همونجایی که فروغ فرخزاد میگه :
بيا دنيا نمىارزد به اين پرهيز و اين دورى!
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
هدایت شده از Off
بهقولشهیدآوینی:
مانهازرفتنآنهابلکه
ازماندنخویشدلتنگیم!
یا مرد باش و بـمان
یا مرد باش و بـرو
نامـرد نباش؛ در آستانه نَایست
میان ماندن و رفتن...
انتـظار گاهی کُشَندهتَر از زَهر است!
یکی باشه مثل شمس لنگرودی بگه:
وقتیدرمننگاهمیکنیزخمهایمنآراممیگیرن:)
من و تو آن دو خطیم آری؛موازین به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدیگر نرسیدن بود
گل شکفته خداحافظ؛ اگر چه لحظهٔ دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده،دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود!
هدایت شده از آلِنٰــا
داردزمانِآمدنتدیرمیشود
داردجوانِمنتظرتپیرمیشود