eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
917 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. یک حرکت آنی ایجاد کنید قانونی اساسیِ اول در مورد خط‌های آغازین این است که آنها باید عناصر منحصربه‌فردی که داستان‌تان را می‌سازد، در بر بگیرند. خط‌های ابتدایی باید یک صدای مشخص، یک نقطه نظر، یک طرح ابتدایی و اشاراتی به شخصیت‌پردازی‌ها داشته باشند. در پایان پاراگراف اول ما باید بتوانیم فضا و کشمکش‌ها را بشناسیم. مگر این‌که دلیل خاصی وجود داشته باشد که به واسطه‌ی آن این اطلاعات را دریغ کنیم. برطرف ساختن این نیازها نباید منجر به سنگین شدن یا ایجاد پیچیدگی در جملات ابتدایی شود. به عنوان مثال به جمله‌ی ابتدایی فلانری اکانر در کتابِ «آدم خوب کم پیدا می‌شود» اشاره می‌کنیم: «مادربزرگ هرگز نمی‌خواست به فلوریدا برود». در این‌جا یک صدای مشخص داریم، چیزی غیرصمیمی یا حتی کنایه‌آمیز که اشاره‌ای به مادربزرگ است که لحنی قطعی دارد. ما یک طرح کلی را می‌توانیم ببینیم که همان امتناع از سفرکردن است. و شخصیت‌سازی را نیز در آن می‌توانیم حس کنیم که یک زنِ سالخورده‌ی لجوج یا مصمم است. اگرچه نمی‌توانیم محیط را به طور دقیق تجسم کنیم، ولی به نسبت در ۶ کلمه اطلاعات زیادی به دست آورده‌ایم. این آغاز به ما جهت می‌دهد و این را مدیون حرکت و پویایی‌اش است. بلافاصله ما با تعدادی سؤالِ بالقوه مواجه می‌شویم. سؤالاتی مانند: چرا مادربزرگ نمی‌خواست به فلوریدا برود؟ به‌جای فلوریدا به کجا می‌خواست برود؟ همراه چه کسی قرار بود به فلوریدا برود؟ شروع موفق، تعدادی سؤال (نه تعداد نامحدودی از سؤالات) ایجاد می‌کند. به عبارتی آن حرکت آنی را به وجود می‌آورد. @anarstory
۲. در مقابل اشتیاق‌تان برای زود شروع کردن مقاومت کنید. شما نباید وسوسه شوید تا در داستان خود یک‌سره سرِ اصلِ مطلب بروید. مثل شخصیتی که بیدار می‌شود تا این بیدار شدن، شروع مواجهه با روز سرنوشت‌ساز و چالش‌برانگیزش باشد. البته اگر شما قرار باشد دوباره «زیبای خفته» را بنویسید، این شروع اشکالی نخواهد داشت. چون بیدار شدن در ابتدای آن چندان چالش‌برانگیز یا سرنوشت‌ساز نخواهد بود. مهم‌ترین دلیلی که ما داستان را به این شکل می‌نویسیم، این است که ما در تلاشیم تا داستان را به روش خود پیش ببریم. در حالی که باید اجازه بدهیم آن حرکتِ آنی خودبه‌خود توسعه پیدا کند. خیلی بهتر است در این مواقع، فقط با لحظه‌ی اول چالش اصلی داستان شروع کنیم. مثلا اگر بیدار شدن شخصیت اصلی برای حفظ روند داستان یا ایجاد جذابیتی بزرگ ضروری بود، این بیدار شدن باید به شکل ماجرایی از گذشته یا فلش‌بکی که در آینده می‌بینیم، نشان داده شود. @anarstory
۳. یادتان باشد قلاب‌های کوچک بیشتر از قلاب‌های بزرگ ماهی صید می‌کنند بعضی نویسندگان تصور می‌کنند هرچه شروع خارق‌العاده و بی‌نظیرتر باشد، شانس بیشتری برای صید خوانندگان دارند. اما نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که اگر این قلابِ بزرگ در ادامه با داستانی به همین اندازه جذاب همراه نشود، خواننده را مأیوس خواهد کرد. اگر شروع شما با دراماتیک‌ترین و بحرانی‌ترین قسمت داستان‌تان باشد، در ادامه پایین آمدن جذابیت‌اش اتفاقی اجتناب نا‌پذیر خواهد بود. همچنین اگر شروع شما به طرز شگفت‌آوری عجیب یا مغالطه‌آمیز باشد هم در ادامه شانس چندانی برای ادامه‌ی داستان در همین حد از شگفتی نخواهید داشت. همان‌طوری که دوستِ ماهی‌گیر من می‌گوید باید کوچکترین قلاب ممکن را به کار ببرید تا ماهی را به دام بیندازید، وقتی که موفق شدید باید آن را با تمام سرعت در جهت مخالف بکشید. ۴. از کل به جزء بیایید در سینمای مدرن، معمولا فیلم‌ها با نمای بسته‌ای از یک چیز شروع می‌شوند و رفته‌رفته این تصویر دورتر می‌آید تا تأثیر آن را روشن سازد. این تکنیک برای نوشتن به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد. بیشتر خوانندگان ترجیح می‌دهند که در متن داستان فرود بیایند و کم‌کم بر روی آن تمرکز کنند. شما نیز داستان خود را با این روند آغاز کنید. ۵. همگام با خواننده‌ی خود پیش بروید یکی از ساده‌ترین تله‌ها این است که نوشته‌ی خود را همراه با به وجود آوردن نوعی سردرگمی برای خواننده شروع کنید. سپس با ارائه‌ی اطلاعات بعدی در ادامه‌ی داستان این ترفند خود را کامل کنید. البته مشکل در این‌جا، آن دسته از خوانندگانی هستند که با سردرگمی در ابتدا، تا انتهای داستان در این حس باقی می‌مانند. این به آن معنی نیست که جملات ابتدایی شما هرگز نباید نیاز به اطلاعات بعدی داشته باشد. بلکه نکته‌ی مهم این است که شروع داستانِ شما چه با اطلاعات بعدی که خواننده به دست می‌آورد یا حتی بدون آن هم، برایش بامعنا باشد. @anarstory
۶. با یک معمای کوچک آغاز کنید روش‌هایی برای شروع داستان - شروع با یک معمای کوچک اگر شما نمی‌خواهید در اول داستان از ایجاد حسِ سردرگمی استفاده کنید، طرحِ یک معما برای خوانندگان می‌تواند بسیار مؤثر باشد. مخصوصا اگر این معما برای راویِ داستان هم وجود داشته باشد. این کار می‌تواند فورا راوی و خواننده را شریک جرم کند. یک سؤال بی پاسخ می‌تواند حتی کل داستان را نیز در بر بگیرد. مثل وقتی که دیوید کاپرفیلدِ رمان چارلز دیکنز می‌پرسد: «نمی‌دانم من قهرمان زندگی خود خواهم بود یا دیگری. در هر حال این صفحات باید آن را روشن سازد». ۷. مکالمه‌ها را به حداقل برسانید اگر فکر می‌کنید مجبورید داستان خود را با مکالمه آغاز کنید، بدانید که در حال هدایت خوانندگان خود به گردابی هستید که می‌تواند آنها را از شما بگیرد. راه‌حل‌اش این است که با گذشت یک خط از مکالمه و پیش از ادامه‌ی آن، به زمینه‌ی اصلی خود برگردید و اطلاعات تکمیلی در مورد آن بدهید. تجربه نشان داده دنبال کردن مکالمه‌های طولانی در ابتدای داستان همیشه سخت است. ۸. از نوشته‌های موفق یاد بگیرید زمانی که خواستید برای شروع داستانِ خود اقدام کنید، تعدادی از داستان‌های کوتاه موفق را تهیه کنید. فقط جمله‌ی اول هر داستان را بخوانید. مانند سایر جنبه‌های نوشتن، شروع هر داستان‌ ساختار هنری متمایز و مخصوص به خود را دارد. خواندن شاهکارهای دیگران راهی است تا شما یاد بگیرید چگونه داستان خود را شروع کنید. (البته اگر نتوانید ادامه‌ی داستان خود را به جذابیت و خارق‌العاده بودن شروعِ خود بنویسید، باعث یأس خواننده خواهید شد). حتما بخوانید: چطور کلیک‌خور مقاله‌هایمان را بالا ببریم؟ ۹. اگر شک داشتید، چند گزینه‌ی دیگر را هم امتحان کنید روش‌هایی برای شروع داستان - بررسی گزینه‌های مختلف برای شروع داستان معمولا به نویسندگان توصیه می‌شود چند عنوان برای نوشته‌ی خود انتخاب کنند و از دوستان و خانواده نظر بخواهند که کدام بهتر است. این کار را برای جمله‌ی شروع نیز امتحان کنید. تا وقتی که انتخاب‌های دیگر را بررسی نکنید، نمی‌توانید بفهمید که شروع شما از این بهتر می‌شود یا خیر. ۱۰. وقتی که به پایان داستان رسیدید، دوباره شروع آن را بخوانید گاهی اوقات داستان در طول روند نوشتن چنان تغییر می‌کند که با شروع خود (هر چند هم عالی باشد) پیوستگی کافی را نخواهد داشت. تنها راه شما این است که مانند عنوان که پس از پایان داستان دوباره بازنگری می‌شود، شروع خود را نیز دوباره مورد بازنگری قرار دهید. البته این به آن معنا نیست که شروع خود را به طور کل به دور بیندازد. می‌توانید آن را نگه دارید شاید برای پروژه‌های بعدی به کارتان آمد. یک شروع خوب نمی‌تواند داستانی که در سایر بخش‌ها ضعف دارد را نجات بدهد. همچنین شما نمی‌توانید داستان‌تان را صرفا به خاطر یک شروع خوب به چاپ برسانید. اما در محیط ادبی یعنی جایی که مجله‌ها و انتشارات تعداد کثیری نوشته دریافت می‌کنند، یک شروع متمایز کمک می‌کند تا نوشته‌ی شما بهتر خود را معرفی کند. یک شروع متمایز شاید بتواند نماینده‌ای از کل داستان‌تان باشد. زمانی که سردبیر نوشته‌ی شما را می‌خواند، شاید حتی به جای عنوان، شروع‌ داستان‌تان به یادش بماند. مثلا «ماجرا از جایی شروع شد که ساعت‌ها با نواختن ۱۳ ضربه، ساعت یک را اعلام می‌کردند» (۱۹۸۴ نوشته‌‌ی جرج اورول). حتی وقتی که بقیه‌ی داستان از ذهن سردبیر یا خواننده محو شود، شروع خوب می‌تواند با میخی به دیوار حافظه‌اش بچسبد. @anarstory
▪️♦️▪️♦️💎♦️▪️♦️▪️ 🖋💎 •﴿بٰاغِ اَنٰار﴾• 💎 ✨انْجُمَنِ نِويسَندِگاٰنِ اِنقِلاٰبےِ رُماٰن.✨ نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 🔷 🖊💎 •﴿پاٰدِشاٰهِ واٰرؤنھ ﴾• 💎 ✨ شعر ، دلنوشته و متن ادبی.✨ نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 🔷 🖍💎 •﴿ بٰاٰغِٰ ڲِࢪدٓۆ ﴾• 💎 ✨کاࢪگاٰھێ بࢪاٰ؎ دۆࢪھمێ أهݪ قَݪَمْ ڪھ قَڵبِ شاݩ بࢪا؎ کۆدڪاݩ مۍ ٺپد.✨ نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/2180513811Cc90247f1dc 🔶 🌳💠نمایشگاه این سه باغ⚡️ 💎 @anarstory 💠〰️💠〰️💠〰️💠〰️💠 🖌💎 •﴿ بْاٰغِ ێاٰقٓۆٺ ﴾• 💎 ✨ێاٰࢪاٰݩِ إݩقِݪآبْۍِ قْاٰبُ ۆ تَصٰۆیّࢪ ✨ نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/2117730369C3e312b8a21 🔸 🌳💠نمایشگاه باغِ یاقوت⚡️ ♦️ @HOLLYYAGHUT
محصول باغ🔻
بسم الله الرحمن الرحیم _ماییمُ نوای بی نوایی... _ماییمُ نوای بی نوایی +تواییُ سکوتِ پُر نگاهی _ماییمُ نوای بی نوایی +خوابیمُ عجب سر و صدایی * -ماییم و نوای بی نوایی.. +برخیز اگر همره مایی * -ماییم و نوای بی نوایی.. +این جمعه شویم کرب و بلایی؟! * -ماییم و نوای بی نوایی.. +ای قاصم شوکتین کجایی؟ * +ماییم و نوای بی نوایی -وقت نیست همرنگ یار شی؟ * عِمران واقفی: +ماییم و نوای بی نوایی بله، داشتم می گفتم. گاهی سنگ ریزه ای میشود شیطانِ زمین زدنت. خدایا به گلوی بریده علی اصغرِ حسین، رشته خودت را از ما نبر...این حوری پری ها ارزانی این دنیای دنی...ما به حسین دلبسته ایم. بسم الله اگر حریف مایی... * _ماییم و نوای بی نوایی +باز این مظلوم بازی در آورد... * _ماییم و نوای بی نوایی.. 😌 +داداش دمپایی پرتاب می کند! 😑 _چشم داداش.. میخوابم.. چشم😕😢 سلول 16 * ماییم و نوای بی نوایی آهای کسایی که رفیق مایید پس چرا فقط اسم رفیق رو یدت میکشید؟ * +ماییم و نوای بی نوایی.. _بلند شو یا علی بگو. لشکر تحریفو باید بشکنیم. * _ماییم و نوای بی نوایی +دهنت صاف اگر حریف مایی! * +ماییم و نوای بی نوایی.. _ خواهشا زودتر برگرد از نانوایی * _ماییم و نوای بی نوایی +من خسته شدم از این کبابی!!! * _ماییم و نوای بی نوایی +ای جان به این هوای عالی! * _ ماییمُ نوای بی نوایی + جز لطف کریم نیست پناهی!! کریم اهل بیت * _ ماییم و نوای بی نوایی + مرغ و گوشت نداریم چه نوایی!؟ * _ماییم و نوای بی نوایی +ای حضرت معشوق کجایی...؟ * _ ماییم و نوای بی نوایی + نوکرانی تا ابد زهرایی :) * - ماییم و نوای بی نوایی + چشم دیدن دولت نداریم ! نداریم ! * ماییم و نواے بے نوايے اباصالح التماس دعا هر کجا هستی یاد ماهم باش(: * _ ماییم و نوای بی نوایی + داداش رجز نخون، بیا کمک اگ خیلی مردی!! * _ماییم و نوای بی نوایی +در حسرت یک خط‌کش آبی 😅 * و نوای بی‌نوایی + برخیز اگر یار مایی * _ مامایم و نوای بی نوایی + جز راه تو نیست عشق و جنون * ماییم و نواے بی نوایی اللہ اکبر بچه آخر شبی چہ وقت شعر خوندنہ *** مایم ونوای بی نوایی 100سال دگر هم بگذشت پس تو کجایی @anarstory
ماییم و نوای بی نوایی درد است و فراق چون نیایی * ماییم و نوای بی نوایی گر مدعی و رفیق مایی لطفی بکن و تو چاره اندیش ارثی ببریم ما ز دایی * - ماییم و نوای نی نوایی + شد وقت سفر ، همره مایی؟ * ماییم و نوای بی نوایی افتاد میان ما جدایی دانی که مسببش که بوده آن خر مگسی که خورد چایی (اشاره دارد به خر مگس معرکه) * ماییم و نوای بی نوایی؛ تجزیه و ترکیبش کن! * عِمران واقفی: -ماییم و نوای بی نوایی +امروز اسیدُ فردا قلیایی * ماییم و نوای بی نوایی از این همه پرسش و چرایی تا پاسخ یک به یک بدادیم شرمنده شدیم ما خدایی * ماییم و نواے بی نوایے مهدے جان این جمعہ کجایے؟؟ * ماییم و نواے بے‌نوایے دلتنگ مشهد و مجنون کربلاییم✋ * ماییم و نواے بے نوایے نیست جز راه تو مجنون و فدایے * ماییم و نواے بی نوایے بابایے من تو کجایے؟!🖤 * ماییم و نوای بی نوایی من کنج خرابه تو کجایی؟! * مائیم ونوای بی نوایی هان ای کرونا چه بی وفایی با ماسک به جنگ تو بیائیم بسم الله اگر حریف مایی * _ماییم و نوای بی نوایی +برا من مظلوم بازی در نیار.. کارتو توضیح بده * ماییم و نوای بی نوایی پنچر شده دولت کذایی افتاده ز بام تشت برجام اینک به سرش زده گدایی * ماییم ونوای بی نوایی اینک شده مجلس انقلابی چونان ز دنا پلاس گویند انگار شده است مازراتی * _ماییم ونوای بی نوایی +سخت است اگر جدل نمایی😅 _ماییم ونوای بی نوایی +عشق است دلیل آشنایی ماییم ونوای بی نوایی مشتی٬که به سمت من می آیی😅 * ماییم و نوای بی نوایی جز راه حسین نیست فدایی✋ * -ماییم و نوای بی نوایی +ماییم و حسین و نیوایش * دیالوگ ماییم و نوای بی نوایی من بنده و تو،به حق،خدایی❤️ * ماییم و نوای بی نوایی ای منجیِ منتقم کجایی؟.. * ماییم ونوای بی نوایی باحب علی چو آشنایی دل را به ولایتش همی ده علم وعملت شود خدایی * ماییم و نوای بی نوایی جز راه حسین نیست راهیی * ماییم ونوای بی نوایی بشنو توحدیث هل اتایی * ماییم ونوای بی نوایی شمس وقمری عجب صفایی عشقت به دلم فتاده ای دوست مارا تو مرانی از گدایی * ماییم و نواے بینوایے وااااای از این کلاس‌هاے مجازے @anarstory
- یا حیدرِ کرار، زَنَد نقش به زودی. +بر پرچم سبز عربستان سعودی. به جای + متن یا شعر خودتون رو بنویسید. طنز وجدی، آزاد. هر چند تا آزاد. پادشاهان بخروشید. تمرین را در گروه پادشاهان وارونه قرار دهید. انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است که قدش تا زمین کشیده شده. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
- یا حیدرِ کرار، زَنَد نقش به زودی. +آنجایی که فکرش را هم نمی کردند بنی امیه.
داستانکی بنویسید که شخصیت آن یک مداد دلشکسته است. 18 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. کمتر از 30 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
این هفته آخرین کلاس این دوره‌ی شهرکتاب بود. مثل همیشه شورانگیز و سخت و زجرآور و دلگرم‌کننده و پرهراس. من آدم تنبیه‌ام. راستش وقتی ازم تعریف می‌شود (با این که مثل بیشتر انسان‌ها به شدت برایش می‌میرم) این قدر خجالت می‌کشم که زود حرف طرف مقابلم را به بهانه‌ای قطع می‌کنم. اما وقتی تنبیه می‌شوم موتورم آتش می‌شود. برای همین ۱۲ سال پیش که خیلی‌ها باور نمی‌کردند رمان را هم بشود در کارگاه نوشت (و برخی هم تمسخر می‌کردند) سر لج افتادم و گفتم تا ۱۰۰ رمان حاصل کارگاه‌هایم نشود رهایش نخواهم کرد. اصلا خاطرم نیست از ابتدا چند نفر سر کارگاه‌هایم نشسته‌اند اما اخیرا برای موضوعی کاری مجبور شدم عناوین‌ را لیست کنم. البته که حتما چند تایی از خاطرم رفته اما تاکنون ۹۵ رمان به صورت قطعی در کارگاه‌های من تمام شده‌اند. از این تعداد ۷۲ رمان منتشر شده‌اند. ۸ تا در دست انتشارند. ۹ رمان به ناشر ارائه شده‌اند و متاسفانه ۶ عنوان از آن‌ها هرگز نتوانسته‌اند از سد سانسور بگذرند. هر آموزگاری می‌داند حداقل ۱۰ برابر آن چه می‌آموزاند، می‌آموزد. معلمی برای من دو کامیابی سترگ داشت. تدریس، بزرگترین لطفی که در حق من کرد کم کردن از بی‌قراری‌ام بود. من عاشق نوشتن در همه‌ی زمینه‌ها هستم. از کارهایی بسیار تجربی تا نوشتن تقریبا در همه ژانرها. و چون رابطه‌ی شدید عاطفی با نوشته‌ی بچه‌ها برقرار می‌کنم احساس می‌کنم هر رمانی که می‌نویسند من دارم می‌نویسم. برای همین میل مفرط نوشتن داستان‌های مختلف در من با شروع کلاس‌ها فروکش کرد و توانستم در حوزه‌های بنویسم که گمان می‌کردم توانایی بیشتری در آن دارم. سود بزرگ دیگری هم این که، تدریس باعث شد وجدان کاری‌ام افزایش یابد. از زمان تدریس به این سو همواره سعی می‌کنم صادق باشم و توصیه‌هایی که به بچه‌ها می‌کنم، خودم مجری‌شان باشم. مثلا همیشه به بچه‌ها می‌گویم مقهور خستگی نشوید. مقهور جلوه‌گری نشوید. نخواهید زود سر و ته اثر را هم بیاورید تا زودتر وارد بازارش کنید. تا زودتر تحسین بخرید. هیچ تحسینی به اندازه‌ی راحتی وجدان خودتان در زمان تنهایی، موثر نیست. وجدان راحتی که به شما می‌گوید در زمان نوشتن این اثر، مردی و زنده شدی. حالا اگر خوب نشده در بعدی جبران می‌کنی. در همین لحظه افراشته‌ترین انوار قلبم را نثار تک تک‌تان می‌کنم. خدا می‌داند گاه چه طور در لابه‌لای ثانیه‌های گذر روز از شب، چهره به چهره، رو به رو، یادتان جانم را بهار می‌کند. @anarstory
هدایت شده از z.askari
برای فهمیدن کربلا باید از زمان و مکان فراتر رفت... نمایشگاه فرا زمان، فرا مکان جلوه‌ای جدید از عاشوراییان با حضور نویسنده کتاب‌های رنج مقدس، از کدام‌سو و ...😍 🕔 زمان: ۶، ۷ و ۸ مهر ماه ساعت ۱۷ تا ۲۱ 🕌 مکان: بلوار مدرس، پشت مدینه العلم الکاظمیه، ورودی مسجد امام کاظم (حیاط مدینه الکاظمیه) با ما هم‌قدم شوید منتظر قدوم شما دختران گل هستیم... با رعایت پروتکل های بهداشتی همراه با نمایشگاه کتاب با تخفیف ویژه حضور مادران بلامانع http://eitaa.com/joinchat/2032599050C2cf93eb8fd تیک تاک زندگی با کتاب 📚
داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. 12 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
سلام بر درختان باغِ انار... همگی با هم هورت می کشیم... خوشمزه و ملس...شاید مثل یک رمان...رمانی که به زودی خواهید نوشت و به زودی خواننده ای خواهد نوشید و طعمش تا ابد یادش خواهد ماند... شیره اش مطبوع است... حکماً مطبوع است...آه و صد آه..کجایی علی فتاح. @ANARSTORY
داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. کمتر از 30 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
عبارتی توضیحی برای توصیف اربعین بنویسید. به گونه ای که غیر مسلمان ها هم اربعین را درک کنند. 40کلمه. قابل ترجمه به دو زبان عربی و انگلیسی. هرچه موجز تر و کامل تر بهتر. برای استفاده در اینفوگرافی . متن ها برود در پادشاه وارونه... اگر کسی می تواند همزمان به چند زبان بنویسدش...پس بنویسدش. عربی چینی اسپانیولی انگلیسی فرانسه آلمانی @anarstory
داستانکی برای این تصویر خلق کنید. خلاقانه باشد. در 20 کلمه. متن ادبی برود در پادشاه وارونه. داستان برود در باغ انار. نشانی باغِ انار🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 @anarstory
خلاقیت در ۱۰۱ جمله بر خلاف نبوغ، خلاقیت آموختنی و قابل دستیابی است. خلاقیت یعنی کشف تازگی از دل کهنگی. ترکیب تازه و هوشمندانۀ دو یا چند ایده و رسیدن به چیزی جدید=خلاقیت هر چیزی-پیش‌پاافتاده‌ترین چیزها-می‌تواند نقطۀ شروع یک ایدۀ خلاقانه باشد. کار عملی محرک خلاقیت است. ایده‌های خلاقانه حین کار و فعالیت منظم و مداوم شکل می‌گیرند. بهبود زندگی ما به بهبود سطح خلاقیت ما گره خورده است. فعالیت در یک زمینۀ خاص نباید مانع توجه ما به رشته‌های دیگر بشود؛ نویسندۀ خوب می‌تواند پیگیر حرفه‌ای عکس و نقاشی هم باشد؛ فیلمساز حرفه‌ای با مطالعۀ ادبیات داستانی حرف‌های تازه‌تری برای گفتن خواهد داشت؛ و یک موزیسین با مطالعات فلسفی، شاید خالق جهان‌های تازه‌ای در عرصۀ هنر خودش باشد. باید از حواس‌پنجگانه‌مان بیشتر کار بکشیم. کدام یک از حواس پنجگانه را تاکنون بیشتر دست کم گرفته‌اید: چشایی، بینایی، شنوایی، بویایی، بساوایی؟ ایده‌های خلاقانه از دل بی‌حوصلگی زاییده می‌شوند. آیا زمانی را برای ملال در نظر گرفته‌اید؛ یا نه هر بار که احساس بی‌حوصلگی می‌کنید سریع دست به گوشی می‌برید و در شبکه‌های اجتماعی پرسه می‌زنید؟-خلاقیت، محتاج ماندن در اتاق است. محیط کار و زندگی باید مشوق و محرک ما برای کارهای خلاقانه باشد. آیا اشیای اطراف شما، خانواده و دوستان و عادت‌هایتان از خلاقیت شما حمایت می‌کنند؟ از تولید ایده‌های احمقانه نباید ترسید؛ اما برای ارائۀ آن‌ها نباید عجله کرد. فرد خلاق، کسی است که خلاقیت دوران کودکی‌اش را از دست نداده. اگر می‌توانید خواب ببینید و رؤیابافی کنید، پس حتماً می‌توانید خلاق باشید. با گفتن «من خلاق هستم» ذهنمان را برای خلاق بودن بارور می‌کنیم. تن ندادن به اولین گزینه و تلاش برای یافتن یا ساختن گزینه‌های دیگر، مهم‎ترین گام برای رسیدن به خلاقیت است. خلاقیتِ بیشتر، راه رسیدن به موفقیت‌های بیشتر است. تن ندادن به وضع موجود، شاخصۀ اصلی تمام افراد خلاق است. گاهی اوقات، افراد تازه‌وارد یک حوزه، خالق تازه‌ترین و دگرگون‌کننده‌ترین ایده‌ها هستند. زیرا آن‌ها هنوز چندان گرفتار قواعد تثبیت‌شدۀ آن‌ حوزه نیستند. اول باید قاعده‌ها را شناخت و بعد آن‌ها را شکست. ادامه دارد. شما هم پیشنهاد بدهید. شاهین کلانتری @ANARSTORY
هدایت شده از حسین ابراهیمی
ای پدر که در آسمانی گروهبان که از خواهر و مادر بچه بازجویی میکرد، سروان دست بچه را گرفت و با خود به اتاق دیگر برد. گفت: بابات کجاست؟ بچه زیر لب گفت: رفته آسمون. سروان پرسید: چی؟ یعنی مرده؟! بچه گفت: نه هر شب از آسمون میاد پایین و با ما شام میخوره. سروان چشم گرداند و در کوچکی را در سقف دید.
هدایت شده از حسین ابراهیمی
یک نکتۀ دیگر هم هست ما وقتی می‌خواهیم داستان بنویسیم معمولاً این طوری است: توصیف و روایت - + توصیف یا روایت - + توصیف یا روایت - + و... حالا گاهی برای ایجاز و جذابیت یا محدودیت کلمات آن «توصیف» و روایت‌ها برداشته می‌شود و فقط دیالوگ باقی می‌ماند. هنر نویسنده است که یک جوری گفت‌وگوها را بنویسد که توصیف‌ها انگار درونش نهفته باشد.
هدایت شده از 🇵🇸منتظر🇮🇷
این داستان رو بخونید👇گاهی داستان با دیالوگ پیش میره و نیاز به توضیح نداره گفتم:زود باش بی بی جان! گفت:خودت برو دیگر برایم صرف نمی کند نصفه شبی بیایم آن جا گفتم:پلو خورش داریم ها! گفت:باشد ننه جان! تو عوض من بخور! من پیرزن پایم لب گور است پلو بخورم یا نخورم توفیری نمی کند. گفتم:اگر صدام بیاید یک بمب بیاندازد تو کله ات نه من هستم که کمکت کنم نه حسین _اخر بچه یک دور از جانت هم بگو! آدم که موقع سحر نفوس بد نمی زند +آخر کس دیگر پیش تو نیست! هست؟ _هست! چرا نیست؟ فرشته ها و ملائکه جنازه ام را می کشند بیرون +حالا نصفه شبی فرشته و ملائکه کجا هستند که تو را از زیر آوار بکشند بیرون؟ بیا برویم بی بی بابا دعوا می کند ها! در همین دیالوگ ها زمان مکان حالات، اتفاقات و حوادث گنجانده شده و نیاز به توضیح نداره