⭕️در کنار این نوشیدنی های گرم، دستگاه دیپلماسی خواستار خرید ۱۰ کارتن #آب_پرتقال، ۱۰ کارتن #آب_آناناس، ۱۰ کارتن #آب_انبه، ۱۵ کارتن #آب_آلبالو، ۱۰ کارتن #آب_انار و ۸ کارتن #آب_سیب جمعاً به میزان ۶۳ کارتن شده است که این فراخوان مربوط به نیمه دی ماه امسال است...
⭕️در آگهی مذکور تاکید شده که تمامی آبمیوه ها باید از نوع #سن_ایچ و به صورت ۱ لیتری باشند و حداقل ۸ ماه دیگر، تاریخ مصرف داشته باشند...
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⭕️برای کشوری که موشکِ ۲۰ تنی خرمشهر را میسازد، زشت است که به خاطر عدم تدبیر در واردات نهادههای دامی، مردمش برای چندکیلو گوشت، جلوی فروشگاههای "کوروش" و "جانبو" صف بکشند!
#مامیتوانیم
#تلنگر
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اینیستاگرام ما👇
https://www.instagram.com/axneveshtesiyasi
توییتر ما👇
https://twitter.com/axneveshtesiyas?s=09
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 فیلم دست ندادن «وزیر کشور» رژیم #صهیونیستی به زن نامحرم.
چرا در دنیا هیچکس نمیگوید اُمُل است؟!
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔴 یک سوال و جواب ساده اما با کلی حرف ...
🔸خبرنگار روزنامه بازلرتسایتونگ سوئیس:
صادرات نفت ایران از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به بیش از یک میلیون کاهش یافته، آیا این در دراز مدت کافی است؟
🔹دکتر ظریف:
خیر، این کافی نیست و #کمتر از میزانی است که ما در دوران قبل از توافق هستهای میفروختیم!!
#برجام
#خسارت_محض
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
خداحافظی «آیتالله سلیمانی» از مردم سیستان و بلوچستان
🔹آیتالله عباسلی سلیمانی امام جمعه زاهدان، امروز در خطبههای نماز جمعه از مردم سیستان و بلوچستان خداحافظی کرد و علت آن را تفکر زیبای مقام معظم رهبری مبنی بر جوانگرایی عنوان کرد.
✍بعداز امام جمعه اهواز ،ایشان دومین امام جمعه هستند که پیرو بیانیه #گام_دوم_انقلاب و فرصت دادن به جوانان مومن انقلابی کناره گیری کردند.
#انقلابی_دیگر
_________________________
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
آیت الله جنتی ۹۳ ساله شد!
خبرنگاری از ایشان پرسید شما پیر شدهاید ولی چرا هنوز در دایره مدیران ماندهاید؟
گفت: این سوال را یکبار تاریخ از عمار یاسر که نود ودو سال داشت پرسید عمار پاسخ داد در کنار پیامبر بودن هنر نیست در کنار علی ماندن هنر است میخواهم بگویم علی همان پیامبر است!
ایشان ادامه داد: آقای خبرنگار گمانم جوابت را گرفتی و اینرا بدان عمار در سن ۹۲سالگی به صفین برای جنگ نیامد، میخواست بگوید علی حق است و معاویه باطل پاسخ من به سوال شما همین است من باید تا آخرین نفس کنار علی باشم و بگویم خامنهای همان خمینی است و علت دشمنی کفار با عمار و من همین است
#عمارانقلاب
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
1_51246404.apk
4.98M
🌷اپلیکیشن «گام دوم انقلاب»
اگه بیانیه مهم رهبری معظم انقلاب بعد از ۲۲بهمن رو نخوندید با این اپلیکیشن میتونید این بیانیه رو به صورت بخش بندی شده بخونید.
#گام_دوم_انقلاب
🔹 #او_را ... 22
بعد شام و صحبتای معمولی با مامان و بابا،رفتم اتاقم
دفترچمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن...
من باید این مسئله رو حل میکردم...❗️
باید به خودم ثابت میکردم مرجان اشتباه میگه،
من باید زندگیمو درست کنم!
حق ندارم با حرفای مرجان هرروز پوچ و پوچ تر شم!🚫
برای همین دیگه سراغ نوشته های قبلیم نرفتم،
باید دوباره از اول مینوشتم تا بفهمم از کی زندگیم این شکلی شد🔥
من میگفتم با رفتن سعید له شدم
اما مرجان میگفت من قبل از سعید هم همین زندگی رو داشتم‼️
نه ❗️
باید ثابت میکردم مرجان دروغ میگه😠
اما...حالا که یه جایگزین برای سعید گذاشتم چرا حالم خوب نشده⁉️
نه
نه
منم اشتباه میکنم،باید بنویسم...
نوشتم و نوشتم و نوشتم...
فکر کردم
و فکر کردم
و فکر کردم.....
🚬سیگار رو روشن کردم و سعی کردم گذشته هامو خوب مرور کنم!
اولین باری که برام سوال شد من برای چی به وجود اومدم،
فکرمیکنم حوالی 14سالگیم بود👧
همون موقع که مامان گفت برای اینکه پیشرفت کنی و یه انسان مفید بشی😕
بابا گفت برای اینکه به جامعه خدمت کنی و یه انسان موفق باشی 🙁
و من تو دلم گفتم فقط همین⁉️😐
اما پیششون سرمو تکون دادم و بیشتر از قبل درس خوندم و تلاش کردم!
قانع نشده بودم اما هربار که برام سوال میشد، همون جوابا رو تکرار میکردم و با خودم میگفتم تو هنوز بچه ای😒
بزرگ بشی میفهمی مامان بابا درست میگن😏
و بعدش هربار که تو زندگی احساس کمبود کردم سعی کردم با یه چیز جدید جبرانش کنم!
کلاس رقص
شنا
زبان
سازهای موسیقی
فضای مجازی
چت
سعید
و...
چشممو بستم و زیر لب گفتم مرجان راست میگفت!!😔
من فقط با وسیله های مختلف سعی کرده بودم احساسمو خفه کنم...
وگرنه از همون 14سالگی فهمیده بودم هیچ دلیلی برای زندگی کردن ندارم....🚫
"محدثه افشاری"
🔹 #او_را ... 23
دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم!
اما مجبور بود برم،
چون دلم نمیخواست مورد بازجویی بابا قرار بگیرم!
🔹یه ماهی مونده بود به عید...
بعد از شام،قبل اینکه مامان بره اتاقش سر حرفو باز کردم...
-مامان...
میگم با بابا حرف زدین؟؟
-چه حرفی عزیزم؟
-عید دیگه...
قرار بود باهاش صحبت کنین من عید بمونم خونه.
-آخ راست میگی...
یادم رفت بهت بگم...!☺️
اره،صحبت کردیم،
بابات راضی نشد😊
گفت نمیشه ده روز تنها بمونی خونه.باید بری خونه مامانبزرگت!
-ماماااان...خواهش میکنم
من تنهایی پاشم برم شمال؟؟
من بدون شما تا بحال نرفتم اونجا 😔
-دخترم!
میدونی که وقتی بابات بگه، جز چشم،نمیتونی حرفی بزنی😊
بعدشم چیزی نمیشه که!
مامانبزرگت که خیلی تورو دوست داره!
تو هم که دوستش داری!
عیدم اونجا شلوغ میشه،
عمه ها و عموهات میان،خوش میگذره بهت😉
-وای...نه😞
من نمیخوام برم اونجا😒
-چاره ای نداری گلم
یا با ما بیا،یا برو اونجا
الانم من خسته ام.
شبت بخیر دختر قشنگم...😘
اه...مزخرف تر از این اصلا امکان نداشت!
هرچند مامانبزرگ رو خیلی دوست داشتم،
ولی هیچوقت به تنهایی مسافرت رفتن علاقه ای نداشتم😒
خواستم یه مشورتی با مرجان هم داشته باشم،
بار اول که زنگ زدم جواب نداد!
بار دوم هم خیلی دیر گوشیو برداشت،
خیلی سر و صدا میومد!
-الو؟؟مرجان؟؟
-الو جونم ترنم؟
-کجایی؟چه خبره؟
-ببین من نمیتونم صحبت کنم.
اگر کار واجبی نداری فردا خودم بهت زنگ میزنم
-باشه،بای
فکرم رفت پیش مرجان...
یعنی کجا بود...
چقدر سر و صدا میومد!
اونا که فامیلی نداشتن که بخواد بره مهمونی!
حالا نه که خودم که فامیل دارم خیلی میریم خونشون مهمونی 😒
دو سه ساعتی با عرشیا چت کردم و خوابیدم.
صبح با صدای آلارم گوشی چشامو به زور باز کردم،
دلم میخواست زمین و زمان رو التماس کنم تا وقت داشته باشم دوباره بخوابم.
احساس میکردم هیچ وزنه ای تو دنیا سنگین تر از این یه لایه پتو نیست😭
به اجبار بلند شدم، باید میرفتم دانشگاه.
سعی میکردم بیشتر درس بخونم تا دوباره نمره هام پایین نیاد و بخوام به بابا جواب پس بدم✅
کلاسام که تموم شد،زنگ زدم به مرجان،
کلی بوق خورد تا صدای خواب آلودش تو گوشی پیچید!
-الو
-الو مرجان خوابی هنوووووززز؟؟؟😳
پاشو لنگ ظهره!!!
-ترنم نیم ساعت دیگه خودم بهت میزنگم.لطفاً....
بای
این همینجوریش تنبل بود،دیشبم معلوم نبود کجا رفته بود که اینطور خسته شده بود!!
"محدثه افشاری"
🔹 #او_را ... 24
تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد.
-سلاااااام خوشگل خودم😍
-سلام عزیزم. خوبی؟
-اگه خانومم خوب باشه😉
چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد...
آخرش چیشد؟
هیچی...
الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏
دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔
-ممنون،خوبم
-پس منم عالیم😉
کجایی نفسم؟؟
-دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊
-خب چرا خونه؟
اونجا که تنهایی، بیا پیش من.
منم تنهام😉
-آخههه...
-آخه نداره دیگه، بیا دیگه...
لطفاً... 😢
-باشه عزیزم.میام.
-قربونت برم مننننن
بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن.
-باشه ممنون. فعلاً
قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی.
همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠
خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖
کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌
اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉
یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈
تو راه بودم که مرجان زنگ زد!
-جانم
-سلام عزیزممم.خوبی؟
-سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟
-وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام....
-خسته ی چی؟؟؟
کجا بودی مگه؟؟
-پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁
-الان نمیتونم،لوس نشو،بگو
-چرا نمیتونی مثلا؟😒
-دارم میرم پیش عرشیا
-ای بابا...
تا کی اونجایی؟
نمیشه بپیچونیش؟
-نه بابا
خواستم،نشد!
میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم.
-عه چرا؟
دعواتون شده؟
-نه،دعوا برای چی؟
-پس چرا حوصلشو نداری؟
-ندارم دیگه.
سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد،
اینکه هیچکس بالاسرش نیست و خونه مجردی هم داره،
خدا میدونه تو نبود من با چند نفره....😒
-زیادی بی اعتماد شدیا😅
دیگه اینقدرم نمیخواد فکرای مورد دار کنی راجع به جوون مردم 😅
-دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!!
-تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟!
-خودش که اینجوری میگه!
ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست،
هیچکسم ازش خبر نداره،
از عشق خبری نیست! 😒
هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏
خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒
- خیلی عوض شدی ترنم 😳
-بیخیال،
نگفتی کجا بودی؟؟
-اگه تونستی بعد از قرارت با عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉
-باشه گلم،پس فعلا
-فدات،بای
"محدثه افشاری"
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
امیرالمؤمنین عليه السلام:
به دنيا همچون كسى بنگر كه به آن پشت كرده و از آن جدا مى شود، به دنيا مانند دلباخته شيدا منگر
اُنظُرْ إلى الدنيا نَظَرَ الزاهدِ المُفارقِ، و لا تَنظُرْ إلَيها نَظَرَ العاشِقِ الوامِقِ
غررالحكم حدیث2386
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
#ختم_صلوات امروز به نیت :
🌷جانباز شیمیایی و شهید مدافع حرم #حسین_علیخانی
🍃ولادت: ۵۰/۱/۱
🍂شهادت: ۹۵/۶/۱۵
🕊محل شهادت: تل صفرا محله راموسه اطراف #حلب
🍁نحوه شهادت: تیر مستقیم
🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم.
#سهم_هر_بزرگوار_5صلوات
🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇
🇮🇷 @AXNEVESTESIYASI
#اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
👌آمریکا، عامل پیشرفت ما
⁉️آیا می دانستید
‼️خدمتی که دشمنان با وضع تحریم ها به ما کرده اند، بسیاری از دوستان جمهوری اسلامی نتوانسته اند به ایران بکنند؟
☝️در شرایطی که سالهاست مسئولان کشور در حالت عادی چندان انگیزه ای برای حمایت کافی از تولیدات داخلی ندارند، تحریم ها باعث شده مسئولان عملا در رفع بسیاری از نیازهای کشور که به خارج وابسته بوده با مشکل مواجه شوند و برای رفع این مشکلات تمرکز و حمایت خود را بر ظرفیت های داخلی معطوف کنند.
👌در واقع دشمنان با وضع تحریم ها مسئولان را مجبور به حمایت از صنایع و تولیدات داخلی کرده اند و اگر امروز ایران یک قدرت نظامی است و در بسیاری از صنایع به خودکفایی رسیده حاصل همین بسته های مختلف تحریمی بوده است
✅تحریم های نفتی جدیدی که چندماه قبل آمریکا علیه ایران وضع نمود، نیز عملا باعث شد، بلاخره مسئولان کشور به طور جدی به فکر کاهش وابستگی اقتصاد به نفت بیافتند و ان شاء الله این بسته تحریمی جدید به مرور باعث حل شدن یکی از علت های بزرگ مشکلات اقتصادی کشور خواهد شد.
💯تحریم ها هرچند در کوتاه باعث بوجود آمدن مشکلاتی در داخل کشور میشود اما در بلند مدت همگی به سکوهای پرشی تبدیل میشوند تا مسئولان همت کنند و ایران به سمت عبور از مشکلات جهش کند.
📚منبع:
▫️http://yon.ir/R1AAy
#چهل_سال_افتخار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI