⧉ 👑
.
.
#قرار_عاشقی୧
.
.
برنامه های قرآنی
و تلاوت حرم✨️
.
.
ꪆ ٖساعت۸؛دلهایمانپابوسْامامرضا
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 👑
عاشقانه های حلال C᭄
⧉ 🪄 . . #عشقینه ୧ . 🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 🌹رمان بصیرتی معرفتی #سقیفه 🌹قسمت ۳۵ _به خدا قسم که هم اکنون از ای
⧉ 🪄
.
.
#عشقینه ୧
.
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🌹رمان بصیرتی ومعرفتی
#سقیفه
🌹قسمت۳۶
عمر بادیدن کاغذی در دستان حضرت زهرا سلام الله علیها،دانست که چه رخ داده و این نوشته چیست،
و به سمت دختر پیامبر حمله ور شد و با یک حرکت کاغذ را از دست مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها در آورد
و آن را پاره کرد.
و این بود اوج مردانگی او که خلایق این زمان چشم وگوش بسته در بوق و کرنا کرده اند، تازیانه و سیلی و شلاق به زنی بی پناه و غصب حق یک زن که از قضا دختر پیامبرشان هم بود.
حضرت زهرا سلام الله علیها از این حرکت دلش به درد آمد،رو به ابوبکر کرد و می خواست سخنی بفرماید.
که عمر به او اجازهٔ حرف زدن نداد و رو به ابوبکر گفت:
_ای خلیفه پیامبر،آیا ایشان ،شاهدی بر ادعایشان آورده اند؟!
ابوبکر که انگار منتظر همین تلنگر بود ،رو به مادرمان نمود و گفت:
_آیا برای ادعای مالکیت تان،شاهدی هم دارید؟
عجب سخن بیراهی زد،
خلیفهٔ تازه به دوران رسیده،آخر تمام صحابه شهادت میدادند که سالهاست فدک به زهرا سلام الله علیها بخشیده شده و عایدات آن طبق خواسته ی این بانوی بزرگوار خرج مسلمانان میشود،حالا باید شاهدی برای املاک خود بیاورد.
حضرت زهرا سلام الله علیها آهی کشید و فرمود: _پدری،ملکش را به فرزندش بخشیده آیا این شاهد میخواهد؟ولی آن زمان که پیامبر صل الله علیه واله وسلم ، فدک را به من بخشید،ام ایمن و همسرش و علی بن ابیطالب و فرزندانم حضور داشتند،آنها می توانند شهادت دهند،کما اینکه هرکدام از صحابه ادعایی میکرد به خاطر صحابه بودنش،حرفش پذیرفته بود و عجبا که برای من،که دختر پیامبرتان هستم و آیهٔ مودت در شأن ما نازل شده و به شما امر شده مزد رسالت پدرم دوستی و گرامی داشتن خاندانش باشد.از من شاهد می خواهید برای حقی که از آنِ خودم است.
عمر به میان حرف حضرت فاطمه سلام الله علیها پرید وگفت:
_شهادت زن عجمی و شوهرش که غلام است مورد قبول نیست و علی هم که اطراف نان خودش،آتش جمع میکند و کنایه زد که علی علیه السلام شهادتش به نفع خودش است و فرزندانت هم که کودکند،پس شهادت هیچ یک مورد قبول نیست.
اینجا بود که حضرت زهرا،
خون محمدی در رگهایش به جوش آمد و شد خطبه خوان مسجد پیامبرصل الله علیه واله.
مردم بعد از گذشت چند ماه از شهادت پیامبر،دوباره لحن کلام پیامبر را می شنیدند که از دهان سلالهٔ پاکش بیرون می آمد،گویی محمد صل الله وعلیه واله از عرش به فرش نزول کرده بود و خطبه می خواند.
حضرت زهرا با ستایش بر خداوند و تبشیر به بهشت و انذار از جهنم کلامش را شروع کرد.
خلیفه و رفیقش که اوضاع مردم را دگرگون دیدند و بیم آن داشتند که بلوایی دیگر بر پا شود و کرسی خلافت آنان را کن فیکون کند،حیله ای دیگر زدند و دوباره دست به دامان حرفهای دروغ و کذب شدند.
ابوبکرکه ازهراسی که ازسخنان فاطمه سلام الله علیهادردلش افتاده بود صدایش میلرزید،روبه ایشان گفت:
_ازپیامبرصل الله علیه واله،شنیدم که انبیاازخودچیزی به ارث نمیگذارند!
حضرت زهرا سلام الله علیهاازاینهمه پستی وحقارت خلیفه که دست به دامان دروغ بستن به پیامبرشده بود،خشمگین بود،روبه ابوبکر،فرمودند:
_ای پسرابوقحافه!خداگفته توازپدرت ارث ببری و میراث مرا ازمن غصب کنی؟این چه بدعتیست که دردین میگذارید؟ مگر ازداور و روزرستاخیز خبر ندارید؟ای ابوبکر!تو در عمرت قرآن نخواندی؟یا اینکه خود رااعلم تراز ما اهلبیت به قرآن میدانی؟هماناکه قرآن باتمام تأویل وتفسیرش دردستان مااهل بیت است و لا غیر.ای ابوبکرمگردرقرآن نخواندی؟که«سلیمان از داوود ارث می برد» آیابه عمد کلام خداوقرآن راپشت سر می اندازید؟مگر درقران ندیدی؟که «زکریاعرض کرد،پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا ازمن وآل یعقوب ارث ببرد
فاطمه که خود قرآنی ناطق بود،
آنقدر ازقرآن آیه پشت آیه آوردتادروغ ابوبکررابرهمگان آشکارنمود.
مادرمان زهرامیدانست که فدک هم همچون خلافت ازعلی،غصب شده و آنان این ملک رابه او برنخواهند گرداند،اما فدک رابهانه ای کردتا تلنگری بزند به مهاجرین وانصارتا شایدوجدانی بیدارشدوکسی ازآتش سوزانی که میرفت دامانشان رابگیرد،نجات یابد.
درآخرمادرمان زهرا،حرفی زدکه دردش ازدردشکستن پهلووسینه زخمی وتازیانه و سیلی جلوی چشمان دریدهٔ اهل مدینه بدتر بود.
حرفی زد که ملائک آسمان را درعرش خدا به گریه انداخت.
سخنی گفت که ستونهای زمین به لرزه افتاد...
🌹 #ادامهدارد
🌹نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
.
.
ꪆ ٖڪاغذسفیدآغوشےبراےاحساسات
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🪄
⧉ 🪄
.
.
#عشقینه ୧
.
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🌹رمان بصیرتی و معرفتی
#سقیفه
🌹قسمت ۳۷
حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق و حقوق خود رو به ابوبکر فرمودند:
_فدک ملکی بود از املاک من و خلافت حقی بود از حقوق شوهرمن که هر دو را غصب کردی، گفتی که شاهد بیاورم بر ملک خودم، شهادتِ شاهدها را قبول نکردی، گفتم لااقل به عنوان ارث ،ارثیه ام را از پدرم به من برگردان، گفتی انبیا از خود ارثی به جا نمی گذارند، حال که با آیات قرآن به تو ثابت کردم که انبیا هم چون دیگر بندگان خداوند ارث برای فرزندان خود به جا میگذارند، باز هم بر حرف کذب خود پافشاری میکنی که ،من از پدرم ارث نمیبرم.
ای ابوبکر در دین خدا آمده ، فقط اهل دو کیش متفاوت هستند که از هم ارث نمیبرند و این یعنی که پدرم به دین اسلام بوده و من نبودم؟ یعنی محمد رسول خدا، مسلمان بود و دخترش فاطمه نامسلمان بوده؟
تا این سخن از دهان دختر رسول الله بیرون آمد ، تمام جمع به مظلومیت این مظلومهٔ دوران گریستند و ملائک در آسمان ناله ها زدند و عرش خدا به تلاطم افتاد...
مگر می شود دختری که برای قدوم مبارکش به این دنیا سوره کوثر نازل شد ،
همو که آیهٔ تطهیر نیست مگر در شأن وجودش ،
همو که آیهٔ مودت نیامد مگر برای حفظ حرمتش ،
همو که اگر نبود بهشتی نمی بود و اگر خلق نمی شد دنیایی شکل نمی گرفت....
مگر می شود فاطمه؟!!!
و خاک بر سر آنان که وقاحت را به اینجا رساندند که اینچنین سخنانی بر زبان سرور زنان دو عالم جاری شود...
در اینجا بود که سلمان خود را به حضرت زهرا سلام الله علیها رسانید و از قول علی علیه السلام به او پیغام داد:
_فاطمه جان...دل عالم از زخم دلت، غمگین است ، بس است عزیزدلم ،به خدا قسم دو طرف مدینه را میبینم که پایه ها و ستون هایش به لرزه افتاده...بس است که دیگر ملائک آسمان تاب دیدن ،مظلومیتی بیش از این را ندارند
چون پیغام امیرالمؤمنین به حضرت زهرا سلام الله علیها رسید ، روی مبارکشان را به سمت ابوبکر کرد و فرمودند:
_ای ابابکر، اینک این تو و این شتر سرکش خلافت، مهار زده، بدان که با تو در روز رستاخیز و حشر ملاقات خواهد کرد، چه نیکو داوری ست خدا و نیکو دادخواهی ست محمد صل الله علیه واله و چه خوش وعده گاهی ست قیامت....
سپس مادرمان رو به جمیع صحابه که لب فرو بسته بودند و این ظلم عظیم را نظاره می کردند نمود و با آنان نیز اتمام حجت کرد و شرح این خطبه خوانی در خطبه فدکیهٔ به طور کامل آمده است.
پس از این خطبه خوانی غرّا،
حضرت زهرا با بدنی تب دار به خانه برگشت و روح بزرگش زخمی داغی سنگین و بدن بیمارش هم زخمی حمله ای ظالمانه بود .
روز به روز حال مادرمان زهرا سلام الله علیها،
بدتر و بدتر میشد و این اخبار به گوش خلیفهٔ خودخوانده هم رسید.
چندین بار ابوبکر و عمر که خوب میدانستند، ظلمی عظیم در حق پیامبر و آل او نمودند ، با پیغام و پسغام توسط افراد مختلف برای دلجویی خواستند محضر دختر پیغمبر برسند، اما دل نازنین ایشان آنقدر از دست آنان گرفته بود که به هیچکدام از آن پیغام ها جواب نداد،
تا اینکه آن دو فکری دیگر کردند ،
و صلاح کار را آن دانستند که دست به دامان ابوتراب زنند، چون همگان میدانستند که علی، روح زهراست و زهرا ،جان علی ست...
پس حضرت زهرا سلام الله علیها ،
دست رد به سینهٔ، روح و جان خود،علی علیه السلام ، نخواهد زد..
حضرت علی علیه السلام ،نمازهای پنجگانه را داخل مسجد میخواند، یکی از همین روزها ، تا امیرالمؤمنین نمازش را تمام کرد ،
متوجه حضور عمر و ابوبکر که دو طرفش نشسته بودند شد.
و آن دو اینچنین شروع به سخن گفتن کردند:
_یا علی علیه السلام، دختر پیامبر صل الله علیه واله، چطور است ؟ مثل اینکه حالش بد شده ...
سپس خود را به مولا نزدیکتر کردند و با لحنی آهسته ادامه دادند:
_تو میدانی که بین ما و او چه گذشته، چطور است از او اجازه بگیری تا ما نزدشان آییم و از گناهانمان عذرخواهی کنیم.
امام علی علیه السلام که مهر و عطوفتش پرتویی از انوار الهی بود فرمودند:
_تصمیم با شماست...
ابوبکر و عمر خوشحال از جا برخاستند و گفتند همین الان برویم و جلوی درب خانهٔ مولا نشستند تا علی علیه السلام داخل خانه شود و اجازهٔ ورود آنان را بگیرد.
علی علیه السلام وارد خانه شد ،
و به نزد فاطمه سلام الله علیها که در بستر بیماری بود، رسید و فرمود :
_ای زن آزاده، عمر و ابوبکر پشت درب خانه هستند و میخواهند بر تو سلام کنند، چه نظر میدهی؟...
🌹 #ادامهدارد
🌹نویسنده؛طاهره سادات حسینی
.
ꪆ ٖڪاغذسفیدآغوشےبراےاحساسات
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🪄
⧉ 🪄
.
.
#عشقینه ୧
.
🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🌹رمان بصیرتی ومعرفتی
#سقیفه
🌹قسمت ۳۸
فاطمه سلام الله علیها که نه تنها در امور دینی، پشت و تحت امر ولیّ زمانش بود،ب لکه در خانه هم چون زنی نمونه تحت امر شوهرش بود،
با اینکه دل خوشی از این دو نفر نداشت ، رو به شوهرش فرمود:
_خانه، خانهٔ خودت و زن آزاده هم،همسر توست، هرطور میخواهی انجام بده.
علی علیه السلام فرمودند:
_پس حجابت را بپوش
و فاطمه حجاب گرفت و رویش را به طرف دیوار گردانید.
عمر و ابوبکر داخل شدند و سلام کردند و گفتند:
_از ما راضی باش ،خداوند از تو راضی باشد.
فاطمه سلام الله با لحنی اندوهناک فرمودند:
_چه چیز شما را وادار کرده که به اینجا بیایید؟
آنها که خوب ارج و قرب فاطمه را در زمین و آسمان میدانستند و واقف بودند ظلمی عظیم در حق این خاندان و خصوصاً فاطمه و علی کرده اند،گفتند:
_آمده ایم تا به گناهانمان اعتراف کنیم و امیدواریم ما را بخشیده و غضب و کینه ات را از دل خود خارج کنی!
حضرت زهرا آهی کشیدند و فرمودند:
_اگر راست میگویید،آنچه از شما می پرسم جواب دهید و میدانم که شما آگاهید بر حقیقت آن، اگر درست بگویید می فهمم که شما در آمدنتان راست می گویید.
مادرمان زهرا سلام الله علیها ،انگار می خواست از این جلسه ،سندی به تصویر کشد که تا قیام قیامت بر مظلومیت او شهادت دهد.
آن دو با هم گفتند :
_هرچه می خواهی بپرس.
حضرت زهرا فرمود:
_شما را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر نشنیدید که می فرمود : فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیت کند ، مرا اذیت کرده است ؟
آن دو گفتند:
_آری ، چنین شنیده ایم.
حضرت فاطمه سلام الله علیها درحالیکه بغض گلویش را فرو میدادند، دست های مبارکشان را به آسمان بلند کردند و به درگاه خداوند،عرض نمودند:
_پروردگارا، این دو نفر مرا آزار دادند، من شکایت این دو را نزد تو و پیامبرت می آورم، به خدا قسم! از شما دو نفر راضی نمیشوم تا پدرم رسول خدا صل الله وعلیه واله را ملاقات کنم و کارهای شما را برای ایشان بازگو کنم تا او حکم کند
در اینجا بود که ابوبکر طبیعتی نرم تر از عمر داشت ،ندای ای واویلا سر داد و عمر با همان لحن خشک و خشن همیشگی اش رو به ابوبکر گفت :
_ای خلیفه پیامبر، جای تعجب است که از کلام زنی ، چنین ناله و فریاد میکنی؟!!
واینچنین شد که عالم و آدم شهادت می دهند که دل نازنین مادر عالم خلقت از دست این دو زخم خورده بود ،
و حضرت فاطمه سلام الله علیها آنان را نبخشید و از این دنیای وانفسا پرواز نمود...
🖤 هدیه به پیشگاه مادرسادات، ام ابیها حضرت زهرا سلاماللهعلیها و هدیه به پیشگاه سرور و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیهالسلام✨صلوات✨
🌹 #ادامهدارد
🌹نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
.
.
ꪆ ٖڪاغذسفیدآغوشےبراےاحساسات
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🪄
15.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⧉🌙
#آقامونه ୧
.
.
😍| «این مردِ تنها»
- ١١ آذر یادآور مردی است که
برای آزادی و عزت مردمش ایستاد🇮🇷
√ یادش جاودانه و نامش روشن
در تاریخ این سرزمین.. 🌿🤍
.
﹆🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
﹆💚 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
﹆#⃣ #مرگ_بر_اسرائیل
﹆📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
.
ꪆ اینلِطافتکهتْودارےهمهغَمهابِزداید
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🌙
⧉🥞
.
.
#صبحونه ୧
.
.
خدايا!
سپاسگزارم که نيروی تو در سراسر هستی
به صورت شادی وصف ناپذير 😍
و بی انتها با امواج پياپی سُرور میتپد 💚....
#صباح_الخیر
ꪆصٌبحانهمَنصبحبِخیرےازْتوست
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🥞
⧉ 💌
#درگوشی ୧
.
.
📍اثر لحن در زندگی 🗣
💠 آقایان و خانمهای عزیز بدانید
لحن شما موقع صدا کردن همسرتان
به او میفهماند که یک گفتگوی
عاشقانه منتظرش است یا یک دعوا👀❗️
🔅 پس سعی کنید بر روی آرامش
لحنتان و نحوه گفتن کلمات بیشتر
تمرکز کنید.🥲🤌
📌لحن شما، قدرت بالا و پایین بردن
صمیمیت و محبتِ بین شما را دارد.🖇👌
#هر_دو_بدانیم
#سبک_درست_زندگی
.
ꪆنسخہهاےٖڪوچڪْبراےعشقاےْبزرگ
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 💌
⧉🌱
#مجردانه ୧
.
من از آن میترسم که این ساعت⏰
تو از وخامتِ فراق غافلی❤️🩹
_شمس تبریزی_
.
.
ꪆدستدَردسـتِاُمیـد و رویاهایِروشَـن
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🌱
⧉ ✈️
.
.
#همسفرانه ୧
” عشـــــــــــــــــق “
از آن ڪســانــــــــے ســت
ڪه یکــــدیگـــر را بــا
هـــَر فاصلــِـه اے دوسـت
می دارنــــــد💑
.
.
ꪆعــَطرِ تو بــرایِ ریـہهایـَــم خـوب اســت
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ ✈️
⧉ 🌶️
.
#نمکدون🧂 ୧
.
﮼౬ 📍ترفند عروس زرنگ برای خوشحال کردن مادرشوهرش😁😅
﹆😋 #توییت_خوشمزه
﹆🔥 #طنز_توئیتری
.
ꪆ ْآشْپَزخوُنِهیِ تُوییتْهاٰیِ خوُشْنَمَک
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🌶️
⧉ 🧸
#نازدونه ୧
.
برام لواشک میخری😋😍🤩
#فرزندآوری
.
.
رَنگےْترینبخـشزندگےمامانْباباꪆ
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉ 🧸
⧉🎈
#منو_مجردی ୧
.
📩) مجردی یعنی
آلارم گوشیت از هر موجود زندهای
بهت نزدیکتره 😅⏰
درس تربیتی: نظم یعنی احترام به زمان.
تجربه مشابهے دارے بفرست🧑💻
𖢆📞𖢆 @Khadem_Daricheh
.
ꪆ پاتوق مجردے
╰🤍─ @Asheghaneh_Halal
°
⧉🎈