eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بصیرت؛ چلچراغ هدایت! ✅ وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید. اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا بی سرو صدا به جان دارایی‌تان می‌افتد. زمان می‌برد تا به هدف برسد. ✅ ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت!... ✅ "بصیرت" یا همان "فرقان"، سواد نیست- "بینش" است که خداوند به اهل تقوا میدهد. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللهَ يَجعَل لَكُم فُرقانًا) سوره مبارکه الأنفال آیه ۲۹ ✅ بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم بدوزی و اینکه معیار شناخت تو از حق و باطل، اشخاص نباشند بلکه دیگران را با شناخت از حق و باطل بسنجی و مختصات آنها را بدست آوری!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد و پیامبر(ص)آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق منحرف نکند و بدانی یگانه کسی که میتواند قرآن صامت را برای تو تاویل و متشابهات آنرا برای تو رمز گشایی کند همان قرآن ناطق و ولایت میباشد !... ✅ بصیرت، یعنی اینکه بدانی برخی جانبازان صفین می‌توانند از قاتلان امام حسین(ع) در کربلا باشند!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه گاهی نمی‌توانی و یا نمیشود آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه نگذاری فتنه گران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی و اصحاب زر و زور و تزویر را با دعوی دروغین تدبیر و امید بر مقدرات خود حاکم نگردانی!... ✅ بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ امام علی(ع) دل بسته‌اند و افساد طلبان و غرب زدگان؛ همان برپا دارندگان سلطه اجانب هستند!.. ✅ بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی‌اش!... ✅ بصيرت در خشت خام ديدن است، نه در آينه ديدن!.... ✅ در یک کلام؛ بصیرت تنها در سایه سار ولایت پذیری از اولیای دین، در پیچ و خم های زندگی برای اهل ولاء متجلی میشود تاچون چلچراغی؛ ظلمات شیطانی و وهمانی را با نور خود بشکافته و مسیر هدایت را پیش رو بگشاید. 🌹و چه زیبا امیرالمومنین ارواحنا فداه فرمودند: 💎وَلا یَحمِلُ هذَاالعَلَمَ اِلّا اَهْلُ البَصَرِ وَ الصَّبْر وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ 💠 و اين پرچم(مبارزه با نفاق و منحرفین از اسلام ناب) را به دوش نمى‏كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به مواضع حق (در پیشامدهای جاری و حوادث فتنه گون) باشد. 👌آری؛ بصیرت ایمانی و صبر انقلابی، رمزینه ی حیات طیبه و بالندگی یک ملت است. 🇮🇷یوم الله ۹دی؛ تجلی گاه بصیرت ملت ولایی؛ بر حماسه آفرینان این روز مبارکباد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✨﷽✨ 🌷حکایت بهلول و دزد بهلول آنچه پول زیادی به دستش می رسید، در گوشه یک خرابه جمع و دفن می کرد تا اینکه مجموع پول های او به سیصد درهم رسید. روزی ده درهم باز اضافه داشته و به طرف همان خرابه می رفت که این پول را نیز ضمیمه سیصد درهم کند. مرد کاسبی در همسایگی آن خرابه از این قضیه آگاه شده و چون بهلول از خرابه دور می شود، به سوی آن محل نزدیک شده و درهم های بهلول را از زیر خاک درآورده و می برد. بهلول مرتبه دیگر که می خواست به پول های خود سرکشی کند، چون خاک را کنار می کند اثری از درهم ها نمی بیند. بهلول می فهمد که کار آن کاسب همسایه است، زیرا داخل شدن بهلول را به آن خرابه دیده بود. بهلول به سوی دکان آن مرد آمده و اظهار داشت برادر من، مرا حاجت و زحمتی است. می خواهم پول هایی که دارم شما جمع زده و نتیجه را به من بگویید و نظر من این است که پول هایی که در جاهای متفرقه دارم همه را در یک جا جمع کنم. می خواهم همه درهم های خود مرا در محلی که سیصد و ده درهم دارم جمع نمایم، زیرا که آن محل محفوظ تر و ایمن تر از جاهای دیگر است. مرد کاسب بسیار خوشحال شده و اظهار موافقت کرد. بهلول شروع کرد و یکایک از پول های مختلف و جاهای متفرقه نام می برد تا اینکه مقدار درهم های او به سه هزار درهم رسید. بهلول برخاسته و از حضور آن مرد خداحافظی کرد. مرد کاسب پیش خود چنان فکر نمود که اگر سیصد و ده درهم را به محل خود برگرداند، ممکن است بتواند سه هزار درهم را که در آنجا جمع خواهد آمد به دست آورد. بهلول پس از چند روز که به سوی خرابه آمد، سیصد و ده درهم را در همان محل دریافت و در همان محل با خاک پوشانیده و از خرابه بیرون رفت. مرد کاسب در کمین بهلول بود و همین که او را از خرابه دور یافت، نزدیک آن محل آمده و می خواست خاک آن محل را کنار بزند، دستش را آلوده به نجاست یافته و از فطانت (زیرکی) و حیله بهلول آگاهی پیدا کرد. بهلول پس از چند روز دیگر پیش مرد کاسب آمده و اظهار داشت ای آقای من، حساب کن برای من این چند رقم را. هشتاد درهم و پنجاه درهم و صد درهم. مرد کاسب حساب کرده و صورت جمع داد. بهلول اظهار کرد به صورت جمع اضافه کن آنچه را که استشمام می کنی از دست هایت. مرد کاسب از جای خود برخاسته و بهلول را تعقیب کرد تا بزند. بهلول فرار کرده و از دست او نجات یافت. آدم خیانت کار و دزد، گذشته از اینکه پیش وجدان خود و در محضر خداوند جهان سرافکنده و مسئول است، پس از چندی در میان مردم هم رسوا و خوار و بی آبرو خواهد شد. دستی که به اموال و حقوق مردم تعدی می کند، در حقیقت آلوده به کثافت و نجاست است. دست، یکی از بزرگ ترین مظاهر قدرت و نعمت است و آدمی باید به وسیله این نعمت از بیچارگان دستگیری کرده و از حقوق ضعفا حمایت نموده و منافع خود را حفظ نماید. اسلام، دست سارق را ارزش نداده و قطع آن را لازم می داند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
‌🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 هرگز احساس باتقوا بودن نکن هرگز تظاهر نکن که حق با توست هرگز گرفتار این دام نشو هرگز فکر نکن که دیگری خطا کار است اگر احساس کنی که حق با توست همیشه دیگران را سرزنش می کنی و می پنداری که آنان اشتباه می کنند. ⛔ هیچ گاه کسی را محکوم نکن به خودت مغرور نشو مردم را همان گونه که هستند بپذیر آنان این چنین هستند و تو کیستی که بگویی آنان درست هستند یا نادرست؟ اگر آنان به خطا باشند ، رنجش را می کشند و اگر برحق باشند برکتش را می برند ولی تو کیستی که محکوم کنی؟ محکوم کردن تو نوعی نفس را در تو بوجود می آورد برای همین است که مردم بسیار زیاد درباره ی خطاهای دیگران صحبت می کنند ، این کار به آنان احساسی می دهد که خودشان درست کار هستند و دیگران در اشتباه مردم همیشه درباره گناهان و خطاهای دیگران صحبت می کنند ،هر خطا و ضعفی که در زندگی دیگران باشد ،مردم درباره اش سخن پراکنی می کنند‌، آنان بزرگ نمایی می کنند و از این کار لذت می برند ، همه این کارها به آنان احساس👈 "من خوب هستم" می دهد ولی این احساس آن ها مانع خواهد بود هوشمند باش با محبت باش مهرورز باش و به دیگران بدون داوری کردن نگاه کن هرگز احساس فضیلت و برتری و قداست نکن هرگز تصور نکن از دیگران بی گناه تر و معصوم تری معمولی باش... 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🔆 ✍ برای رضای خدا کار کن 🔹همسر پادشاهی دیوانه‌ای را دید كه با كودكان بازی می‌كرد و با انگشت بر زمین خط می‌كشید. پرسید: چه می‌كنی؟ 🔸گفت: خانه می‌سازم. 🔹پرسید: این خانه را می‌فروشی؟ 🔸گفت: می‌فروشم. 🔹پرسید: قیمت آن چقدر است؟ 🔸دیوانه مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند، دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت كرد. 🔹هنگام شب پادشاه در خواب دید كه وارد بهشت شده، به خانه‌ای رسید، خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند: این خانه برای همسر توست. 🔸روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید: همسرش قصه آن دیوانه را تعریف كرد! 🔹پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید كه با كودكان بازی می‌كند و خانه می‌سازد. گفت: این خانه را می‌فروشی؟ 🔸دیوانه گفت: می‌فروشم. 🔹پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟ 🔸دیوانه مبلغی را گفت كه در جهان نبود! 🔹پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته‌ای! 🔸دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده می‌خری، میان این دو، فرق بسیار است. 🔰ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔰استجابت قطعی دعا از فضل و رحمت خداست ✍️امام باقر(عليه السلام): هر بنده‌اى که دست‌هايش را به درگاه خداوند عزّوجلّ بالا بگیرد و دعا کند، خدا حيا مى‌كند از اينكه آن دست‌ها را خالى برگرداند. پس از فضل و رحمت خويش، آنچه را خواهد، در آن دست می‌نهد. 🔹پس هر گاه دعا كردى، دست‌هایت را به صورت خود بكش. 📚من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۳۲۵ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌺🌺🌺🌟🌺🌺🌺 🔴ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! ✳️مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : 🔰در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : 🙏خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟! 🌸حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری!⚡️ 🔷گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟! 🌹ملک فرمود : هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... 🍀خُب،پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ 💥این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . 🌼ملک بار دیگر آمد و فرمود : 🌺حق تعالی می فرماید : ✨الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . ❗️عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم.. 🌷فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : ✨سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ✨ ☘عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ ! 🌹فرمود : اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... 🌺🌺✨🌺🌺✨🌺🌺✨🌺🌺
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ♦️جواز هم‌جواریتان آرزوست! آرام آرام از مردم فاصله گرفت. حتّی گریه‌هایش را هم دور از مردم و بیرون از مدینه کرد. این مردم لیاقت شما را نداشتند، بانو! همان طور که لیاقت فرزندنتان مهدی علیه‌السّلام را ندارند! شاید برای همین است که امام زمان علیه‌السّلام فرمودند: پدرم امام حسن عسکری علیه‌السّلام با من پیمان بست که در کنار گروهی که مورد غضب و نفرین خداوند قرار گرفتند، زندگی نکنم .... 📚 الغیبة طوسی خداوندا! بر ما ببخشای! و ... دریغ و افسوس که نکند دوری حجّتت را ما رقم زده باشیم! و ... مصداق این سخن امام باقر علیه‌السّلام باشیم که فرمودند: "إذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه، نحّانا عن جوارهم" "هنگامی که خداوند تبارک و تعالی بر مردمان خشمگین شود، ما را از مجاورت آنان دور می‌سازد." 📚 کافی، ج1 •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق و محبت حضرت فاطمه سلام الله علیها با دلهای مردان حیدر صفت روزگار چه کارها که نمی کند حکایت دلتنگی سردار برای پرواز در آسمان معشوق 😭😭 🌹🌹🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❄️ 📝 | مکتب ، نیاز امروز ما 🍃🌹🍃 ❌قسمت سوم 3⃣ شناخت دشمن‌: سرداری در جایگاه او نمی‌تواند در شناخت دشمن اشتباه کند، لذا همواره در این مسیر الگو بوده‌است. زمانی مقابل دشمن بعثی، زمانی مقابل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در شرق کشور و زمانی هم در مقابل تکفیری‌ها در سوریه و عراق و زمانی هم در مقابل رژیم صهیونیستی در لبنان و فلسطین. 🔹اما شناخت وی از دشمن به این‌ها خلاصه نمی‌شد و وقتی هم که دشمن لباس دوست می‌پوشید و یا از آستین برخی یاران سابق انقلاب در می‌آمد، مانند فتنه‌هایی از جنس فتنه ۸۸ ، باز او فریب نمی‌خورد و دشمن را به‌خوبی تشخیص می‌داد و به تکلیف خود عمل می‌کرد. 🔺او در این مسیر کاملاً در تراز خواسته‌های مقام معظم رهبری عمل می‌کرد و اجازه سوءاستفاده از دوستی‌های سابق خود با برخی از آن‌ها را نمی‌داد و در دفاع از انقلاب هیچ‌گاه کم نمی‌گذاشت. ❄️
✨﷽✨ ✍وقتی یوسف نبی (ع) را به کاروانی فروختند، یوسف (ع) را سوار مرکبی کردند و غلامی به نام یلقوس را برای مراقبت از او قرار دادند. وقتی مرکب یوسف از کنار قبرستان آل یعقوب (ع) گذشت٬ یوسفِ کودک، مزار مادرش را دید و سراسیمه خود را از مرکب شتر بر روی قبر مادرش انداخت و زار زار گریست؛ گویی می‌دانست که دیدار مزار مادرش دوباره نصیبش نخواهد شد. وقتی یلقوس مرکب یوسف (ع) را خالی دید، در شبِ تاریک دنبال او گشت و او را بر سر مزار مادرش، اشک‌ریزان یافت. سیلی محکمی بر گوش یوسف (ع) نواخت و درد یوسف (ع) را زمانِ وداع بر مزار مادرش٬ چندین برابر ساخت. یوسف پیامبر (ع) او را با چشمانی اشکبار نفرین کرد. حضرت حق٬ جبرئیل را امر کرد که برو و قافله یوسف را نگه دار. باد شدیدی وزیدن گرفت و زمین لرزید؛ همگان فهمیدند که به‌خاطر نفرین یوسف (ع) بود و حساب دست قافله آمد که کودکی که همراه آنهاست کودک خاص و محبوب خداست. جبرئیل سوال کرد: «خدایا! یوسف (ع) را برادرانش کتک زدند و در چاه انداختند چرا بر آن‌ها چنین خشمگین نشدی؟» حضرت حق فرمود: «یوسف (ع) را برادرانش که پیامبر زادگان بودند در چاه انداختند؛ اما وقتی فردی غریبه٬ بر صورت عزیز من و فرستاده و پیامبر من سیلی زد، مرا غیرتم اجازه تحمل و صبر چنین حقارت و توهینی را نداد.» ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ⁉️چرا انقدر از محاسن زندگی قدیمیا تعریف می‌کنین؟ آیا می‌شه زندگی رو به اون دوره برگردوند؟!🤔 ✅ بله، شیوۀ زندگی باید به گذشته برگرده، ولی برگشت به شیوۀ زندگی گذشته، به معنای برگشت به ابزار گذشته نیست.❌ 🔷 در گذشته، نوع نگاه به عالَم، خیلی واقع‌بینانه‌تر از امروز بود. به گذشته برگردیم، یعنی نوع نگاه‌مون رو اصلاح کنیم.👌 🔹 در گذشته، ما خدا رو رزّاق و خودمون را موظّف به کار و تلاش می‌دونستیم. الآنم همین طور باشیم.💪 🔹 در گذشته، این قدر رفاه‌طلب و مشقّت‌گریز نبودیم. الآن هم رفاه رو مقصد زندگی خودمون قرار ندیم و این قدر از سختی فرار نکنیم.😶 🔹در گذشته، مادری یه اصل بود، نه فرع؛ توفیق بود، نه اجبار؛ بال بود، نه بار؛ افتخار بود، نه مایۀ عار.❌ 🔹 در گذشته، روابط خونوادگی خیلی صمیمانه‌تر از امروز بود. الآن هم سلام مجدّدی به اون صمیمیت‌ها کنیم. 🔹 در گذشته، سادگی، هم تو دلا بود، هم تو سفره‌ها و هم تو خانه‌ها. امروز هم اگه ساده زندگی کنیم، عقب‌گرد نکردیم. این تجمّلاتی که امروز به پای زندگی ما بسته شده، سنگینمون کرده و در مقابلِ رشدمون، ایستاده. ساده و بی آلایش که باشیم، راحت، نفس می‌کشیم.😇 ✅✅ هر برگشت به گذشته‌ای، ارتجاع نیست. بعضی از پُلایی که به گذشته می‌زنیم، ما رو به آسمون می‌رسونه. اینا حرفای احساسی و شاعرانه نیست، واقعیتای این عالمه.☝️ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️یک نفر در دنیا در بین ۶ میلیارد انسان وجود دارد که شما حتی اجازه ندارید اسمش را در اینستاگرام بیاورید. آیا نمونه ای دیگر در طول تاریخ سراغ دارید ؟ حتی یک نمونه وجود ندارد... دو سال از آسمانی شدنش گذشته و از آوردن نامش میترسد. این اگر به معنای قوی تر شدنِ او نیست، پس چیست؟
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫 ✍️مردی که با خبر دختردار شدنش، رنگ رخسارش تغییر کرد! مردى به مردى كه نزد رسول حق نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد تغيير كرد، رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو چه اتفاقى افتاده؟ گفت: از خانه بيرون آمدم در حالى كه همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمين حمل كننده او، آسمان سايه سرش، و خداوند روزى دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبوئى است كه آن را مى بوئى، سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است، مشكل دارد «تربيت و حفظ او، تهيه جهیزيه، آماده كردن مقدمات عروسى، دلهره داماددارى» و براى هر كس دو دختر است، خدا را به فرياد او برسيد، و هر كس داراى سه دختر است جهاد و هر كار مكروهى را معاف است، و هر آن كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك دهيد، به او قرض دهيد، و به او رحمت آوريد. 💠چقدر دختر عزيز است، كه رسول حق يارانش را به يارى دخترداران دعوت كرده، و كمك به دخترداران را وظيفه الهى امت قرار داده💠 📚برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام اثر استاد انصاریان 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟
مسئولی که در نشستن آرامشی برایش نبود
!! 🌷یک جا نمی‌شست غذایش را بخورد. به سنگر بچه بسیجی‌ها سر می‌زد و هر جا یک لقمه ای می‌خورد؛ ناهار، شام یا حتی صبحانه ، فرقی نمی‌کرد. وقتی هم که ازش می‌پرسیدم؛ چرا این کار را می‌کند؟! می‌گفت:... 🌷....می‌گفت: اگر من در سنگر فرماندهی بنشینم و غذا بخورم، آن بسیجی که نان خشک یا دوغ یا ماست می‌خورد، فکر می‌کند؛ من که فرمانده هستم، غذایی بهتر از غذای او می‌خورم. این جوری بهتراست. بگذار بسیجی بداند، بین من که فرمانده هستم با او [که] یک بسیجی است فرقی وجود ندارد. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حاج شهید عبد الحسین برونسی 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈• 💠 شخصی محضرامیرالمومنین امام علی علیه السلام رسید ، عرض کرد من به علت مشغله زیاد نمی توانم همه دعاها را بخوانم ،چه کنم؟ 🔻امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) فرمودند : من خلاصه ي همه ادعیه را به تو میگویم ،هر صبح که بخوانی گویی تمامي دعاها را خوانده ای ☀️ الحمدلله عَلی کُلِّ نِعمَه ☀️ و اَسئَلُ لله مِن کُلِّ خَیر ☀️ و اَستَغفِرُ الله مِن کُلِّ ذَنب ☀️ و اَعوذُ بِاللهِ مِن کُلِّ شَرّ 📚بحارالانوار:ج۹۱ ص۲۴۲ •┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴داستان های پندآموز مردی خدمت امام موسے ڪاظم (علےه السلام) آمد و عرضه داشت: فداےت شوم، از یڪے از برادران دینے ڪارے نقل ڪردند ڪه ناپسند بود، 🍃از خودش پرسیدم انڪار ڪرد در حالے ڪه جمعے از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل ڪردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تڪذیب ڪن .. حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند ڪه او ڪارے ڪرده و او بگوید نڪرده ام از او قبول ڪن و از آنها نپذیر! ⚡️هرگز چیزے ڪه مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین مے برد در جامعه منتشر نڪن ڪه از آنها خواهے بود ڪه خدا در موردشان فرموده: 💥"ڪسانی ڪه دوست دارند زشتے ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناڪے در دنیا و آخرت دارند" حدیثے از حضرت رسول اڪرم صلے الله علیه و آله و سلم است ڪه فرمودند: هرکس گناه و ڪار زشتے را نشر و پخش ڪند، همانند ڪسے است ڪه آن ڪار را انجام داده است... 📗ڪافی ج 8 ص 147. آیه مذكور در سوره نور آیه 19 قرار دارد. 📒به نقل از تفسیر راهنما. 📕بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77 ☘☘☘☘☘☘☘☘☘
‌🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 📚 داستان کوتاه یک ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺩﻭﮐﻮﺯه ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ از آنها ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ وﺩﯾﮕﺮی ﺑﯽ ﻋﯿﺐ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ. ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺯﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﺯﻩ ﻫﺎ ، ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﯿﻤﻮﺩ ، ﺁﺏ ﺍﺯ ﮐﻮﺯﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎنیﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ ، ﮐﻮﺯﻩ ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ. ﮐﻮﺯﮤ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﮎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ می بالید ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﻡ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺎﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺳﺒﺐ ﻧﺸﺖ ﺁﺏ میﺷﻮﺩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ میرﺳﯽ ،من ﻧﯿﻤﻪ ﭘﺮ ﻫﺴﺘﻢ. ﭘﯿﺮ ﺯﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭﺑﻪ ﮐﻮﺯﮤ ﺗﺮﮎ ﺩﺍﺭﮔﻔﺖ : ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍینﺳﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ولی ﺩﺭ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻠﯽ ﻧیست. ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﻘﺺ ﺗﻮ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺨﻢ ﮔﻞ ﮐﺎﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻮﯾﺒﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺪﻫﯽ. ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ، ﻫﺮﮔﺰ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﻫﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﮥ ﻣﻦ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯽ ﯾﺎﻓﺖ. همهء ما کاستیهایی داریم ولی با نگرش درست همین کاستیها میتواند باعث رشدمان شود. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
با خاک یکسان کردن معبد نصرانیان با یک الله اکبر مرحوم میرزا ابوالقاسم میرفندرسکی در یکی از مسافرت هایش به شهری که ساکنانش نصرانی بودند وارد شد و با مردمش معاشرت نمود . روزی از روزها ، عده ای برای تخطئه مذهب میرزا گفتند : یکی از چیزهایی که بر حقانیت مذهب ما و باطل بودن مذهب شما دلالت دارد استحکام معابد و صومعه های ماست ، به طوری که بعضی از آنها از زمان ساختشان که حدودا دو سه هزار سال می گذرد بدون هیچ گونه عیب و تغییری باقی مانده اند ، ولی مساجد و معابد شما غالبا طبق آنچه ما دیده ایم ، بیش از یک قرن باقی نمی ماند. آیا این به آن جهت نیست که حق ، خود را حفظ میکند و باطل همیشه در معرض زوال است ؟! میرزا در جواب فرمود : علتش این نیست ، بلکه چون بناهای مساجد ما ، طاقت کلمه حق و اعمال صالح و عبادات مقبوله مومنین را ندارند ، بخاطر همین سستی و خرابی در مساجد ما پدید می آید . برخلاف معابد شما که در آنها کلمه حقی که مورد رضایت خدا باشد به آسمان بالا نمی رود . شاهدش هم اینکه اگر در یکی از معابد شما که درباره اش می گویید اعمال حق ما انجام گیرد و آن صداها و راز و نیازهای مقبول از آنجا به طرف آسمان بالا رود می بینید که آنجا هم در مقابل خدا و از ترس مقام الهی خاضع و خاشع و ذلیل خواهد گشت. آنها گفتند : این مطلب را فقط با امتحان قبول می کنیم . آنجا از قدیمی ترین معابد ماست . حال آنجا برو و هر کاری می خواهی انجام بده ، اگر با کارهای تو خلل و سستی در عمارت پدید آمد ادعای تو درست خواهد بود و گرنه درست بودن گفتار ما را قبول کنی. میرزا نیز قبول کرد و پس از تطهیر و وضو با استمداد از خداوند متعال و توسل به اجداد طاهرینش علیهم السلام ، داخل آن معبد بزرگ شد . میرزا در کمال جلالت و هیبت درحالی که اهالی شهر اطراف معبد اجتماع کرده بودند شروع به گفتن اذان و اقامه نمود و سپس آماده تکبیرة الاحرام شد و گفت : " الله اکبر " و پس از گفتن آن ، فورا از آنجا خارج شد . چشم برهم زدنی نگذشت که آن بنای بزرگ ،خراب گردید و با خاک مساوی شد و از آن معبد جز تلّی از خاک باقی نماد گویا اصلا عمارتی در آنجا نبود. بر گرفته از داستانهایی شگفت علما ❄️☃❄️☃❄️⛄️❄️⛄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔روایت بغض‌آلود رهبر انقلاب   از انتظار حاج‌قاسم پشت درب   اتاق عمل جراحی و همراهی با   خانواده دوست شهیدش
‌ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 📚 داستان کوتاه "بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ... بدانیم که برای موفق شدن تنها باسواد بودن کافی نیست!! باید اطلاعات و تجربه کافی کسب کرد..."👌 چوپانی را فرزندی بود زیرک و کاردان... این پسر به‌ پدر در (احصاء) شمارش و آمارگیری از گوسفندان کمک می‌کرد‌. هر غروب پسر گوسفندان را می‌شمرد و چند و چون کار را به پدر گزارش می‌داد تا پدر از نتیجه کارش با خبر شود. تا اینکه پسر بزرگ شد و به دنبال کسب مدرک راهی شهر شد... بعد از چند سال تلاش و کوشش و جد و جهد بالاخره پسر باسواد شد و به خدمت پدر بازگشت. پدر در کمال مسرت روزی از او خواست تا باز در شمارش گوسفندان به او کمک کند؛ فرزند هم با تمام اشتیاق قبول کرد. گوسفندان وارد آغل شدند، اما گویی کار پسر به انجام نرسیده بود، چون معلوم بود که هنوز نتوانسته آنها را بشمرد.!! به همین دلیل از پدر خواهش کرد که بار دیگر گوسفندان را برگرداند و از نو وارد آغل کند؛ ولی مثل این که پسر نتوانست برای بار دوم و... بار... هم موفق شود و نصفِ شب شد.! پدر که تا آن موقع حوصله کرده و چیزی نگفته بود از کوره در رفت و با عصبانیت از پسرش پرسید: قبلاً بار اول گوسفندان را دقیق می شمردی و آمارش را به من تحویل می دادی، اما الان تا نصفِ شب هم از عهده این کار بر نیامده‌ای؟! علت چیست؟! پسر گفت: قبلاً که با سواد نبودم و ضرب و تقسیم و توان نمی‌دانستم کله گوسفندان را می‌شمردم... اما الان با سواد شده‌ام، پای گوسفندان را می‌شمرم و تقسیم بر ۴ می‌کنم ولی نمی‌دانم چرا جور در نمی‌آید...!! 👈 نتیجه! گاهی انسان به علت داشتن "یک سری اطلاعات سطحی" فکر می‌کند که با این اطلاعات باید تمام سوالات را جواب دهد یا آنها را به گونه‌ای پیچیده و در هم کند!! اما دوستان عزیز همیشه به یاد داشته باشیم که؛ هر سوال جواب آسانی دارد و نیازی نیست آن را "عجیب و غریب‌تر" کنیم.! چون شما بارها "تجربه" کرده‌اید که جواب سوالات بعد از حل آنها چه‌قدر آسان بوده است..." * پس یادمان باشد؛ "علم و سواد" قدمی است رو به جلو، نه پیچیده کردن دانسته‌های قبلی!* 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨ ✍️ استاد فاطمی نیا علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیری ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و ... اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن. تو خونه مون پر نمیزنن... ذکر نمیگن. خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت. پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا. حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟ چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟ ❶ حدیث کسا زیاد بخونیم. ❷ سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه. ❸ نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره. ❹ چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه. ❺ توی خونه داد نزنیم. حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم. فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن. ❻ حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه. ❼ سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکممون رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم. ❽ وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
            ┄┅✼❁•﷽ •❁✼┅┄ 💎 ثمرات رفع حاجت برادر دینی 🔻امام صادق عليه‌السلام: مَنْ مَشى فِى حاجَةِ اَخيهِ الْمُؤْمِنِ كَتَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ عَشْرَ حَسَناتٍ وَرَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجاتٍ وَحَطَّ عَنْهُ عَشْرَ سَيَّئاتٍ وَاَعَطاهُ عَشْرَ شَفاعاتٍ 🔹كسى كه در پى رفع حاجت برادر دينى خود قدم بردارد، ◽️خداوند بزرگ براى او ده حسنه می‌نويسد و ◽️به او ده درجه عطا می‌فرمايد و ◽️از ده گناه او صرف‌نظر می‌كند و ◽️ شفاعت ده نفر را از او می‌پذيرد. 📚 بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۳۱۲ ‌              ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹 ⤵️*بیانات دکتر نیلچی زاده* لطفا با دقت بخونید و بخاطر حقی که سردار سلیمانی بر گردن تک تک ما داره به دست دیگرونم برسونید تا مطالعه کنند. 👇👇👇👇 🔴 *انقلاب * *داعش نابود شد،اما نیومده بود برای نابود شدن!* داعش را نساخته بودند که برای یه سال و دو سال و چند سال! داعش تجهیز شده بود برای ماندن، برای بودن! 🤔ابوبکر البغدادی رفته بود تل‌آویو زیر نظر موساد ، آموزش سخنوری و حکومتداری دیده بود! اومده بود که کشورداری کنه! 🔻اسمش کشورش دولت اسلامی عراق و شام بود!!! دولت بود یک دولت بزرگ ، دقت کن دولت متشکل از چندکشور! دولت نیاز به عقبه فکری عقیدتی سیاسی نظامی و امنیتی داره! 🔻فقط عربستان 50 میلیارد دلار پول نقد داده بود! 🔻امارات متحده 50 میلیارد دلار پول داده بود! 🔻کویت و قطر و بحرین هم همینطور! 🔻غول ترین سرویس های جاسوسی دنیا یعنی موساد از اسرائیل انگلیس با MI6 سیا از آمریکا مسئول تغذیه اطلاعاتی و امنیتی داعش بودند! 🔻اردن محل آموزش اینها بود! 🔻ژاپنِ با ته فرهنگ انسانیش، چند هزار تا تویوتا داده بود! 🔻فرانسه سلاح اتوماتیک میداد! 🔻ترکیه مسئول ترانسفر و نقل و انتقالات نیروی انسانی و ادوات بود! 🔻آمریکا، تجهیزات نظامی تسلیحاتی مستقیم می‌کرد، مخوف ترین تجهیزات نظامی از آسمان براشون هلی برد می‌شد! از کجاش بگم؟ 🔻جدیدترین نسل موشک های ضد زره تاو را میدادند، قیمت این موشک ها آنقدر بالاست، گاهی از قیمت اون تانکی که میزدند گرون تر در میومد! با ضد زره تاو، داعشی ها آدم میزدند! میدونید یعنی چی : آدم!؟ فرمانده میدان و خط شکن هاشون ریش قرمزهای چچنی بودند! بروید در یکی از این کنسرت ها، صدتا روشنفکر بیاورید به خط کنید یه ریش قرمز چچنی بگذارید جلوشون! از اون اولی تا اون آخری، صد تاشون شلوارهاشونو خیس میکنند! همینایی که فقط ادعا دارند و طلبکارند! 🔻در یک فقره جنایت اسپایکر عراق، 1700 نفر را در روز سلاخی کردند! داعش این بود! 🔻داعش یه شبه از تو لپ لپ در نیومده بود! 🔻ادوارد اسنودن پیمانکار nsa رسماً گفت : داعش محصول پروژه ای به اسم لانه زنبور در سرویس های اطلاعاتی غرب بود! هیلاری کلینتون در کتاب گزینه های دشوار، رسماً گفت داعش را ما ساختیم و برای رسمیت دادن به اون شخصا به 120 کشور سفر کردم! ترامپ رسماً گفت داعش را اوباما ایجاد کرد! 🔺️🔺️داعش این بود! کل دنیای کفر و الحاد و نفاق تمام ظرفیت شونو آوردند به میدان ، تا شیعه... یعنی تک تک مردم ایران رو از دم تیغ بگذرانند...!!! اما! 🔻اما فکر اینجاشو نکرده بودید آقای اتاق فکر سازمان سیا و اتاق عملیات پنتاگون! خوردید به سد محکم ایران!✊🏼 خوردید به تور شیر بچه های حیدر کرار دلاور مردان سپاه دلیران ارتش اسلام یلان فاطمیون افغانستان زینبیون پاکستان حیدریون عراق تنتون به تن ایرانی جماعت نخورده بود؟! 🔷️حالا ماییم و نابودی داعشیون. *حالا باید بیشتر بفهمی سردار سلیمانی و شهدای مدافع حرم چه کردند؟!* *باید بفهمی چرا دشمن عقده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ما را دارد هنوز؟!* یا چرا می‌گویند باید فشار بیاریم تا ایران نیروهاش را از سوریه بیاره بیرون. ولی کور خوندند! اولین قدم سوریه، دادن اختیار کامل بندر لاذقیه به ایران بود. یعنی ایران یک بندر داره تو مدیترانه از راه زمینی عراق و سوریه... یعنی تحریم دیگه کاملا دور زدنی میشه واسه ایران انقلابی! *⛔باید بفهمی کل ماجرا از اول تا آخرش زدن دوستان ایران در منطقه بوده تا بعدش نوبت ایران و ایرانی ها برسه.⛔* حالا باید بیشتر بفهمی هر چه پول در سوریه خرج کردیم ❌نفعش را صدها برابر بردیم ❌ *باید بفهمی تا فریب شایعات دروغ BBC انگلیس را نخوری.* باید به سیاست ایران عزیز اعتماد و به رهبرش افتخار کرد چون ما ایرانی هستیم... چون در حال حاضر یه امپراطوری در خاورمیانه درست کردیم که حافظ امنیت ایران و تمام مردم مظلوم در منطقه باشیم.🇮🇷 بخاطر خداوند حکیم نشر دهید بخاطر اسلام و امام و انقلاب و رهبر و شهدا و ملت بزرگ ایران نشر دهید تا آنها که غافلند یا فراموش کرده اند بدانند و یادآور شوند. روحت شاد با اولیاءالله محشور باشی سردارسپهبد شهید اسلام عزیز 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃 📌 *روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم: 🔹️ *پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲)، دمشق ساعت ۷ صبح:* با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد... *ساعت ۷:۴۵ صبح:* به مکان جلسه رسیدم.....مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند... *ساعت ۸ صبح:* همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و *فرمانده بزرگ جبهه مقاومت* وارد می‌شود.با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند. دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه *حاج‌قاسم* جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!... همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت... گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه... آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت: عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... *ساعت ۱۱:۴۰ ظهر:* زمان اذان ظهر رسید...با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!... *ساعت ۳ عصر:* حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم... پایان جلسه...مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود *حاج‌قاسم* عازم بیروت شد تا *سیدحسن‌نصرالله* را ببیند... *ساعت حدود ۹ شب:* حاجی از بیروت به دمشق برگشته، شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند... حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند..سکوت شد... یکی گفت:حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!... *حاج‌قاسم با لبخند گفت: می‌ترسید شهید بشم!...* باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: *شهادت* که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!...حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم.... حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: *میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!...* بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد که اینم رسیده‌ست...اینم رسیده‌ست... *ساعت ۱۲ شب:* هواپیما پرواز کرد... *ساعت ۲ صبح جمعه:* خبر *شهادت حاجی* رسید... به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود... در آن نوشته بود: *«مرا پاکیزه بپذیر...»* 🔹️ راوی: *از ستاد لشکر فاطمیون...* |🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃