هدایت شده از یهتدون
یک لیست ۲۲ نفره از نمایندگان اصلاح طلب خواستار مسکوت ماندن طرح اعاده اموال نامشروع مسولان شدند.
و باز هم مجلس قانونگذار و این خنجرهای در گلوی عدالت
مردم! اگر از نظام جمهوری اسلامی طلب عدالت علی علیه السلام و دارید، اما نمیبینیدش
🔸 یقه ی خودتون و بگیرید
🔸به خودتون لعن و نفرین بفرستید
🔸و سر خودتون داد بزنید:
دِ لامروت چرا نمیگذاری عدالت برقرار بشه؟؟؟
🔴چرا؟؟؟؟!!!!
چون این شماها بودید که این افراد و به مجلس جایی که برای کشور قانونگذاری میکنه فرستادید تا مانع تصویب قوانینی بشوند که برقرار کننده ی دستورات و رهنمون های علی علیه السلام است، قوانینی که برای جامعه مفیدند.
شما عمرعاص مسلکانی را به طمع گندمزارهای منفعت بر گلوگاه عدالت گستری کشور گماشتید.
🔴 به این لیست خوب نگاه کنیم و به یاد داشته باشیم انتخابات مجلس در پیش است اگر مجددا اینها را راهی مجلس کردیم
🔹حق حرف زدن از عدالت را نداریم.
🔹حق ادعای شیعه بودن را نداریم.
🔹حق ادعای روشنفکر بودن را نداریم.
✍ مـحـمــ🔆ــد
💯%یهتدونی باشیم 😎 👇
@yahtadoon
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
زنان و دختران غرب امروز به خیابان می آیند و فریاد می زنند که " ما وسیله و کالا نیستیم "
امروز غرب انتهای دردناک مسیری است که برخی از زنان ایرانی انتخاب کرده اند
#افول_اجتماعی
#حقوق_زنان
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
اینکه #امریکا تصمیم گرفته خود #ظریف را هم تحریم کند برای ما دلواپسان که منطق زورگویی استکبار را سالهاست شناخته ایم تازگی ندارد اما امیدوارم ظریف و حامیانش بفهمند با مذاکره، لبخند، انگلیسی صحبت کردن و... نمی توانند منطق امریکا را عوض کنند. آنها در دشمنی شان با ما تغییر نخواهند کرد
#ظریف
#نفوذ
#اقتدار
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
📹 #گزارش_تصویری
امروز معراج شهدای تهران
پایان ۳۱ سال انتظار
صبح امروز خانواده #شهید_محمدرضا_پیرهادی بعد از ۳۱ سال فراق پیکر فرزند خود را در آغوش کشیدند. مادر شهید پلاک فرزندش را به گردن انداخت.
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🚨 مذاکره یک فریب است بر سر آنچه که آمریکا میخواهد
⚠️ میگویند اسلحه را بیانداز تا بتوانم هربلایی خواستم سرت بیاورم
🌹رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار رئیس، مسئولان و کارکنان قوهی قضائیه:
🔸 حالا وقتی [آمریکاییها] نتوانستند مقاصدشان را از راه فشارها به دست بیاورند، به خیال اینکه ملت ایران سادهاند، میگویند بیایید با ما مذاکره کنید تا پیشرفت کنید.
🔸 بله! ما پیشرفت میکنیم اما بدون شما. شما بیایید، ما پیشرفت نمیکنیم. شما در دو دورهی پهلوی همهکاره بودید و این حکومت روزبهروز عقبتر رفت. شما عامل عقبماندگی ملت ایران هستید. ملت ایران پیشرفت میکند به شرطی که شما جلو نیایید.
🔸 مذاکره یک فریب است بر سر آنچه که او میخواهد. #اسلحه دست شما است و او جرئت نمیکند جلو بیاید؛ میگوید اسلحه را بینداز تا من بتوانم هر بلایی خواستم سرت بیاورم. #مذاکره این است.
🔸 اگر حرف او را قبول کنی پدرت درآمده اگر هم قبول نکنی باز همین سروصداها و دعواهای حقوق بشر خواهد بود. ادعای حقوق بشر هم میکنند؛ #حقوق_بشر_آمریکایی! ۳۰۰ نفر را در هواپیما از بین میبرند؛ به کمک #سعودی میروند و مردم #یمن را در بازار و مجلس شادی و بیمارستان بمباران میکنند. ۹۸/۴/۵
🌷رهبر معظم انقلاب:
🔸شهید بهشتی، انسانی صاحب فکر و اراده، قوی، منضبط، اهل کار، با نشاط و به معنی واقعی یک نعمت بزرگ بود.
🔸مهمترین مأموریت قوه قضاییه در دوره جدید، «ایجاد تحول در چارچوب اصول اسلام و قرآن و قانون اساسی» است. تحول به معنای استفاده از شیوههای کارآمدتر و مؤثرتر و بهینه شدن شیوه های قبلی و همچنین رفع نقصها، خلأها و اشکالات گذشته است.
🔸برای ایجاد تحول، برنامه ریزی و زمانبندی، پنجاه درصدِ کار است و پنجاه درصدِ بقیه مربوط به تحرک و اقدام و عمل است.
🔸ملت ایران با ادامه راهی که اسلام، انقلاب و امام ترسیم کرده اند، اهداف با ارزش و جذاب خود یعنی دستیابی به عزت، رفاه مادی، پیشتازی در علم و آرامش و امنیت اجتماعی را محقق خواهد کرد. ۹۸/۴/۵
📲 کنایه ضرغامی به سخنان عروس و مادرشوهری روحانی در مورد برجام
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
💌 #دعوتید
مراسم بزرگداشت شهید مدافع حرم #شهید_محمد_حسین_محمدخانی
پنجشنبه ساعت ۱۸:۳۰
بهشت زهرا سلام الله علیها قطعه ۵۳
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش امام به تحریم ترامپ
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_یکم
شاگرد
جدای از برنامه های عبادی اون دفتر ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ...
از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از این طرف بوم ...
چله حدیثیم تموم شده بود ... دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم ... که برنامه جدید این چله بشه ... یا چیزی پیدا نمی کردم ... یا ...
چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت ... و من همچنان ... دست از پا درازتر ...
سوار تاکسی های خطی ... داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو ... روی یه دیوار نوشته بود ... "خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه" ... امام علی علیه السلام ...
تا چشمم بهش افتاد ... همون حس همیشگی بلند گفت...
- آره دقیقا خودشه ...
و این حدیث برنامه چله بعدی من شد ... تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد ... کار ...
قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم گیم نت ... توی راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه قاب سازی افتاد ... چند دقیقه بهش خیره شدم ... و رفتم تو ...
سلام آقا ... نوشتید شاگرد می خواید ... هنوز کسی رو استخدام نکردید؟ ...
خنده اش گرفت ... چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید ... که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم ...
- چند سالته؟ ...
15 ...
جا خورد ...
ولی هنوز بچه ای ...
در عوض شاگرد بی حقوقم ... پولش مهم نیست ... می خوام کار یاد بگیرم ... بچه اهل کاری هم هستم ... صبح ها میرم مدرسه ... بعد از ظهر میام ...
.
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_دوم
رضایت نامه
چند لحظه بهم خیره شد ...
- کار کردن که بچه بازی نیست ...
خیلی ها هم سن و سال من هستن و کار می کنن ... قبولم می کنید یا نه؟ ... زبر و زرنگم ... کار رو هم زود یاد می گیرم ...
از ساعت 4 تا 8 شب ... زبر و زرنگ باشی ... کار رو یادت میدم ... نباشی باید بری ... چون من یه آدم دائم می خوام... ولی از جسارتت خوشم اومده که قبولت می کنم ... فقط قبل از اومدن باید از پدر یا مادرت رضایت بیاری ...
کلا از قرار توی گیم نت یادم رفت ... برگشتم سمت خونه ... موقعیت خیلی خوبی بود ... و شروع خوبی ... اما چطور بگم و رضایت بگیرم؟ ... پدرم که محاله قبول کنه ... مادرمم ...
اون شب، تمام مدت مغزم داشت روی نقشه های مختلف کار می کرد ... حتی به این فکر کردم که خودم رضایت نامه تقلبی بنویسم ... اما بعدش گفتم ...
- خوب ... اون وقت هر روز به چه بهانه ای می خوای بری بیرون؟ ... هر بار هم باید واسش دروغ سر هم کنی ... تازه دیر هم اگه برگردی باز یه جور دیگه ...
غرق فکر بودم که ایده فوق العاده ای به ذهنم رسید ... بعد از نماز صبح رفتم توی آشپزخونه ... چای رو دم کردم ... و رفتم نون تازه گرفتم ... وقتی برگشتم ... مادرم با خوشحالی ازم تشکر کرد ... منم لبخند زدم ...
دیگه مرد شدم ... کار و تلاش هم توی خون مرده ...
خندید ...
قربون مرد کوچیک خونه ...
به خودم گفتم ...
- آفرین مهران ... نزدیک شدی ... همین طوری برو جلو ...
و با یه لبخند بزرگ به پیش رفتم ...
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷
قسمت #شصت_و_سوم
شانه های یک مرد
دنبال مامانم رفتم توی آشپزخونه ... داشت نون ها رو تکه تکه می کرد ...
مامان ...
- جانم؟ ...
قدیم می گفتن ... یکی از نشانه های مرد خوب اینه که ... یکی محکم بزنی روی شونه اش ... ببینی از روش خاک بلند میشه یا نه ...
خندید ...
این حرف ها رو از بی بی شنیدی؟ ...
الان همه بچه های هم سن و سال من ... یا توی گیم نتن... یا توی خیابون به چرخ زدن و گشتن ... یا پای کامیپوتر مشغول بازی ... نمیگم بازی بده ... ولی ...
مکث کردم و حرفم رو خوردم ... چرخید سمت من ...
میشه من وقتم رو یه طور دیگه استفاده کنم؟ ...
مثلا چطوری؟ ...
- یه طوری که حضرت علی گفته ...
لبخندش جدی شد ... اما نگاهش هنوز پر از محبت بود ...
- حضرت علی چی گفته؟ ...
- خوش به حال کسی که تفریحش ... کارشه ...
با همون حالت ... چند لحظه بهم نگاه کرد ...
ولی قبل از حضرت علی ... زمان پیامبر بوده ... که گفتن ... علم را بجوئید حتی اگر در چین باشد ...
رسما کم آوردم ... همیشه جلوی آرامش، وقار، کلام و منطق مادرم ... از دور مسابقات خارج می شدم ... سرم رو انداختم پایین و از آشپزخونه رفتم بیرون ...
لباسم رو عوض کردم و آماده شدم که برم مدرسه ... و عمیق توی فکر ...
خدایا ... یعنی درست رفتم یا غلط ...
کیفم رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون ...
.
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ایمانی🌸
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همه_می_آییم
فردا
دانشگاه تهران
ساعت ۱۰ صبح
#ویژه_استوری
#شبتون_شهدایی
@AXNEVESHTESHOHADA
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_مدافع_حرم_داد_الله_شیبانی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹شهید دادالله (ماشاءالله) دهقان شیبانی متولد ۱۳۴۷ و در خانوادهای مذهبی در شیراز متولد شد. دوم دبیرستان بود که به همراه برادرش به جبهه رفتند و سال ۶۶ به عضویت سپاه درآمد و با مسئولیهای امدادگر و تبلیغات گردان تا پایان جنگ در جبهه حضور داشت سال ۷۰ که با خانم زهرا زارع شیبانی که در همسایگیشان بود و از اقوام به شمار میآمد، ازدواج کردند و برای تحصیل در دانشگاه امام حسین (ع) به تهران آمد و در رشته مهندسی مخابرات در سپاه تهران مشغول به کار شدند.
🍃🌹سال ۷۵ بود که به جهت شغلی، خانواده خود را به تهران آورد و در شهرک شهید کمالی سکنی گزید. دوری از پدر و مادر و همه اعضای خانواده بسیار سخت مینمود؛ اما آنچه او را مجبور به ماندن کرد، تعهد و مسئولیت پذیری بود، که در کمتر کسی یافت میشد. ۲۷ سال خدمت خالصانه در مهندسی مخابرات سپاه از ایشان اسطورهای ساخته بود که در این روزگار نایافتنی است.
🍃🌹تابستان سال ۹۲ بود که جواز حضور در جرگه مدافعان حرم حضرت زینب (س) را گرفت و با حضور داوطلبانه خود، برگ زرینی از زندگی یک مجاهد فیسبیلالله را در یک سال از مأموریت خود رقم زد و سرانجام در دوم تیر ماه ۹۳ در حالی که از پرچم دفاع از مظلومیت اهل بیت را در دست داشت به لقاءالله پیوست و در مقام قرب و شهادت در شهر حماء دست یافت. سرانجام در پنجم تیر ماه ۹۳ در شیراز تشیع و خاکسپاری شدند.
🍃🌹نکته جالب اینکه تاریخ اعتبار کارت ملی ایشان هم دوم تیر ماه ۹۳ بود.
شهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون
شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون
وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟
وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟
شهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای
شهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای