6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا این کتابها کمکی به ما نمی کنن ؟
🎞مستند «ود ۲» پیراموم وحدت شیعه وسنی
⌚️ امشب ساعت ۲۲ از شبکه افق
⭕️ با حضور استاد رائفی پور
🔹ان شاالله که از دست سانسورچی ها در امان بماند وپخش شود.
#رسانه_باشید
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔴اینایی که سگ تو خونشون نگهداری میکنن.....
🔹سگ رو میخره
بعد ناخنش رو میکشه
بعد عقیمش میکنه
بعد یه قلاده ضد پارس(شوکدار) میندازه گردنش
و...
اسم خودش رو هم گذاشته دوستدار و عاشق حیوانات
حیوان آزار واقعی تویی
بقیه ادا تو رو در میارن
#سگ
#سگ_بازی
#سگهای_ولگرد
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اکنون خودروسازان مفسد فی الارض
دستور ویژه رئیس قوه قضائیه برای ورود به مسائل حوزه خودروسازان
توضیحات سخنگوی قوه قضائیه درباره بازداشت مدیر عامل سابق ایران خودرو: دو نفر دیگر هم بازداشت شدند.
#رئیسی_مچکریم
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از یهتدون
⭕️ ایران یک تفنگ تک تیرانداز دارد که از فاصله ۱۶۰۰ متر می تواند هدفش را از پا در آورد.
🔸این گزارش در ارتباط با تفنگ تک تیرانداز حیدر است که برد موثر آن حدود ۱۶۰۰ متر می باشد.
در این گزارش علاوه بر اینکه به مختصات و توانمندی این تفنگ اشاره دارد، این سلاح را یک تهدید جدی به ویژه در جنگ های نامنظم به شمار می آورد.
🔸اما نکته قابل توجه و مرکز ثقل این گزارش این است که اگر این سلاح به دست گروه های مقاومت در غزه و لبنان برسد، با توجه به تاکتیک های رزمی که این گروه ها از آن برخوردارند به نظر می رسد رژیم صهیونیستی با چالش جدی روبرو باشد./مصاف
یهتدون: طراح این تفنگ از مدتها قبل به پویش #فقط_به_عشق_علی پیوسته😊
✍ مـحـمــ🔆ــد
💯%یهتدونی باشيم 😎 👇
@yahtadoon
از چی صحبت کنم، از املاک کهکشانی شمخانی یا نامه آملی به رهبر، از ۲۵۰میلیون دلار هزینه برای صندوقدار شدن پژو یا فساد سیف و عراقچی، از رانت بازی داماد وزیر یا داماد شمخانی، از بابک زنجانی یا سالار آقاخانی، از برادر روحانی بگم یا جهانگیری، از کلاک یا باستی هیلز!
از کدوم افتضاح بگم
#دولت_تدبیر
#سرطان_اصلاحات
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
✨بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ✨
📚 مجموعه داستانهای مذهبی
#مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع
💞 داستان عاشقانه مذهبی دو مدافع؛ داستان عاشقانه علی و دختری به نام اسماست که ....
این رمان در ۶۰ قسمت پارت بندی شده، امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار بگیره..
📝نویسنــــــــده....↓↓
#خانم_علیآبـــــادی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_اول
تو آینه خودمو نگاه کردم
_نَه بابا اسماء خانوم بزرگ شدیا .!!!!👩⚖
_دیگه نمیتونستم در برابر اصرارهای مامان مقاومت کنم مخصوصا حالا که یه خواستگار💞 خیلی پیگیر برام اومده
_خدایا یعنی الان وقت تصمیم گیریه⁉️
این مسئله باعث شده بود، چند وقتی برم تو فکر🤔
از طرفی هر چقدر میگذشت اصرار مامان بیشتر میشد
_میگفت: خیلی اصرار دارن که بیان برای خواستگاری💞 هر چقدر میگم تو میخوای درس بخونی راضی نمیشن
_آخه مامان
_آخه نداره حالا بزار یه بار بیان ببینیم چی میشه
-ماماااااااان😐
نزاشت حرف بزنم رفت
_رفتم دنبالش مامان جان من هنوز میخوام درس بخونم📖 اصلا به ازدواج💞 فکر هم نمیکنم .
_خوب فکر کن اسماءجان بلاخره که باید یه روز ازدواج کنی تا کی خواستگارات و رد کنم دختر ⁉️
-مث اینکہ خیلی دوست داری من زودتر از اینجا برمااااااا😳
-اخم کرد و گفت اصلا خودت میدونی
-قهر نکن مامان خوشگلم چشم😊
-پس زنگ☎️ بزنم بهشون؟؟؟
صداے اذان بلند شد🍃✨
از فرصت استفاده کردم مامان اجازه بده نماز بخونم بعد
بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا📿 رو گفتم و ازش خواستم کمکم کنه
مامان انگار منتظر بود ک نمازم تموم شه سریع اومد تو اتاقو گفت
اسماء جان بگم بیان⁉️
اووووف باشه اما بگم من هیچ قولی نمیدماااااااا😐
آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری💞
زیاد برام مهم نبود که قرارہ چه اتفاقی بیفته حتی اسمشم نمیدونستم، مامانم همین طور گفته بود یکی میخواد بیاد....😳
فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم😐
_عادت داشتم پنج شنبهها برم بهشتزهرا پیش #شهید_گمنام
شهیـــ🌷ــدی که شده بود محرم رازا و دردام، رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ...
《فرزند روح الله》🍃✨
این هفته برعکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشتزهرا، چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم☺️ احساس آرامش خاصی داشتم پیشش
_بهش گفتم: شهید جان فردا قراره برام خواستگار💞 بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه😄
خوب که چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما....😉
احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونه
تا رسیدم مامان صدااااام کرد😲
-اسمااااااااء
_(ای وای خدا) سلام مامان جانم✋
_جانت بی بلا فردا چی میخوای بپوشی❓
_فردا🤔
_اره دیگه خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یه چادر مگه چه خبره یه آشنایی سادست دیگه عروسی که نیست....😳😂
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
یه حس خاصی داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️
وای خدا فردا رو بخیر کنه با این مامان جان من...
همینطوری که داشتم فکر میکردم خوابم برد...😴
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍خانم علیآبـــــادی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI