eitaa logo
علمدار بصیرت س و ب
310 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
6.7هزار ویدیو
632 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*افغانستان امارت اسلامی آمریکا* (یادداشت روز) سقوط تعداد قابل توجهی از شهرهای افغانستان به دست «طالبان» مباحث زیادی را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی و از جمله در ایران پدید آورده است. سؤال اصلی این است که با این تحولات که عمدتاً صبغه نظامی- امنیتی دارد، سرنوشت افغانستان چه می‌شود؟ و آیا در پس این روند، شکل‌گیری یک «حکومت مقتدر مذهبی» است یا آغاز جدیدی بر آنارشی امنیتی و از هم گسیختن هرچه بیشتر پایه‌های نظام اجتماعی افغانستان؟ برای پاسخ بر این سؤال توجه به مطالب زیر اهمیت دارد: 1- کشور «جمهوری اسلامی افغانستان» 652840 کیلومترمربع مساحت و حدود 40 میلیون نفر جمعیت دارد. 77 درصد از مردم این کشور به زبان فارسی و بقیه به دو زبان پشتو و ازبکی تکلم می‌نمایند. 99 درصد مردم آن مسلمانند و در بیش از ده گروه قومی شامل پشتون‌ها، تاجیک‌ها، هزاره‌ها، ازبک‌ها، ایماق‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌‌ها، پشه‌ای‌ها و سادات قرار دارند. در این بین پشتون‌ها با حدود 16 میلیون نفر، 39/5 درصد، بزرگ‌ترین گروه قومی افغانستان به حساب می‌آیند که از پیروان دو مذهب اهل سنت (اکثریت) و تشیع (اقلیت) شکل گرفته است. گروه دوم تاجیک‌ها هستند که 32/5 درصد یعنی حدود 13 میلیون نفر جمعیت دارند و عمدتاً سنی مذهب می‌باشند و بیشتر در شهرهای هرات، مزارشریف، کابل و غزنی زندگی می‌نماید. گروه قومی سوم، هزاره‌ها هستند که 20 درصد یعنی حدود 8 میلیون نفر جمعیت دارند که در ولایات مختلف افغانستان توزیع شده‌اند. گروه قومی چهارم، ترک‌تبارها- ازبک‌ها- هستند که 10 درصد یعنی جمعیت آنان حدود 4 میلیون نفر می‌باشد. جمعیت شیعه که حدود 7 میلیون نفر می‌باشد، در میان تاجیک‌ها، پشتون‌‌ها، قزلباش‌ها، سادات، هزاره‌ها و بقیه توزیع شده‌ است. شیعیان عمدتاً در ولایات بامیان، مالستان، بلخاب، سرپل، ناوور، کابل، مزار شریف، هرات، دایکندی، غزنی، شیخ علی، لعل، سرجنگل و جاغوری زندگی می‌کنند و شهر محوری و تاریخی آنان بامیان به حساب می‌آید. بنابراین کاملاً واضح است که هیچ قومی در افغانستان وجود ندارد که بتواند ادعا کند اکثریت مطلق جمعیت را داشته و در نتیجه حق دارد حکومت و کشور و سازمان‌های آن را در قبضه خود قرار دهد. البته از نظر مذهبی، با توجه به اینکه بین 75 تا 80 درصد مردم، تابع مذهب حنفی هستند، طبعاً حکومت از نظر قوانین و حقوق اساسی، از اصول این مذهب پیروی می‌کند. کما اینکه الان هم این‌گونه است اما در عین حال این نکته را باید در نظر داشت که تقسیم‌بندی‌های داخلی افغانستان مانند عراق، لبنان و... نه بر مبنای مذهب بلکه بر مبنای قومیت قرار دارد و از این منطق تبعیت می‌نماید. 2- گروه طالبان که از حدود 1370 و در جریان جنگ‌های داخلی افغانستان سربرآورده و در فاصله سال‌های 1375 تا 1380 حکومت را در این کشور به دست گرفته است و گفته می‌شود مثلث آمریکا، پاکستان و سعودی در شکل‌گیری اولیه و رشد آن نقش اساسی داشته‌اند، حداکثر 30 درصد جامعه متنوع افغانستان را نمایندگی می‌کند. چه اینکه طالبان با توجه به صبغه مذهبی و دستور کاری که- تحت عنوان امارت اسلامی- برای خود تعریف نموده است، نمی‌تواند اقوام غیرپشتون را مخاطب خود داشته باشد. در میان پشتون‌ها هم سه جریان وجود دارد؛ یک جریان مذهبی سنی که از نظر تعلیمی از مدارس حقانی و... پاکستان تغذیه می‌شود، یک جریان مذهبی شیعه پشتون و یک جریان غیرمذهبی سنی پشتون که از ایده‌های غیرمذهبی‌ جانبداری می‌نماید. جریان مذهبی اول یعنی طالبان اگر سه چهارم کل پشتون‌ها را هم جذب نماید، 30 درصد یعنی حدود 12 میلیون نفر از مردم افغانستان را نمایندگی می‌نماید. آنچه الان از سوی گروه طالبان دنبال می‌شود سیطره مطلق بر افغانستان و کنار زدن عملی سهم و حق بقیه اقوام و طوایف است و این یعنی سیطره یک اقلیت 30 درصدی بر کل افغانستان. این در حالی است که تاجیک‌ها با داشتن حدود 13 میلیون نفر جمعیت، اقلیتی بزرگ‌تر را شکل می‌دهند. در اینجا دو نکته وجود دارد یک نکته این است که میان بیان و قول طالبان، از یک سو باسابقه و از سوی دیگر با عمل فاصله اساسی وجود دارد. «طالبان امروز» اصرار دارد ما قبول کنیم با طالبان گذشته و حکومت مطلوب فعلی آنان با حکومت امارات گذشته، تفاوت بنیادی دارد. ولی روشی که طالبان برای سیطره بر افغانستان در پیش گرفته است، وادارکردن بقیه طوایف و مذاهب به تمکین در برابر سیطره مطلق خود است و این در واقع نوعی جدید از «تمامیت‌خواهی» این گروه می‌باشد که اگر بر افغانستان مسلط گردد، قطعاً برای ساکت کردن دیگران دست به سلاح می‌برد و به قول و قرارهای فعلی خود پشت می‌کند. طالبان الان بر شکل‌گیری امارت اسلامی تأکید دارد و از آن کوتاه نمی‌آید و حال آنکه حدود 70 درصد از مردم و اکثریت قاطع اقوام، مخالف این ایده هستند. طالبان «قانون اساسی» که به تصویب اکثریت مردم رسیده را رد کرده و حتی به اصلاح آن بسنده نمی‌‌کند. طالبان دق
یقاً به دلیل اینکه نمی‌تواند بیش از 30 درصد مردم را نمایندگی ‌کند، با برگزاری انتخابات پارلمانی یا ریاست‌جمهوری موافق نیست و به یک «لویه جرگه» می‌اندیشد که اعضای آن بر مبنای اکثریت پشتون و اقلیت دیگران منصوب شده باشند و این به معنای آن است که تا سال‌های بعد هم مردم حق و سهم واقعی در تشکیلات دولتی نخواهند داشت. طالبان با حمله به مناطق شمالی در حال جنگ با اقوام تاجیک، هزاره، ازبک و... می‌باشد و هر روز تعدادی از طرفین در این جنگ کشته می‌شوند این به معنای وقوع دوباره یک جنگ قومی در افغانستان است طالبان، اصرار دارد بگوید ما با مسالمت شهرهای شمالی را تسخیر کرده و بنای جنگ نداریم ولی این واقعیت ندارد و صدها کشته و هزاران آواره مناطق شمالی، بطلان این ادعا را آشکار می‌کند. طالبان اصرار دارد بگوید ما با شیعیان کار نداریم و مرزهای جمهوری اسلامی ایران را هم محترم می‌شماریم ولی روش طالبان که توسل به زور برای سیطره بر افغانستان است، آینده شیعیان و مرزهای کشور ما را با ابهام مواجه کرده است. البته شیعیان قادر به دفاع جدی از خود هستند و جمهوری اسلامی ایران اجازه کمترین تعرض به مرزهای خود را نمی‌دهد، اما سخن بر سر این است که این همه با هزینه‌هایی از سوی شیعیان و جمهوری اسلامی مواجه خواهد بود و نمی‌تواند نگران‌کننده نباشد. 3- نکته دیگر این است که به دلیل آنچه در بخش قبلی گفته شد، استقرار حکومت مطلقه طالب به این سادگی هم که آنان و آمریکا تصور کرده‌اند، میسر نیست. ما شاهد بوده‌ایم که طالبان در فاصله سال‌های 1375 تا 1380 نتوانست سیطره مطلق پیدا کند و لذا در طول این دوره، جنگ در مناطق شمالی این کشور استمرار پیدا کرد. الان هم طالبان نمی‌تواند 100 درصد خاک را به تصرف درآورده و امارات خود را بدون توافق با دیگران و بدون ارائه یک چشم‌انداز روشن از حکومتی فراگیر، مردمی و دربردارنده حقوق همه اقوام مستقر نماید. همین الان که رسانه‌های طالبان تصویر پیروزی مطلق این گروه‌ها را به نمایش گذاشته‌اند، بیش از 50 درصد یعنی 183 شهرستان از 369 شهرستان افغانستان را در سیطره خود ندارد و جنگ و درگیری سخت در 136 شهرستان ادامه دارد و این در حالی است که طالب مدعی است بر حدود 90 درصد افغانستان سیطره یافته است. حکومت مورد نظر طالب یک حکومت نیست، صحنه‌ای از آشوب دائمی میان اقوام است و این چیزی نیست که با تغییر ادبیات طالبان- در حالی که بر اصلی‌ترین عناصر فکری سابق خود تأکید می‌کند- دگرگون گردد. 4- در این میان سهم آمریکا خیلی مهم است. آمریکا براساس وظیفه خود باید در طول 20 سال گذشته که در دو بخش سیاسی و امنیتی- نظامی این کشور تسلط داشته است، ارتش افغانستان را برای به دست گرفتن مسئولیت‌های نظامی- امنیتی آموزش می‌داد و تجهیز می‌‌کرد. نه اینکه 20 سال پس از آنکه با ادعای مقابله با طالبان این کشور را ‌اشغال کرده،- به دلیل ناتوان شدن- طرحی که مشخصات کامل یک توطئه دارد را به اجرا بگذارد که نتیجه آن درگیری نظامی در بیش از 136 شهرستان- 37 درصد خاک این کشور- باشد. الان سؤال اساسی این است که درگیری‌های قومی که امروز در نتیجه مذاکرات دوحه بر افغانستان سایه افکنده است، چه لایه‌های پنهانی دارد؟ آیا آمریکا نمی‌دانست که طالب نمی‌تواند به تنهایی بر افغانستان مسلط شود؟ پس چرا برای ایجاد موازنه قدرت بین طالبان و دولت پشتون ‌اشرف غنی کاری نکرده و با عدم تجهیز ارتش و جلوگیری از تجهیز آن توسط دیگران، عملاً افغانستان را به صحنه درگیری تبدیل کرده است؟ آیا از این پس طالبان در نقش گروه نیابتی آمریکا برای مهار مخالفان آمریکا در افغانستان و منطقه عمل خواهد کرد؟ *سعدالله زارعی*
درسهایی که از افغانستان باید آموخت (قسمت اول) درسی که افغانستان به همه داد ✍حسین حسینی نژاد گویا برای افغانستان تاریخ در حال تکرار شدن است. در ۱۵ فوریه ۱۹۸۹ آخرین سرباز اتحاد جماهیر شوروی سابق، از پل مرزی میان افغانستان و ازبکستان عبور کرد و حضور بیش از ۹ ساله نیروهای شوروی در افغانستان پایان یافت. حالا بعد از سی و سه سال از این واقعه در یک پرده جدید با خروج شبانه سربازان امریکایی از پايگاه هوايي بگرام این نمایش مجددا در حال تکرار است. خروجی که به گفته لوید آستین، وزیر دفاع امریکا تاکنون مطابق برنامه پیش رفته و پنتاگون همچنان تلاش دارد تا این عملیات به‌گونه‌ی سنجیده، منظم و امن دنبال شود. خروج ابرقدرت شرقی بعد از مدتی منجر به سقوط دولت خلقی داکتر نجیب الله و خروج ابرقدرت غربی دولت اشرف غنی را به ورطه سقوط کشانده است. دولتهایی که موجودیت آنها بیش از آنکه بر مولفه های داخلی قدرت استوار باشد متکی به قدرت خارجی است. این آمد و شد ، ویرانی و خرابی ، جنگ و صلح ، صعود و سقوط درسهایی را با خود به همراه دارد. درسهایی که نباید بی‌توجه از کنار آن گذشت. 🔹درس اول- درسی که افغانستان به همه داد . مهمترین درسی که از آمد و شد ابرقدرتها به افغانستان می توان آموخت، بی حاصلی تکیه بر بیگانه است. به قول شاعر : از آنروز دشمن بما چیره گشت که ما را روان و خرد تیره گشت از آنروز این خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد برای شاعر، بیگانه چه شوروی باشد، چه بریتانیا و چه آمریکا فرقی نمی کند ، نان آورت که بیگانه شد باید انتظار ویرانی داشت نه آبادانی، چه افغانستان چه عراق و چه هر جای دیگری . باید هوشیار بود ؛در طول تاریخ کم نبوده اند مردمی که تحت سیطره زورمدارانی قرار گرفته اند که بنای حکومت آنها بر پایه ظلم و فساد و ناامنی پایه ریزی شده است و به بیان قرآن از قول ملکه سبا: «ان الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة و کذلک یفعلون » پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند،آن را به فساد می کشند وعزیزان آن را ذلیل می کنند. (نمل،۳۴) ادامه در قسمت دوم
درسهایی که از افغانستان باید آموخت (قسمت دوم) درسی که افغانستان به ابرقدرتها داد. ✍حسین حسینی نژاد درس افغانستان به ابرقدرتها این بود که بدانند در هزاره سوم، امنیت و توسعه دیگر یک پروژه از پیش نوشته نیست بنابراین تا ملت ها نخواهند، اتفاقی نخواهد افتاد. زبینگو برژنسکی در کتاب در جستجوی امنیت ملی یک سال قبل از خروج قوای شوروی می نویسد:«از سال ۱۹۷۹ تاکنون نیروهای مسلح شوروی با بی رحمی روز افزونی کوشیده اند افغانستان را آرام کنند» اما نشد . حالا اگر دو دهه حضور آمریکا را هم به این مدت اضافه کنیم ؛طی این مدت هر دو ابرقدرت همه توان نظامی خود را بکار گرفتند تا در قاب ایدئولوژی مورد نظر خود امنیت و توسعه را برای افغانها به وجود آورند اما علی رغم صرف میلیاردها دلار نه امنیت به دست آمد، نه کمونیست مد نظر شوروی و نه دموکراسی مد نظر امریکا توانست در افغانستان گامی فراتر از کابل بردارد . دلیلش این بود که از سوی افغانها این ایده های خارجی غریب می آمد و برایشان پذیرفتنی نبود از این رو از همراهی با آن سرباز زدند به زبان ساده آنها تغییر را نمی‌خواستند . به طور کلی ابرقدرتها باید بدانند تا ملتی خود آمادگی تغییر نداشته باشد هیچ قدرت فائقه ای نمی تواند سرنوشت آنرا تغییر دهد انَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ خداوند سرنوشت هیچ قوم( و ملّتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند(رعد،۱۱) ادامه در قسمت سوم
درسهایی که از افغانستان باید آموخت(قسمت سوم ) درسی برای آینده افغانستان ✍حسین حسینی نژاد ارسطو می‌گفت ما انسانها غالبا جنگ را بپا میکنیم تا بتوانیم در صلح زندگی کنیم مسیری که مشکل می تواند به نتیجه برسد .خروج امریکا و پایان نقش آن به عنوان ضامن امنیت افغانستان -که البته هیچگاه برقرار نشد- می تواند تصویر امنیت را به شدت تغییر دهد و بر احتمال درگیری و همکاری بیفزاید، زیرا بازیگران جدید سعی خواهند کرد خلا قدرت به وجود آمده را پر کنند‌. سالها کشمکش و سلطه باید به افغانها آموخته باشد که صلح هرگز از دهانه تفنگ بیرون نمی آید و تا زمانی صدای گلوله ها فراتر از گفتگوها و همکاری است آش همان آش است و کاسه همان کاسه. عقب نشینی آمریکائیها این فرصت را پیش روی افغانها قرار داده است تا به این سوال پاسخ دهند که آیا صلح را ترجیح می دهند یا جنگ را. اگر صلح را ترجیح می دهند، باید بپذیرند که برای نیل به آن تعدیل مواضع ، مصالحه ،مذاکره و همکاری لازم است‌. طالبان یا هر گروه دیگری که در افغانستان سودای حکومتداری دارند باید بدانند که دولتهایی که مولود جنگند، هرگز نمی‌توانند خالق صلح باشند. صلح و نظم ناشی از قدرت اجبار ، اگر شدنی هم باشد وضعیتی موقتی است.صلح یک محصول عالی تمدنی(civilizational)و حاصل کار و فعالیت ، تفاهم، تولید و تجارت، تعاملات فرهنگی و رویکردهای خردمندانه است. امروز به بیان قران تنها یک راه نجات برای افغانستان باقی مانده است: « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» ‌بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند.(فتح،۲۹) ‌‌
✅اولويت هاى رييس جمهور منتخب كمتر از يک ماه دیگر حجت الاسلام سيد ابراهيم رييسى رسما قوه مجريه را تحويل و كار خود را آغاز خواهد كرد. با آرزوى موفقيت و خدمت صادقانه از سوى ايشان و دولت آينده از سر خيرخواهى مواردى را به عنوان اولويت هاى كارى تقديم مى نمايم؛ 🔰🔰 1️⃣ تمركز بر انتخاب كابينه اولويت اول است. تيم كارى كه بايد پاكدستى، انقلابى بودن، كارآمدى، تجربه و دانش لازم را به همراه روحيه جهادى داشته باشند مهم ترين معيارهاى گزينش تيم كارى است. در اين انتخاب سهم خواهى و نگرش جناحى، تندروى و راديكاليسيم نبايد جايي داشته باشد. 2️⃣ تحويل صورت وضعيت موجود كشور از دولت فعلى همراه با مستندات و اسناد روشن اولويت بعدى است. فرصت اين كار هم محدود است و وقت رييس جمهور منتخب هم بس محدودتر. تيم موقتى از سوى جناب رييسى ماموريت يابند اين كار را انجام دهند. 3️⃣ زمان بندى برنامه ها و اولويت هاى نيمه دوم سال ۱۴۰۰* بدور از شتابزدگى و مشخص كردن "قول ها و وعده هاى انتخاباتى" كه براى آغاز بكار دولت و تعهد اجراى آن در ۱۰۰ روز نخست داده شده است از اين جمله است. 4️⃣ مساله برجام و رفع تحريم ها، گسترش واكسيناسيون كرونا، رونق كسب و كارها، برنامه و بودجه سال آينده،* در زمره اولويت هاى مهم دولت است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. 🔹️🔹️ كشور شرايط سخت و دشوارى دارد. دوران انتخابات پايان يافته است، مديريت و اداره كشور بايک جناح يا يك تيم محدود جواب نميدهد. بايد همه به كمک رييس جمهور و دولت آينده بشتابيم و شايستگان و كارآمدترين ها فارغ از جناح سياسى گردهم آيند. انتظارى كه از جناب رييسى وجود دارد. 🔸️🔸️ در خاتمه دو ملاحظه را ضرورى ميدانم: ✅ اول:پرهيز از وعده هاى جديد و مديريت مطالبات به گونه اى كه ظرفيت و منابع كشور توانايی جوابگويی داشته باشد. ✅ دوم :آنكه دوران گذار از دولت فعلى به دولت آينده را بايد با آرامش و امنيت لازم و صدالبته توجه بايسته به مسايل فورى كشور چون قطع برق و... و يا چالش هاى سياست خارجى و كشورهاى همسايه رصد و مراقبت كرد. ✍ دکترعلی دارابی [ : آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ] ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔺اگر تحلیل راهبردے میخوانید 🔻اگر سرخط تحلیلے میخواهید 🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd 🆔 | http://t.me/joinchat/AAAAAEOsJgWAqXvCnsxz-w 🆔 | @zamanehh
⚠️ قبض برق و خدمت بزرگ علی کریمی ✅ علی کریمی وقتی فوتبال بازی می‌کرد، بازیکن محبوب میلیون‌ها ایرانی و از جمله من بود. همین علی کریمی خوش‌خاطره، دیروز خدمتی به اقتصاد ایران کرده و قبض برق منزلش را منتشر کرده است. او فرصتی فراهم کرده تا چند واقعیت خیلی گل درشت به چشم بیاید. ✅ علی آقای کریمی در منزل‌شان در فاصله ۴ خرداد تا ۵ تیر ۱۴۰۰ (یک ماه) برابر ۶۲۸۰ کیلووات‌ساعت برق مصرف کرده‌اند و باید ۴۶۳۰۱۷۵ (چهار میلیون و ششصد و سی‌ هزار و صد و هفتاد و پنج) تومان هزینه برق می‌پرداخته‌اند، و البته اخطار قطع به دلیل دیرکرد در پرداخت هم دریافت کرده‌اند. ✅ اگر سال‌ها درباره خسارات شیوه قیمت‌گذاری انرژی در ایران داد و فریاد می‌کردیم به اندازه همین قبض برق علی آقای کریمی نمی‌توانستیم واقعیات را بیان کنیم. خواهش می‌کنم به محاسبات زیر دقت کنید. ۱. برای تولید سه کیلووات‌ساعت برق یک متر مکعب گاز مصرف می‌شود، پس برای تولید ۶۲۸۰ کیلووات‌ساعت برق مصرفی منزل آقای کریمی ۲۰۹۳ مترمکعب گاز مصرف شده است. ۲. قیمت گاز صادراتی ایران به ترکیه و عراق حدود ۲۴ سنت دلار به ازای هر مترمکعب است، پس ۵۰۲۳۲ سنت دلار معادل ۵۰۲ دلار پول گازی است که برای تأمین برق منزل آقای کریمی صرف شده است. ۳. قیمت دلار در بازار امروز تهران ۲۴۹۰۰ تومان است، پس هزینه گاز مصرفی برای تأمین برق منزل آقای کریمی ۱۲۵۰۷۷۶۸ (دوازده میلیون و پانصد و هفت هزار و هفتصد و شصت و هشت) تومان شده است. ۴. وزارت نیرو هر کیلووات‌ساعت برق را از نیروگاه‌ها – به غیر از هزینه سوخت – به قیمت ۳۳۶ تومان می‌خرد. بنابراین هزینه تولید (تبدیل گاز به برق در نیروگاه) هم برای ۶۲۸۰ کیلووات‌ساعت برق مصرفی منزل آقای کریمی ۲۱۱۰۰۸۰ (دو میلیون و صد و ده هزار و هشتاد) تومان شده است. ۵. مجموع هزینه برق منزل آقای کریمی برای اقتصاد ملی ایران ۱۴۶۱۷۸۴۸ (چهارده میلیون و ششصد و هفده هزار و هشتصد و چهل و هشت) تومان شده است. ۶. شرکت توزیع برق با همه ملاحظات مربوط به تعرفه برق پرمصرف‌ها، از آقای کریمی خواسته ۴۶۳۰۱۷۵ تومان از مبلغ ۱۴۶۱۷۸۴۸ تومان را بپردازند. آقای کریمی به این ترتیب مبلغ ۹۹۸۷۶۷۳ تومان بابت برق مصرفی یک ماه منزل‌شان از اقتصاد ملی ایران یارانه دریافت می‌کنند. خوب دقت کنید که مبلغ یارانه برق منزل آقای کریمی برابر با یارانه ماهیانه ۴۵۳۰۰ تومانی ۲۲۰ نفر است. ✅ هیچ سخنرانی، برنامه تلویزیونی یا پژوهش علمی نمی‌تواند به این دقت و صراحت و شفافیت عمق ناعادلانه بودن نظام قیمت‌گذاری انرژی در ایران را نشان دهد. ✅ نظام موجود قیمت‌گذاری دستوری دولت بر انرژی، چیزی جز انتقال منابع ملی به برخوردارترین اقشار جامعه نیست. این نظام اقتصادی از اساس غیرعادلانه است. کدام کتاب عدالت حکم می‌کند یارانه ماهیانه ۲۲۰ نفر، به برق مصرفی یک نفر از ثروتمندترین اقشار جامعه منتقل شود؟ ⭕️☑️ نتیجه‌گیری اجتماعی ۱. علی آقای کریمی مقصر این بی‌عدالتی نیست، او مثل هر شهروند دیگری طبق قوانین و رویه‌های موجود زندگی می‌کند. او زمانی با قواعد فیفا فوتبال بازی می‌کرد و حالا با قواعد این کشور برق مصرف می‌کند. ساختار دستوری قیمت‌گذاری انرژی است که از او می‌خواهد این مقدار بپردازد و ماهی قریب به ۱۰ میلیون تومان یارانه برق بگیرد. ۲. این ماجرا نباید به ابزاری برای حمله به سلبریتی‌هایی چون علی کریمی تبدیل شود. آن‌ها مثل همه شهروندان خودشان را با قواعد تطبیق می‌دهند. نقد قبض برق علی کریمی، نقد ساختار اقتصادی دستوری، با مداخله حداکثری بی‌کیفیت دولت در اقتصاد، و پوپولیسم پنهان در پس این وضعیت به نام عدالت است. ⭕️☑️ دو نکته مهم ۱. سهم علی کریمی از رانت برق، با محاسبات فوق حداکثر سالی ۱۲۰ میلیون تومان یارانه برق است. این رقم در میان رقم واقعی رانت‌هایی که ناعادلانه در اقتصاد انرژی ایران توزیع می‌شوند هیچ نیست. رقم واقعی به ده‌ها و صدها هزار میلیارد تومان در اشکال مختلف از جمله شامل هدررفت، می‌رسد. ۲. اقتصاد و سیاست عمومی سال‌هاست راه‌های اجتناب از این بی‌عدالتی و هم‌زمان رسیدگی به اقشار محروم با نظام‌های رفاهی هوشمند و هدفمند را یافته است. محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی [ : آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ] ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔺اگر تحلیل راهبردے میخوانید 🔻اگر سرخط تحلیلے میخواهید 🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd 🆔 | http://t.me/joinchat/AAAAAEOsJgWAqXvCnsxz-w 🆔 | @zamanehh
🇮🇷🌸 🍀 ✅ 🌀 موضوع: ما و جهادی دیگر؟ 🍃🌻🍃 🔻 تفکر بسیجی به دنبال حل مشکلات جامعه با بسیج امکانات است و اکنون که مشکل کمبود برق و آب جامعه را آزار میدهد، طبیعی است بسیج وارد این حوزه شود که هم مشکل جامعه کاهش یابد و هم دولت فرصت حل مشکل را پیدا کند. 🔹 ما در این امر، هم خود را مکلف به استفاده بهینه از انرژی هایی چون برق، آب و گاز می دانیم و هم دیگران را به این امر تشویق می‌کنیم، البته با افرادی مانند فلان بازیکن سابق و خودشیفته که ۲۱ برابر یک خانواده معمولی برق مصرف می‌کنند و طلبکار هم هستند طور دیگری باید برخورد کرد. 🔺 در شرایط کمبود، حکومت نباید اجازه دهد افرادی سهم انرژی ۲۱ خانواده را در برق و آب و ... به اسراف استفاده کنند و باعث تشدید کمبود در جامعه گردند. 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb 🍀 🇮🇷🌸
🇮🇷🌸 🍀 ✅ 💢 موضوع: تفسیر غلط از مشارکت مردمی! ✍️ فتح‌الله پریشان 🍃🌻🍃 🔻 به‌رغم سپری شدن قریب به یک ماه از انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری همچنان معنایابی‌ها و تفسیرها از نتیجه انتخابات، نوع رأی و مشارکت مردم، آسیب‌شناسی رفتارهای جریانی و نامزدهای انتخاباتی ادامه دارد. دیروز فائزه هاشمی با روزنامه آرمان ملی در خصوص همین موضوعات مصاحبه‌ای کرد و تفسیر خود را از انتخابات 28 خرداد سال جاری با تأکید بر آسیب‌شناسی درون‌گروهی اصلاحات ارائه نمود. نگاه تفسیرگرانه خانم هاشمی در خصوص مشارکت و چرایی عدم حضور بیش از نیمی از مردم به‌گونه‌ای منحصربه‌فرد وی است که تطبیق آن با واقعیت‌های صحنه پیچیده انتخابات و حتی اظهار نظرات دیگر تحلیل‌گران هم‌حزبی و جریانی وی و تحلیل دشمنان انقلاب و مفسرین خارجی نیز بسیار فاصله فاحشی دارد. وی در فرازی از مصاحبه‌‌ی خود گفت: «بیش از 51 درصدی که در انتخابات شرکت نکردند به‌علاوه 14 درصد آرای باطله با نگاه‌های متفاوت به خیلی چیزها نه گفتند. نه به نداشتن رابطه با آمریکا، عربستان و سایر کشورها، نه به سیاست خارجی تهاجمی، نه به تسلط میدان بر دیپلماسی، نه به هرگونه تبعیض اعم از اعتقادی و جنسیتی، ... نه به بی‌توجهی به شایسته‌سالاری، نه به رانت و فساد و ...». 💢 نکات تحلیلی: 1️⃣ خانم هاشمی در حالی این انتقادها را پیام انتخابات می‌نامد که اگر فرض را بر صحت تحلیل وی نیز بگذاریم، باید سؤال کرد چه کسی مسبب این کاستی‌ها و نقایص بوده است؟ مگر هشت سال دولت در دستان روحانی و اصلاح‌طلبان موردحمایت خاندان هاشمی نبوده است؟! 2️⃣ کجا آرای باطله را این‌گونه تفسیر می‌کنند؟ اتفاقاً آرای باطله آرای کسانی است که به‌شدت منتقد وضعیتی بودند که دولت موردحمایت شما به وجود آورده بود؛ اما ازآنجاکه به نظام اسلامی علاقه‌مند بودند و حجتی برای عدم حضور در پای صندوق‌های رأی نداشتند و آن را موجب سوءاستفاده دشمنان انقلاب و اسلام می‌دانستند در رأی‌گیری حاضر شدند و سفید رأی دادند! 3️⃣ طبق بررسی‌های جهانی، در همه انتخابات‌های دنیا و مطالعه بیش از 38 انتخابات جمهوری اسلامی ایران متوسط از 25 تا 30 درصد مردم رأی نمی‌دهند. لذا با کسر این رقم از 51 درصد، نادرستی استدلال و تفسیر خانم هاشمی روشن می‌شود. 🔺 نکته راهبردی: تفسیر و تأمل در پیام‌ها و پیامدهای رفتار انتخاباتی حزبی و جریانی لازم است و زمانی منجر به نتیجه می‌شود که آسیب‌شناسی درست و مبتنی بر واقعیات صحنه تحلیل شود و از اشتباهات درس گرفته شود و الا در اشتباهات بر همان پاشنه خواهد چرخید! 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb 🍀 🇮🇷🌸
🇮🇷🌸 🍀 ✅ 🌀 موضوع: ما و جهادی دیگر؟ 🍃🌻🍃 🔻 تفکر بسیجی به دنبال حل مشکلات جامعه با بسیج امکانات است و اکنون که مشکل کمبود برق و آب جامعه را آزار میدهد، طبیعی است بسیج وارد این حوزه شود که هم مشکل جامعه کاهش یابد و هم دولت فرصت حل مشکل را پیدا کند. 🔹 ما در این امر، هم خود را مکلف به استفاده بهینه از انرژی هایی چون برق، آب و گاز می دانیم و هم دیگران را به این امر تشویق می‌کنیم، البته با افرادی مانند فلان بازیکن سابق و خودشیفته که ۲۱ برابر یک خانواده معمولی برق مصرف می‌کنند و طلبکار هم هستند طور دیگری باید برخورد کرد. 🔺 در شرایط کمبود، حکومت نباید اجازه دهد افرادی سهم انرژی ۲۱ خانواده را در برق و آب و ... به اسراف استفاده کنند و باعث تشدید کمبود در جامعه گردند. 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb 🍀 🇮🇷🌸
🇮🇷🌸 🍀 ✅ 💯 موضوع: راه‌هایی برای کاهش مصرف 🍃🌻🍃 🆔 https://sapp.ir/meyar.pb 🆔 eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb 🍀 🇮🇷🌸
⁉️انتقال نظامیان آمریکا از قطر به اردن با چه هدفی؟ 🔸منابع خبری رسمی آمریکا از تخلیه پایگاه السیلیه قطر و انتقال نیروها و تجهیزات آن به اردن خبر می دهند . 🔸این اتفاق که در رسانه های ایران بازتاب زیادی نیافته به باور راقم این سطور بسیار با اهمیت است و در راستای تغییر اولویت های آمریکا در روابط خارجی خود ارزیابی می شود . 🔸در خصوص مکانی که اخیرا تخلیه شده باید گفت این مرکز مهم نظامی ، بزرگترین پایگاه آمریکا در سطح جهان بود که در جنوب غرب دوحه قرار داشت و از لحاظ زیرساخت و تجهیزات می توانست پذیرای استراحت ۲۰۰ هزار نظامی باشد و یک سر پل مهم برای حمله به کشورهای دیگر بود و در همین زمینه در تهاجم نظامی به افغانستان و عراق از آن بهره برداری شد. 🔸تغییر مکان نیروهای سنتکام همزمان با تخلیه آمریکا از افغانستان اتفاق می افتد که حاکی از جدی بودن ایالات متحده برای تمرکز بر شرق آسیاست و در همین راستا نسبت به تعهداتش برای حفاظت از دول عربی خلیج فارس چندان پایبند نخواهد بود لکن با حضور در اردن و استقرار نیروهایش در مجاورت فلسطین اشغالی ، نشان می دهد که به تامین امنیت اسرائیل هنوز هم متعهد است. 🔸از طرفی نگارنده این یادداشت معتقد است از جمله استراتژی های اعلامی آمریکا ، حضور نظامی در نقاط مهم و استراتژیک بوده و حضور نظامی گسترده در اردن علاوه بر این که اشراف واشنگتن به شرق مدیترانه و کشورهای فلسطین ، لبنان ، سوریه ، مصر و عراق را بیشتر می کند ، می تواند بر کریدور تجاری بسیار مهم شرق به غرب نیز اثر بگذارد. 🔸این مسیر که بناست از چین تا مدیترانه برقرار شود تاثیر تجاری بسیار مهمی بر شرق و غرب آسیا خواهد داشت و اقتصاد کشورهای اروپایی را دستخوش انفعال جدی می کند. 🔸نباید فراموش کرد ایجاد پایگاه تِنِف ( منطقه مرزی سوریه و عراق ) در راستای جلوگیری از ایجاد کریدور تهران - بغداد- دمشق -بیروت بود. 🔸 نکته دیگر این که انتقال نظامیان امریکایی به اردن ، برخلاف تحلیل عده ای از تحلیلگران غربی ، آنان را از تیررس ایران و حتی گروههای مقاومت خارج نمی کند؛ بنابراین بعید است این نقل و انتقال گسترده با هدف رفع تهدید از نیروهای آمریکایی در خلیج فارس و مذاکرات وین مرتبط باشد و حفاظت بیشتر از رژیم صهیونیستی (با عطف به شکست های اخیر و تردید جدی در خصوص توانایی های ارتش این رژیم در حفاظت از شهروندانش ) را به ذهن متبادر می کند. 🔸 در نهایت باید گفت پیام این جابجایی نظامی برای دول عربی خلیج فارس این خواهدبود که آمریکا تا ابد نمی تواند از آنان محافظت کند و آنان برای بقا و امنیت خود باید به اصل خودیاری برسند و یا از طریق ایجاد پیمان های منطقه ای با همسایگان بر اساس منافع مشترک و موازی اقدام نمایند. 🔸جمهوری اسلامی اما پیروز اصلی این عقب نشینی است زیرا اولا مهم ترین و بزرگترین پایگاه در اطراف مرزهایش تخلیه شده و دوم این که هژمونی اش در خلیج فارس به اثبات رسیده و شیخ نشین های عربی پس از این رخداد با احتیاط بیشتری در خصوص ایران عمل می کنند زیرا دیگر از حمایت قاطع آمریکا اطمینان ندارند. سومین دستاورد تهران این خواهد بود که می تواند امیال خودش را با قابلیت اثرگذاری بیشتری در سواحل جنوبی اش اعمال نماید و یحتمل کشورهای حاشیه خلیج فارس هم به فکر ایجاد ابتکاری پایدار برای حل مشکلاتشان با همسایه بزرگتر خواهند اندیشید‌.