eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
910 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام یکی از مخاطبان بنده در انجمن رمان... الحمدلله... الحمدلله... الحمدلله که مفید بوده... کاش رمان رفیق رو بقیه مردم ایران هم می‌خوندن و به دام بازی دشمن نمی‌افتادند. رمان امنیتی رفیق: https://eitaa.com/istadegi/1462 http://eitaa.com/istadegi
نور ما مرید حیدریم. ما فرزندان فاتح خیبریم. ما وارث چادر زهراییم. ما سینه‌هایمان چون عباس شیرافکن است. ما یل ایل هستیم. جهان به زودی شیربچه های علی را خواهد دید که درهای قلعه های مجازی را می‌کنند. با همین گوشی‌ها. با همین هشتگ‌ و تشتک‌تان را خواهیم پراند. اصلا نوبت به هشتگ و نخواهد رسید.
نور قندک است. ملیجک است در واقع. سالها سریال شبانه ساخته است و کلی واژه به ادبیات ما اضافه کرده است. حالا جوّ گرفته او را. مثل نهنگی که به خیال فتح سرزمینِ قلبِ ایرانی‌ها خودش را از فضای خیس خودش بیرون انداخته. با آب‌شش و تند تند نفس می‌کشد. پره های بینی را باد می‌کند. عینک مشکی می‌زند. نهنگ‌ها یک روز انتحاری می‌کنند. یکهو که به خودشان می‌آیند می‌بینند ای دل غافل، نه تنها سرزمینی را فتح نکرده‌اند بلکه دستشان از مواهب دریا هم کوتاه شد.
کانالی دیدید که از ایران و حجاب بد میگه یا مردم تشویق میکنه به تظاهرات.. سریع لینکش به این ایدی بفرستید و بنویسید ضد ایران‌.. سریع فیلترمیکنه.. @Report
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
کانالی دیدید که از ایران و حجاب بد میگه یا مردم تشویق میکنه به تظاهرات.. سریع لینکش به این ایدی بفرس
البته این فقط برای ایتاست. مثل اینکه منافقین برن توی مسجد نقشه بکشند. خیلی بعیده ولی ممکنِ.
هدایت شده از عصرتبیین عصررسانه
1_1702944889.pdf
224K
ده فاز در مقام تحلیل و تبیین عملیاتی/ از انگاره سازی تا اغتشاش و براندازی علیرضامحمدلو، پژوهشگر رسانه و علوم اجتماعی 🆔@andisheengelabi
هدایت شده از عصرتبیین عصررسانه
4_5796366263567519777.pdf
901.5K
🔹تکنیک های در جنگ روایت ها ✍محمدلسانی، کارشناس و پژوهشگر رسانه 🆔@andisheengelabi
✏️حوزوی سکولار موجودی است که برای هر مسئله‌ای، علیه نظام بیانیه صادر می‌کند و فریاد وا اسلاما سر می‌دهد؛ امّا برای آتش زدن قرآن و مسجد و چادر کشیدن از سر ناموس شیعه، کَکَش هم نمی‌گزد... 😈 ✍️ @negashteh | نگاشته
من یک ایرانی هستم که جلوی سازمان ملل دیزی فروشی دارم. معروفم به . درِ ظرف نخود ها را باز کردم و به فردیناند گفتم که پیازها را قاچ قاچ کند برای شام. یادم آمدم که بروم و تابلو کلوز را بگذارم روی اپن. جنیفر همانطور که داشت کانترهای بیرون را تمیز می‌کرد قری به کمرش داد و گفت اوهوکی! باریکلا! چه....چه جیگری. گفتم چی شده مگه؟ گفت: رییس جمهور کشورت بدون هیچ ماشین تشریفاتی، پیاده آمد و رفت به سمت هتلش. من و جنیفر منتظر بودیم کامبیز غُر غُرو برود و حداقل حداقل سه تا تاکسی منفجر کند و راه را بند بیاورد و با چاقوی ضامن دارش حداقل حداقل امیرعبدالهیان را کاردی کند که خب تا الان نکرده. البته به من هم کلی پیشنهاد دادند که روی در و دیوار مغازه پوستر مجاهدین و کومله ها ...رو بزنم که نزدم. آخه خودم سالها توشون بودم و یجورایی زخم خورده هستم. خلاصه، اینایی که از ایران میان اینجا به یه تقه بندند. یعنی اصلا فکر نکنید که اینجا می‌شه از این گوها خورد و قسر در رفت. اینجا پلیس نیویورک مثل بوفالو می‌شینه روت و یه چیزی فرو می‌کنه تو کمرت که دردش تا چهل سال همراهتِ. باتومشو می‌گم. اینجا اصلا رزیستانس در مقابل بازداشت شدن نداریم. اصلا در مقابل بازداشت شدن رزیستانس کنی خودش یه جرم دیگه‌اس. کامبیز می‌پرد ترک موتور داش معموتی و به تاخت می‌رن. البته خلاف جهت تیم رییس جمهور. فکر کنم قرص اسهالشو جا گذاشته. جنیفر یه پک به سیگارش می‌زند و سرفه می‌کند. هرچه هم بهش می‌گیم تو که بلد نیستی نکش‌ گوشش بدهکار نیست. البته بعد از شکستگی فک و صورتش دیگه دختر قبلی نشد. یعنی اگر من نبودم همین شغلم نداشت. البته چند سال پیش که اومدم اینجا بهترین جای مشهد دیزی سنگی داشتم. ولی خب همه اون دکون توی شهر و دیزی سرای بزرگ بین راهی شد همین سه وجب جا که برای پذیرایی میزها رو باید بذاریم توی پیاده رو. داشتم می‌گفتم. جنیفر بیچاره توی جنبش وال استریت فک و دهنش شکست. چون اهل مشروب نبود سیگار پشت سیگار می‌کشه. از وقتی پلیس نیویورک سیتی زانوش رو گذاشت رو فک و صورت و سینه اش خونریزی داخلی سینه هم پیدا کرده. هیچی دیگه. شما فرض کن جای جنیفر بودی. اصلا فرض کن از این دختربچه هایی که روسری می‌زنن سر چوب و بازداشت هم نمی‌شن چه نظری در مورد پلیس ایران پیدا می‌کنی؟ بگو دیگه. چون مشتری داریم همزمان با تمیز کردن میز و میزون کردن دیزی ها نظرت رو بده.
4_5839442930120527083.mp3
12.91M
✖️من اگر خانم بودم، بیشتر می‌تونستم در خودشناسی و خداشناسی موفق بشم! ✖️من اگر آقا بودم و اختیارِ بیشتری داشتم، بهتر می‌تونستم برای آخرت خودم وقت بذارم! ✖️من اگر ازدواج نکرده بودم، دست و پام برای زیارت و هیئت و ... بسته نبود! ✖️من اگر بچه نداشتم، بیشتر به معنویاتم رسیدگی می‌کردم! 🔺 چه سهمی از این افکار منطقی‌اَند و چه سهمی از آنها غیرمنطقی و توهم؟ @ANARSTORY @Ostad_Shojae
ماجرای گُم شدن.mp3
14.64M
✖️ حس می‌کنم درونِ من یه عالمه دود جمع شده! ✖️حس می‌کنم قلبم، مثل قبل مهربون نیست! ✖️حس می‌کنم رفتارها و افکارم از کنترل من خارج شده! ✖️حس می‌کنم مچاله، کثیف و چرک‌آلود شدم! 🔺آیا این دریافت‌های من واقعی‌اَند یا توهُّمند! 🔺ریشه‌ی این احساسات من کجاست؟ 🎤 @ANARSTORY @Ostad_Shojae
💠 راهپیمایی اعتراض به حرکت هنجار شکنانه اخیر و هتک حرمت به ساحت مقدس قرآن مجید و پیامبر گرامی اسلام(ص) 🗓 جمعه اول مهر ماه ۱۴۰۱ بعد از نماز عبادی،سیاسی جمعه 🕌 حرکت از مسجد ملا آخوند اسماعیل 📢 همه اخبار و رویدادهای فرهنگی اجتماعی مهم استان یزد اینجاست👇 🇮🇷https://eitaa.com/Farhangyazd
توجه توجه مهران مدیری با قیافه ترسناک و لباس سیاه گفت دورهمی واس ماست. حق دارم که اجازه ندهم سری جدیدش را پخش کنند. احف اعلام کرد، به زودی پارتهای باغنار دو تمام می‌شود و قبل از بارگزاری باغنار دو یکدور باغنار یک را عرضه می‌کنیم تا دل باغ اناری‌ها خوش بشود. احف اضافه کرد، ما چون مدیری نیستیم که مردم را از خندیدن محروم کنیم. نه داداش ما از اوناش نیستیم. احف همینجور که داشت این حرفها را می‌زد صدف مهرش را بخشید و برگشت به خانه. ببف، بعبعی وفادار هم طرف احف را گرفت. پ.ن البته تهیه‌کننده دورهمی اضافه کرده که مدیری پولش را گرفته و حقی در برنامه ندارد. @ANARSTORY
ویژه عزیزان برانداز بعد از دیدن فیلمهای حضور مردم در یوم‌الله اول مهر. ما درک می‌کنیم. شما هم انسان هستید و موقع ترس ممکن است اسهال شوید و بر...د به خودتان.
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: 🍎ابتلائات به بلاها برای این است که پیدا کنیم.❤️ عضویت در سرویس های روزانه👇 pay.eitaa.com/v/p/ برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
مرواریدهای بی نشان - ناصر کاوه.pdf
23.42M
انتشار رایگان pdf کتاب تمام رنگی، «»، بمناسبت هفته دفاع مقدس، «کتاب شهدای زنان» پرافتخار کشورم، جمهوری اسلامی، که به دست و... به شهادت رسیدند... این کتاب را بخوانید و برای اینکه در ثواب آن شریک باشید، آنرا منتشر کنید.... ارادتمند
جنگِ اراده‌.mp3
6.61M
💥 هرچه جلوتر می‌رویم، و هرچه به پیروزی تمدن الهی، بر تمدن غرب (آمادگی کامل جهان برای پذیرش امام زمان علیه‌السلام) نزدیک می‌شویم؛ ➖ تشخیص حق در فتنه‌ها ➖ موضع‌گیری صحیح و آگاهانه، ➖ و نیز ماندن پایِ کار دین خدا، سخت‌تر می‌شود❗️ ❌ چگونه می‌توان در امان بود و مطابق حق تصمیم گرفت؟ 🎤 @ANARSTORY @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از یا فاطمة الزهرا
با توجه به اتفاقات اخیر( اغتشاشات توسط منافقان و آشوبگران) و پیش رو داشتن شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، بنا داریم امروز یک متفاوتی داشته باشیم: در چند روز اخیر توسط آشوبگران به بانوان محجبه توهین و جسارت شده و قصد برداشتن حجاب و چادر از سرشان را داشتند. این اتفاقات شما را یاد چه جریاناتی از تاریخ می‌اندازد؟! زمان کشف حجاب زمانی که به حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت کردند و... بیایید و امروز یک متن اعتراض آمیز نسبت به این حرکت خبیثانه بنویسید و از حقوق زنان دفاع کنید تا دشمن این پنبه را از گوش خود بیرون آورد که هیج جوره و با هیچ ترفندی نمی‌تواند جمهوری اسلامی را زمین بزند حتی اگر همه‌ی ما فدای این نظام و انقلاب شویم. کسانی هم که سوژه‌ی داستانی دارند می‌توانند در قالب داستان این اتفاقات را بیان کنند.( از زنانی بنویسید که کتک خوردند، بچه‌شان سقط شد ولی حاضر نشدند حجابشان از سرشان بیفتد... از غیور مردانی بنویسید که با همه‌ی غیرتشان از ناموسشان دفاع کردند. از نیروی انتظامی، بسیج، سپاه و...) به نظرم خیلی داستانی در این زمینه هست، پس فکر کنید و بهترینش را انتخاب کنید. شمشیر یک نویسنده قلم اوست. پس با قلم‌هایتان امروز مشت محکمی بر دهان آمریکا و دیگر دشمنان اسلام بزنید. از همین الان فکر کنید و شروع کنید به نوشتن چارچوب بندی متن یا داستانتون و تا فردا تکمیلش کنید و در گروه بنویسید. زمان بیشتری رو لحاظ کردیم تا با دقت و تمرکز بهتری بنویسید.
با چشم‌های ترسانم که به هر جهت می‌دوید، دنبال راهی بودم برای فرار. قدم‌های لرزانم را تند کرده‌بودم. چادرم که از روی مهدیه کنار می‌رفت، دوباره مرتب می‌کردم. جمعیت هر لحظه بیشتر و صداها هر دقیقه بلندتر می‌شد. پسری را دیدم که چهره‌اش را پوشانده بود. در چهارپنج متری من ایستاده بود. لبخند کثیفی به لب داشت و سنگ تیزی به دست. تپش‌های قلبم را هم می‌شنیدم و هم به وضوح حس می‌کردم. آب دهنم خشک شده‌بود. تمام دنیایم در آن موقع فقط در حفظ مهدیه از خطر خلاصه شده‌بود. جوان دستش را به عقب برد. نشانه گرفت. سریع رویم را برگرداندم. مهدیه را سفت به خودم چسباندم. چشم‌هایم را محکم بسته و منتظر بودم هر لحظه چیزی به سر یا کمرم بخورد. در دلم آشوبی به پا بود. هزار بار بدتر از آشوب خیابان‌های این شهر. عاجزانه امام حسین را علی‌اصغرش قسم می‌دادم که برای مهدیه‌ام اتفاقی نیفتد. آن به آنِ لحظه‌هایم با تشویش و اضطراب سپری می‌شد. بعد چند ثانیه اما خبری نشد. تعجب کردم. گفتم شاید آن جوان پشیمان شده. اما نه! امکان نداشت. آن شرارتی که در چشمانش بود، این اجازه را به او نمی‌داد. با احتیاط برگشتم. پلیسی او را به زانو درآورده بود. پلیسی دیگر دوان دوان، خودش را به کنار من رساند. دست‌هایش را به حالت دفاع باز کرد و گفت: _ در پناه من حرکت کنید. نمی‌ذارم چیزی بهتون بخوره.
ببینید! یاد بگیرید! بذر تراز انقلاب انار🤓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا