بهشتی رفت،گفتن آقا دیگه تنها شد
رجائی رفت،گفتن آقا دیگه تنها شد
حاجقاسم،رفت گفتن آقا دیگه تنها شد
رئیسی رفت،گفتیم آقا دیگه تنها شد؛
ولی هنوز نفهمیدیم آقا همیشه نمازش جماعته،
ماییم که داریم فرادا میخونیم و تنهاییم..
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
بیـا که با تـو بگویَـم
غـم ِ ملامـت دل
چـرا که بی تـو نـدارم
مجـال ِ گفت و شنیـد ..
#امام_زمان ♥️
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
استادمگفت
وابستہخدابشید
گفتم
چجوری؟
گفت
چجوریوابستہیہنفرمیشے؟
گفتم
وقتےزیادباهاشحرفمیزنم
زیادمیرمومیام
تویہجملہگفت
رفتوآمدتوباخدازیادکن.
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
±دعایےڪهدرزمانغیبٺبایدهرروز
خوانـدھشـود↯
اللهُمَّعَرِّفنیِنَفْسَکَ،
فَاِنَّکَاِنْلَمْتُعَرِّفنینَفْسَکَلَمْاَعرِفْرَسُولَکَ،
اَللهُمَّعَرِّفنیرَسُولَکَ،
فاِنَّکَاِنْلَمْتُعَرِّفْنیرَسُولَکَلَمْاَعرِّفْحُجَّتَکَ،
اللهُمَّعَرِّفنیحُجَّتکَفَاِنَّکَاِنْلَْم
تُعَرِّفنیحُجَّتکَضَلَلْتُعنْدِینیِ🌸/"
±طبقروایٺامامصادق﴿؏﴾ایندعاباعث ثابٺماندنایماندرآخرالـزمانمیشود↯
یااَللَّهُیارَحْمنُیارَحِیمُ
یامُقَلِّبَالقُلُوبِ
ثَبِّتْقَلْبِیِعَلَیدِینِک
إِنَّهُمْیَرَوْنَهُبَعیداًوَنَراهُقَریباً🤍)"
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۴۰ بسته بندی سبزی ها تمام شده بود... همه برای مراسم و نه
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۴۱
محمد آقا شب بخیری گفت و همراه شهین خانم به داخل رفتند...
شهاب از جایش بلند شد تا به اتاقش برود که مریم صدایش کرد
_شهاب بی زحمت ظرفارو از انباری بیار می خوایم بشوریم
_مریم ظرفا یکبار مصرفن لازم نیست بشورید هوا سرده
_نه خاک گرفتن باید بشوریمشون
_باشه
شهاب به سمت انباری رفت
سارا_میگم مریم راهیان نورمون کی افتاد؟؟
_یه هفته دیگه میریم به امید خدا فردا پس فردا اعلام میکنیم
_منو زهرا هم میایم
مریم با تعجب به مهیا نگاه کرد
_میخوای بیای؟؟
_آره منو زهرا دوم دبیرستان با مدرسه رفتیم خیلی خوش گذشت
نرجس_ولی شما نمی تونید بیاد این اردو مخصوص فعالین پایگاه ها هست
مریم_من میپرسم خبرت میکنم
شهاب ظرفارا کنار حوض گذاشت
_بفرمایید
_خیلی ممنون داداش .
_خواهش میکنم
_میگم شهاب برا اردوی هفته آینده مهیا و دوستش میتونن بیان؟
_دوست دارن بیان؟؟؟
_آره
_باشه میتونن بیان ولی فردا مدارک لازم رو بیارن تا بیمه شن .شبتون بخیر
سارا_ایول مطمئنم این بار خیلی میچسبه
_معلومه که میچسبه.کم چیزی نیست من افتخار همراهی دادم بهتون
دختر ها بلند شدند و مشغول شستن ظرف ها شدن...مریم به مهیا نگاهی انداخت فکرش را نمی کرد که مهیا بخواهد با آن ها به شلمچه بیاید...آن با بقیه دختر ها فرق می کرد با اینکه مقید نبود لباس پوشیدنش هم خوب نبود اما هیچوقت مانند بقیه در برابر مراسمات و این عقایدجبهه نمی گرفت... مریم مطمئن بود این دختر دلش خیلی پاک تر از آن چیزی هست فکر میکند وامیدوار بود که هر چه زودتر خودش را پیدا کند
با پاشیدن آب سرد به صورتش به خودش آمد
مهیا_به کجا خیره شدی
لبخندی زد و جواب مهیا را با شلنگ آبی که به سمتش گرفت داد و این شروع آب بازیشان شد...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۴۲
_بیدار شو دیگه تنبل
مهیا دست مریم را پس زد
_ول کن جان عزیزت
مریم بیخیال نشد و به ڪارش ادامه داد
_بیدار میشی یا به روش خودم بیدارت میکنم
مهیا سر جایش نشست
ــ بمیری بفرما بیدار شدم چی میخوای
مهیا با دیدن هوای تاریڪ بلند شد و پنجره اتاق را باز کرد...
_هوا که تاریکه پس چرا بیدارم کردی
مریم بوسه ای روی گونه اش کاشت
_فدات واسه نماز بیدارت کردم
مهیا نمی دانست چرا ولی خجالت کشید که بگوید نماز نمیخواند پس بی اعتراض مقنعه اش را سرش کرد
_مریم دخترا کجان؟؟
مریم در حال جمع کردن رختخواب ها گفت
_اونا که مثل تو خوابالو نیستن زود بیدار شدن الان پایین دارن وضو میگیرن
مهیا با تعجب گفت
_زهرا پیششونه؟؟
_آره دیگه
مهیا باور نمیکرد که زهرای خوابالو بیدار شده باشد همراه مریم به سمت سرویس رفتن ...با اینڪه سال ها است که نماز نخوانده بود اما وضو و نماز یادش مانده بود
به اتاق برگشت مریم چادر سفید گل گلی برایش آورد
روبه قبله ایستاد و نمازش را شروع ڪرد
_الله اڪبر الله اڪبر
نمازش تمام شد بوسه ای بر روی مهر زد و نفس عمیقی کشید سجاده بوی گلاب میداد احساس خوبی به مهیا دست داد
مریم با تعجب به مهیا نگاه می کرد باورش نمی شد که مهیا بتواند اینقدر خوب نماز بخواند.... مهیا سر از سجاده بلند کرد مریم بی اختیار به سمتش رفت واو را در آغوش گرفت
مهیا با تعجب خودش را از مریم جدا کرد
_یا اڪثر امام زاده ها دیونه شدی
مریم خندید و بر سر مهیا کوبید
_پاشو بریم پایین صبحونه بخوریم
_آخه الان وقت صبحونه است
_غر نزن
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
بِسْمِ رَبِّ نـٰآمَتـ ڪِھ اِعجٰاز مےڪُنَد ؛
یـٰابقیَةاللّٰه..؛🌿ˇˇ!
ــــــ ــ اَللّهُمَّصَلِّعَلۍمُحَمَّدِوَآلِمُحَمَّد
وَعَجِّلفَرَجَهُم🤍ッ
🔗 #أَللّٰھُـمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَٱلْفَرَج𝟑𝟏𝟑 🚩
❣ #سلامامامزمانم❣
سلام بر مهدى امّتها✋
سلام بر هدایت گر قلوب
سلام حضرت آرامش
هر کجا اسم شما را میبینم
هر کجا که نامتان به میان میآید
حال دل همه خوب میشود
چه رسد به اینکه صدای اناالمهدی تان
در گوش زمین بپیچد ... !
روزتونمهدوی 🌤
💞سلامتی امام زمان صلوات
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
............................﷽......................................
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
«💛🌾»
امامزمانعلیهالسلامبههمهعالماحاطه دارند
شما هم، هر موقع گرفتاری دارید،
چه گرفتاری مادی چه معنوی
یابنالحـسن را #فراموش نکنید.
خودشانفرمودند:
إنّاغيرُمُهمِلين لِمُراعاتكُموَلاناسينَلِذکركُم؛
من شما را رها نکردم وفراموشتان هم نکردم:)
🌱_آیتاللهناصری
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها |••
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani
-ایمنتظرانگنجنهانمیآید..
آرامشجانعاشقانمی آید؛
بربامسحرطلایهدارانظهور
گفتندکهصاحبالزمانمیآید..💛🌱
#منتظرانہ
#امام_زمان
#امامزمانقلبم♥︎
🕊[ #یـااباصالـحالمہــدے]🕊
『 #اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
💞سلامتی امام زمان صلوات
✧════•❁❀❁•════✧
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
#درمحضردوست
@Abbasse_kardani