فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته، امام زمان سلام
این روزها هزار و دو چندان شکسته ای
حالا کجای روضه بابا نشسته ای
رخت سیاه داغ پدر کرده ای تنت
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد
گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای
این روزها کنار دو بستر نشسته ای
انگار غصه دار جراحات سینه ای
گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای
یکبار فکر زهر و دل پر شراره ای
یکبار فکر واقعه گوشواره ای
با اینکه بر سر پدر دیده بسته ای
اما به یاد مادر پهلو شکسته ای
آن مادری که بال و پرش درد می کند
هم کتف و شانه هم کمرش درد می کند
هم بین خانه گفت و شنودش اشاره شد
هم آسمان روسریش پر ستاره شد
دو ماه و نیم کارحسن موشکافی و
دو ماه و نیم بازوی مادر غلافی و...
دو ماه و نیم گونه زخمی ماه! تر
از چادر سیاه سرش هم سیاه تر
تا اینکه با سیاه پر تازیانه رفت
شمع شب مدینه هم آخر شبانه رفت
💠شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد.
شهادت امام حسن عسکری ع🏴
آجرک الله یا صاحب الزمان عج
🕌
🕊ماموریت ویژه ی یکی از مدافعان حرم برای شناسایی پیکر مطهر * #شهید_محسنحججی*
بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود. تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند.
بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.
اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود.
قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید.
پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"
میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* . این بدن قطعه قطعه شده!"
بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.
داد زدم: "پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"
حاج سعید حرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.
داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده. کار داعش عراق بوده."
دوباره فریاد زدم: "کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
داعشی به زبان آمد. گفت: "تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کردهام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را برای شناسایی دقیق تر با خودمون ببریم."
اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."
نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد.
توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"*
گفتم: "بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید."
یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن. ناگهان فکری توی ذهنم آمد.
خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم!
بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.
از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.
وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.
دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند.
به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود.
پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی"
نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم.
بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.
دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی، راضی ام."
وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."
هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"
راوی: یکی از رزمندگان مدافع حرم🌷
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📜حدیث_ مناسبتی
🏴 وصیت امام حسن عسکری علیه السلام به یارانش و همه شیعیان
▪️امام حسن عسکري عليه السلام چند روز پيش از شهادت، به دوستان خود در مجلسي که چهل تن از ياران وفادارش حضور داشتند و از جمله آنان محمد بن عثمان و معاوية بن حکيم و محمد بن ايوب بودند، بعد از نشان دادن جمال زیبای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنين فرمود:
◾️ او (اشاره به حضرت مهدي ) ، بعد از من صاحب و خليفه شماست، او قائمي است، که گردنها منتظرانه، به سوي او کشيده ميشود.
◾️هنگامي که زمين از ستم و ناروا پر شد، خروج ميکند و زمين را از قسط و عدل سرشار ميسازد.
◾️سپس امام حسن عسکري عليه السلام، به شيعيان و تابعينشان وصيتي فرموده که در آن، مکارم اخلاق و تقواي الهي و مصالح عمومي مطرح گرديده ايشان فرموده اند:
⚫️ «اوصيکم بتقوي الله و الورع في دينکم و الاجتهادلله و صدق الحديث و اداء الامانة الي من ائتمنکم من بر او فاجر و طول السجود و حسن الجوار، فبهذا جاء محمد صلي الله عليه و آله و سلم صلوا في عشائرهم و الشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم و أدوا حقوقهم فان الرجل منکم اذا ورع في دينه و صدق في حديثه و ادي الامانة و حسن خلقه مع الناس قيل: هذا شيعي فيسرني ذلک
اتقو الله و کونوازينا و لاتکونواشينا،
جروا الينا کل مودة و ادفعوا عنا کل قبيح، فانه ما قيل فينا من حسن فنحن اهله و ما قيل فينا من سوء فما نحن کذلک: لنا حق في کتاب الله و قرابة من رسول الله و تطهير من الله لا يدعيه احد غيرنا الا کذاب. أکثروا ذکرالله و ذکرالموت و تلاوة القرآن و الصلاة علي النبي صلي الله عليه و آله فان الصلاة علي الرسول الله عشر حسنات،
احفظوا ما وصيتکم به و استودعکم الله و اقرأ عليکم السلام ..
◾️شما را به تقواي الهي سفارش ميکنم
◾️و پرهيزگاري در دينتان
◾️ و اجتهاد براي خدا
◾️و سخن راست گفتن
◾️و اداي امانت براي کسي که به شما اعتماد کرده است چه آدم خوبي باشد و چه آدم بدي،
◾️سجده هاي طولاني داشته
◾️و همسايه خوبي باشيد
◾️ چون محمد صلي الله عليه و آله اين رسالت را آورده است
◾️بين عشاير آنان نماز بخوانيد
◾️ و در تشييع جنازه آنها شرکت کنيد
◾️و مريضهاي آنان را عيادت
◾️و حقوق آنها را ادا کنيد.
( ظاهرا در این موارد عموم همسایگان و مردم از جمله اهل سنت منظور است مخصوصا که روایات از سایر اهل بیت ع با همین مضامین موجود است )
◾️چون اگر يک نفر از شما در دين خود پرهيزگار و سخنش راست باشد و به امانت خيانت نکند و اخلاقش با مردم خوب باشد ميگويند اين مرد شيعه است و اين سخن مرا خوشحال ميکند.
◾️از خدا بترسيد و براي اهلبيت زينت باشيد و دوستي را براي ما بياوريد و هر زشتي را از ما دور کنيد.
◾️هر چيز خوبي که درباره ي ما گفته شود درست است ولي همه چيزهاي بدي که درباره ما گفته ميشود، ما اهل آن نيستيم.
◾️ ما در کتاب خدا حقي داريم و اولاد رسول خدا صلي الله عليه و آله هستيم و از سوي خدا مأموريت داريم که مردم را پاکيزه کنيم و هيچ کس غير اين را ادعا نميکند، مگر اين که دروغگو باشد.
◾️خدا و مرگ را زياد ياد کنيد
◾️ و قرآن را زياد تلاوت کنيد
◾️ و به پيامبر صلي الله عليه و آله زياد صلوات بفرستيد چون صلوات بر رسول خدا صلي الله عليه و آله ده حسنه دارد.
◾️چيزهايي را که به شما وصيت کردم حفظ کنيد
◾️من شما را به خدا ميسپارم و بر شما سلام ميدهم.
📓الحراني، تحف العقول عن آل الرسول، ص 367، چاپ پنجم [ صفحه 183] .
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🏴🏴🏴🏴
■شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
🏴 امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.
❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
📚 اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲
❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند.
📚تحف العقول ص۷۸۴
❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
📚مستدرک ج۷ ص۳۰۹
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌹 عظمت و بزرگی امام عسکری (ع) در نگاه اهل تسنن
📝 پرسش: آیا علمای اهل تسنن هم درباره عظمت و بزرگی امام عسکری چیزی گفته اند یا خیر؟، اگر گفته اند برایمان بیاورید.
📝 پاسخ: امام گرامی ما امام حسن عسکری علیه السلام نه تنها فضل و مناقب و شرافت و بزرگی اش کتب شیعه را پر کرده است؛
📚 بحارالأنوار، ج50، ص233 به بعد
🌹 بلکه بزرگان اهل تسنن هم زبان به مدح و ستایش امام عسکری گشوده اند که به برخی اشاره می کنیم:
1⃣ "محمد بن طلحه شافعی"
🌹 او می نویسد: «بدان که بالاترین منقبت و بزرگترین مزیتی که خداوند به امام عسکری اختصاص داده این است که مهدی از نسل او به دنیا آمده و پسر اوست که به وی منتسب می شود و پاره ای است که از وجود او گرفته شده است.»
📚 مطالب السوول، ج2، ص148
2⃣ "ابن صباغ مالکی"
🌹 او می نویسد: «او سرور اهل زمان و امام مردمان روزگار خود بود. گفته هایش همه ثابت و استوار و کردارش پسندیده بود. اگر فضلا و بزرگان هم عصرش را همچون قصیده ای فرض کنیم وی شاه بیت آن قصیده می باشد. و اگر آنان را همچون دری از جواهرات به شمار آوریم وی همچون یاقوت شاهوار وسط آن گردنبند در شمار خواهد بود.
🌹 یکه تاز میدان دانش که هیچ کس را یارای هماوردی با او نبوده و آشکار کننده پیچیدگی های مسائل علمی که این کار خسته و ملولش نمی کرد.
📚 الفصول المهمه، ص275
3⃣ "علامه سبط بن جوزی" می نویسد:
🌹 «او دانشمندی راستگو بوده که از پدرش و جدش حدیث روایت کرده است.»
📚 تذکره الخواص، ص362
4⃣ "علامه شبراوی شافعی" نیز می نویسد:
🌹 «یازدهم از پیشوایان حسن خالص می باشد که به لقب عسکری نیز مشهور شده است و در شرافت او همین بس که امام مهدی منتظَر از فرزندان او است. مرحبا به چنین خاندان با شرافت و نسب متعالی و همین افتخار در بلندای مقدار و مرتبه او کافی است.»
📚 الاتحاف بحب الاشراف، ص178
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
💠 سخنی کوتاه با آن دسته عزیزانی که مخالف برگزاری #عید_بیعت هستند
✳️ هرساله وقتی ایام نهم ربیع الاول ، سالروز آغاز امامت امام عصر (عج) فرا می رسد ، عده ای از عزیزان و بزرگواران که قطعا قابل احترام هستند نظری مخالف با برگزاری جشن های #عید_بیعت دارند
دلیل این عزیزان این می باشد که:
⏺ چون در فردای روز شهادت امام حسن عسکری (ع) به خانه ایشان هجوم بردند تا اگر شخصی به نام امام زمان (عج) پیدا کردند او را به شهادت برسانند ، پس چرا ما باید شادی کنیم ؟
چرا در شام غریبان امام عسکری (ع) که وقت عزاداری هست ، باید شادی کنیم؟
امام زمان (عج) ، داغدار پدر خویش هستند ، آیا شادی معنا دارد؟
👈 در جواب به این عزیزان عرض می کنم :
1️⃣ آیا قرار است ما در مراسم #عید_بیعت ، پایکوبی و رقص و هلهله به راه بیاندازیم؟ اصلا فلسفه برگزاری این مراسم را می دانید❓
2️⃣ این مراسم یک فرصتی فوق العاده مهم است برای آشنا کردن مردم با امام زمان (عج) ، توجه دادن مردم به این امام عزیز ، استفاده از سخنرانان و مداحان خوب برای اینکه بحث معرفتی مهدویت را در بین مردم جا بیاندازند ، آیا این اشکالی دارد❓
آیا اینکار بی احترامی به امام عسکری (ع) است ❓
3️⃣ ما هم مثل شما با اسامی و عناوینی مثل جشن تاج گذاری و... مخالفیم، اما این را هم نباید فراموش کرد که طبق نقل تاریخ ، بعد از شهادت امام عسکری(عج) ، یکی از سخت ترین دوران های عقیدتی شیعه شروع شد و آن هم ندیدن امام بود، بعد امام عسکری (ع) ، شیعیان به گروههای مختلف تقسیم شدند که فقط یکی از آنها شیعیان 12 امامی بودند، بقیه آنها امام دوازدهم را تکذیب کردند
حال که در همین دوران ما هم ، عده ای از افراد معتقد به حضرت ، به خاطر شدت فتنه ها ، کمی در اعتقاد به امام زمان (عج) ، سست شده اند یا نعوذبالله کار را به انکار حضرت کشاندند ، آیا این فرصت #عید_بیعت ، زمان مناسبی نیست برای تعمیق فرهنگ مهدویت و اثبات اصل امام زمان (عج) ❓
4️⃣ امروز که تمام دنیا درگیری بیماری ، فقر، قحطی ، جنگ ، تبعیض ، فساد و... هست و کم کم بشر دارد به این نقطه می رسد که بسیاری از مشکلات با دستان و قوانین بشری حل نخواهد شد ، آیا این فرصت #عید_بیعت ، زمان خوبی نیست برای تشویق مردم به زمینه سازی ظهور ❓
آیا فرصت خوبی برای همدلی تبلیغ مهدویت برای خارجی هایی که امام را نمی شناسند نیست ❓
⬅️ اگر ما در روز #عید_بیعت ، هدفمان همین هایی باشد که عرض کردم، باز هم بی احترامی به امام عسکری (ع) خواهد بود❓ قطعا خیر ، نخواهد بود
👌 ترویج فرهنگ مهدویت و زمینه سازی برای ظهور ، در راستای هدف اهل بیت (ع) است و قطعا اگر ما روز بعد شهادت امام ، مراسم هایی بگیریم و در آن ، این مباحث را ترویج کنیم ، هیچ ایرادی نخواهد داشت.
✍️ احسان عبادی / مدرس مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ
#عید_بیعت
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
💠نیت المومن خیر من عمله💠
✳️یکی از شیعیان خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام می گوید:
« روزی نزد پدرم بودم. مردی را دیدم که با او صحبت می کرد.
💠ناگاه در بین سخن گفتن، خواب بر او غلبه کرد و عمامه از سرش افتاد. اثر زخم عمیقی بر سرش ظاهر شد.
از او سؤال کردم جریان این جراحت که به ضربات شمشیر می ماند چیست؟
🍃گفت: اینها از ضربه شمشیر در جنگ صفین است.
حاضرین تعجب کرده به او گفتند: جنگ صفین مربوط به قرنها پیش است و یقیناً تو در آن زمان نبوده ای، چطور چنین چیزی امکان دارد؟
گفت: بله. همین طور است که می گویید. اما مطلب اینگونه است که:
🔰 من روزی به طرف مصر سفر می کردم و در بین راه مردی از طایفه غرّه با من همراه شد. با هم صحبت می کردیم و در بین صحبت از جنگ صفین، یادی به میان آمد.
⚡️ آن مرد گفت: اگر من در آن جا حاضر بودم، شمشیر خود را از خون علی(علیه السلام) و اصحابش سیراب می کردم.
💠من هم گفتم: اگر من حاضر بودم، شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش رنگین می کردم.
⚡️آن مرد گفت: علی و معاویه و آن یاران که الان نیستند؛ ولی من و تو که از یاران آنهاییم،بیا تا حق خود را از یکدیگر بگیریم و روح ایشان را از خود راضی نماییم.
این را گفت و شمشیر را از نیام خارج نمود. من هم شمشیر خودم را از غلاف کشیدم و به یکدیگر درآویختیم.
♻️درگیری شدیدی واقع گردید. ناگاه آن مرد ضربه ای بر فرق سرم وارد کرد که افتادم و از هوش رفتم.
🔵دیگر ندانستم که چه اتفاقاتی افتاد، مگر وقتی که دیدم مردی مرا با ته نیزه خود حرکت می دهد و بیدار می نماید؛
🌟چون چشم گشودم، سواری را بر سر بالین خود دیدم که از اسب پیاده شد. دستی بر جراحت و زخم من کشید، گویا دست او دارویی بود که فوراً آن را بهبودی بخشید و جای ضربه را خوب کرد.
🌷 بعد فرمود: کمی صبر کن تا برگردم.
آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غایب گردید. طولی نکشید که مراجعت نمود و سر آن مرد را که به من ضربه زده بود، در دست داشت و اسب و اثاثیه مرا با خود آورد.
🌼فرمود: این سر، سرِ دشمن تو است؛ چون تو ما را یاری کردی، ما هم تو را یاری نمودیم.
☘« ولینصرن الله من ینصره: یقیناً خدای تعالی، کسی که او را یاری کند، یاریش می نماید. سوره حج آیه 40 »
🍀وقتی این قضیه را دیدم مسرور گشته و عرض کردم: ای مولای من تو کیستی؟
فرمودند:
🌸« من محمد ابن الحسن، صاحب الزمان هستم. بعد فرمودند: اگر راجع به این زخم از تو پرسیدند: بگو آن را در جنگ صفین به سرم زده اند. »
این جمله را فرمود و از نظرم غایب شد...
📘داستان هایی زیبا از ملاقات با امام عصر علیه السلام
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌
عسگـــری یا عسکـــری ⁉️
⬅️ عسگری به معنای عقیم و بیدانه است؛
🍇همانطور که انگور عسگری به جهت بی دانه بودنش به این نام مشهور شده🍇
🗡 لذا دشمنان از این شهرت برای اثبات عقیم بودن امام و عدم وجود امام زمان استفاده میکرده و میکنند.
⬅️ عسکر محلهای بوده در شهر سامرا که لشکرگاه و محل توقف سپاه خلفای عباسی در آنجا قرار داشت.
▪️ خلفای عباسی برای زیر نظر داشتن فعالیتهای فرهنگی، علمی و سیاسی امام هادی(علیه السلام)، آن حضرت را در سال 236 ه.ق از مدینه به سامرا انتقال و در محله عسکر سکونت دادند. چون امام حسن عسکری(علیه السلام) و پدر بزرگوارش امام هادی(علیه السلام) در محله عسکر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی میکردند و به عسکری لقب یافتند و این لقب مشترک بین آن حضرت و پدرشان امام هادی(علیه السلام) است و آنها را عسکریین گفتهاند.
💠 اگر بنا بود این لفظ به (گاف) نوشته یا تلفظ شود، باید امام هادی نیز عقیم میبود و از نعمت فرزند محروم تلقی میشد.
✏️ از سوی دیگر عسکر لفظی عربی است و اصولا در زبان عربی حرف گاف وجود ندارد. پس آنچه صحیح است، عسکری (با کاف) است، نه عسگری (با گاف).
📢 در به وجود آمدن شایعه عقیم بودن حضرت، عوامل مختلفی چون خلفای عباسی، جعفر کذاب و فردی به نام زبیری تاثیری بهسزا داشتند.
👈 شایسته است با نشر این مطلب کمر همت بسته و در ترویج کلمه صحیح عسکری به جای عسگری کوشش کنیم.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌🏴🕯🕌
❄روزی به 🌟حضرت خدیجه خبر رسید که مشرکان 🌟پیامبر را سنگباران کرده اند
وآن حضرت به کوهها پناه برده است😔
🌟حضرت خدیجه سلام الله علیها با چشمانی اشڪ آلود بسوی کوهها شتافت😭
و ندا میداد((چه کسی از آن رانده شده در راه خدا برای من خبر می آورد؟))✨
در این هنگام جبرییل نازل شد و خدیجه سلام الله علیها را به پیامبر نشان داد و عرض کرد
))فرشتگان از گریه ی او به گریه افتاده اند!او را صدا بزن و سلام خدا و سلام مرا به او برسان و او را به خانه ای در بهشت بشارت ده که در آن هیچ اندوه و دردی نیست))✨
سرانجام 🌟حضرت خدیجه سلام الله علیها به همراه 🌟امیرالمومنین علیه السلام 🌟پیامبر را یافتند و به خانه باز گرداندند.✨
مشرکان باز به خانه آن حضرت هجوم آوردند و جایگاه پیامبر را سنگباران کردند..💥😞
.
🌟حضرت خدیجه که خود را سپر رسول الله قرار داده بود فریاد زد :((آیا حیا نمیکنید که خانه نجیب ترین زنان قوم خود را سنگ میزنید؟))⁉️
اینجا بود که مردم با شنیدن سخن این☝ بانو پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت..✨
📚اسدالغابه ج۵ص۴۳۸
باید بدانیم امروز هم مولای مظلوم عالم ندای((اناالغریب)) سر داده است،😔
از هر گوشه و کنار او را با عصیان و گناه سنگ میزنند و او را راهی بیابان تنهایی کرده اند.😭
دستان مهربانش را خونریز معرفی میکنند و با تهمت و افترا قلب رئوفش را به درد می آورند😞
و آنان که صاحب قلم و بیان اند از مظلومیت او دم نمیزنند....💥
و آنان که تمام اعتبار خویش را مدیون نام اویند غبار غربت را از چهره اش نمیزدایند💥
ادعای محبت و یاوری آن حضرت را بر زبان دارند اما در وادی عمل، او را تنها میگذارند💥
و به دست فراموشی میسپارند💥
آیا همچون خدیجه لحظه ای در فراق و مظلومیت حجت زمانمان اشکی ریخته ایم؟⁉️✨
آیا برای یافتن او و رسیدن به محضرش تلاشی نموده ایم؟⁉️😔
آیا تابحال برای دفاع از مولایمان از ثروت و آبروی خود هزینه ای کرده ایم؟⁉️
.
مولای ما در زندان غیبت و غربت به سر میبرد و با اشک و آه مانوس است
اگر قدری از وفاداری
این بانوی باعظمت در وجود ما بود امیرالمومنین علیه السلام در وصف غربت فرزندش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اینگونه نمیفرمودند:✨😔
💎صاحب این امر،همان رانده ،آواره بیکس و تنهاست
📚بحارالانوار ج۵۱ص۱۲۰
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
🪴 *داستانی واقعی*🪴
یكى از علماء اسلام مى نویسد: روزى یك زن مسیحى با شوهرش پیش من آمد و گفت : من از اسلام مسائلى را فهمیده ام و از دستورات و قوانین آن كه مترقى است در شگفت و حیرتم و به آن علاقه مندم ، ولى بخاطر یكى از دستورات آن ، من هنوز به اسلام گرایش پیدا نكرده ام ، و درباره آن با شوهرم و عدّه اى از مسلمانان بحث و گفتگو نموده ام كه متاسفانه پاسخ قانع كننده اى نشنیده ام. اگر شما بتوانید مرا قانع كنید من به دین اسلام مشرف شده و مسلمان خواهم شد.
من گفتم : آن دستور كدام است ؟!
زن مسیحى گفت : دستور حجاب است . چرا اسلام حجاب را براى زن لازم دانسته ؟ و چرا به او اجازه نمى دهد كه مثل مرد بدون حجاب از خانه بیرون بیاید؟ سپس بنا كرد به ایراد و انتقاد كردن ، كه حجاب مانع رشد و ترقى زنان ، و سبب عقب ماندگى در جامعه است .
من پس از شنیدن ایرادها و انتقادهاى آن زن ، چنین پاسخ دادم : آیا شما تا بحال به بازار جواهر فروشى رفته اید؟
گفت : آرى،
گفتم : چرا جواهر فروشان ، طلا و سائر جواهرات گرانبهاى خود را در ویترین شیشه اى قرار داده و درب آنرا قفل می كنند؟
گفت : بخاطر اینكه دست دزدان و خیانتكاران و سارقان به آنها نرسد.
در اینجا آن عالم دینى رو كرد به زن مسیحى و اظهار داشت فلسفه حجاب نزد ما مسلمانها همین است كه : زن گُلى خوشبو است ... زن گوهر و یاقوت گرانبهاست و چون جنس لطیف زن هم مانند طلا و جواهرات است ، و باید از دست خیانتكاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت كرد، و از چشم تبهكاران و اهل فساد حفظ نمود، زیرا زن همانند مروارید است كه در صندوقچه صدف باید پنهان گردد تا طعمه آنان نشود و تنها ساتر و نگهدارنده زن حجاب است و حجاب براى زنان مانند محفظه اى بر جواهرات است و اگر زنان نیز در پوشش نباشند. همیشه در معرض خطرات و تجاوزات قرار مى گیرند و به خاطر نشان دادن زیبائى ها پیوسته مورد آزار و تعدى مفسدین مى شوند.
آرى دخترم... دستور حجاب در اسلام به این جهت است كه زن از دست خیانتكاران در امان باشد. زیرا بدنش پوشیده و زینت هایش مستور است و مردم از او چیزى نمى بینند و در او طمع نمى كنند و از او دورى مى جویند و نظرشان را جلب نمى كند، بلكه از او حساب مى برند و حیا مى كنند، همه اینها به خاطر حجاب است . و شما مطمئن باش كه اگر زن در پوشش حجاب نباشد، پیوسته در معرض آزار مفسدین است ، بنا بر این حجاب شرافت و بزرگوارى توست ، آرى دخترم این گوشه اى از فلفسه حجاب بوده كه تذكر دادم .
پس از شنیدن این مطلب ، آن خانم مسیحى فكرى كرد... و سپس با چهره اى درخشان گفت : من تا بحال این گونه نشنیده بودم ... شما بسیار جالب بیان كردى ، و اكنون اسلام را میپذیرم .
ایشان در همان جلسه ، شهادتین را بر زبان جارى كرد، و اسلام را پذیرفت. صلوات. آغاز امامت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بر تمامی رهروان و عاشقان و محبین ودوست داران آن حضرت تبریک وتهنیت عرض نموده و التماس دعا فرج آن مولا و آقا ازخداوند منان خواستاریم به امید هرچه زودتر ظهور
حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان
https://chat.whatsapp.com/FIMCAEo8UjS1y4ZQUpHIZM
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌹
نیایش صبحگاهی 🌹🍃
🌹پروردگارا
💫به میمنت و مبارکی
🌹این روز زیبا
💫گره ازمشکلات همه بازکن
🌹تمام خانه ها را
💫لبریز از شادی و
🌹سرشار از برکت
💫و غرق درخوشبختی بفرما
🌹بارالهی...
💫آغاز امامت حضرت مهدی (عج)
🌹شروع بهترینها برای همه
💫و ظهور حضرت
🌹صاحب الزمان را برای
💫همه عاشقان ولایت و امامت
🌹مهیـا بفـرمــا
آمیــن...🙏
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💠آداب #صدقه برای #امام_زمان(عج)💠
👈🏻یکى از اعمالى که سیدبن طاووس(ره) به آن بسیار اهمیت مى داد، #صدقه براى حفظ وجود مقدس #امام_زمان ارواحنا فداه بود.
🔸چون یکى از تکالیف زمان غیبت، #صدقه دادن براى حفظ وجود مبارک امام زمان(ع)است.
👈🏻لذا سید، رحمة الله علیه، به فرزند خود سفارش مى فرماید که:
👈🏻ابتدا نیت کن به #صدقه_دادن براى آن حضرت قبل از اینکه براى خود و عزیزانت صدقه بدهى.
👈🏻سید بن طاووس، رحمةالله علیه، در کتاب "اماناالاخطار" در ضمن #صدقه_دادن به دعای زیر اشاره می کند:
↩️خدایا! این #صدقه از آن تو و براى توست و صدقه اى براى #سلامتى مولایمان #مهدی(عج) می باشد، و بر او درود بفرست آن هنگام که در سفر است و در تمام حرکتها و استراحتهایش، در تمامى اوقات شب و روزش و #صدقه اى است براى هرچه که متعلق به اوست.
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
✨﷽✨
⁉️ سؤال:چطور ممکن است که بعضی از امامان در کودکی به امامت برسند؟
✍پاسخ حاج آقا قرائتی: بعضی از امامان ما در کودکی امام شدند. یکی از آنها امام جواد(ع) بود، یکی هم امام زمان(ع) است و سؤال این است که آیا بچه میتواند امام بشود، یا نه؟
فلش کامپیوتر جواب امامت امام زمان(ع) است.
یک سانت در یک سانت است. حالا بچهی سه ساله وجود کاملی است. این یک سانت در یک سانت است. دوم اینکه فلز است. عقل و شعور هم که ندارد. همین فلش کامپیوتر وصل به یک کامپیوتر که شد، در فاصلهی چند لحظه صدهزار صفحهی کاغذ از اون فلز به این فلز منتقل میشود. این را چه کسی ساخته است؟ انسان! یعنی بشر چیزی ساخت که در چند لحظه صدهزار صفحه از آن فلز به این فلز، از آن جماد، به این جماد منتقل میشود. وقتی انسان میتواند یک چنین کاری بکند، خدای انسان نمیتواند علم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را به یک بچهی سه ساله منتقل کند؟ انسان علم را از فلز به فلز منتقل میکند. خدا نمیتواند علم را از انسان به انسان منتقل کند؟ این را من برای امام زمان(علیهالسلام) گفتهام. برای امام جواد(علیهالسلام) هم همینطور است.
📚از بیانات استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🍃🍃🍃🍃🍃
📚داستان کوتاه
مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر.
ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند.
پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند
یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ...
اما هیچکدام چاره ساز نبود.
پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!!
پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره
مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست.
بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.
مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده.
پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند .
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺 #فضائل_امام_علی_علیه_السلام 🌺
✅ روزی مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد:« بزرگترین فضیلت علی بن ابیطالب که در قرآن آمده چیست؟»
امام فرمود:« آیه مباهله. خداوند در سوره آل عمران، آیهی 61 میفرماید: هر کس با تو در مقام احتجاج و گفتگو برآمد، بعد از آنکه تو بر رسالت خود یقین داری، بگو بیایید فرزندان را بخوانیم و شما هم فرزندانتان را بخوانید، ما زنهایمان و شما زنهایتان و ما افرادی را که چون نفس و جانمان هستند و شما هم نفسهای خود را بخوانید. سپس مباهله کنیم و برای دروغگو لعنت خدا را بخواهیم.
وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا صلی الله و آله و سلم، حسن و حسین را به عنوان فرزندان و فاطمه علیهاسلام را به عنوان زنان و نیز امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان نفس خودش برای مباهله با نصاری به میعاد برد.
پس به حکم خدا امیرالمؤمنین علیه السلام نفس رسول خداست و چون هیچیک از مردم، برتر از رسول خدا نیستند، ضروری است که هیچیک از مردم از امیرالمؤمنین برتر نباشند؛ جز خود رسول الله. فضیلت امیرالمؤمنین بر تمام خلایق بعد از رسول خدا این است.»
مأمون گفت:« مگر در این آیه، فرزندان به لفظ جمع نیامده؟ ولی رسول خدا فقط دو فرزندش را برد؛ و مگر زنان به لفظ جمع نیامده؟ ولی رسول خدا فقط فاطمه علیهاسلام را برد. پس چرا نگوییم در این آیه مقصود از نفس رسول خدا، خود رسول الله باشد؛ که اگر این را بگوییم، دیگر فضلی برای علی بن ابیطالب نخواهد بود؟»
امام رضا علیه السلام فرمود:« نه؛ آنچه گفتی صحیح نیست. زیرا دعوت کننده، یعنی دعوت کنندهی کسی دیگر، نه خودش. همانطور که فرماندهنده یعنی فرماندهنده به دیگری.
در آیه مذکور خداوند میفرماید:« بگو بیایید بخوانیم؛ معلوم میشود رسول خدا که خواننده است شخص دیگری را میخواند. لذا باید نفس رسول خدا غیر از رسول خدا باشد تا خواندن صدق کند. و چون رسول خدا در هنگام مباهله هیچ مردی را جز علی بن ابیطالب نبردند، معلوم میشود منظور خداوند از نفس رسول خدا، کسی جز امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب نیست.
مأمون که با این جواب دندانشکن حضرت رضا علیه السلام روبرو شد، از جواب بازماند و گفت: « وقتی جواب آمد، سؤال از میان میرود.»
📚 #بحار_الانوار، ج 49، ص 188، ح 20.
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
⚖سیف به ۱۰ سال و عراقچی به ۸ سال حبس محکوم شدند
👤سخنگوی قوه قضاییه:
🔸ولیالله سیف، رئیس اسبق بانک مرکزی و متهم ردیف اول پرونده اخلال ارزی سال ۹۶، به ۱۰ سال حبس محکوم شده است.
🔸احمد عراقچی معاون ارزی اسبق بانک مرکزی نیز به ۸ سال حبس محکوم شده است.
🔸متهم ردیف سوم، سالار آقاخانی متهم به خرید و فروش غیر قانونی ارز و پرداخت رشوه به میثم خدایی، کارمند نهاد ریاست جمهوری وقت و سید رسول سجاد مدیر وقت بینالملل معاونت ارزی بانک مرکزی، بهتحمل ۱۳ سال حبس محکوم شد.
🔸میثم خدایی هم به ۵ سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی و رسول سجاد هم به بیش از ۷ سال حبس و انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم شدند. تمام احکام صادرشده برای محکومان، قطعی و لازم الاجرا است.
#محاکمه_مسئولان_فاسد
✨﷽✨
⚠️هیچ کس به من نگفت
✍هیچ کس به من نگفت: که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک میکند، نمیدانستم که شما دعا کردنمان را دوست داری و فرمودهای که خیلی برای فرج من دعا کنید.
به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان از اشک، بارانی نگردد تو نمیآیی.
اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت، بهاء الدینی بزرگوار سفارش کردهای که در قنوت نمازش «اللهم کن لولیک…» را زمزمه کند، ما هم از همان دوران نوجوانی، قنوتمان را زیبا میخواندیم.
خیلی دیر فهمیدم که بعد از هر نماز، دعای مستجاب دارم که میتوانم با آن، یک سنگ را از سر راه ظهورت بردارم.
💭ای کاش در نوجوانی میفهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تاسهمی هر چند کوچک در شادی دیگران داشته باشم.
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌿
مردم به دنبال معجزه هستند، اما در بيشتر اوقات تعريفی كه از معجزه دارند، درست نيست.
معجزه است اگر بتوانی بدی را ببينی ولی با خوبی پاسخ بدهی
با كلامت، جنگی را خاموش كنی و صلح را برقرار. در جاييكه نتوانی كمك كنی، با نگاهت مهربانی را توسعه دهی.
ببخشی، در جاييكه ميتوانی انتقام بگيری
به جای لعن و نفرين، دعای خير كنی
رنج ديگران، رنج تو باشد.در دم و بازدم هايت، خدا حضور داشته باشد
به جای اينكه همه مردم دنيا را تغيير دهی، خودت را تغيير بدهی.
برای موفقيت ديگران دعا كنی.
خانه ات محلی برای آرامش باشد.
معجزه است انسان بودن❤️
┄•
💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔
☑️ حضرت عبدالمطلب علیه السلام
عبدالمطلب فرزند هاشم، و پدربزرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. نام او شیبه*، کنیهاش ابوالحارث (حارث بزرگترین پسر او بود )، و مادرش سلمی بنت عمر از قبیله خزرج بود. عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت.
او بخشی از کودکی خود را در قبیله مادرش در شهر مدینه سپری کرد و پس از آن توسط مطلب، عموی خود، بر اساس سفارش هاشم به مکه بازگردانده شد. هاشم در هنگام مرگش به مطلب گفته بود « پسرت، شیبه، را دریاب.»
و چون مطلب او را سرپرستی می کرد، و مردم او را غلام مطلب میدانستند، عبدالمطلب نامیده شد.
پس از مطلب، عبدالمطلب مهمانداری از حاجیان کعبه را به عهده گرفت و برای سهولت در آبرسانی به حاجیان، چاه زمزم را، به کمک پسر بزرگش، حارث، بازسازی کرد. هنگام کندن چاه، دو مجسمه آهوی زرین و چند شمشیر به دست آمد که به حکم قرعه، دو شمشیر به عبدالمطلب رسید و دو آهو از آن ِکعبه شد.
عبدالمطلب از دو شمشیرش دری برای کعبه ساخت و دو آهو را بر آن نصب کرد.
هنگام کندن چاه، به دلیل کارشکنیهای قریش، نذر کرده بود چنانچه خداوند ده پسر به او عطا کند، به شکرانه آن، یکی از آنها را برای خدا در پیشگاه کعبه قربانی کند، و سالها بعد، قرعه به نام عبدالله، دهمین پسر او و پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، افتاد، ولی با فشار مردم و سران قریش، عبدالمطلب ناچار شد راه حلی برای این مشکل بیابد و سرانجام به جای عبدالله، صد شتر قربانی کرد.
زمانی که ابرهه، پادشاه یمن، برای انهدام کعبه به مکه لشگر کشید، عبدالمطلب به عنوان بزرگ قریش به دیدار او رفت اما فقط از او خواست دویست شتری را که از او غارت شده بود، بازگرداند. ابرهه گفت:« چرا به این خواسته کوچک اکتفا میکنی، در حالی که من برای خراب کردن کعبه آمده ام.»
عبدالمطلب گفت:« من صاحب شتران قریش هستم و کعبه، پروردگاری دارد که خود، از آن نگاهبانی می کند.»
عبدالمطلب اولین کسی بود که در ماه رمضان به کوه حراء میرفت و در تنهایی به عبادت میپرداخت.
او ده پسر به نامهای عبدالله، عباس، حمزه، ابوطالب، زبیر، حارث، حجل، مقوم، ضرار، ابولهب داشت و شش دختر به نامهای صفیه، ام حکیم، عاتکه، امیمه ،أروی و بره.
عبدالمطلب همانند دیگر اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آیین توحید و دین حضرت ابراهیم پیروی میکرد و از شرک بیزاری میجست.
پس از مرگ عبدالله، سرپرستی پیامبر به عهده عبدالمطلب قرار گرفت. وی محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بسیار گرامی میداشت و او را فرزند خود می خواند.
هنگامی که پیامبر هشت ساله بود، عبدالمطلب در صد و بیست سالگی از دنیا رفت.
چون در سر او موهای سپید دیده می شد، او را شیبه (سپیدمو) می نامیدند.
📓 منابع:
بحارالانوار، ج15، ص119
السیرةالنبویه، ج1، ص 150-155-160-113-178
فروغ ابدیت، ج1، ص117
اسدالغابه، ج1، ص22
تاریخ الطبری، ج1، ص 501-503
بحارالانوار، ج15، ص144 ح76 --- کمال الدین
الکامل، ج1، ص456
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋
❤️ماجرای "خواستگاری" حضرت خدیجه (س) از پیامبر اکرم(ص)
💐دهم ربیع الأول، سالروز ازدواج حضرت محمد (ص) با حضرت خدیجه (س) است. ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه(س) آغاز شد. روزی خدیجه(س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه(س) گذشت. دانشمند یهودی از خدیجه(س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب های آسمانی گذشته خواندهام، نشان می دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.».
📗مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۴۱؛ سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام جلد ۲، ص۱۷
خدیجه با پیامبر(ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می خواندند.
هم حضرت خدیجه(س) تاجر بود، هم حضرت محمد(ص). تقدیر الهی به گونه ای رقم خورد که اسباب همکاری میان حضرت خدیجه(س) و حضرت محمد(ص) فراهم شد. از برخوردهای نخست، مهربانی و ایمانی الهی در رفتار حضرت محمد(ص) میدید. روح پاک و قلب لطیف این دختر قریشی، پس از سالها هم کفو خود را پیدا کرده بود. چند بار با این جوان ۲۵ ساله بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت.
بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی، به آسانی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه، دغدغه ازدواجش با پیامبر(ص) را مطرح کند.
🌷روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.»
📗(سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام جلد ۲، ص۱۹-۲۴)
🌹پیامبر(ص) در پاسخ گفت که این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می گذارد.
با موافقت عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، ابوطالب عموی پیامبر(ص) به بیان ویژگی های پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک و هم کفوی خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج این دو شد.
در وصف پیامبر خاتم (ص) همین بس که وی برترین انسانها روی زمین بود، اما در خصوص خدیجه روایتی از عایشه گویای عظمت این همسر پیامبر (ص) است.
عایشه مىگوید: كمتر اتفاق مىافتاد كه پیامبر (ص) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نكند، چندان كه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسولالله، تا كى خدیجه را یاد مىكنى؟ او پیرزنى بیش نبوده (!) خداوند بهتر از او را به تو مرحمت كرد. پیامبر (ص) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم بهتر از خدیجه(س) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذیب مىكردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد، در وقتى كه مردم مرا از خود دور مىكردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى كرد، در حالی كه تو را عقیم قرار داد.
📗ریاحین الشریعه: ج ۲، ص ۲۰۲، ۲۰۷، ۲۱۱
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#آیت_الله_انصاریان
قالَ الصّٰادِقُ (ع) :
اَیُّما مُؤمِنٍ نَفَّسَ عَن مُؤمِنٍ کُربَةً ، نَفَّسَ اللَّهُ عَنهُ سَبعینَ کُربَةً مِن کُرَبِ الدُّنیا و کُرَبِ یَومِ القیامَةِ .
امام صادق (ع) :
هر مؤمنی که گرفتاری مؤمنی را بر طرف کند، خداوند هفتاد گرفتاری دنیا و آخرت را از وی دور میکند .
📙مستدرک الوسائل ، ج 12 ، ص413 .
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه یک شهید گمنام برای مدال طلای گرایی از زبان خودش!
#توسل_ شهدا
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋
🌺 نکاتی درباره حضرت خدیجه(س)
در سوره «ضحی»، آیه هشتم، به نام و اوصاف این بانوی گرامی اشاره شده است.
🌷 آن حضرت که از ثروتمندترین زنان جزیره العرب بود، حدود هشتادهزار شتر داشت و کاروان های تجاری او، شب و روز در طائف و یمن و شام و مصر و سایر بلاد در حرکت بودند. او برده های بسیار زیادی هم داشت که به تجارت اشتغال داشتند.
🔹عظیم ترین خطری که پیامبر را در آغاز رسالتش تهدید می کرد، محاصره اقتصادی مسلمانان بود، اما اموال حضرت خدیجه(س) کلید شکست این محاصره شد. او مواد مصرفی را به چندین برابر قیمت واقعی اش برای غذای مسلمانان می خرید تا آنکه سال های محاصره اقتصادی، با پیروزی مسلمانان تمام شد.
🌷 حضرت خدیجه، درحالی با پیامبر خدا ازدواج کرد که خود از ثروتمندترین زنان عرب بود و خواستگاران معتبر و سرمایه دار فراوانی داشت، درحالی که حضرت محمد(ص) در آن زمان، پیش جد خود، عبدالمطلب، زندگی می کرد و تنها اعتبارش در میان مردم، درستکاری و امانت داری اش بود و هیچ ثروتی نداشت.
🌹 آخرین کلام حضرت خدیجه(س) در بستر بیماری و مرگ چنین بود: «ای رسول خدا! من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود، انجام ندادم. از من درگذر و اگر اکنون دل در طلب چیزی داشته باشم، خشنودی توست».1⃣
💐 حتماً شما هم شنیده اید که حضرت خدیجه(س)،خود برای خواستگاری از پیامبر، پا پیش گذاشت. او به حضرت محمد(ص) گفت: «به خدا قسم ای محمد! اگر مال تو کم است، مال من زیاد است. کسی که خودش را در اختیار تو می گذارد، چگونه مالش را در اختیارت نگذارد؟ من با تمام اموال و کنیزانم، در اختیار توام».2⃣
🌹در جریان کناره گیری رسول خدا(ص) از حضرت خدیجه(س)، پیش از ایجاد نطفه فاطمه زهرا(س)، پیامبر، عمار یاسر را نزد خدیجه(س) فرستاد و فرمود: «به او بگو: ای خدیجه! گمان مبر که کنارگیری من، از توست. نه، خداوند چنین امر فرموده است. گمانی جز خیر نبر و بدان خداوند هر روز چندین بار به ملائکه اش، به تو مباهات و فخر می کند».3⃣
🌷در روایتی آمده است که امام صادق(ع) فرمود: «وقتی حضرت خدیجه وفات کرد، فاطمه(س) به رسول خدا(ص) پناه برد. به دور پیامبر می چرخید و می گفت: پدر جان! مادر من کجاست؟ همان وقت، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: ای رسول خدا! پروردگارت امر فرمود به فاطمه(س) سلام برسانی و بگویی مادرش در خانه ای است از یاقوت و زبرجد که اتاق هایش از طلا و ستون هایش از یاقوت قرمز ساخته شده و با آسیه و مریم هم نشین است».
🌹 در کتاب آسمانی انجیل، از حضرت خدیجه(س) یاد شده است، به گونه ای که خداوند در آن خطاب به عیسی(ع) فرمود: «نسل او(حضرت خدیجه) از مبارکه(بانوی پربرکت) است که همدم مادرت، مریم، در بهشت می باشد».4⃣
📚پی نوشتها:
1⃣. به نقل از : سایت مرکز اسلامی واشینگتن.
2⃣. به نقل از: سایت سوره مهر.
3⃣.همان.
4⃣. به نقل از سایت: www.beha.i
🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋🌹🌷🕋