eitaa logo
🇮🇷 عکس‌نوشتہ‌سیاسی 🇮🇷
6.3هزار دنبال‌کننده
41.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
344 فایل
🆔گروهِ ما « تلخند » https://eitaa.com/joinchat/2981756958Cd8dc470671 عکسنوشته‌شهدا @AXNEVESHTESHOHADA عکسنوشته‌‌ فرهنگ و حجاب @AXNEVESHTEHEJAB 💡پاسخگویی به شبهات @n_bande @hg1413 @sjd_k1401 📨 ارتباط با ما @KavoshGar12
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5985711868201666040.pdf
327.7K
🔴📣 اطلاعیه مهم 💌 «نامه استاد حسن عباسی قبل از بازگشت به زندان» ✍️ انگیزه من از نوشتن این نامه، ابتدا تشکر و سپاسی اندک، بابت محبت برادران و خواهران گرامی جامعه انقلابی است که در این ایام، به این برادر کوچک خود لطف نمودند. اما دلیل دوم نگارش این نامه، ... ▫️متن کامل نامه - نسخه PDF 🌐 لینک نامه استاد در سایت رسمی اندیشکده یقین 👉 Andishkadeh.ir/1075 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
روحانی گفته اگر بدانم ملاقاتی منافع ملی کشور ما را تامین میکند دریغ نمیکنم. حاجی اینکه میگن تو هتل پارازین به صهیونیستها گفتی واسه خمینی دندون نشون بدید در راستای منافع کشور بوده؟ اونم دقیقا زمانی که صدام تا تهران را هم بمباران میکرده؟ نکنه کشورت جای دیگه است؟ یا چی؟ ای شیطون #روحانی #برجام #دولت_تدبیر 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ تعریف گذشته... رامین پشتش چیزے قایم کرده بود... اومد طرف مـن و با لبخند سلام کرده یہ دستہ گل💐 و گرفت سمت مـن _با تعجب بہ بچہ‌ها نگاه کردم😳 زیر زیرکے  نگاهمون میکردن و میخندیدن جواب سلامشو دادم و گفتم: بابت؟؟ چند قدم🚶 رفت عقب و گفت بابت امروز ک قراره چهره‌ے منو بکشید اما... _دیگہ اما نداره اسماء خانم لطفا قبول کنید ایـن گلها رو هم بگیرید اگہ قبول نکنید ناراحت میشم😔 _گل هارو ازش گرفتم یہ دستہ گل قرمز بزرگ💐 گل و گذاشتم رو صندلے  و کاغذ و تختہ شاسے و برداشتم رامیـن کلے ذوق کرد و پشت سرهم ازم تشکر میکرد🙏 _خندم گرفتہ بود😄 بچہ‌ها ازمون دور شدن و هر کس به کارے مشغول بود فقط من و رامین موندیم به صندلے روبروم که ۵-۶ متر با صندلے مـن فاصلہ داشت اشاره کردم و ازش خواستم اونجا بشینہ و در سکوت شروع کردم ب کشیدن✍ رامیـن شروع کرد بہ حرف زدن اسماء خانم میدونید گل رز قرمز🌹 نشانہ‌ے علاقست❓❓ _با سر حرفشو تایید کردم وقتے بہ یہ نفر میدے ینے بهش علاقہ دارے بہ روے خودم نیوردم و خودمو زدم ب اون راه مـن دانشجوے عکاسے📸 هستم و ۲۳سالمہ وقتے مینا گفت یکے از دوستاش استعداد فوق‌العاده‌اے تو طراحے داره مشتاق شدم ک ببینمتون شما خیلے میتونید به مـن کمک کنید _حرفشو قطع کردم و گفتم: ببخشید میشہ حرف نزنید شما نباید تکون بخورید وگرنہ من نمیتونم بکشم.😐 بلہ بلہ چشم. معذرت میخوام نیم ساعت بعد کارم تموم شد رامیـن هم تو ایـن مدت چیزے نگفت به نقاشے یہ نگاهے کردم خیلے خوب شده بود از جاش بلند شد و اومد سمتم تختہ شاسے و ازم گرفت و با اخم نگاهش کرد 😖 بعد تو چشام نگاه کرد و گفت:ایـن منم الان❓❓ _با تعجب گفتم بله شبیهتون نشده؟؟ خوب نشده؟ خندید و گفت: ینے قیافہ ے مـن انقد خوبه😅 واے عالیہ کارت اسماء مینا الکے ازت تعریف نمیکرد تشکر کردم🙏 و گفتم محمدے هستم خندید و گفت نه همون اسماء خوبہ انقد سروصدا کرد که بچہ‌ها دورمون جم شدن و کلے سر و صدا کردن و از نقاشے تعریف میکردن👌 _و در گوش هم یہ چیزایے میگفتـن کلے ذوق کردم و از همشون تشکر کردم🙏 هوا کم کم داشت تاریک میشد وسایلمو از روے صندلے برداشتم و از همہ خدافظے کردم _مخصوصا گلها💐 رو بر نداشتم تو اون شلوغے دیگہ رامیـن و ندیدم مینا هم نبود که ازش خدافظے کنم منتظر تاکسے🚕 بودم که یہ ماشیـن مدل بالا  که اسمشم نمیدونستم جلوم نگہ داشت😳 توجهے نکردم ولے دست بردار نبود با صداے مینا ک داخل ماشیـن بود به خودم اومد اسماء بیا بالا _إ شمایید مینا جون ببخشید فکر کردم مزاحمہ پیداتون نکردم خدافظے کنم ازتون ایرادے نداره بیا بالا رامیـن میرسونتت ممنون با تاکسے🚕 میرم زحمت نمیدم به شما بیا بالا چرا تعارف میکنے مسیرامون یکیہ اخہ.... رامیـن حرفمو قطع کرد و با خنده گفت😁 بیا بالا خانم محمدے _سوار ماشیـن شدم🚙 وسطاے راه مینا ب بهانہ ے خرید پیاده شد کلے تو دلم بهش بدو بیراه گفتم کہ مـن و تنها گذاشتہ استرس گرفتہ بودم .یاد حرفهاے امروز رامیـن هم کہ میوفتادم استرسم بیشتر میشد رامیـن برگشت سمتم و گفت بیا جلو بشیـن در برابرش مقاومت کردم و همون پشت نشستم نزدیک خونہ بودیم ترجیح دادم سر خیابون پیاده شم که داداشم اردلان نبینتم ازش تشکر کردم🙏 داشتم پیاده میشدم که صدام کرد اسماء ؟؟؟؟ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف : ما از اوضاع شما کاملا باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست بحارالانوار، ج ۵۳ ،ص ۱۷۵ #سلام_امام_مهربانم 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹ختم صلوات امروز به نیت : #شهید_نصرالله_غلامی 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA #اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🍃🌹قسمتی از زندگینامه شهید نصرالله غلامي 🍃🌹در سال 1325 در محلهي مسگرآباد تهران، در يك خانوادهي مذهبي، ديده به جهان گشود. دوران ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند و در دوران تحصيل، به سبب داشتن زمينهي مذهبي، به مطالعهي كتب مذهبي، اجتماعي و سياسي ميپرداخت. وي بيآلايش و سادهزيست بود و به بستگان خود توصيه ميكرد كه در مصائب و مشكلات زندگي صبر و تقوا پيشه كنند. 🍃🌹ايشان بعد از ازدواج، به شغل پدري يعني دامداري، مشغول بود؛ در سال 1354 وارد صنايع دفاع شد و در كنار شغلش، به فعاليتهاي سياسي و كارهاي متفرقهي فني ميپرداخت. او معتقد بود كه وظيفهي همهي افراد است كه نسبت به مسائل اسلام و اجتماع آگاه باشند و موقعيت كشور خود را به لحاظ سياسي و اجتماعي درك كنند؛ از اين رو، با كمك دوستانش گروهي را تشكيل داد. اين گروه اعلاميههاي حضرت امام را در كارخانهي صنايع دفاع يا در مكانهايي نظير آن و يا بين افرادي كه ميشناختند توزيع ميكردند تا اين كه عوامل رژيم طاغوت متوجه شدند و گروه آنها را تحت كنترل قرار دادند. بعد از مدتي، ساواك وي را بازداشت و مؤاخذه كرد و چون فعاليتهايش براي افراد رژيم تحملناپذير بود، او را دستگيركردند و به زندان انداختند و يك شبانهروز شكنجه كردند، ولي شهيد تمام شكنجهها را تحمل نمود و اعتراف نكرد. نيروهاي ساواك چون نتيجهاي نگرفتند، وي را آزاد و از صنايع دفاع اخراج كردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا