eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
58.9K
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه @ANARSTORY
245.7K
سید حمید رضا برقعی: زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌»قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر @ANARSTORY
80.3K
(شعر حمیدرضا برقعی) کوثرخانم چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! @ANARSTORY
روزی روزگاری درزمانهای دور کوفته تبریزی با غروری بسیار برسر سفره های آدمیان مینشست وطنازی میکرد، آنقدر به خود مغرورشده بود، که‌‌ اجازه ی ورود هیچ غذایی را درکنارخود نمی داد، وحسابی در شکم مردم جابازکرده بود، اما! ازآنجا که غرور وخودبرتربینی، مرضیست بسیار نابودکننده، کوفته هم به مرز نیستی پیش رفت ومتاسفانه روزی رسید که ، باکله برزمین فرود آمد، وپخش برزمین شد، دیگر نسلهای جدید، ازآن خوششان نمی آمد، وآن را تحویل نمی گرفتند، کوفته که حسابی ناراحت وغصه دارشده بود وگویی ازعرش به فرش رسیده بود،، به فکرچاره ای افتاد، باخودفکر کرد که بایدکلکی سوارکند تاباز خودرا در دل انسانها جابدهد، واینطورشد که رنگ عوض کرد وباچهره ای جدید ، به همراه رفقای جدیدی که ازفرنگ پیداکرده بود، خودرا از قیافه ی کوفته ای به غذای جدیدی ، به نام پیتزا تبدیل کرد، وبازهمچنان چون گذشته وارد سفره های انسانهاشد، وآدمیان دوباره بالذت وطمع فراوان به جان این غذای خوشمزه افتادند، بدون آنکه بدانند، چه کلاه بزرگی برسرشان رفته است... @ANARSTORY
📝 شما نویسنده باشید ⭕️ نزدیکِ ✳️ اگه هر کدوم از شما عزیزان تا حالا سابقه نگارش یادداشت فیلم داشتید ✳️ یا فکر می کنید، می‌تونید تو زمینه نقد فیلم دست به قلم بشین ⭕️ نام و نام خانوادگی و شماره تماستون رو به شناسه ذیل بفرستید. 📌 @Ammaryaradmin ✳️ در اپلیکیشن های ایتا و تلگرام ⭕️ https://eitaa.com/rah_nevesht_ir 🔅 @ANARSTORY
هدایت شده از ❤️☀️ دلکشیده ☀️❤️
هدایت شده از ❤️☀️ دلکشیده ☀️❤️
c7a1aa4d-6f5c-4295-b503-e49bb06fe001 copy.jpg
1.55M
18.4K
بسم الله الرحمن الرحیم سلامی چون گل های بهار بر درختان باغِ انار @ANARSTORY
🌀 نشانی سایت‌های مهم و ضروری برای پژوهشگران و نویسندگان🌀 🔰🔰🔰🔰🔰 ☑️ دسترسی آزاد و رایگان به تمام مقالات، کتابها و پایان نامه ها. 1. ieeexplore.ieee.org 2. acm.org 3. link.springer.com 4. wiley.com 5. sciencedirect.com 6. acs.org 7. aiaa.org 8. aip.org 9. ajpe.org 10. aps.org 11. ascelibrary.org 12. asm.org 13. asme.org 14. bioone.org 15. birpublications.org 16. bmj.com 18. emeraldinsight.com 19. geoscienceworld.org 20. icevirtuallibrary.com 21. informahealthcare.com 22. informs.org 23. ingentaconnect.com 24. iop.org 25. jamanetwork.com 26. joponline.org 27. jstor.org 28. mitpressjournals.org 29. nature.com 30. nrcresearchpress.com 31. oxfordjournals.org 32. royalsocietypublishing.org 33. rsc.org 34. rubberchemtechnol.org 35. sagepub.com 36. scientific.net 37. spiedigitallibrary.org 38. springermaterials.com 39. tandfonline.com 40. theiet.org 💠 معرفی سایت‌هایی برای دانلود رایگان کتاب www.ketabnak.com gen.lib.rus.ec کتاب و مقاله انگلیسی www.urbanity.ir www.98ia.com www.takbook.com www.irpdf.com www.parsbook.org www.irebooks.com www.farsibooks.ir www.ketabesabz.com www.readbook.ir 💠 سایتهای مهم علمی،پژوهشی www.digitallibraryplus.com www.daneshyar.net 💠 بانک های اطلاعاتی www.umi.com/pqdauto www.search.ebscohost.com www.sciencedirect.com www.emeraldinsight.com www.online.sagepub.com www.springerlink.com www.scopus.com http://apps.isiknowledge.com www.anjoman.urbanity.ir 💠 پایان‌نامه‌های داخلی و خارجی www.irandoc.ac.ir www.urbanity.ir www.umi.com/pgdauto www.mhrn.net www.theses.org 💠 مقالات فارسی www.urbanity.ir ricest.ac.ir www.shahrsaz.ir www.magiran.com www.civilica.com www.sid.ir ensani.ir 💠 دسترسی آزاد روانشناسی و آموزش و پرورش: http://eric.ed.gov 💠 اطلاعات عمومی کشورها: www.worldatlas.com 💠 مقالات رایگان کتابداری و اطلاع رسانی: www.infolibrarian.com 💠 آرشیو مقالات از سال ۱۹۹۸ www.findarticles.com 💠 کتابخانه الکترونیک www.digital.library.upenn.edu/books 💠 رایانه و بانکهای اطلاعاتی فارسی: www.srco.ir 💠 دانشنامه آزاد اینترنتی: www.wikipedia.org 💠 دسترسي به متن کامل پايان نامه هاي 435 دانشگاه از24 کشور اروپایی: http://www.dart-europe.eu/basic-search.php 💠 دسترسي رايگان به بانک مقالات دانشگاه کاليفرنيا: http://escholarship.org/ 💠 دسترسي رايگان به بانک مقالات دانشگاه TENNESSEE: http://www.lib.utk.edu:90/cgi-perl/dbBro...i?help=148 💠 دسترسي رايگان به 1,550,632 مقاله‌ی دانشگاهی: http://www.oalib.com/ 💠 دسترسي به پايان‌نامه‌های الکترونيکی دانشگاه ناتينگهام: http://etheses.nottingham.ac.uk/ 💠 دسترسی رايگان به کتاب‌ها و ژورنال‌های سايت In Tech: http://www.intechopen.com/ 💠 دسترسی رايگان به مقالات علمی، دانشگاه McGill: http://digitool.library.mcgill.ca/R 💠دسترسی رايگان به مقالات علمي، مقالات 1753 ژورنال- دانشگاه استنفورد: http://highwire.stanford.edu/ 📚📚 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 @ANARSTORY
مدینه علی سکوت زهرا مرتضی کوچه سیاهی روی در...
📚نمی‌شود بهشت زهرا بروم و خودم را كنار مزار حاج حسن نرسانم... پاي مزارش انگار در خط مقدمم ! خط مقدمي با محور عمودي مثل موشك هايش حاج حسن پر بود از توانستن ها در موشكباران تو نميتواني ها. كتابش هم پر است از اسناد توانستن هايش. در صفحات خط مقدم ، با حاج حسن زندگي كردم. در روزهايي كه دست خالي دنبال امكانات اوليه براي ساخت موشك ميدويد تا روزهايي كه براي پرتاب نوشك هاي خراب به آب و آتش مي زد. روزهايي كه علم موشكي مان را خاري كرد در چشم هر كس نميتوانست ببيند. از روزهايي پر از بن بست تا روزهايي پر از معبر... حاج حسن پشت هيچ بن بستي نماند و خودش را در خط مقدم جا داد. خط مقدمي با محور عمودي. درست مثل موشك هايش... 📝 📍جهت تهیه کتاب”خط مقدم” با ۱۵ درصد تخفیف و امضا همسر شهید و نویسنده کتاب به ادرس ذیل مراجعه کنید: 🌐خرید اینترنتی nashreshahidkazemi.ir 📞مراکز پخش 02537840844 📲پیامکی(ارسال نام کتاب به سامانه) 3000141441 @Pelak_channel instagram.com/pelak.page https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
هدایت شده از بدون توقف
فتنه سال ۸۸ ‌سوژه بدون توقف شد برنامه تلویزیونی « » این هفته به موضوع رخدادها و اتفاقات سال ۸۸ و ۹ دی خواهد پرداخت. به گزارش روابط عمومی برنامه تلویزیونی بدون توقف برنامه تلویزیونی «بدون توقف» در گفتگویی جنجالی با حضور موافقان و مخالفان به موضوع ۹ دی و اتفاقات و رخدادهای سال ۸۸ خواهد پرداخت . این برنامه، این بار با حضور حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان از امشب ۶ دی‌ماه بعد از خبر ساعت ۱۹ از شبکه سوم سیما پخش خواهد شد. برنامه چالشی ترکیبی «بدون توقف» از شبکه سه پخش می‌شود. «بدون توقف» به تهیه کنندگی رضا غلامحسین نژاد، کارگردانی رحیم صادقپور کاری از گروه اجتماعی شبکه سه سیما است و به صورت روزانه روز‌های شنبه تا چهارشنبه هر هفته از آنتن شبکه سه مهمان خانه‌ها می‌شود. 🆔 @tavaghof_tv3
لحظه ای که امیرالمومنین در خانه عدس پاک می کنند را به صورت یک داستانک بنویسید. حضور حضرت زهرا و حسنین و زینب کبری سلام الله علیهم مطلوب است. صحنه را خوب توصیف و پردازش کنید. برای این عدس پاک کردن دلیل بیاورید...چه غذایی ... فاطمه زهرا چه دیالوگ هایی می تواند داشته باشد. فضه وظیفه اش در داستان چیست؟ سلام الله علیهم اجمعین. @ANARSTORY
✅ حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها: 📍 مَنْ اَصْعَدَ اِلَى اللّه ِ خالِصَ عِبادَتِهِ اَهْبَطَ اللّه ُ اِلَيْهِ اَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ؛ 📌 هركه عبادتهاى خالصانه اش را نزد خداوند بفرستد، خداوند بهترين مصلحت ها را بر او فرو فرستد. 📚 مجموعه ورّام، ج۲، ص۱۰۸ https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 🆔 @Hadise_nab
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
داستانکی بنویسید که شخصیت آن یک مداد دلشکسته است. 18 کلمه. #داستانک #تمرین25 متن ادبی برود در پادش
_«باز همین که از راه رسید،اون تبلت لعنتی رو برداشت.حتی یه نگاه به من نکرد.» قلم هر چه توان داشت برروی کاغذ خالی کرد،اما می دانست این رمق آخر اوست،دیگر از دست تراش هم کاری ساخته نبود. مداد سفید،بی استفاده افتاده بود گوشه ی جعبه،دخترک حتی نگاهش هم نمی کرد. دلش گرفت،باخودگفت:«کاش سیاه بودم» مداد مثل همیشه روی کاغذ می رقصید وپیش می رفت.اما اینبار،بعد از تمام شدن کار غمی عجیب وجودش را تسخیر کرد... _«سردارشهیدشد!» قطرات اشک،ردی از چرک روی خطوط کاغذ برجا گذاشت. مداد دلشکسته نامه را تمام کرد. _«مادر برگرد...» 🔻https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
سواری نقاب پوش، در میان آب نهری بسیار بزرگ، اسب زیبایش را می‌تازاند و با من سخن می‌فرمود؛ .......این رویت اگر خیال باشد یا هرچه که بود. فقط مهم بودن اوست. رنگ نهر مثل شیر سپید می‌درخشید. نهر آبی زلال، در نهایت گوارایی بود. فقط فهمیدم از دل آب هدیه‌ای بهم رسید. بعد کسی مهمان خانه‌ای شد که آنجا را نمی‌شناختم. شام خوردیم و بعد چند دانه آبنبات مکیدنی بدون چوب، به دست گرفتم. ذرات شکر در میان شکلاتها می‌درخشید. نفهمیدم آن مرد دانشمند، یا که صاحب علم فلسفه بود. فقط بهم گفت: زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد و تو این آبنبات را در دهان بگذار. وقتی من این کار کوچک را کردم، و تا دهانم لذت آن را چشید فهمیدم، نهایت فهم من از علّم دنیا به قدر یک آبنبات گردی شکل، (به طول چهار و نیم، و عرض دو و نیم سانتی متر) است. از حقارت دنیایم خجالت کشیدم. بعد انگار دنیا چرخید و چرخید و ذرات ستارگان به زیبایی درخشیدند. هر ذره راهی به دنیای جدیدی داشت. و در آنجا ارواح طیبه و یا صاحبان علّم با لباسهایی که سپیدی آنها چشم را به شدت می‌زد، غرق تفکر و عبادت بوده و گروهی ایستاده و گروهی میان ذره‌ها در نهایت دوری، بسیار می‌درخشند. و فقط نور آنها است که به قدر اتم تکثیر می‌شود. و انیشتین فقط نام اتمی آنها را برای ملتش بازگو می‌کرد. و هیچ کس نفهمید، منظورش چه بود!!. او چه کشف کرد؟!
بسم الله النور کلافه شده بودم .هرجا می رفتم به دربسته می خوردم. کسی نمانده بودکه رو نزده باشم . - به نظرم دخترم برو کلاس نویسندگی...حیفه... - اخه خانوم کلاس کجابود؟ - چی بگم والا... تازه ساعتی می بینی فلان تومنم می گیرن...ولی ارزش داره... می خواستم قیدش را بزنم. اما مگر می شد. دست از تلاش برنداشتم .همچنان سرگردان در رمانم بودم و دنبال راه . تااینکه روزی یک پیامی دریافت کردم . لینک دعوت بود.دعوت به گروه آموزش نویسندگی!!!! "دوقدم مانده به نور.اینجا باهم یاد می گیریم .باهم ریشه می کنیم . باهم ساقه می زنیم....." باغ . نمایشگاه باغ!!! سرازپا نمی شناختم . انگارمعجزه شده بود. سوال بود برایم که فلسفه باغ چیست دیگر. حالا چرا انار؟! مگر باغ های دیگرچه عیبی داشت ؟! اما این ها مهم نبودآن موقع . فقط یک چیزمهم بود‌. بالاخره در بازشده بود. -هردری که پیوسته کوبیده شود ، عاقبت به روی انسان باز خواهد شد. ومن چقدرخوب این حدیث نورانی را درک کردم . اما ماجرا به همین جا ختم نشد. ورودم به آنجا آغاز راه شد . راهی که شاید روزی در فانتزی های ذهنم می پرواندم اما هیچ وقت زمینه اش نبود. داخل باغ شدم . باغی سرسبز و پربار. باباغبان های دلسوز . همه ی باغ ها نور دارند اما انجا چیزدیگری بود. نورعجیبی ساطع می شد. آن موقع علتش را نمی دانستم .نظاره گری بیش نبودم . آن زمان یک باغ بود، با چندین باغبان . البته اساتیدی که خود را خاشعانه برگ نامیده بودند. آن زمان فکرمی کردم فقط صرف تواضع است اما بعدها فهمیدم چقدر به ویژگی های برگ بی توجه بودم. روزها می گذشت و دراوایل درگیر تمرینات . همه اهالی باغ نقش نهال هایی را داشتیم که باغبان هایش آرام و صبور به آنها می رسند و آرام آرام رشد می کنند. گاهی طوفانی می آمد و نهال هارا تکان می داد و می خواست ازریشه برکند. اما بازهم لطف خدا بود و صبوری باغبان ها. باغ عجیبی بود باغ انار. خاص بود . دل انگیز بود. ازآن هایی که سیل و زلزله هم نمی تواند ذره ای تکانش بدهد. برایم سوال بود چون نمی دانستم وقف شده . وقف کسی که خودنظارگر تک تک برنامه هابود. وشاید همان بود که پایم را کشاند آنجا و من را پایبند تعهد کرد. روزها سپری می شد و همه درگیر. تااینکه یک روز تابلویی برسرباغ دیدم. باورم نمی شد. برایم کابوس بود. - وای نه ... می دونستم اخرسرمیشه اینجوری... اخه چرا..؟؟؟ تازه داشتم ... یک باغ شده بود چندین باغ . هرباغ با یک باغبان وشایدهمان برگ خودمان که دست از باغبانی هم برنمی داشتند. دوره های تخصصی شروع شده بود .هرکس که می خواست و قصدش جدی بود بایدثبت نام می کرد. سردشدم . وشایدهم بیخیال. درگیربحرانی بودم واین هم شد وا مصیبتا. درست درهمان موقع که دست کشیده بودم ،صاحب باغ بزرگی کرد. مثل همیشه خدا. - می خواستم اتفاقا بهت زنگ بزنم. براچی ثبت نام نکردی ..؟ - حال و حوصله ندارم . بیخیال ... شمارفتی موفق باشی. من لجبازی می کردم.اما صاحب باغ صبوری ‌. دست خودم نبود.اوکه اراده کند تو چه کاره حسن خواهی بود. رفتم . جانبود‌. باغ ها پرشده بود.بهترازاین هم مگر می شد. خیلی دمغ شدم . - بیا دیدی قسمت نیست.‌‌.. جانیست... - خب یکم خواهش کن. شاید شد.. اهلش نبودم . اما چاره ای نبود. به خواهش هم البته نرسید. دعوت شدم به باغی که جای جاماندگان راه بود. نه می شناختم . نه حسی داشتم . رفت و نرفتنم انگارفرقی نمی کرد‌. کیفم را برداشتم . قلم ، کاغذ، کمی اندیشه و خلاقیت ، دغدغه و هرآنچه آن موقع فکر می کردم یک نویسنده نیازدارد درکوله بارم گذاشتم و رفتم به سمت باغ . همه چی داشتم جز انگیزه و امید.بعداز طی کردن راهی هرچندکوتاه وکم بالاخره رسیدم. خسته و ناامید سرم رابلندکردم . سردرباغ رانگاه کردم . خشکم زد . نگاهم خیره ماند به سر درش . - خانوم برو اون ور دیگه می خوایم بریم تو...چرااینجا وایسادی ؟؟؟ اسمش را زیرلب زمزمه کردم . سیدشهیدان اهل انار. پایم جلوترنمی رفت . حالم دگرگون شد. پشیمان شدم . سست شدم . نه به خاطرانکه انجا بدبود. به خاطرآنکه حس کردم چقدربی لیاقتم وانجا جای من نبود. خواستم عقب گرد کنم و بروم که دستی به سمتم دراز شد و رو شانه ام نشست. دختری بود همسن وسال خودم . لبخندی زد و دستم راگرفت . - منتظرچی هستی ؟ بیا دیگه... دل دل نکن . دل بزن به دریا. اینجاهمون جاست . همون جایی که می خواستی ... و آن باغ شد آغاز من . شروع یک دوران خاص . ابتدای یک راه و هدف . هدفی مقدس و راهی پرپیچ وخم ...! https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
دست حاج قاسم که کوثرخانم امشب درست کردن https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
با سلام و عرض ادب و احترام و عرض تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها سال هاست که شوق نوشتن دارم. ۱۴ساله بودم که اولین داستان بلندم را نوشتم و نامش را سفر به دور دنیا با اسب گذاشتم. در سفری خیال انگیز همراه با صمیمی ترین دوستم دور دنیا را گشتیم و به خانه برگشتیم. سهم من از آن نوشته، خواندنش سر کلاس ادبیات بود و گوش سپردن همراه با شوق معلم و همکلاسی ها. دانشجو که شدم هنوز هم شوق نوشتن داشتم و این بار سراغ نشریه دانشجویی رفتم و هر از گاهی قلم زدم. اما دغدغه هایم هم چنان باقی ماند و در استان محروم ما، جایی برای آموختن نبود. لطف خدا این بود که با باغ انار آشنا شوم و خوب نوشتن را یاد بگیرم. حالا حسرت نوجوانان حاضر در گروه شینار را می خورم که چقدر خوب که از این سن تمرین نویسندگی می کنند. ببخشید عرایضم طولانی شد فقط می خواستم از شما بابت تلاشی که در این زمینه دارید تشکر کنم و بدانید که دعای خیر همیشگی بنده همراه شماست که بی هیچ مزد و منت، زکات علمتان را می پردازید و آموخته های تان را در اختیار ما می گذارید. امید است که این تلاش شما بی ثمر نماند. و من الله توفیق https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
192.7K
نور و قدر و کوثر و طه تولید درختان سخنگو https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344