eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
7.1هزار دنبال‌کننده
41.1هزار عکس
11.3هزار ویدیو
324 فایل
گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌حجاب @AXNEVESHTEHEJAB ارتباط با مدیران @toramanchashmdarraham مدیر تبادل @Masih_ss
مشاهده در ایتا
دانلود
پویش جمع آوری کمک های مردمی برای سیل زدگان کشور/ کمیته امداد شماره کارت کمیته امداد 6037997900001000 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اسکل؛ کجا تا حالا دیدی نوشته باشن صدقه، صندوق صدقه رو حفظ میکنه؟! البته با دید تو فعلا که همه جا رو آب برده صندوق سر‌جاشه تقصیره تو و احمقهای امثال تو نیست، تقصیر پلیس فتاست که اعلام کرد مردم به حسابهای شخصی برای سیل‌زده ها کمک نکنن دستت خالی مونده به سیمکشی افتادی! 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✨ در پی شناسایی محل جلسه رهبران PKK در روز 21 مارس 2019 توسط میت، جنگنده های ترکیه اقدام به بمباران این مکان کرده اند که در اثر این عملیات ۱. میکائیل اوزدمیر با نام مستعار "نودار" مسئول روابط خارجی PKK ۲. امرالله دورسون با نام مستعار "سرحد وارتو" سخنگوی PKK  ۳. علی آکتاش با نام مستعار "سینان سور" فرمانده حوزه قندیل PKK کشته شده اند  و همچنین رضا آلتون از اعضای مؤسس و عضو شورای رهبری PKK به شدت زخمی شده است ( احتمال کشته شدنش بالاس). ✨بر اساس اطلاعات به دست آمده از میت، در پی شناسایی محل جلسه ای که رضا آلتون در نزدیکی مرزهای ایران ترتیب داده بود، هواپیماهای بدون سرنشین ترکیه خودروی حامل این رهبران PKK را در مسیر منتهی به روستای ابوبکرا در نزدیکی مرزهای ایران شناسایی و با ارائه مختصات جغرافیایی آن به نیروهای هوایی ارتش ترکیه، جنگنده های F-16 اقدام به بمباران منطقه کرده اند. 🔻پ ن: 🔸چنانچه این خبر تایید بشه؛ از بدترین ضربه هایی هست که پ ک ک از بدو تشکیل نحس اش خورده است/اماج 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
طلبه ای نان به دست، قدم بر لبه دیوار، به سوی سگ گرسنه ای محاصره در سیل. می شود در اوج مصیبت، لحظه هایی زیبا آفرید. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۰۱ مشغول جمع کردن میز شدم. از اینکه تونسته بودم به احساساتم غلبه کنم،احساس قدرت داشتم.
🔹 ...۱۰۲ برای بار اول بود که سجده و رکوع رو تجربه میکردم! مگه خدا کی بود که من باید جلوش این کارها رو انجام میدادم!؟ نیم ساعت بود که نمازم تموم شده بود اما همونجا نشسته بودم و به کاری که انجام داده بودم فکر میکردم... معنی تک تک جملات عربی که گفته بودم رو تو اینترنت سرچ کردم... از همون الله اکبر شروعش مشخص بود راجع به کسی حرف میزنم که خیلی بزرگه!خیلیییی... و وقتی تو رکوع دوباره به این عظمت تاکید میکنم، یعنی من در مقابلش خیلی کوچیکم!خیلییییی.... ولی وقتی از رکوع بلند شدم،گفتم خدا داره میشنوه که کسی حمدش میکنه! یعنی اون فرد بزرگ،نشسته داره من کوچولو رو نگاه میکنه و حرفام رو میشنوه!! حتما واسه همینه که بعدش خودم رو باید بندازم زمین و بهش سجده کنم! و از سجده سر بردارم و دوباره به یاد بزرگیش به سجده بیفتم!! بعدم با کمک خودش از زمین خودم رو بلند کنم... با اون دوتا سوره ازش بخوام من رو تو گروهی قرار بده که دوستشون داره نه گروهی که ازشون عصبانیه! خدایی که خدای همه‌ست! نه فقط خدای سجاد... پس حق منم هست که ازش آرامش بگیرم! خدایی که به هیچ‌کس نیاز نداره، به منم نیاز نداره، اما بهم حق حیات داده تا اگر از این لطفش ممنون بودم برای همیشه منو ساکن بهشتش کنه! خدایی که آخر همه این حرف‌ها باید شهادت بدم که به جز او،خدایی نیست...! یاد جمله ای افتادم که تو جلسه شنیده بودم!عربیش رو یادم نبود اما معنیش این بود که بعضیا هوای نفسشون رو به جای خدا میپرستن!! هوای نفس،همون تمایلاتی بود که فهمیده بودم باید ازشون بگذرم تا به آرامش برسم! کم کم پازلی که از همون روزای اول تو ذهنم چیده شده بود،تکمیل میشد!! سیستم رو خاموش کردم و به تصویر تارم،تو صفحه ی تاریکش نگاه کردم. به دو تا خطی که از چشم هام تا انتهای صورتم،کشیده شده بود وبرق میزد نگاه کردم و به ملافه ی گل گلی روی سرم! من حالا جلوی خدایی نشسته بودم که حتی وجودش رو انکار میکردم! بهش بد و بیراه میگفتم اما اون میخواست همه این اتفاق‌ها بیفته که بفهمم تنها جای امنم تو بغل خودشه! دیگه نمیتونستم باهاش مخالفت کنم.... تمام وجودم داشت بهم میگفت که آفرین!بالاخره درست اومدی! قبول کردن خدا و اطاعت از اون ، همون چیزی بود که مدت‌ها ازش فراری بودم اما تمام راه‌های آرامش به همین ختم میشد!! دلم بابت تمام این سالها پر بود! نوشته های سجاد اومد جلوی چشمم "هروقت دلت از این دنیا و رنج هاش گرفت،برو به خودش بگو! نری دردتو به بقیه بگیا! تو خدا داری! آبروی خدات رو پیش بقیه نبر!" بغضم همزمان با برخورد پیشونیم به سرامیک های سرد کف اتاق، شکست و دلم به اندازه ی بیست و یک سال درد و دوری بارید.... میخواستم همه چیزو براش تعریف کنم،اما فقط گریه کردم... خیلی ضعف کرده بودم،خودم رو روی فرش کشوندم و همونجا دراز کشیدم... "محدثه افشاری"
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۰۲ برای بار اول بود که سجده و رکوع رو تجربه میکردم! مگه خدا کی بود که من باید جلوش این
🔹 ...۱۰۳ حدود یک ماه بود که دانشگاه شروع شده بود! تقریبا داشتم نماز خوندن رو یاد میگرفتم، هرچند که هنوز بهش عادت نکرده بودم و خصوصا با نمازصبح نمیتونستم کنار بیام. واقعا حرف سجاد رو که میگفت نماز بهترین مبارزه با نفسه رو بهتر میتونستم قبول کنم تا حرف استاد معارفی که میگفت نماز عشق بازی با خداست! تا اینکه بالاخره با استاد بحثم شد -استاد میشه بفرمایید کجای نماز دقیقا عشق بازی با خداست!؟؟ -خانم سمیعی!نماز تماما عشق است... همین که شما نماز رو شروع میکنی، دعوت پروردگارت رو لبیک میگی و عشق‌بازی شروع میشه! -میشه بگید کدوم بچه نه ساله، یا اصلا کدوم جوون،ساعت چهار صبح حال عشق بازی با خدایی رو داره که حتی ممکنه به درستی هم نشناستش!؟؟ اونم هرروز!! استاد همینجور که داشت دنبال جواب تو ذهنش میگشت،با اخم نگاهم کرد -استاد عذر میخوام،ولی تا جایی که من فهمیدم، نماز عشق بازی نیست! نماز مبارزه با نفسه.نماز یعنی من انسانم. نماز یعنی ترجیح دستور خدا به دل خودت! نماز در ابتدای امر کار شیرینی نیست! وقتی شیرین میشه که بخاطر خدا حال هوای نفست رو بگیری و نماز رو بخونی!! همه نگاه ها با تعجب برگشت به طرف من و گشادی چشم‌های استاد چندبرابر شد! هیچ‌کس انتظار نداشت چنین حرفایی از من بشنوه! سعی کردم با همون اعتماد به نفس ادامه بدم - بهتره جای این درس ها،اول واقعیت های دنیا رو به بقیه یاد بدید و بعد هم مبارزه با نفس! اونجوری همه انسان‌ها خودشون با اختیار، خدا و اسلام رو انتخاب میکنن!! پچ پچ ها فضای کلاس رو پر کرد، استاد نگاهش رو از من برداشت و تو کلاس چرخوند -کافیه!سکوت رو رعایت کنید. کلاس به اتمام رسیده،میتونید تشریف ببرید! وقتی خبر رسید که کلاس ساعت بعد تشکیل نمیشه،بدون معطلی وسایلم رو جمع کردم و از کلاس خارج شدم،حوصله تیکه پرونی بچه ها رو نداشتم! دلم برای زهرا تنگ شده بود. چندروزی میشد که ندیده بودمش! شمارش رو گرفتم و منتظر شنیدن صداش شدم -به به سلااااااممممم ترنم خودم!😉 -سلام عشششقم!چطوری خانوم!؟ -به خوبی شما،ماهم خوبییییم! آفتاب از کدوم طرف دراومده یاد ما افتادی؟؟ -ببخشیییید،حق داری. درگیر درس و دانشگاهم.این ترم درسام خیلی سنگین شده! -فدای سرت گلم،منم معذرت میخوام،سرم یکم شلوغ بود این چندوقته! -عههه!؟مشغول چی؟! -مشغول خبرای خوب خوب!! -مشکوک میزنیا زهراخانوم!! اینجوری نمیشه، پاشو بیا ببینمت! -امممم...راستش یکم کار داشتم. ولی... فدای سرت. دیدن تو مهم‌تره!😉 کلی حرف دارم باهات! -مرررسی گلی،زود بیا که از فضولی مردم! کجا بریم حالا!؟ -نمیدونم. پارکی،سینمایی،جایی! استخر خوبه!؟ -استخخخخر!؟ مگه تو استخرم میری!؟ -وا!دستت درد نکنه! مگه من چمه!؟ -خخخخخ... ببخشید،خب من فکرمیکردم شماها فقط راه خونه تا مسجدو بلدین!😂😂 عالیه.بریم! من یکم زودتر رفتم و سر ساعتی که باهم قرار داشتیم هم زهرا با همون لبخند همیشگی،پیداش شد! -وای مرسی زهرا! خیلی وقت بود بجز دانشگاه و جلسه و خونه مرجان،جایی نرفته بودم! -چرا؟؟ -خب...نمیدونم! همینجوری! تو خونه بیشتر احساس راحتی میکنم! -اصلا این کارو ادامه نده. برو بیرون،تفریح کن. ادم تو کنج خونه افسرده میشه! بعدم تو خونه و خلوت،آدم بیشتر وسوسه میشه... -یعنی تو زیاد میری بیرون؟؟ -اره خب، من خیلی تو خونه بند نمیشم! تا جایی که بدونم مامان و بابام ناراحت نمیشن، وقتم رو اینور و اونور میگذرونم. -چه خوب! نمیدونم چرا فکر میکردم امثال شما همش میشینید تو خونه که به گناه نیفتید! -خخخخخ،بیخیال.من اصلا از این بچه مثبت بازیا خوشم نمیاد! جوون مجرد،تو خونه نباشه بهتره. آدم باید از فرصت‌هاش استفاده کنه. البته اگر تو خونه کار مفید و ضروری داشته باشم،که بیرون نمیرم. ولی در حال حاضر بیشتر کارم بیرون خونست! حرفمون با ورود به استخر نصفه موند. احساس سرما کردم،تمام بدنم رو بردم زیر آب تا زودتر به دما عادت کنم. سرم رو که بیرون آوردم،خبری از زهرا نبود!! اطرافم دنبالش میگشتم که با صدای شیرجه ی یه نفر تو قسمت عمیق،نظرم جلب شد! زهرا بود!☺️ به انرژی و شیطنتش خندم گرفت و از همونجا وارد قسمت عمیق استخر شدم. "محدثه افشاری"
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🔹 #او_را ...۱۰۳ حدود یک ماه بود که دانشگاه شروع شده بود! تقریبا داشتم نماز خوندن رو یاد میگرفتم، ه
🔹 ...۱۰۴ بعد از چندبار مسابقه و بازی تو آب، خسته به قسمت کم عمق برگشتیم. -خب... گفتی کلی حرف باهام داری!😉 -خدمت شما عرض کنم که کم کم باید آماده ی نی‌ناش‌ناش بشی!! ابروم رو بالا انداختم و با تعجب نگاهش کردم! با حالت مغرورانه ادامه داد -لطفا یه لباس خوشگل برای خودت بخر!بالاخره ساقدوش عروس خانوم باید شیک و پیک باشه دیگه!! یدفعه جیغ زدم و محکم بغلش کردم!! -زهراااا... جدی میگی؟؟ وای دیوونه!!!خیلی خوشحال شدم!! -هیسسسس.... الان فکرمیکنن شوهرندیده‌ایم!!😂 خلاصه ترنم خانوم،آبجیت رفتنی شد! دوباره با محبت و ذوق فراوون بغلش کردم -زهرا نمیدونی چقدر خوشحال شدم! وای... خیلی ذوق دارم. -الهی قربونت برم... ان شاءالله به زودی قسمت خودت بشه! -خخخخ... من و شوهر؟ فکرکن بابام منو شوهر بده!! خب حالا تعریف کن ببینم! طرف کیه؟ چیکارست؟ -طرف پسر باباشه و بنده ی خدا! میخواستی کی باشه؟؟ -اه لوس نشو دیگه! -خیلی خب، یه نفس عمیق بکش!! تو بیشتر از من ذوق داری!!😂 آروم باش تا تعریف کنم. -باشه باشه... من آرومم. خب حالا بگو -برادر یکی از دوستامه. یه چند وقتی هست که میان و میرن. -چندوقته میان و میرن ،اونوقت تو الان داری به من میگی؟؟ نامرررررد!😒 -نه خب... خیلی جدی نبود که بخوام بگم. -پس چجوری جدی شد؟؟ -خب آخه اولش فکرنمیکردم بخوام بهش بله بگم! فکر نمیکردم مورد مناسبی باشه. آخه اصلا مذهبی نیست!! -ها؟؟پس چجوریه؟؟ چرا خب الان قبولش کردی؟ -اولش گفتم خودش ببینه به هم نمیخوریم،میذاره میره! منم که همیشه دوست داشتم شوهرم یه پسر حسابی با خدا باشه! اما همچین خاستگاری نمیومد برام! هرکی بالاخره یه عیبی داشت. حتی اون مذهبیاشم،اونی که من میخواستم نبودن! مثل ماست وارفتم! همیشه انتظار داشتم زهرا زن یه پسر مثل سجاد بشه! -خب چرا به این بله دادی پس؟؟😳 -با یه مشاوری صحبت کردم،باعث شد نظرم عوض شه! واقعا حرفاش درست بود... خیلی پشیمونم که چندسال تو تخیل و توهم زندگی کردم و الکی خاستگارام رو رد کردم!! -بگو دیگه... جون به لبم کردی زهرا!! -خخخخ...باشه دیگه! خب میدونی... من همیشه دوست داشتم یکی بیاد که منو رشدم بده،یه زندگی خیلی خوب باهم داشته باشیم،هم فکر باشیم، اصلا از اینا باشه که انگار دو دقیقه دیگه قراره شهید شن!!😅 اما اشتباه میکردم! خدایی که من رو آفریده،مطمئنا بیشتر از من به فکر رشد منه. حالا چه فرقی داره طرف من کی باشه؟؟ هرکی که باشه،خدا با همون فرد امتحانم میکنه و زمینه رشدم رو فراهم میکنه! من قرار نیست وارد یه زندگی بی عیب و نقص بشم، چون اولا این زندگی و این فرد اصلا وجود نداره، دوما تو چنین زندگی بی عیب و نقصی،جای رشد و ترقی نیست، سوما از کجا معلوم من لایق این زندگی و این همسر باشم؟؟منی که خودم پر از عیب و نقصم،چجوری دنبال یه فرد کاملم؟ خلاصه من وارد هر زندگی که بشم بالاخره باید سختی بکشم تا رشد کنم! -یعنی چشم بسته و بی چون و چرا بله گفتی؟؟؟😳 -نه حالا!اینطوریام که نیست! مگه کشکه؟؟😄 خب چون داداش دوستم بود،میدونستم تو خانوادشون هم حرمت پدر حفظ میشه،هم باباشون هوای مامانشون رو داره. بنظرم بچه ای که تو چنین خانواده‌ای بزرگ شه،هم معنی عشق رو میفهمه و هم احترام! بعدم ظاهرش به دلم نشست،هرچند لباس یقه دیپلمات و چندسانت ریش و تسبیح تو دست نداشت، اما موقر و متین بود! -همین؟؟ -خب آره دیگه! دیگه چی میخوای؟؟ -خب کارش،پولش،سربازیش و...!؟ -خیلی از این لحاظ کامل نیست، ولی چون بچه ی با جربزه ایه،چندوقتی نامزد میمونیم تا بتونه یه پولی دست و پا کنه. توکل بر خدا! چندلحظه ای ماتم برد و با خنده ی زهرا به خودم اومدم. -حالا فعلا خیلی به مغزت فشار نیار، من خودم کلی طول کشید تا اینا رو هضم کنم! چیزی تا آخر سانس نمونده،من هنوز از شنا سیر نشدم!بیا بریم... "محدثه افشاری" 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
پست پایانی👇
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
🌹🍃 زندگی آن‌ها با مهر و محبت و گه‌گاه نیز با ترس و وحشت سپری شد. مهر و عطوفت بی‌نهایت شهید تقوی به خ
ستوده‌ی بی ادعا ببین چگونه ستاره‌های تابناک درون هشت آسمان بی انتهای کهکشان رنج در سیاهی بی فروغ می‌شوند سواران تاریکی یاران بی ادعای تو را زمینگیر کرده‌اند در خاکریزهای جهل برخیز 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
بازپخش مستند ساعت ۱:۳۰ بامداد پنجشنبه (امشب) از شبکه افق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ثواب صِله رَحِم، زودتر از ثواب هر كار خير ديگرى مى رسد إنَّ أعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلةُ الرَّحِمِ الكافی جلد 2 صفحه 152 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم #حسین_تابسته 🌻 ولادت: ۱۳۴۶/۳/۱۲ 🍂 شهادت: ۱۳۹۳/۶/۲۱ 🕊محل شهادت : دمشق، #ریف 🍁نحوه شهادت : در اولین اعزام شهید شد. محل شهادت ایشان در مکانی پشت حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) بوده است. آن طور همکاران شهید می گویند، ایشان پشت توپ بوده و ترکش به پهلویش اصابت می کند. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🇮🇷 @AXNEVESTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم #حسین_تابسته 🌻 ولادت: ۱۳۴۶/۳/۱۲ 🍂 شهادت: ۱۳۹۳/۶/۲۱ 🕊محل
🌹🍃 از زبان یکی از همکارانش ⬇️ بزرگترین خصوصیت این شهید بود . نه تنها خود او نماز اول وقت را همواره برپا می داشت بلکه به همه ما نیز توصیه می کرد تا به این مهم اهتمام داشته باشیم. 🌹🍃 از زبان یکی از دوستان شهید ⬇️ شهید تابسته را مثال زدنی خواند و اظهار داشت: در هر زمانی که به لحاظ فشار مسائل کاری برای ما و همکارانمان مشکل یا ناراحتی پیش می آمد، سعی می کرد تا فشار روانی را از روی ما بردارد. نکته قابل ذکر دیگر، آن شهید بود؛ با آنکه در ابتدای کار رابطه زیادی با وی نداشتم اما به مرور راهنمایی های "حسین" به بنده و همکاران جوان مجموعه در بسیاری از موراد برایمان خاطره ساز شده است. ما یک الگو را از دست دادیم. 🌹🍃 از زبان دیگر دوست و همکار شهید ⬇️ ایثار و از خود گذشتگی او را زبانزد دانست و گفت: حسین برای خود زندگی نمی کرد. هر کاری برای خدا باشد، رنگ خدایی دارد، "حسین" کارش همواره برای خدا بود . 🌹🍃 از زبان همسر شهید ⬇️ از دروغ متنفر بود. می گفت «حاضرم از حرف راست ناراحت شوم اما دروغ نشنوم.» به دخترهایمان سفارش می کرد در زندگی راستگو و درستکار باشید. شهید هنگامی که مسولیتی را می پذیرفت، آن را به سرانجام می رساند و هیچ گاه دست از تلاش برنمی داشت. به حلال و حرام نیز بسیار اهمیت می داد. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 واقعا خجالت داره 🔴 این فیلم مربوط به صد سال پیش نیست، مربوط به تیر۱۳۹۷ است. ♦️فیلم مربوط به ایران هم نیست، مربوط به ژاپن است یعنی دومین قدرت تکنولوژیک جهان و متحد آمریکا که مرگ بر آمریکا نمی گوید! ♦️خسارت سیل: ۲۲۵ کشته و ۱۱۰۰میلیارد دلار یعنی معادل ۲۰سال صادرات نفت ایران!!!!! ☝️این فیلم را همه ی به اصطلاح وطن پرستان در اصل وطن ستیز، باید ببینند. همون افرادی که هر وقت مردم در ایران دچار یه مشکلی میشن، اشک تمساح میریزن و تقصیر را گردن جمهوری اسلامی و شعار مرگ بر آمریکا میندازن و بر موج مشکلات مردم، موج سواری می کنند... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦هر جای دنیا رفتید و دیدید یک ارتشی با اون همه ستاره های روی دوشش اینجوری بیاد به کمک مردم اونوقت می تونید بگید ارتش مردمی داره #سیل #سیل_شیراز #ارتش_سپاه 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
▪️حالا که سیلِ مصیبت به راه افتاده، ما هم سیل اشک و سیل دعا به راه بیندازیم؛ بیاییم با سیل اشک بر حسین و سیل دعا برای فرج، سد غیبت را بشکنیم ❗️اگر پیشدستی نکنیم سیل بلاها، بنیان ما را نابود خواهد کرد خدا آن روز را نیاورد... 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ زمان این تصاویر صد سال پیش نیست. تیر۱۳۹۷ است. یعنی نه ماه پیش. مکان این تصاویر کشور جهان سومی و تحت تحریم ایران نیست. ژاپن است. ✍ کشوری که برای چند دهه دومین قدرت تکنولوژیک و اقتصادی جهان و متحد اصلی آمریکا بوده است. 👈 در این طوفان دویست و بیست و پنج نفر کشته شدند و هزار و صد میلیارد دلار یعنی دلار معادل بیست سال صادرات نفت ایران به اقتصاد ژاپن خسارت آمد. ژاپنی که قرار است همه چیز را محاسبه کند و برابر قدرت طبیعت ضد ضربه باشد اینگونه با سیل تخریب میشود. 🔹در پی وقوع سیل در ایران، به اسم نقد و اعتراض و تحلیل کارشناسانه ضربه بدتری از سیل به هشتاد میلیون ایرانی زدند و با انتشار شایعات و سیاه نمایی علیه سپاه ، بسیج ، هلال احمر ،کمیته امداد و... که از خودگذشتگی ها و فعالیت های فراوانی داشتند ، مردم را به همه بنیان های اجتماعی و سیاسی شان بدبین و بی اعتماد کردند. باید یقه همه این کرکس های وطن ستیز و قاتل امید و کاسب لایک را گرفت و مجبور شان کرد این تصاویر را ببینند. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
شب عید، مسئولان #دزفول و #اندیمشک روی محل نصب تابلویی لجبازی کردند و موجب درگیری بسیاری شدیدی شدند. امروز تعداد زیادی از اعضای شورای شهر و مقامات و بزرگان دو شهر برای پیگیری این ماجرا #بازداشت شدند؛ خبری خوب، تا افراد بفهمند برای "رأی" نباید روی قومیت حساب باز کنند... 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI