eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🖤🖤🖤🖤🏴 ‍ ‍ وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها ▪️اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ اَلسَّلام ُعَلَیک یا رسول الله آجرک الله فی مصیبه ام المومنین ، اَلسَّلام ُعَلَیک یا فاطمه الزهرا آجرک الله فی مصیبه امک ...▪️ صدا زد اسما ، هر دختری، شبی که خونه ی شوهر میره محتاج مادره،من نیستم شب عروسی فاطمه ام رو ببینم،جای من براش مادری کن ..." پنج سال ازین وصیت به اسما گذشت ، شب زفاف فاطمه و علی که رسید ، پیغمبر فرمود همه برن" همه رفتن ، آمد به دیدن این زن و شوهر ، دید اسما کنار زهرا ایستاده" اسما مگه نگفتم همه برن ، عرضه داشت یا رسول الله ،وصیت خدیجه بود" اینجا بمونم کنار فاطمه" تا نام خدیجه اومد بازم پیغمبر گریه کرد ... اسما رو دعا کرد .... یه چیزی بگم و عرضم و تمام کنم ، دیگه تو این شبا مقدمه نمی خوای ، شب آخر دهه ی اول ، دیدید چقدر زود تمام شد دهه ی اول ... اسما هم رفت با علی و فاطمه خلوت کرد پیغمبر ، گفت علی دستتو بده ، زهرا جان تو هم دستتو بده بابا جان ، دست زهرا رو گذاشت تو دست علی .... نگفت این دختر منه ، فرمود : "هذه ودیعه الله و ودیعه الرسوله" علی این امانت خداست ..." فهمیدی چی میخوام بگم؟!! ..... خود پیغمبر فرمود هر امانتی دو شرط داره ، اول اینکه امانت رو از هر کی گرفتی به همون برگردونی ، اما شرط دوم امانت اینه" اگه امانتو سالم گرفتی ، سالمم پس بدی ..." (کجا رفت دلت؟!!) ... علی امانت و از پیغمبر گرفته بود ، به خود پیغمبرم امانتو داد . دل شب امانتو گرفته بود ، دل شبم امانت و برگرداند ، اما شرط دوم نمی دونم با دل علی چه کرد" این امانتی که تحویل گرفته بود دیگه پهلو شکسته نبود ... صورتش کبود نبود ... سینه اش سوراخ نشده بود ... اما امانتی که شب دفن به پیغمبر داد ، یه جای سالم تو بدنش نبود ... یا زهرا ... 🏴▪️🖤🖤🖤🖤🖤▪️🏴
✨﷽✨ ✍استاد انصاریان: حضرت خدیجه سلام الله علیها در فهم حقایق سرآمد بودند، این بانوی جلیل القدر از تمام دارایی خود در راه خدا و اسلام گذشت و لحظه رحلت، بر روی گلیمی ساده گریه می‌کرد تا مبادا خدای رحمان از او ناراضی باشد؛ همچنین پس از این‌که جبرئیل سلام خداوند را به خدیجه رساند، وی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم لباس ایشان را به عنوان کفن مطالبه نمود. خدیجه(س)، اولین بانویی است که اسلام آورده است. در همان زمان که پیامبر از آزار و اذیت مشرکان رنج می برد، خدیجه(س) تنها کسی بود که از بار اندوه و غم های او می کاست و یاور همیشگی پیامبر نام گرفت. تبسم خدیجه(س)، دردهای محمد(ص) را سبک می کرد و به او آرامش می داد. وقتی حضرت خدیجه(س) به عنوان اولین زن مسلمان به پیامبر ایمان آورد، پیامبر برای ادامه دعوت رسالتش، راسخ تر شد. او آینده ای درخشان و باشکوه برای سیر رسالت همسرش ترسیم کرد. در دورانی که زنان جاهلیت، به انواع هرزگی های آن زمان آلوده بودند، خدیجه(س) حتی پیش از ازدواج با پیامبر هم به نام «طاهره» ملقب بود؛ یعنی کسی که از هرگونه آلودگی و هرزگی به دور است. ابن عباس می گوید: «پیامبر خدا، بر روی زمین چهار خط کشید و پرسید: آیا می دانید این چیست؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند؛ ما نمی دانیم. پیامبر خدا فرمود: بهترین زنان اهل بهشت، چهار نفرند: 《خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم》 🕌 🕋🕌🕋🕌🕋🕌🕋
زیارت نامه 🌹 *حضرت خدیجه ڪبری*(سلام الله علیها) 🌹 بِسْمِ ٱللّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیمِ السَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْک یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَک بِما أَوْلاک اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْک وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. سلام بر تو ای مادر مؤمنان، سلام بر تو ای همسر سرور فرستادگان، سلام بر تو ای مادر فاطمه زهرا سرور بانوان دو جهان، سلام بر تو ای نخست بانوی مؤمن، سلام بر تو ای آن که دارائیش را در راه پیروزی اسلام و یاری سرور انبیا هزینه کرد و دشمنان را از او دور ساخت، سلام بر تو ای آن که بر او جبرئیل درود فرستاد، و سلام خدای بزرگ را به او ابلاغ کرد، این فضل الهی گوارایت باد وسلام ورحمت وبرکاتش بر تو باد. 🏴آجرڪ الله یا صاحب الزمان (علیه السلام)🏴🌹 وفات جانگذار همسر با وفای رسول خدا صلی الله علیه وآله نماد ایمان و تقوا سمبل صلابت و استواری افتخار بانوان گیتی ، بزرگ بانوی اسلام 🌹حضرت خدیجه ڪبری(سلام الله علیها) 🌹 به پیشگاه 🌹رسول الله (صلوات الله علیه و آله) 🌹 🌹حضرت زهرا (سلام الله علیها) 🌹 و 🌹فرزندان بزرگوارش 🌹 و بر تمام مسلمانان جهان تسلیت باد.🏴🏴
✨❣❤️❣✨ 💠دعای قنوت پیامبر (ص) اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي‏ حُبَّك‏ وَ حُبَّ ما تُحِبُّه‏ 🌟عارف نامی آقا سید علی قاضی دستوراتی عجیب و بسیار قابل تامل می دادند که بعد از مدتی عمل به دستورات ایشان اثرات عجیبی برای عمل کننده آشکار می شود فلذا توجه به دستورات ایشان توصیه می شود و برای رهپویان حقیقت غفلت از آن سزوار نیست از جمله دستورالعمل هایی که ایشان به شاگردان خود دستور می دادند این دعا را در قنوت نماز هایشان بخوانند: 💎اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي‏ حُبَّك‏ وَ حُبَّ ما تُحِبُّه‏ وَ حُبَّ مَن‏ یُحِبُّکَ وَ العَمَلَ َ الَّذِي ْ يُبَلِّغُنِي اِلی حُبِّکَ وَ اجْعَل‏ حُبَّك اَحَبَّ الاَشیاءِ اِلیَّ 💎خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده. ┏━━━✨❣❤️❣✨━━┓
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 💠 برو بالاتر💠 🔸توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید. 🔹به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم ودکتر گفت: برو بالاتر... بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر... تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته 🔸لحن و عبارت " برو بالاتر " خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ. 🔹دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. 🔸قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. 🔹مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند. عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر ھم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند. 🔸شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. 🔹پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... 🔸بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت : 🔹 بچه پامنار بودم. گندم و جو می فروختم.خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم... 🔸دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو 🔺اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم. 👤" دکترمرتضی عبدالوهابی "استاد آناتومی دانشگاه تهران 🔅پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله : [برخى] مصيبت ها، بيمارى ها و غم ها در دنيا، جزا[ى بدى ها ]هستند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌹شهیدی که سنگ مزارش همیشه معطر است ✨او آر پی‌چی‌زن‌های گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود. در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سربازمعمولی کار می‌کرد. ✨خدمت به رزمنده ها را دوست داشت. مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود🚽 برایش مهم نبود که بدنش همیشه توالتها را بدهد. ✨او همیشه مشغول توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او و در زیر آوار مدفون می‌شود. بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و بودند، متوجه می‌شوند که بوی شدید "گلابی" از زیر آوار می آید وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهیدروبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود. ✨هنگامی که پیکر آن شهید را در تهران، در قطعه 26 به خاک می‌سپارند، همیشه سنگ قبر این شهید نمناک می‌باشد به‌طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید از آن طرف سنگ از مرطوب میشود 🌷 🕊 •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این متن واقعا زیباست 👌 بفرست برای دوستا و آشناهات تا شاید این چرخه خوبی ادامه پیدا کنه و سرسوزن تاثیری داشته باشیم ... ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ و ﯾﺎ ، تير یا جولای ؟!! ﻫﺮ ﺭﻭﺯﯼ که ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ، ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ، ﺍﺷﮑﯽ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ! ﺭﻭﺯهﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ! ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ و سعايت، ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ و ﺭﯾﺎ، از ﺗﻬﻤﺖ و ﺩﻭﺭﻭﯾﯽ، ﺍﺯ ﻧﯿﺮﻧﮓ و تزوير؛ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺗﺎ ﺑﻮﺩه… انسان هایی ﺑﻮﺩه ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﮐﺸﯿﺪه ﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺭﻭﺯه ﻧﺒﻮﺩه اند ☘️☘️☘️☘️☘️☘️
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═ ✍داستان جالب و خواندنی و واقعی مرگ و دفن حضرت یوسف حضرت یوسف علیه السلام ـ به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزّت فوق العاده‎ای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفه‎ای می‎خواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگی‎شان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را در رود نیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد می‎شد مورد استفاده همه قرار می‎گرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ می‎رسیدند. حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می‎خواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر درآورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ عمل شده باشد. جالب توجه این که: مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (هرگاه می‎خواستند از مصر به طرف شام بروند احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم می‎کردند) به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد که استخوانهای یوسف را از قبر بیرون آورد (تا وصیت او انجام گیرد) در این صورت، ماه را بر شما طالع خواهم کرد. موسی ـ علیه السلام ـ پرسید که چه کسی از جایگاه قبر یوسف آگاه است؟ گفتند: پیرزنی آگاهی دارد. موسی ـ علیه السلام ـ دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. 💠حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به او فرمود: «آیا قبر یوسف را می‎شناسی؟» پیرزن عرض کرد: آری. حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: ما را به آن اطّلاع بده. او گفت: اطلاع نمی‎دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری: اول: این که پاهایم را درست کنی. دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم. سوم: آن که چشمم را بینا کنی . چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببری. این مطلب بر موسی ـ علیه السلام بزرگ و سنگین آمد. از طرف خدا به موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آن گاه او مکان قبر یوسف ـ علیه السلام ـ را نشان داد. موسی ـ علیه السلام ـ در میان رود نیل جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و به سوی شام برد. آن گاه ماه طلوع کرد. 📚از این رو، اهل کتاب، ‌مرده‎ های خود را به شام حمل کرده و در آن جا دفن می‎کنند. جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را (بنابر مشهور) کنار قبر پدران خود دفن کردند. ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
✨﷽✨ 💠 القاب حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها ✍با داشتن حضرت خديجه جايگاه ام المؤمنيني براي شيعه است، و قدر آن را شيعه بايد بداند. جای غصه فراوان دارد که اینقدر درباره حضرت خديجه کار نکرديم و حضرت خديجه (سلام الله عليها) را معرفی نکردیم که دیگران اسوه‌هاي خود را بر سر تاريخ زدند. ما با داشتن حضرت و آن همه کرامت وفضیلت، چرا نبايد مصداق ام المؤمنين را ما ارائه کنيم؟ در همان زمان هم نسبت به حضرت خديجه حسادت مي کردند. ايشان خانه‌ای پشت مسعی (محل سعی بین صفا ومروه) داشت آنقدر بزرگ بود که اهل مکه آن زمان يکجا براي اطعام آنجا جمع می شدند. قبل از اينکه همسر رسول خدا بشود به ام الأيتام، مشهور بود خيلی‌ها (از اشراف وغیره) اين لقب را برای او نمی پسندیدند... می‌گفت: نه، من همين لقب را می‌خواهم. از ایشان يک جمله نقل نشده که اشاره‌ای باشد به این که من اموالم را براي رشد اسلام دادم؛ خيلي مهم است، يک نفر اين همه اموال را اصلاً نبيند، فقط رسول خدا را ببیند. آن وقت چرا ما درباره شخصيت ايشان کار نمی‌کنيم؟ سزاوار است گروهی از خواهران حوزه‌های علمیه ممحض شوند در احياء چنین اسوه‌ای. پژوهش کنند ببينند چقدر بزرگ است؟! بعد مستدل و مستند ارائه کنند ؛ حضرت زهرا خشنود می‌شوند، اميرالمؤمنين و رسول خدا خشنود می‌شوند. 📚حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
✅ فضیلت افطاری دادن ✍رسول خدا ص (در ضمن خطبه اي در فضيلت ماه رمضان) فرمود: اي مردم! هر که از شما روزه دار مؤمني را در اين ماه افطار دهد، نزد خداوند پاداش آزاد نمودن يک بنده را دارد و گناهان گذشته اش مورد آمرزش واقع مي شود. گفته شد: اي رسول خدا! همگي ما توانايي اين کار را نداريم. فرمود: از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) دانه اي خرما باشد، از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) جرعه اي آب باشد. 📚بحار الأنوار، ج 96، ص317 🌼❄️🌼❄️🌼❄️
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 💠 غضب از موانع اتصال به ملکوت! خدا آیت الله فاطمی نیا را حفظ کند، ایشان میفرمود: «این همه کتاب اخلاقی و سلوکی و عرفانی خواندید، هنوز با مادرت تندی میکنی! با همسرت تندی میکنی، این تندی ها ثواب و آثار بسیاری از اعمالت را نابود می‌کند! با این همه مطالب معرفتی خواندن باز هم با پدر و مادرت تندی؟!» یادش بخیر چندین سال پیش، یکی از دوستان بنده بود که اصلاً خواب و رؤیا نمیدید! با اینکه اهل نماز شب بود، ذکر زیاد میگفت، به من میگفت: فلانی من چرا خواب نمی‌بینم اما تو بعضی مواقع خواب های خوبی می‌بینی؟! در حالی که تو مثل من اهل ذکر کثیر و نماز شب و نماز اول وقت آنچنانی نیستی! من این مستحبات را دارم ولی تو اینها را نداری! چطور است تو خواب می‌بینی و من نمی‌بینم؟! این موضوع برایش سؤال بود و به من اصرار کرد که او را محضر یکی از اساتید اهل باطن ببرم، منم بردمش محضر یکی از اساتید، گفتم این بنده خدا این مشکل را دارد! استاد به دوستم فرمود: اجازه دارم پیش فلانی بگم مشکل کجاست؟! گفت بفرمایید اشکال ندارد! بعد ایشان فرمود: پسر خوب شما با پدرت کنتاکی! اصلاً نور دعای پدر در صورتت نیست و صورتت بخاطر غضب پدرت تاریک است! برو دور پدرت بگرد تا خواب ببینی! دستشو ببوس و رابطه ات را با ایشان برقرار کن. بعد از جلسه از او پرسیدم مگر تو با پدرت رابطه ات بد است؟! گفت؛ بله خیلی رابطم بد هست و همیشه با هم دعوا داریم و از من راضی نیست! جالب بود چون من خبر نداشتم! گفتم خیلی خوب، سریع تر دستورات استاد را انجام بده ان شاءالله درست می‌شود. الحمدلله این کار را کرد و پدر را راضی کرد و بعد از 2 الی 3 هفته رؤیا های جالب و صادقه اش بعد از سال ها باز و شروع شد، طوری که کمتر خواب هایی را به این زیبایی، از کسی شنیده بودم! آقا سید هاشم حداد (ره) میفرمود: سالک نباید غضب کند، مردم معمولی هم همین طور. غضب برای دشمن است، برای غیرت است. ایشان میفرمود: «اگر لازم بود جایی غضبناک برخورد کنید، ادای غضب رو دربیارید. یک جوری اخم کن، ولی درونت اصلاً بهم ریخته نباشد. اگر بهم بریزی هم برای خودت بد هست هم برای نفر مقابلت. سعی کنید یک مقدار ادای غضبناک شدن رو دربیارید، نه غضب واقعی، آن هم اگر لازم شد!» غصب مواهب معنوی را از بین می‌برد. ✍ سامان (جواد) ابوالقاضی 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🍃🌹🍃 🔰 | در تمام عرصه‌های اقتصادی باید دانش‌بنیان شویم 🔹️ مفهوم گسترش و توسعه‌ کشور مبتنی بر علم و فناوری از ابتدا مورد تأکید رهبر انقلاب بود حتی زمان ریاست‌جمهوری که ریاست شورای‌عالی انقلاب فرهنگی را بر عهده داشتند، مفهوم توسعه‌ کشور مبتنی بر علم و فناوری مطرح شد. 🔹️ مهم‌ترین بحثی که جبهه‌گشایی شد این است که ما اقتصاد دانش‌بنیان را فقط بخش اقتصاد صنایع با فناوری بالا ندانیم؛ یعنی ما در صنایعی مثل خودرو، صنعت، کشاورزی، نفت، گاز، پتروشیمی و در حوزه‌های مختلف به‌دنبال پیاده‌سازی اقتصاد دانش‌بنیان باشیم. 🔹️ موضوع دوم این است که نخبگان در جایگاه‌های دانشی به‌کار گرفته شوند. صرف جذب نخبگان به بخش‌های مختلف کفایت نمی‌کند، بلکه مهم این است که نخبگان هم در بخش‌های مختلف جذب شوند و هم کارکرد نخبگانی خود را نشان دهند و به کارهای دانشی بپردازند. 🔹️ خوشبختانه ما سال گذشته مصوبه‌ای در دولت داشتیم که به تصویب رسید و ابلاغ شد که همه‌ دستگاه‌های اجرایی کشور موظف شدند که هم برای نخبگان جایگاه‌های نخبگانی در بستر و دستگاه خود ایجاد کنند و هم آن‌ها را جذب و به‌کارگیری کنند. ✍آقای دکتر ناصر باقری مقدم، قائم‌مقام رئیس بنیاد ملی نخبگان
❇️ یادآوری خوبی ها 🌸🍃یادآوری خوبی‌هایی که خودت کرده‌ای، منت گذاشتن و به رخ کشیدن است؛ اما یادآوری خوبی‌هایی که به تو شده‌است، قدردانی و سپاسگزاری است. اولی دلخوری یا دست کم شرمندگی را به دنبال دارد؛ اما دومی محبت و دل‌بستگی را. 🌸🍃امام على عليه السلام می فرمایند: هر گاه به تو خوبى شد، آن راياد آورى كن و هر گاه تو خوبى كردى، آن را از ياد ببر. (مستدرک الوسائل، جلد۱۲، صفحه ۳۶۱) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌈🌸🌈 ⛔️تاوان دل سوزاندن! 🌷ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺔ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ فاﻃﻤﻰ ﻧﻴﺎ: 📝ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ ﺑﻜﻨﻴﺪ. ✳️ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﻣﻰ ﺩﺍنند ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﮔﺎﻫﻰ ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻘﻴﻪ ﮔﺎﻫﻰ ﺳﻴﻤﺸﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭﮔﺎﻫﻰ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ. 🌟ﮔﻔﺖ:ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺳﺮﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩ. ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ. ♦️ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ. 🔵ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﻴﻤﺮﺩ. ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ. ✨ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ...ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ. ⛔️ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ..... 📙از بیانات استاد عارف اخلاق، آیت الله فاطمی نیا 🌈🌈🌸🌈🌈🌸🌈🌈
••••✾•🌿🌺🌿•✾•• ✍داستان مرتاض هندی و مرحوم طباطبایی 💠آیت الله شبیری زنجانی میفرمودند: ( در شصت -هفتاد سال قبل سه تا موسی در قم بوده اند دوست و رفیق.یکی سید موسی صدر. یکی سید موسی شبیری و دیگری شیخ موسی قمی فرزند شیخ علی زاهد قمی): مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. .. و راست می گفت.تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر -بعدها:امام موسی صدر- گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.مرتاض گفت درون آن سینی -که بزرگ هم بود- بنشین.ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل و ویران می کنم.اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را-که جوانی نو خط بود- سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم. مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی تبریزی بردیم. ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم و برخی هایمان گویی خود را باخته بودند و بعضی با کمال وقار و اطمینان نفس به همراه این مرتاض به منزل علامه رفتیم.وارد اتاق علامه شدیم. با روی خوش از ما شاگردانش استقبال و برخورد کرد و در گوشه ای نشست. گفتیم که این مرتاض از هند امده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند. مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در اورد و اورادی می خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می اورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا اورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و بیرون رفت.با سراسیمه گی و التهاب. برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد. مرتاض که از شکست خوردنش ناراحت بود و قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام جعفر صادق و امام زمان علیهما السلام را دیده بود همان شب از قم رفت و تمام برنامه هایش به هم ریخت. ارادت ما هم به علامه ی طباطبایی-علیه الرحمه- بیشتر از قبل شد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘️☘️☘️☘️☘️ 😔لحظات اجابت دعا را از دست ندهید💞🌸* *🤲 یاالله گناهان صغیره و کبیره ما را عفو بفرما و رضایت خودت را نصیب همه‌ی امت سیدنا محمد ﷺ بفرما💕🌸🤲* *یاالله قبل از مرگ توبه‌ی نصوح نصیب من و عزیزانم و تمام امت سیدنا محمد ﷺ بگردان💞 🌸* *🤲یاالله کلمه ی شهادتین را هنگام مرگ بر زبانمان جاری بگردان💞🌸* *🤲یاالله ما را از عذاب قبر نجات بده* *و قبرمانـ را باغی از باغهای بهشت بگردان💞🌸* *🤲 یا الله سوالات ملائکـ (منکر و نکیر) را بر ما آسان بگردان💞🌸* *🤲یاالله عبور از پل صراط را بر ما آسان گردان* *و مارا بہ محبوب و شفیع و رسول و سرورمان سیدنا محمد ﷺ برسان💞🌸* *🤲 یا الله روز محشر زیر سایه‌ی عرشت مارا جای بده و حساب و کتابمان* *را آسان گردان💞🌸* *🤲 یا الله نامه‌ی اعمالمان را بہ دست راستمون بده💞🌸* *🤲یا الله دیدار خودت و پیامبر ﷺ را نصیبمان گردان💞🌸* *🤲یا الله ما را جلوی خودت شرمنده و شرمسار مگردان💞🌸* *🤲یاالله شفاعت رسول الله ﷺ را نصیبمان بفرما💞🌸* *🤲یا الله آب حوض کوثر را از دست سرورمان محمد ﷺ ، نصیبمان گردان💞 🌸* *🤲یا الله طاعات وعبادات مارا بہ درگاه خودت قبول بفرما💞🌸* *🤲یا الله ما را پایبند نماز و سنت رسول الله ﷺ بگردان💞🌸* *🤲یا الله تمام رفتگان ما را مورد رحمت و مغفرت خودت قرار بده💞🌸* *🤲یا الله دل مادران و پدران ما را شاد بگردان و به خواسته‌هایشان برسان وجنت الفردوس راجایگاهشان قرارده💞🌸* *🤲یا الله شر ظالمین را از سر مردم مسلمان کم بگردان💞🌸* *🤲یا الله تمام مریضان را شفای عاجل عطا بفرما💞🌸* *🤲یا الله همه زندانیانی کہ بی گناه به زندان افتاده‌اند را آزاد بفرما💞🌸* *🤲یا الله کمک کن فرزندانمان را همانطور کہ تو ای ارحم الراحمین میپسندی تربیت کنیم💞🌸* *🤲یا الله فرزندانمان را صدقه جاریه‌ای برای ما قرار بده💞🌸* *🤲یا الله برادران وخواهران مسلمانم را همسر واولادی صالح عطا بفرما💞🌸* *🤲یاالله مشکلات جمیع امت سیدنا محمد ﷺ روحل بفرما💞🌸* *🤲یاالله علما و خدمتگذاران اسلام را حفظ بگردان💞🌸* *🤲یا الله مرگ با عزت نصیبمون عطابفرما💞🌸* *🤲یا الله همه جوانان را به راه راست هدایت بفرما💞 🌸* *🤲یاالله دلهای ما رو از حسد و کینه و دشمنی پاک بگردان* *و محبت خود و پیامبر ﷺ را در دلهایمان قرار بده💞🌸* *🤲 یا الله رزق و روزی حلال و بابرکت نصیبمان بفرما💞🌸* *🤲آمین یا رب العالمین یا ذالجلال و الاکرام🌸🌸🤲 مارا از دعای خیر خودتون محروم نکنید🌸🌸بخوانید و آمین بگویید به امید قبولی دعا در این ساعات مبارک💞* ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
✨﷽✨ 🔴ارزش نماز ✍مردی تصميم داشت به سفر تجارت برود.خدمت امام صادق عليه السلام که رسيد، درخواست استخاره‌ای کرد. استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت. اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد. اما از آن استخاره در تعجب بود. پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض کرد:يابن رسول‌الله! يادتان هست چندی قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد؟ استخاره‌ام برای سفر تجارت بود، به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت. امام صادق عليه السّلام تبسمی کردند و به او فرمودند:در سفری که رفتی يادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشايت را خواندی، شام خوردی و خوابيدی و زمانی بيدار شدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟ عرض کرد: آری.حضرت فرمودند: اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی‌شد. 📚 جهاد با نفس/ج1/ص66 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادری را پرسیدند؛ «کدامیک از فرزندان خود را»، «بیش از دیگری» دوست میداری؟ 💖مادر گفت؛ غایب آنها را تا وقتی که «بازگردد»، بیمار آنها را تا وقتی که «خوب شود»، کوچکترین آنها را تا وقتی که «بزرگ شود»، و،«همهٔ آنها را»، تا«وقتی که زنده هستم»دوست دارم.!!! قدر این «گوهر نایاب»، و «غیرقابل تکرار» را «تا هست»، بدانیم، «حرمتش»را، «عاشقانه پاس بداریم.» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌷﷽🌷✨ ❣مهربان پروردگارم کسی که در دامان تو پناه گرفت، هرگز طعم بی پناهی را نمی چشد!!! 🌟رَبَّنَآ لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ‏ ❣ پروردگارا! پس از آن ڪه ما را هدایت ڪردى، دلهاى مارا به باطل مایل مگردان و از سوى خود ما را رحمتى ببخش. به راستى ڪه تو خود بسیار بخشنده ‏اى. "سوره آل عمران ، ۸ " 💖✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💖✨وآلِ مُحَمَّدٍ 💖✨وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🍃🍃🍃🍃🍃
✨﷽✨ ✍ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : 🌼شخصی از حضرت امام رضا علیه‌السلام پرسید : نماز واقعۍ چه نمازیست؟ حضرت علیه السلام فرمودند : «حُضُورُالقَلْبِ وَ فِراغُ الْجَوارِح»؛ نه اینکه موقع نماز با ریش هم بازی کنم، تمام اعضا و جوارحم باید خاشع باشند. وقتی رو به قبله ایستادی، دستت را روی زانو بگذار، طوری که پشت دست رو به قبله باشد؛ مثل عبد ذلیل. قدیم وقتی بنده ها مقابل مولایشان می ایستادند اینطور بودند. جوارح هم نباید مشغول بازی باشند. هم قلب انسان باید حضور داشته باشد خاشع باشد، هیچ کجا نباشد و هم اعضا و جوارحش باید مشغول بازی نباشند. سر نماز مرتب با انگشتش بازی می کند، با ریشش بازی می کند، انگشت توی بینی اش می کند، گوشش را مےخاراند، مرتب با اعضا و جوارحش بازی می کند، بابا داری نماز می خوانی. این چه نمازی است؟! نمازگزار وقتی که نماز مےخواند باید مجسم کند که بهشت این طرف و جهنم آن طرفش است. بهشت را در طرف راست خود و جهنم را در طرف چپ خودش در نظر بگیرد . این نماز، نماز است. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ♦️♦️حضرت زهرا (سلام الله علیها): اگر شعر مصیبت گفتی، اوّل از حسنم شروع کن؛ او خیلی مظلوم است♦️♦️ میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی به سال۱۲۶۲هجري قمري در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم، ریحان، تعلیق و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله اینکه۶۷قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتنِ زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند. پزشك می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودیِ چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به حضرت محمّد (صلی ‌الله ‌علیه‌ و‌ آله ‌و ‌سلم) می شود. شبی پیغمبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم) را در خواب می بیند. حضرت به او می فرمایند: چرا در مصائب حسین (وحسن) مرثیه نمی گویی تا خدایِ متعال چشمانت را شفا دهد. در همان حال حضرت فاطمۀ زهرا (سلام ‌الله ‌علیها) حاضر گردیده و می فرمایند: وصال، اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است. صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن؛ از تاب رفت و تَشت طلب کرد و ناله کرد * آن تَشت را ز خون جگر باغ لاله کرد نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد؛ خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت * دل را تهی ز خون دلِ چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر، گر شدش به جام * عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصۀ درد و مصیبتش * ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد زینب درید معجر و آه از جگر کشید * کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد هر خواهری که بود روان کرد سیل خون * هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت *** آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت ( منبع: کتاب گلشن وصال ) 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌷 امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند : ✍ اگر دوست داری خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادرت را خوشحال کن. 📖 میزان الحکمه ج۸ ص۱۳۵ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 *در شب جمعه با خواندن نماز والدین ، پدر و مادر زنده و فوت شده خود را شاد نمائیم.* 🌺🌺🌸🌸🌹🌹 اين نماز دو ركعت است، در ركعت اوّل پس از سوره «حمد»، ده بار مى گويى:   *رَبِّنَا اغْفِرْلى وَلِوالِدَىَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ. ( سوره ابراهیم آیه ۴۱ )* پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم و ديگر مؤمنان را در روزى كه حساب برپا شود.🌹   و در ركعت دوم پس از سوره حمد، ده مرتبه مى خوانى: *رَبِّ اغْفِرْلى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِىَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ .( سوره نوح آیه ۲۸ )* پروردگارا بيامرز مرا و پدر و مادرم و هركه در حال ايمان به خانه من درآيد و هر مرد مؤمن و زن با ايمانى را🌺 پس از سلام نماز نيز ده بار مى گويى: *رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانى صَغيراً. ( سوره اسرا آیه ۲۴ )* پروردگارا ترحم كن بر ايشان ( پدر و مادر ) چنانچه مرا در كودكى پرورش دادند. 🌹🌸 🌺بهتر است که این نماز در شب جمعه ترک نشود. 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💫🌟💫🌟💫🌟💫 💎☀️💎 دعاى مجير برای همه ایّام سال، به ویژه ایّام البیض ماه مبارک رمضان مرحوم کفعمی در «مصباح» می‌نویسد: دعای مجیر، دعایی است که شأنی بالا و منزلتی عظیم دارد و از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل شده است. جبرئیل نازل شد و این دعا را آورد در حالی که پیامبر در مقام ابراهیم نماز می ‌خواند. جبرئیل، فضائل این دعا را برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین بیان می ‌کند: هر کس در ایام البیض ماه رمضان این دعا را بخواند، گناهانش آمرزیده می ‌شود هرچند به اندازه قطره‌ های باران و تعداد برگ ‌های درختان و ریگ ‌های بیابان باشد. به واسطه این دعا من به سوی زمین می ‌آیم و به سوی آسمان صعود می ‌کنم. این دعا بر حجره ‌های بهشت و منازل آن نوشته شده است و کسی که بر قرائت آن مداومت ورزد، رفیق تو در بهشت خواهد بود و محشور می‌ شود در حالی که صورتش همچون ماه شب بدر خواهد بود. کسی که سه روز روزه بگیرد و این دعا را هفت بار بخواند و بر پشت بخوابد، تو را در خواب می ‌بیند. کسی که ده بار این دعا را بخواند، خداوند او را بر براقی از نور سوار می کند که زینش از زبرجد سبز است تا آن که نزد خداوند متعال می ‌ایستد، به گونه‌ای که اهل موقف می‌ پندارند که وی در زمره انبیاء است. پاداش کسی که آن را بخواند، غیر قابل شمارش است. پس اگر دریاها مداد، و درختان قلم، و انس و جن و فرشتگان نویسنده شوند، نمی ‌توانند ثواب خواننده این دعا را به شمارش آورند. به واسطه این دعا، خداوند بیمار را شفا می ‌دهد، دَین را ادا می ‌کند، فقیر را غنی می‌ سازد، غم را می برد، و گرفتاری را بر طرف می ‌کند و فرد را از دست سلطان و کید شیطان نجات می بخشد. اگر کسی چیزی را گم کرد یا از او به سرقت برده شد، چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت، یک حمد و یازده مرتبه توحید، سپس این دعا را بخواند، و (موقع خواب) دعا را زیر سرش بگذارد، گمشده به او بر می‌ گردد. اگر این دعا با اخلاص بر میّتی خوانده شود، زنده می‌ گردد و اگر بر کوهی خوانده شود، تکه تکه می‌ شود. کسی که ده بار این دعا را بخواند، من ضامن هستم که آتش جهنّم او را عذاب نمی ‌کند. کسی که این دعا را برای حاجتی بخواند، حاجت روا می‌شود. در این دعا اسم اعظم آمده است، اسماء الهی که خداوند به وسیله آنها همه خلائق را آفریده است. (مصباح کفعمی، ص268-270) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 پاسخ کودک در کلاس، از علوم مختلف بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در ضمن بیانی مفصّل حکایت فرماید: روزی یک نفر عرب بادیه نشین به قصد حجّ خانه خدا حرکت کرد و در حال احرام چند تخم کبوتر از لانه کبوتران برداشت؛ و آن ها را شکست و خورد، سپس متوجّه شد که در حال احرام نباید چنین می کرد. و چون به مدینه بازگشت از مردم سؤ ال نمود خلیفه رسول اللّه صلی الله علیه و آله کیست؟ و منزلش کجاست؟ او را نزد ابوبکر بردند و او پاسخ آن را مسئله را ندانست. و بالا خره در نهایت اعرابی را نزد امیرالمؤ منین علی علیه السلام آوردند و حضرت پس از مذاکراتی اظهار نمود: آنچه سؤ ال داری از آن کودکی که در کلاس نزد معلم نشسته است بپرس که او جواب کافی را به تو خواهد داد. اءعرابی گفت: «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون»، پیغمبر خدا رحلت کرد و دین بازیچه افراد قرار گرفت و اطرافیان او مرتدّ شده اند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست و افکار بیهوده در خود راه مده؛ و از این کودک آنچه می خواهی سؤ ال کن تا تو را آگاه نماید. وقتی اعرابی متوجّه کودک- یعنی؛ حضرت ابو محمّد حسن مجتبی علیه السلام- شد دید قلمی به دست گرفته و مشغول خطّ کشیدن روی کاغذ می باشد؛ و معلّم او را تشویق و تحسین نموده و به او آفرین می گوید. اعرابی خطاب به معلّم کرد و گفت: ای معلّم! اینقدر او را تعریف و تمجید و تحسین می کنی، که گویا تو شاگردی و کودک، استاد تو است!؟ اشخاصی که در آن جلسه حضور داشتند خنده ای کردند و گفتند: ای أعرابی! تو سؤ ال خود را بیان کن و پراکنده گوئی مکن. اعرابی گفت: ای حسن، فدایت گردم! من از منزل به قصد حجّ خارج شدم؛ و پس از آن که احرام بستم، به لانه کبوتران برخورد کردم؛ و تخم آن ها را برداشته و نیمرو کردم و خوردم و این خلاف را از روی عمد و فراموشی مسئله انجام دادم. حضرت مجتبی علیه السلام فرمود: ای اعرابی! کار تو عمدی نبود و در سؤ ال خود اشتباه کردی. أعرابی گفت: بلی، درست گفتی و من از روی نسیان و فراموشی چنین کردم، اکنون باید چه کنم. حضرت مجتبی علیه السلام که مشغول خطّ کشی روی کاغذ بود فرمود: به تعداد تخم کبوتران که مصرف کرده ای، باید شتر جوان مادّه تهیه کنی؛ و سپس آن ها با شتر نر، جفت گیری کنند؛ و برای سال آینده هر تعداد بچّه شتری که به دنیا آمد، آن ها را هدیه کعبه الهی قرار دهی و قربانی کنی تا کفّاره آن گناه باشد. اعرابی گفت: این کودک دریائی از معارف و علوم الهی است؛ و اگر مجاز باشم خواهم گفت که تو خلیفه رسول اللّه باید باشی. آن گاه حضرت مجتبی سلام اللّه علیه فرمود: من فرزند خلف رسول خدا هستم؛ و پدرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام خلیفه بر حقّ وی خواهد بود. أعرابی گفت: پس ابوبکر چکاره است؟ فرمود: از مردم سؤ ال کن که او چکاره است. در همین لحظه صدای تکبیر مردم بلند شد و حضرت امیر علیه السلام فرمود: شکر و سپاس خداوندی را که در فرزندم علم و حکمتی را قرار داد که برای حضرت داود و سلیمان علیهماالسلام قرار داده بود.[1] پی نوشت   [1] منتخب طريحى: ص 269، مدينة المعاجز: ج 3، ص 289، ح 898، بحار: ج 43، ص 302 منبع : لوح فشرده سبط النبی، ویژه کنگره بین المللی امام حسن(ع) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌹🌹🌹🌹🌹 .... 🌷وقتی جنازه فرشاد مرعشی زاده پس از ۳۸ روز از منطقه عملیاتی بستان توسط رزمندگان به پشت جبهه آوده شد، مادرش بر بالینش حاضر گردید و با دیدن صحنه اصابت ۲ گلوله به گلوی فرزندش، غصه‌ای جانکاه وجودش را فراگرفت.... روزها گذشت و او با قاب عکس فرشاد درد دل می‌کرد که چطور تحمل آوردی ، ۲ گلوله به گلوی تو زخم وارد کرد و شهید شدی؟! 🌷"یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان قبل از اذان صبح خواب دیدم فرشاد به خانه قدیمی‌مان در شوشتر آمد و با او روبوسی کردم و ذوق زده گفتم: مادر جان همه فامیل اینجا هستند صبر کن یا الله بگویم آنها هم تو را ببینند. وقتی برگشتم او نبود با نگرانی و حسرت چند بار دور خودم چرخیدم ولی او نبود! لحظه‌ای بعد یک‌دفعه جلویم ظاهر شد. پرسیدم: کجا رفتی؟ گفت: مادر دیدی چطور در یک لحظه غیب شدم که مرا ندیدی؟ هنگام شهادت هم همینطور بود، در یک لحظه کوتاه تیر به من خورد و اصلاً رنجی احساس نکردم و شهید شدم." 🌷پس از آن خواب، دیگر مرهمی بر زخم دل مادر نهاده بودند و او با آرامشی خاص چشم در چشمان قاب گرفته‌ی فرشاد می‌دوخت. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز فرشاد مرعشی زاده 📚 کتاب "لحظه‌های آسمانی" 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌹🌹🌹🌹