان حوادث اخیر کشور از اتفاقات پرتکرار نشستهای خبری بود، تا جایی که رسول صدرعاملی در نشست فیلم جنگل پرتقال از چند زندانی نام برد و صراحتا خواستار آزادی آنها شد...
❇️ پس از اعلام عفو عمومی رهبر انقلاب و آزادی تعداد زیادی از افراد دستگیر شده در فتنه اخیر اما کوچکترین اشاره و بازخوردی نسبت به این موضوع دیده نشد، گویی این عفو چندان به مذاق آقایان خوش نیامد، چرا که فرصت شوآف را از آنها گرفته است.
💢 رفتار دوستان رسانهای نیز جالب است که عافیتطلبی را برگزیده و نسبت به این رفتار دوگانه کوچکترین عکسالعملی نشان نداده و سکوت پیشه کردهاند.
🔆 امیرالمومنین در خطبه ۲۷ نهجالبلاغه میفرمایند:
شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند! قلب را مىمیراند و غم و اندوه را (به روح انسان) سرازیر مىکند که آنها (شامیان غارتگر) در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق...
📡 اخبار جهان هنر👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4051828916Cabecc297b8
🌐roubesh.ir
#یک_فنجان_نقد
✍ نقد و بررسی رمان «از کدام سو، نوشته نرجس شکوریان فرد» توسط همه ناربانوییها با مدیریت بانو ایرجی.
(همچنین از ایشان دعوت کردیم که در این جلسه یکی از رمانهای خوب خودشان را برای ما معرفی کنند.)
جمعه شبها ساعت ۲۲
در ناربانو
منتظر حضور به موقعِ شما عزیزان هستیم😊
#نقد
#نقد10
#رمان
#از_کدام_سو
#ناربانو