#کنیزان_یزید
جیمز لادن(خبرنگار آمریکایی)
ایرانی ها برای آزادی بیشتر فشار آورده اند اکنون انواعی از موسیقی که قبلاً با مخالفت شدید رو به رو بود؛عمومیت یافته؛ زنها #حجاب را تعدیل میکنند و کتهای آنان کوتاه و کوتاهتر می شود
#کنیزان_یزید
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب خطاب به وزیرکار: من اگر جای شما بودم در هیات دولت یقه پاره می کردم
.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محوریت همه چیز باید امام زمان باشه
🎥 کلیپ استاد رائفی پور
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⛔به سنّت هرسال مهمترین رخدادها و "ترین"های سال را مینویسم که یادگار بماند:
شوک سال: دلار ۱۹ تومنی💰💵
فقید سال: آیت الله شاهرودی، آیت الله مومن
محکوم سال: سلطان سکه
متهم فراری سال: مژگان شیخ الاسلامی آل آقا
برکناری سال: آخوندی، سیف
کمپیدای سال: اسحاق جهانگیری
مفتضح سال: روح الله زم 😁
انتصاب سال: رئیسی، رئیس قوه قضاییه
کتاب سال: نخل و نارنج 😉
فیلم سال: ۲۳ نفر، رد خون
آبروریزی سال: توهین درازهی نماینده سراوان
کورسوی امید سال: قانون بازنشستگی
داغ سال: حادثه تروریستی اهواز، حادثه تروریستی زاهدان، اتوبوس دانشجویان علوم تحقیقات
توطئهی خنثی شده سال: تابستان داغ
مسخره سال: کشف تورقوزآباد توسط نتانیابو
سوژه عدالتخواهی سال: ماجراهای لواسان
ابتذال سیاسی سال: استعفای ساختگی ظریف
هیجان سال: بازی ایران-پرتغال
حال خوب کن سال: گرفتن پنالتی کریس رونالدو 😄
ناکامی سال: جام ملتهای آسیا
سریال جنایی سال: قتل خاشقچی
رودست زدن سال: بازداشت وزیر انرژی اسرائیل به اتهام جاسوسی برای ایران😏
هشتگ سال: #خودت_بمال ♂
جوک سال: زنونابین : ))
دست نیافتنی سال: گوشت و پراید ۵۰ میلیونی
نعمت سال: باران فراوان، کاهش ریزگردهای خوزستان
شور و حماسه سال: راهپیمایی اربعین
جایزه سال: نشان ذوالفقار سردار سلیمانی
امیدواری سال: جوانگرایی در سازمانها و نهادهای زیر نظر رهبری
جمله سال: یکی بزنند ده تا می خورند.
یادگار سال: چهل سالگی انقلاب
رو کمکنی سال: راهپیمایی ۲۲ بهمن 🇮🇷
"وحید یامین پور"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
شهید آیت الله بهشتی:
برتری افراد در کلام خداوند تقوا است و در نگاه آقایان ژن و اصالت!
#ژن_خوب
#روحانی
#دولت_بی_تدبیر
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
هدایت شده از مهدی قاسم زاده
هرچند عدهای سعی دارند با #سیاهنمایی، اینگونه وانمود کنند که کشور دچار فساد سیستماتک شده است اما اینکه مثلاً تخلف و فساد در حوزه #پتروشیمی توسط اطلاعات سپاه کشف و با شکایت قرارگاه خاتم از پیمانکارانش و تحقیق قوه قضائیه پس از ۵ سال، با ایستادگی در مقابل صاحبان قدرت و نفوذ، به جامعه اطلاع داده شده و متهمان این پرونده به #دادگاه کشانده میشوند، بیانگر وجود اراده و امکانات مقابله با فساد در نظام است که اتفاقا باید بر آن تاکید کرد، آنهم درحالیکه اساساً اگر #فساد_سیستماتیک وجود داشت، نه خبری از شکایت بود و نه دادگاه؛ فقط بهتر است بجای کنایه زدن و سیاسی بازی، در کنار ادامهی مبارزه با فساد، پیگیر اصلاح برخی قوانین و رویههای فسادزا شد !!
@mahdi_ghasemzadeh
4_5947165872454894432.mp3
6.16M
#حاج_مهدی_رسولی
🎵 دلم هواتو کرده
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
۴) عدالت و مبارزه با فساد:💥 این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، تودهی چرکین کشورها و نظامها و اگر در بدنهی حکومتها عارض شود، زلزلهی ویرانگر و ضربهزننده به مشروعیّت آنها است؛ و این برای نظامی چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّتهای مرسوم و مبنائیتر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّیتر و بنیانیتر از دیگر نظامها است. وسوسهی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَویترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقهی زهد انقلابی و سادهزیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سهگانه حضور دائم داشته باشد و بهمعنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاههای حکومتی.
البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سرتاپا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشتهاند، ولی حتّی آنچه هست غیر قابل قبول است. همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همهی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطانِ حرص برحذر باشند و از لقمهی حرام بگریزند و از خداوند دراینباره کمک بخواهند و دستگاههای نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حسّاسیّت، از تشکیل نطفهی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسانهایی باایمان و جهادگر، و
و جهادگر، و منیعالطّبع با دستانی پاک و دلهایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همهجانبهای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.
عدالت 💥در صدر هدفهای اوّلیّهی همهی بعثتهای الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمهای مقدّس در همهی زمانها و سرزمینها است و بهصورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّعصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد ولی بهصورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضهای بر عهدهی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است. جمهوری اسلامی ایران در این راه گامهای بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشارهای کوتاه رفت؛ و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کارهای بیشتری صورت گیرد و توطئهی واژگونهنمایی و لااقل سکوت و پنهانسازی که اکنون برنامهی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.
با این همه، اینجانب به جوانان عزیزی که آیندهی کشور، چشمانتظار آنها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دلهای مسئولان بهطور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکافهای عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نهتنها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمند حمایت، بههیچرو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاستها و قوانین، بارها تکرار شده است ولی برای اجرای شایستهی آن، چشم امید به شما جوانها است؛ و اگر
و اگر زمام ادارهی بخشهای گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند- سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ انشاءالله.
.
#گام_دوم
#بخش_چهارم
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🎊🎈 مسابقه «گام دوم انقلاب» 🎈🎊 ✍ بخش هایی از بیانیه مقام معظم رهبری به مناسبت چهل سالگی انقل
توصیه های اساسی رهبر انقلاب رو در
#بخش_چهارم 👆 مشاهده کردیم
🔴 انتصاب مهم
🌕 محمدباقر قالیباف بزودی ریاست یکی از نهادهای مهم کشور را به عهده خواهد گرفت و معادلات دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ تغییرات اساسی خواهد کرد.
🌕به گزارش نامهنیوز، شهردار پیشین تهران به همین زودیها به ریاست این نهاد خواهد رسید. گمانهزنیها در مورد انتصاب وی به عنوان ریاست این نهاد بلافاصله بعد از کنارهگیری وی از انتخابات ۹۶ شروع شد.
🌕از آن زمان تاکنون این اتفاق رخ نداده اما بر اساس اخبار موجود، در نیمه نخست سال ۹۸ بالاخره حکم خود را میگیرد و رسماً رئیس این نهاد مهم میشود.
🌕خروج قالیباف از گردونه انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ در شرایطی که سیدابراهیم رئیسی نیز به ریاست دستگاه قضا رسیده است، تغییرات مهمی در آرایش سیاسی ایجاد خواهد کرد.
#سعیدی_کیا
#حقوق19میلیونی
#بنیاد_مستضعفان
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
دختر لاریجانی
#عدالتخواهی_مصداقی
✍علی مهدیان
💥در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ رهبری به همه کاندیداها توصیه کرد شعارهای خود را حول عدالت و رفع محرومیت تنظیم کنند. #روحانی آنچنان توجهی به این توصیه نکرد. او ترجیح میداد از دو قطبی های شکل گرفته در جامعه به نفع خود بهره ببرد. او خوب میدانست استفاده از دو قطبی که مثل زخم تازه در بدنه اجتماعی شکل گرفته باعث میشود بتواند رای های منفی را هم #جلب کند و انتخاب شود.
در پیام رهبری به مناسبت انتخاب او باز هم توجه به مقوله محرومین و عدالتخواهی شد و این نگرانی رهبری نسبت به #فشار تصمیمات کلان دولت به #محرومین بارها مورد توجه قرار گرفت.
✅#دوقطبی محصول رفتار دولت #احمدی نژاد بود. او معتقد بود عدالت باید پیاده شود ولو هزینه اش تشدید دوقطبی های اجتماعی باشد لذا نظر رهبری را #زیر پا گذاشت. عدالت و مبارزه با فساد مهم بود ولو وحدت اجتماعی نابود شود. حفظ وحدت جامعه دلیل مشمیز کننده ای بود برای جلوگیری از مبارزه با فساد حاکمان.
✅دولت احمدی نژاد که به دلایل مختلف مورد #تایید رهبر بود از جمله سر دست گرفتن #عدالت_و_مبارزه_با_فساد به دلیل #عدم رعایت عقلانیت از یک سوی و اخلاق و معنویت از سوی دیگر مورد #انتقاد بود. و همین ضعف در عقلانیت در تحقق عدالت باعث شد که دولت روحانی با شعار #تدبیر روی کار بیاید و با کمک دوقطبی ها و شعار به عقب برنمیگردیم باقی بماند.
و حالا #بی_عدالتی و فساد در این دولت به طور #محسوسی توسط طیف گسترده ای از ضعفا لمس شود.
✅مبارزه های مصداقی احمدی نژاد که با #بگم_بگم های انتخاباتی شروع شد و البته کمک به او کرد و در میان #خباثتهای_جریان_سبز هم کمتر مورد توجه حزب الله قرار گرفت در نهایت با #یک_شنبه_سیاه مجلس و اتهام به دیگران ادامه پیدا کرد و این همه برای مبارزه با فساد بود و ایجاد عدالت.
بعدتر تهمت به صادق لاریجانی و دختر او نیز به همین روال رخ داد. رفتارهایی که به قول رهبری #خلاف_قانون و خلاف شرع و خلاف اخلاق بود. به قول علی لاریجانی سبک رابینهودی عدالتخواهی و به قول جریان بهار سبک احمدی نژادی
✅این مدل عداتخواهی یک سبک اقدام بود. سبکی که #عدالت برایش مهم است و #قانون کشک است. وحدت مردم #فرع است.
شرع و اخلاق درش بی اهمیت است. اسمش را عدالتخواهی مصداقی گذاشته اند لکن تعبیر درس تر برایش #عدالتخواهی_جزیی_نگر است. لذا خروجی اش ضربه های کلان اجتماعی در حوزه فساد و عدالت است خروجی که با روی کار آمدن دولتهای زاویه دار با عدالت و متظاهر به تفاخر محقق میشود.
✅عدالتخواهی مصداقی موارد جزیی را میبیند و #کلیت حرکت ملت را #نمیفهمد. این عدالتخواهی اساسا مصداقی نیست بلکه مصداق را اندازه ای که خودش میپسندد میبیند. #اصل_و_فرع برایش بی معنی است. لذا همیشه #اصول را فدای #فروع میکند اصل یعنی این مورد خاص و فرع قانون است و اخلاق است وحدت و همه چیز. میتوان به جد مدعی شد که این روش عین ظلم است و نه عدالتخواهی. عین منکر است و نه نهی از منکر.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
یه نماینده مجلس چرا باید با شفاف شدن کاراش و آراش مخالف باشه؟هنوز کسی نمیدونه کیا به تشدید مبارزه با مفاسد اقتصادی رای منفی دادن
اصلی ترین شرط برای رای به نماینده مدنظرتون رو یک چیز اعلام کنید:
رای مثبت وی به طرح شفافیت آراء نمایندگان
#شفافیت_آراء #شفافیت_آراء_نمایندگان
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۷۳ وای... احساس کردم الان دیگه وقتشه که سکته کنم!! با پرایدش داشت از سر کوچه میومد و
🔹 #او_را ...۷۴
هر دوتامون با چشمای گشادمون بدرقهش کردیم،
بعد اینکه درو بست تا چند دقیقه همونجوری به در زل زده بودم!
جرأت نداشتم نگاهمو برگردونم!
داشتم دونه دونه گندهایی که زدمو تو ذهنم مرور میکرد!
اول قاب عکس
بعد آبروریزی
بعد دعوا
بعد دماغش
بعد لو رفتن فضولیم
و دیدن قاب عکس شکسته!!😩
از همه بدتر هنوز نمیدونستم چطور تو کوچه اون چرندیاتو از خودم درآوردم!!
و چطور تونستم اونجوری پشت سر هم دروغ بگم!
با صدای خنده ی ریزی که شنیدم ناخودآگاه سرم چرخید طرفش!
سرشو تکیه داده بود به دیوار و دستشو گذاشته بود رو سرش و میخندید!!
یه لحظه ترسیدم بخاطر ضربه ای که به سرش خورده،دیوونه شده باشه!!
-چیشده؟؟😰
-ببخشید خیلی مظلومانه به در نگاه میکردین !
خندم گرفت!😅
-من...
من...واقعا معذرت میخوام!
همش براتون دردسر درست میکنم!
دوباره اخماش رفت تو هم
-حقش بود!
تا یاد بگیره نباید هر مزخرفی که به ذهنش میرسه رو بگه!
-آخه شما بخاطر من...
-هرکس دیگه ای هم جای شما بود ،همین کارو میکردم!!
یه جوری شدم!
سریع خودمو جمع کردم و مثل خودش اخم کردم و سرمو انداختم پایین!
ادامه داد
-مگه الکیه کسی رو ناموس مردم عیب بذاره و راست راست بگرده؟
-هیچوقت فکر نمیکردم آخوندا هم دعوا بلد باشن!!
با تعجب نگام کرد و دوباره مسیر نگاهشو عوض کرد!
-مگه طلبه ها،یا به قول شما آخوندا،چشونه؟؟
-هیچی!ولی در کل فکر میکردم فقط بلد باشین سر مردمو شیره بمالین!!
-بله؟
و دوباره خندید!
-یعنی اینقدر از ما بدتون میاد؟؟
-راستش...
ببخشیدا ولی...
بهتر نیست یکم تفکراتتونو عوض کنید؟
میدونید الان تو قرن چندم داریم زندگی میکنیم؟؟
-اولا راجع به سوال اولتون،
طلبه و غیر طلبه نداره!
آدم اگه آدم باشه باید سر وقتش عصبانی بشه
و سر وقتش دل رحم!
سر وقتش جدی،
سر وقتش مهربون!
بعدم در مورد سوال دومتون
بله میدونم قرن چندم هستیم!!😊
و اگر بفرمایید دقیقا کدوم قسمت افکارم پوسیدگی داره،سریعا بهش رسیدگی میکنم!
و با لبخند به دیوار رو به روش نگاه کرد!
-دقیقا فکر میکنم کل افکارتون!
یا حداقل همون افکاری که توی اون دفترچه نوشتید!!
و سریعا لبمو گاز گرفتم!!
این که تو دفترچش فضولی یا کنجکاوی یا هر کوفت دیگه ای کرده بودمم لو دادم!
با بیچارگی دستمو گذاشتم رو چشمام تا اون لبخندش که از قبل هم پررنگ تر شده بود رو نبینم!!
-عه دستتون درد نکنه ،شرمنده
کتابامو جمع کردید؟؟
دیشب داشتم دنبال چندتا نکته توشون میگشتم،
اما از خستگی خوابم برد و موندن رو زمین!!
انگار زحمت پرت کردن دفترچه هم افتاده رو دوش شما!☺️
میخواستم از خجالت آب بشم و برم زمین
-ببینید باور کنید من دختر فضولی نیستم،
فقط...
فقط....!!
احساس کردم زل زده بهم،ولی وقتی رد نگاهشو گرفتم
دیدم داره به قاب عکس خورد شده جلوی کمد نگاه میکنه!!!
نمیدونم چجوری تونسته بودم طی چند ساعت اونهمه گندکاری بالا بیارم!!
ولی فقط دلم میخواست زودتر همه چی تموم بشه!!
-من...من...
پرید وسط حرفم
-ببخشید که همسایه ها براتون مزاحمت ایجاد کردن.
من واقعا شرمنده ام!
راستش قصد نداشتم بیام
ولی چندبار با گوشیتون تماس گرفتم ولی جواب ندادین.
واسه همین نگران شدم و اومدم ببینم اتفاقی افتاده که دیدم بله...!
متاسفم که آرامشتون بهم خورد!
با دهن باز نگاهش میکردم!
واقعا این موجود زیادی عجیب غریب بود!
شرمنده سرمو انداختم پایین
-ممنون که به روم نمیارید
باورکنید من فضول نیستم
فقط واقعا...
چجوری بگم!
شما خیلی عجیب غریبی برام!!
-من؟؟
چرا؟
بلند شدم و رفتم سمت قاب عکس و شروع کردم به جمع کردن!
-نمیدونم!
یه جوری ای!
بعدم ماشینت،خونت،پر از آرامشه!
-مواظب باشید دستتون نبره!
بذارید خودم جمعش کنم!
-نه خودم دوست دارم جمع کنم!
-باشه.
پس من میرم،شما راحت باشید.
با ماجرای امروزم دیگه فکرنکنم کسی جرأت کنه مزاحمتون شه!
-نه نه!
نرو!
میدونم بخاطر من داری ،
یعنی دارید میرید بیرون!
اما نیاز نیست من دارم میرم،دیرم میشه!
-مطمئنید؟
نمیخواید بیشتر بمونید؟
-نه!
انگار امروز قرار نیست حال من خوب باشه کلا!
فقط یه سوال!
اون جمله ها...
اون دفترچه...
واقعا چرا اینارو مینویسی؟
چرا وقتتو براشون میذاری؟
حیف تو،یعنی شما نیست؟؟
سرشو انداخت پایین و به طرف دفترچه نگاه کرد!
-کدوم جملش بیشتر نظرتونو جلب کرده؟
-نمیدونم...
همونا که راجع به خدا بود!
کدوم خدا؟
تو خدایی میبینی؟؟
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۷۴ هر دوتامون با چشمای گشادمون بدرقهش کردیم، بعد اینکه درو بست تا چند دقیقه همونجوری ب
🔹 #او_را ... ۷۵
لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد.
-آره من میبینمش!
شما نمبینیش؟؟
زیرچشمی نگاهش کردم
-فکرکنم بدجوری به سرتون ضربه خورده!☺️
-جدی میگم🙂
نمیبینید؟؟
-نه
من فقط بدبختی میبینم!
خدا نمیبینم!
و خدایی رو هم که نمیبینم نمیپرستم!
-خب...کار درستی میکنید!
ابرومو دادم بالا و سرمو تکون دادم
-یعنی چی؟
منو مسخره کردی؟؟
-نه،شما گفتید نمیبینمش پس نمیپرستمش!
منم گفتم کار درستی میکنید.
خدایی رو که نمیبینی که نباید بپرستی!!
نمیفهمیدم چی داره میگه!
رفت سمت ظرفشویی و آستیناشو داد بالا،
جوراباشو درآورد
و شروع کرد به وضو گرفتن.
با پوزخند نگاهش کردم و با حالت مسخره کردن گفتم
-یعنی تو ،شما،میبینیدش که این کارا رو میکنید؟
بعد وضو،
از تو کمد شونه برداشت و رفت سمت آینه ،
همینجور که موهاشو شونه میکرد گفت
-بله،گفتم که!
میبینمش...
شونه رو گذاشت تو کمد و یکی از شیشه های عطرشو برداشت.
احساس کردم اونم داره منو مسخره میکنه!
منم با همون حالت ادامه دادم
-عه؟
میشه به منم نشونش بدی؟😏
بوی خیلی خوبی تو خونه پیچید...
بوی گرم و ملایمی که از اسپری و ادکلن های منم خوشبوتر بود!
-من نمیتونم نشونش بدم،
باید خودتون ببینیدش!
-این چه مزخرفاتیه که میگی اخه!
اه...
بس کن!
خدایی وجود نداره!
آستیناشو مرتب کرد و یه جوراب تمیز از کمد برداشت،
اومد سمتم و قاب عکسو ازم گرفت
و با لبخند نگاهش کرد.
اینکه نگاهم نمیکرد از یه طرف...
و آرامشش از طرف دیگه داشت حرصمو درمیاورد!
-اگر خدایی وجود نداره پس کی اون مشکلات رو براتون بوجود آورده؟
با چشمای گرد نگاهش کردم
واقعا نمیفهمیدم چی میگه!
سعی کردم پوزخندمو حفظ کنم!
-حتما خدا؟!!😏
لبخند زد
-بله!
-وای...
چرا شما اینجوریی!؟
اینهمه تناقض تو حرفاتون...
من دارم گیج میشم!
شماها که همش دم از مهربونی خدا میزنید...
اونوقت الان میگی....
یعنی چی؟؟
کلافه سرمو تکون دادم و رفتم کیفمو برداشتم و برگشتم سمتش
-شما خودتونم نمیفهمید چی میگید!
یه عمره مردمو گذاشتید سرکار.
یه مشت بیکارم افتادن دنبالتون ،فکر کردین خبریه!
ولی در اصل هیچی حالیتون نیست!
هیچی...!😠
صدام از حد معمول بالاتر رفته بود
و از شدت عصبانیت میلرزید.
دلم میخواست خفهش کنم!
بدون حرفی درو باز کردم و اومدم بیرون.
کوچه خلوت بود،
سوار ماشین شدم و راه افتادم.
خبری ازش نشد،
فکرکنم هنوز با اون لبخند مسخرش داشت زمینو نگاه میکرد!! 😒
خیابونا شلوغ بود،
پشت چراغ قرمز وایساده بودم که نگاهم افتاد به آینه ی جلوی ماشین!
از دیدن خودم وحشت کردم!!😳
ریملم ریخته بود زیر چشمم و شبیه هیولاها شده بودم!!
وای...
حواسم نبود که تو کوچه از ترس گریهم گرفته بود!
یعنی تمام مدت جلوی اون با این قیافه بودم...!؟😣
حتما اون لبخند مسخرش بخاطر قیافه ی من بود
شایدم واسه همین نگام نمیکرد و سرش همش پایین بود!!
واییییی...ترنم!
واقعا گند زدی!
مشتمو کوبیدم به فرمون و خودمو فحش میدادم!
بیشتر از دو ساعت طول کشید تا برسم خونه.
باورم نمیشد اینهمه اتفاق مزخرف فقط تو یه روز برام افتاده بود!
اولین کاری که کردم صورتمو شستم،
بعد یه بسته بیسکوئیت برداشتم و رفتم اتاقم.
"محدثه افشاری"
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ... ۷۵ لبخند ملیحی گوشه ی لبش نقش بست و سرشو تکون داد. -آره من میبینمش! شما نمبینیش؟؟ ز
🔹 #او_را ... ۷۶
گوشی رو از کیفم برداشتم و افتادم رو تخت،🛌
هنوز سایلنت بود و پنج تا میس کال از "اون" داشتم.
همون موقعی که تو خونش مشغول فضولی بودم زنگ زده بود و نگران شده بود!
با یادآوری خرابکاری هام و اتفاقات و در آخرهم دادی که سرش زدم،
احساس شرمندگی کردم.
لب پایینمو گاز گرفتم!
تازه فهمیدم چیکار کرده بودم!
اون همه دردسر براش درست کردم،
آخرم هرچی از دهنم درومد بهش گفتم!
خجالت زده به اسمش نگاه کردم!
"اون"!!
چهرش جلوی چشمم نقش بست!
نمیدونم چرا
با اینکه ازش بدم میومد،
ولی ازش بدم نمیومد!!!
خودمم نمیفهمیدم یعنی چی!
بیشتر برام شبیه معما بود!
انگشتمو رو اسمش نگه داشتم و ویرایش رو زدم
"اون" رو پاک کردم و نوشتم "سجاد"
اما نتونستم تایید رو بزنم!
سجاد،یه جوری بود!
انگار خجالت میکشیدم اینجوری صداش کنم!
دوباره پاک کردم و نوشتم
"آقا سجاد"
اینجوری بهتر بود!!
بابام اگر میفهمید شماره ی آخوند تو گوشیمه،این بار دیگه حتما از ارث محرومم میکرد!!
رفتم تو صفحه ی اساماس،
با فکر اینکه بخوام از یه پسر معذرت خواهی کنم،
اخم کردم و گوشیو گذاشتم کنار.
اما...
عذاب وجدان داشتم!
باهاش بد حرف زده بودم!
با خودم گفتم
اصلا اگر اشتباه میکنه،تقصیر خودش نیست که!
اینجوری بهش یاد دادن.
اگر باور من درست باشه،بهش ثابت میکنم و از اشتباه درش میارم...😊
دوباره گوشی رو برداشتم!
نمیدونم چرا این آدم اینجوری بود!
یه جوری بود!
دلم میخواست همش یه جوری نزدیکش بشم!😅
چی باید مینوشتم؟؟
یاد حرفاش افتادم...
نمیفهمیدم!
یعنی چی که مشکلاتم رو خدا به وجود آورده؟
یعنی چی که اون خدا رو میبینه؟
اون جمله های تو دفترچه...
همه چی برام نامفهوم بود!
کلا این موجود عجیب بود!
ساعت داشت ده میشد!🕙
هرچی فکر کردم،چیزی به ذهنم نرسید!
فقط یچیز نوشتم
" ببخشید! "
چشمامو بستم و ارسال رو زدم،
هضمش برام سخت بود که ببینم از یه پسر عذرخواهی میکنم!!
ده دقیقه ای گذشت.
لجم گرفته بود که غرورمو گذاشتم زیر پا اونوقت اون حتی جوابمم نمیده!!
دلم میخواست دوباره گوشیو بردارم و از اول فحشش بدم که پیام داد!
نفسمو حبس کردم،نیم خیز رو تخت نشستم
و پیامشو باز کردم
"خواهش میکنم.
ایرادی نداره."
خورد تو ذوقم!
همش همین؟؟😳
بعد با خودم فکر کردم
خب آره دیگه،تو هم یه کلمه گفتی!
باز این لطف کرده چهار کلمه جواب داده!!
دوست داشتم باز باهاش صحبت کنم!
بنظرم رسید شاید بهتر باشه بحث نصفه نیممون رو ادامه بدم!
"دوست نداشتم اینجوری بشه!
متاسفم...
ولی من واقعا نمیفهمم چی میگید!"
"خدای ندیده رو هیچکس نگفته بهش ایمان بیار!
ولی خب نیاز هم نیست یک جسمی رو ببینید.
همین اتفاقاتی که طول شبانه روز برای ما میفته نشونه ی وجود خداست!"
"اصلا باشه...
به فرض هم که خدا وجود داره!
مگه نمیگید خدا مهربونه؟؟
پس چرا اینهمه درد کشیدن منو نمیبینه؟
اگه میبینه چرا کاری نمیکنه؟
متاسفم اما...
من نمیتونم وجود این خدا رو باور کنم!"
"یعنی فقط بخاطر مشکلاتتون؟؟!"
"خب آره ،مگه چیز کمیه؟؟"
"فکر میکنم لازم باشه فردا همدیگه رو ببینیم!
وقت دارید؟"
وای...میخواست منو ببینه!
سعی کردم معلوم نباشه که ذوق کردم!
"بله،چه ساعتی و کجا؟"
"ساعت چهار،میدون آزادی.
شبتون بخیر."
تعجب کردم و با خودم شروع کردم به حرف زدن!
-وا!
به همین زودی خداحافظی کرد؟؟😕
این ساعت تازه اساماس بازی مزه میده!
تازه میخواستم بگم بیا تلگرام!!
خیلی وقت بود با پسری چت نکرده بودم!
اصلا از ضدحالی که بهم زد خوشم نیومد!
این بار با بی حالی نوشتم
"شب بخیر!"
"محدثه افشاری"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI