eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.3هزار دنبال‌کننده
41.9هزار عکس
11.9هزار ویدیو
344 فایل
🆔گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌‌ فرهنگ و حجاب @AXNEVESHTEHEJAB 💡پاسخگویی به شبهات @n_bande @hg1413 @sjd_k1401 📨 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
ترجمه صفحه ۱۳۶
🌿🌸بسم‌الله الرحمن الرحیم 🌸🌿 ؛ [قسمت اول] ....! 🍃🥀اما چطور پیرو های دین اسلام اینطور گمراه می‌شوند؟؟؟ برخی دیگر : ۸- مردان از زنان پیروی می کنند.. ( یعنی خیلی از زنان بخاطر رقابت در تجملات و اباحه گری خود را آلوده می کنند و مردان نسبت به این عمل زنان یا بی تفاوت می شوند و یا بی غیرتی نشان می دهند... ) ۹- ایمان داشتن برای مرد و زن خیلی سخت میشود چون دائما به آن شک میکنند(گفتند که نگه داشتن ایمان مثل نگه داشتن پاره ای از آتش در دست است) ۱۰- اسم نیکو کمتر برای بچه ها می گذارند(منظور اسامی ائمه اطهار و اسم های زیباست) ۱۱- انسان فاسق بخاطر ترسی که در دل مردم می اندازه ، از طرف مردم ستایش میشود و کسی معترض انسان فاسق نمی‌شود! ۱۲-مساجد در آخرالزمان، زینت می‌شود! (یعنی بیشتر به نوع معماری و زیبایی بصری مساجد توجه میشود نه به باطن مساجد، بلکه به ظاهر قرآن توجه می کنند تا به بطن قرآن !!!!) . ۱۳- حق الناس رعایت نمی‌شود! ( مثلا معلم ها بد درس می‌دهند یا مغازه دار بیشتر از حق خودش در خواست دستمزد میکنه ) ۱۴-دوری از ائمه توسط شیعیان !( از ائمه ها در زندگی الگو برداری نمی‌کنند بلکه آنها را تنها در هیئت ها یاد می‌کنند ) ✨《و اینها تنها چندی از مهمترین اساس گمراهیست که به‌راحتی نادیده گرفته یا اینکه فراموش میکنم !! 》✨ 🌿🌸🌿پایان فصل اول ، قسمت اول 🌿🌸🌿 ✨🍁 بنت الهدی 🍁✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 شهید هاشم ساجدی در روستای «کلاته» به دنیا آمد و پدر قبل از یک سالگیش از دنیا رفت و مادر ،سر پرستی خانواده را به دوش گرفته بود و با قالیبافی و دیگر کارهای روستایی ،زندگی را برای او و دیگر خواهر و برادرانش شیرین می کرد. 🌹🍃در اوایل سال های نوجوانی ،مجبور شد از مادرش جدا شود ؛چون ادامه تحصیل در روستا و روستاهای اطراف ممکن نبود .برای همین ،چند سالی را پیش برادر بزرگش ،که آن سا لها در کرج ساکن بود ،گذراند و به تحصیل و کار ادامه داد . 🌹🍃در این دوره ،با کمک برادرش ،بیشتر با مسائل دینی و مذهبی آشنا شد و پایه های فکری خود را محکم کرد . سال های آخر دوره ی متوسطه ،به گرگان رفت و مادرش رانیز پیش خود برد .در آن جا ،روز ها کار می کرد و شب ها درس می خواند تا دیپلم گرفت و در اداره ی کشاورزی استخدام شد . با شروع مبارزات ضد رژیم شاهنشاهی در سال های 1342 و 1343 ،کم و بیش با مسائل سیاسی هم آشنا شد و در جریان مبارزات سیاسی قرار گرفت . 🍃🌹پس از استخدام در اداره ی کشاورزی ،روزها در اداره و شب ها با تاکسی کار می کرد ..در همان اداره ،دوره ی کاردانی پنبه را گذراند و فوق دیپلم گرفت 🍃🌹در سال 1352 ،در سن 26 سالگی ،به واسطه ی یکی از دوستان خود ،با خانواده ی یکی از روحانیون محلی به نام« خسروی» آشنا شد و با دختر آن روحانی ازدواج کرد .در سال 1356 اولین فرزند او به دنیا آمد .در سالهای بعد ،سه دختر و یک پسر دیگر نیز به جمع خانواده ی آن ها اضافه شدند .در دی همین سال ،دوره ی دیگری از مبارزات ضد رژیم امام خمینی آغاز شد که به پیروزی انقلاب اسلامی ختم گردید 🍃🌹شرکت در عملیات« طریق القدس» در آبان 1360 و حفظ و حراست از دستاوردهای این عملیات در منطقه« بستان» و تنگه ی «چزابه» و سپس حضور در عملیات« فتح المبین» در منطقه ی عمومی «شوش» در فروردین سال 1361 و بعد از آن شرکت در عملیات« بیت المقدس »(آزادی خرمشهر ) در اردیبهشت و اوایل خرداد سال 61 و با لا خره عملیات «رمضان» در اواخر تیر 1361 حاصل تلاش و کار او در این دوره است 🍃🌹عملیات «عاشورا» در جبهه های میانی ،در منطقه ی «میمک» ،در حال انجام بود .او و چند تن دیگر از فرماندهان سپاه پاسداران ،برای باز دید جاده های تدارکاتی و مورد لزوم راهی شدند 🌹🍃تا این که در صبح روز پنجم آبان 1363 در حین این ماموریت ،در تنگه ای با کمین نیروهای ضد انقلاب و نفوذی های دشمن بر خوردند .«ساجدی» در اثر اصابت چند گلوله به شهادت رسید و دونفر دیگر به اسارت آنها در آمدند .سه روز بعد ؛پیکر به خون نشسته ی این سردار از جان گذشته ی اسلام ،در« مشهد» تشییع شد و در آخر نیز در بهشت رضا در کنار دیگر شهدا به آرامش ابدی رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبحالت یار پسندید تورا 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
بسم الله و الحمدلله و بسم رب الشهداء 🌑 مینویسم اما بیم آن دارم که قصور واژگان از عظمت مصیبت و سختی این رنج بکاهد. 🌑 رنگ خون را و رد اسلحه را که باورها و ارزشها و اتحادمان، و اینک امنیتمان را نشانه گرفته در دستانتان میبینم و دنبال میکنم؛ دستان تو را می‌گویم که به بهانه ی زن، زندگی، آزادی خود را برهنه کردی و بهای این عریانی کفنی است که امروز تمام قامت مادری را می‌پوشاند که زندگی اش قربانی آزادی حیوانی تو شد. 🌑 دستان تو را می‌گویم که انگشتت را بر صفحه مجازی فشردی و حقیقت را نشانه گرفتی، ماشه را که چکاندی دشمن تا توانست از ما قربانی گرفت و ریشخندمان کرد. سلبریتی بودی یا آخوند انگلیسی، وزیر و نماینده ی مجلس، متهم ردیف اول یا دوم برای قتل از نوع درجه یک یا دو.... چه فرقی میکند وقتی جوی خون در صحن شاهچراغ جاری شد. 🌑 دستان تو را می‌گویم، وقتی که با شریک رانتی ات در آن هتل چند ستاره معامله میکردی و در بازی مافیا شبیخون میزدی به شهروندی که وقتی با دستش دزد را نشان می‌داد اشاره به مردی میکرد که از دیوار خانه ای بالا میرفت و تو آنوقت با کت و شلوار اتوکشیده و عطر چند میلیونی پای معامله را امضا میکردی و آبروی نظام را هم اشانتیون میدادی، نت پایانی عطرت عجیب بوی خون می‌دهد. 🌑 دستان تو را می‌گویم که وقتی میخواهی پای درخواست استیضاح فلان وزیر ناکارآمد را امضا بزنی، قلم در دستت میلرزد و دلت و ایمانت.... یادت می آید وقتی که داشتی در ازای رای اعتماد، فلان عزیز و خویشاوندت را برای آن صندلی مسئولیت پیشنهاد میدادی؛ پیشنهاد که نه، جا برایش ذخیره میکردی همانوقت نمک گیر شدی آنقدر که فشار خونت بالا زده و دستهایت میلرزد، گفتم خون!!! دستهای تو هم خون آلود است. 🌑 دستان تو را می‌گویم، شیشه ی سلف دانشگاه که شکست، دیوار امنیت حرم فروریخت و آن تکفیری که کمین کرده بود کلاشینکف را به سمت کودکی نشانه گرفت که دستهایش را در ضریح گره زده بود و دعا میکرد مادرش برایش آن اسباب بازی که در ویترین مغازه دیده بود را بخرد، حالا کنار ضریح در آغوش مادرش خوابیده، دیگر بیدار نمی‌شود و آن ماشین قرمز رنگ مغازه اسباب بازی فروشی سر کوچه برای همیشه چشم انتظارش می‌ماند. اما تو راحت باش، سلف باز است، فقط وقتی تکیه زده به آغوش همکلاسی دختر کشف حجاب کرده ات غذا میخوری، دستانت را نگاه کن، انگار دارد از انگشتانت خون میچکد. 🌑 امروز همه خوب به دستانمان نگاه کنیم، نکند انفعال و استیصال ما در برابر دستی که چادر از سر آن بانوی آزاده می‌کشید و آنکه نارنجک دست سازش را بر سر بسیجی مظلوم رها میکرد بر انگشتانمان ردی از خون نشانده باشد.... ✍ مریم اشرفی گودرزی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
از تو سپاسگزارم.. تو با پریشان کردن موهایت🧟‍♀ و گلگون کردن لبهایت💋 به من آموختی.. سیاهی چادر من با سرخی خونم آمیخته است.. من آنقدر باارزش است که برای نگه داشتنش از جان شیرین خواهم گذشت.. روایت چادر خونین خواهرم را در حرم سینه به سینه،، به قلب تاریخ خواهم سپرد... 🔮کانال مرجع گفتمان 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI