فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما ایستادیم ، محکمتر از قبل🇮🇷 💪
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
📸 همسنگران دیروز؛ همراهان امروز
🔹«ابومهدی المهندس»، معاون الحشد الشعبی و «هادی العامری»، دبیر کل سازمان بدر عراق که در دوران دفاع مقدس در «سپاه بدر» دوشادوش رزمندگان ایرانی علیه صدام میجنگیدند، امروز به یاری سیلزدگان ایران آمدهاند.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔴طراحی پشت پرده برای نجات مهناز افشار
شنیده های بیداری ملت حاکی از آن است اتاق فکر جریان فتنه برای نجات مهناز افشار از افتضاح رسانه ای که درست کرده ،با کمک عوامل نفوذی خود قصد دارند عناصر تندروی اطراف حسین اله کرم را تحریک به انجام رفتارهای ناشایستی علیه مهناز افشار بکنند تا خوراک رسانه ای برای رسانه های ضدانقلاب و لیبرالها تولید و اذهان عمومی را از اصل جرم مهناز افشار منحرف کنند....
در ۲۰ سال گذشته اتاق جنگ روانی غربگرایان با هدایت عوامل نفوذی خود از رفتارهای حسین اله کرم و اطرافیانش برای تخریب جریانات ارزشی انقلابی به کرات بهره برداری کرده اند
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
⭕️ خشم جامعه هنری ایران از ادامه سرقت های هنری تهمینه میلانی
🔸نمایش مجدد تولیدات کپی نقاشان اجاره ای که با امضای #تهمینه_میلانی و به نام او در گالری آریانا به نمایش درآمده، مرا بر آن داشت که تصاویر این تولیدات کپی را با ذکر اثر مرجع مجددا منتشر کنم.
🔸از رسانه ها این انتظار می رود که به جای تلطیف ماجرا و محدود کردن تخلفات بی سابقه ی میلانی و مدیران گالری آریانا به تنها یک اثرکپی، حقایق را بطور کامل پوشش دهند. بی شک استخدام نقاشان اجاره ای جهت تولید آثار برای یک متقاضی متمول و مشهور، بدعت خطرناک و مسمومی است که پیشتر در آموزش عالی ایران و همچنین ادبیات و ترجمه ی ایران و توسط چهره هایی نظیر نیکی کریمی رخ داده بود و اینک با این نمایشگاه، به عرصه ی هنرهای تجسمی ایران هم کشیده شده است
🔸میلانی در این نمایشگاه سعی کرده به مبارزه به قوانین جهانی کپی رایت بپردازد و بدینوسیله شعور مخاطبان را به سخره بگیرد. به همین جهت اکثر آثار به نمایش درآمده ،از روی آثار هنرمندان ایرانی و غربی کپی شده اند.
البته میلانی بعنوان یک فمنیست هم تلاش مضاعفی کرده تا اکثر آثار به نمایش درآمده از آثار هنرمندان زن کپی شوند که همین مبین جسارت و ساختارشکنی تهمینه میلانی است. چه افتخاری بالاتر از این که بدون کسب اجازه از هنرمندان خصوصا هنرمندان زن و بدون هیچگونه پرداخت نقدی بابت حق امتیاز آثار، آثار آنها را کپی کنی و به نام خود به نمایش گذاشته و به فروش برساند /افشین پرورش
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
اونقدر سرگرم گلسرا بودم که از ساعت غافل شدم –صدای دراومد _بابا بود با سینی غذا زینب:سلام باباجون با
از پنجره اتاق محترم خانمو دیدیم که حسابی عصبانیه😠
_یدفعه دیدم محترم خانم از پله دوان دوان داره میاد بالا
محسن:وای من میترسم 😱زینب حتما خونتو ریخته
بابا:این حرفا چیه می زنین الان خودم میرم باهاش صحبت میکنم
محترم خانم:سلام علیکم حاج آقا
بابا:سلام علیکم
محترم خانم :من بعدازظهر از حاج خانم اجازه گرفتم فردا با پسرم بیایم خواستگاری زینب خانم منم به پسرم قولشو دادم ولی الان حاج خانم میگن کلا قضیه خواستگاری کنسله
_تورو خدا درسته حاج آقا⁉
بابا :خوب بعداز ظهر گفتن قرار عقدو عروسی که نگذاشتن شما اینجوری میکنی😳
محترم خانم:شما حرفای مارو متوجه نمیشید خود زینب جون بیاد میخوام از خودش بپرسم پسر منو میخواد یانه
_من همینجا رو صندلی میشینم تا زینب جون بیاد
بابا:من پدرشم دارم به شما میگم دخترم الان شرا یطشو نداره چرا شما لجبازی میکنی؟!
محترم خانم:تا زینب جون نیاد من از اینجا نمی رم
مامان:حاج آقا برم زینب و بگم بیاد
بابا:چی بگم وللا از دست شما خانما
مامان:بااجازتون من برم صداش بزنم بیاد
_مامان اومد تو اتاق
_مامان:دیدی چی دسته گلی به آب دادی حالا خودت بیا برو درستش کن😠
زینب: باشه مامان الان میام بزارید روسریمو سرم کنم
مامان:زود بیا فقط تا بیشتر از این شر نشده
زینب:چشم
روسریمو سرم کردمو ۳تا پله رو رفتم پایین که محترم خانم منو دید بدو بدو خودش از پله اومد بالا
محترم خانم:عروس گلم اجازه می دی فردا با اصغرم بیام خواستگاریت؟!
زینب: کپ کردم اصلا زبونم بند اومده بود
ع من الان موقعه امتحاناتمه اجازه بدین بعد از امتحاناتم
محترم خانم:اصلا ما با درس و مشق تو کاری نداریم .پسرم خودش تحصیلکردست تو رو درک میکنه
_اصلا بگو دلت با پسرم هست یانع؟!
_یه نگاه به مامان👀 یه نگاه به بابا کردم آب دهنمو قورت دادم گفتم :
راستشو بخواین نه
محترم خانم همونجا رو پله وارفت ونشست
زینب:خانم من الان موقع امتحاناتمه واقعا ذهنم درگیره نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم
محترم خانم:حرفتو زدی دیگه نمیخواد چیزی بگی
وای پسرم چی قولایی که بهش دادم مادر بمیره براش
—باعصبانیت از روی پله بلند شدو بدون خداحافظی در رو محکم بست ورفت
منم سریع رفتم تو اتاق که دیگه مورد لعن و نفرین مامان نباشم 😥
—فردای اونروز ساعت ۱۱ کلاس داشتم گفتم زودتر برم بهزیستی سرمو نشونه سپیده بدم تا راضی بشه درمانشو زودتر شروع کن
ساعت🕗 هشت رسیدم بهزیستی
یه راست رفتم اتاق ۱۶
تا در اتاق وباز کردم هوشنگ پرید جلومو با گریه گفت:خانم معلم !خانم معلم !دیشب سپیده رو بردن بیمارستان
زینب:بیمارستان⁉ بیمارستان براچی⁉
آیناز :زینب جون ! انقدر حالش بهم خوووورد
زینب: حال سپیده؟! الهی بمیرم😭
_بچه ها غصه نخورین حالش زود خوب میشه دوباره میاد پیشتون
حالا بذارین برم پیش خانم مدیر ببینم چی شده
سلام خانم کبیری
خانم کبیری:سلام دخترم
زینب:چی شده سپیده ؟
خانم کبیری: بشین دخترم
اونروز که از اینجا رفتی شبش سپیده حالش بهم خورد بردیمش بیمارستان فعلا بستریه من الان دارم می رم اگه تو هم میای که بیا باهم بریم
زینب:حتما حتما😭
رسیدیم بیمارستان . رفتم تو اتاقش
_خدای من به دست سپیده سرم وصل بود _آخه با این رگهای ضعیفی که داره چطور میتونه هی سرم بخوره
زینب:سلام عشقم .گل خوشگلم🌺_باصدای ضعیف و نالانش جوابمو داد
سپیده:سلام زینب جون
زینب:برات یه سوپرایز دارم اچی مچی لا ترجی یو ها ها ها .من کچلم
سپیده😃: خانم چلا اینجولی کدین؟
زینب:نگو زشت شدم که مثه پری های دریای ام
_سرمت تموم شه میخوام موهاتو مثه خودم کنم
_دیگه نای نداشت جوابمو بده😩
رفتم با سر پرستار صحبت کردم از اوضاع وحال سپیده سؤال کردم
پرستار:اوضاعش همچی تعریفی نیست ولی بازم بذارید دکتر ملایری بیان براتون شرح میدن
زینب:خوب چه ساعتی میان؟
پرستار :حدودا یک ساعت دیگه
زینب:خیلی ممنون
سرم سپیده تموم شدش
زینب:حالا دیگه وقتشه که با هم دو قلو شیم من قل بزرگه تو قل کوچیکه .باشه؟
سپیده:ب ا شه
پیشبند و براش بستم خانم کبیری گفت:بذار خودم موهای دختر گلمو کوتاه میکنم
قیژ قیژ صدای دستگاه اصلاح بند دلمو پاره میکرد
مداد رنگی هایی که براش خریده بودمو از تو کیفم در آوردم میخواستم بعد از اصلاش بدم
_زینب:به به چی خوشگل وناز شدی بزن قتش👋
اینم جایزه ی خوشگل خانم
خانم کبیری :بیا خودتو تو آینه نگااه کن ماه شدی
سپیده :دیگه فرقی نداله چی مو داسته باسم چی نداسته باسم میخوام نقاشی بکشم
زینب:چی میخوای بکشی؟!
سپیده:یه عروسک که موهای بلندی داله
کاش می شد بچه ها را جمع کرد
سنگر آن روزها را گرم کرد
کاش می شد بار دیگر جبهه رفت
جنگ عشقی کرد و تیری خورد و رفت.
خوشا آنان که فریاد خمینی
به گوش خود شنیدند و رفتند
خوشا آنان که وقت دادن جان
به جای گریه خندیدند و رفتند
خوشا آنان که با اخلاص و ایمان
حریم دوست بوسیدند و رفتند
خوشا آنانکه در راه عدالت
به خون خویش غلطیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
نگردیدند هرگز گرد باطل
حقیقت را پسندیدند و رفتند.
#شهید
#مدافع_حرم
#شهید_احمد_اعطایی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی