eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
674 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
درمحضرحضرت دوست
" ﷽ ❄️روایـــــ📓ــــات مهـــ📿ـــدوے❄️ ‍ #وقوع_زلزله_اي_مهيب و كشته شدن
" ﷽ ❄️روایـــــ📓ــــات مهـــ📿ـــدوے❄️ ‍ ادامه مطلب قبل 🔴قسمت چهارم🔴 امام عصر، بعد از در ماه ، ظهور، می نمایند. و عاشورای ماه محرم، خروج و قیام علنی، می فرمایند: 🌴در روایتی از امام صادق، چنین نقل شده است: 🌴إِنَّ الْقَائِمَ يُنَادَى باسْمُهُ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ يَقُومُ يَوْمَ عَاشُورَاءَ يَوْمَ قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي‏.[23] قائم در شب 23 ماه رمضان به نامش، ندا داده میشود و در روز عاشورا قیام می کنند. 🌴و در روایتی دیگر از امام رضا، نیز مضمون حدیث فوق، تکرار شده است.[24] بنابراین، بین ظهور در ماه رمضان (23 ماه رمضان) و قیام امام عصر در ماه محرم (10 ماه محرم)، فاصله زمانی در حدود سه ماه و نیم، وجود دارد. در" قیام" حضرت از کنار خانه خدا و کعبه، 313 نفر از یاران ایشان، در کنار امام عصر، خواهند بود. اما بعد از قیام و اعلام آغاز "خروج" برای اقامه حکومت جهانی، ایشان منتظر می مانند که تعداد یاران و حلقه دوم اصحاب، به 10 هزار نفر برسد و آنگاه "خروج" خویش را از مکه برای فتح جهان، آغاز میفرمایند. بنابراین، "ظهور" در ماه رمضان با صیحه آسمانی اتفاق می افتد، "قیام" در ماه محرم و روز عاشورا در کنار کعبه به همراه 313 نفر از اصحاب خاص، شروع می شود و "خروج" حرکت امام از مکه به سمت مدینه و کوفه بعد از جمع شدن 10 هزار نفر از یاران، اتفاق می افتد. منابع:📚 [23]. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 452. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 290. [24]. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏3، ص 1166. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، 🕊[ ]🕊 『 』 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
" ﷽ ❄️روایـــــ📓ــــات مهـــ📿ـــدوے❄️ ‍ ادامه مطلب قبل 🔴قسمت
"                        ﷽ ❄️روایـــــ📓ــــات   مهـــ📿ـــدوے❄️ و امام عصر (  عجل الله تعالی فرجه)               ✅قسمت  پنجم✅ باتوجه به موارد فوق الذکر، دیدگاه دوم، صحیح است که علاوه بر احادیثی که پیشتر، ذکر شد، دیدگاه دوم مبنی بر وجود تفاوت زمانی بین ظهور و قیام امام عصر، مبتنی بر احادیث معتبر دیگری نیز، می باشد، از جمله: در روایات ذکر شده است که امام عصر، در عاشورای ماه محرم سالی که فرد است، قیام (خروج) می فرمایند. در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است: يَقُومُ الْقَائِمُ فِي وَتْرٍ مِنَ السِّنِين‏ ... .[25] قائم در سال فرد ظهور خواهد کرد ... . و نیز از امام صادق علیه السلام، نقل شده است: لَا يَخْرُجُ الْقَائِمُ إِلَّا فِي وَتْرٍ مِنَ السِّنِينَ‏ سَنَةَ إِحْدَى أَوْ ثَلَاثٍ أَوْ خَمْسٍ أَوْ سَبْعٍ أَوْ تِسْع‏.[26] حضرت مهدی علیه السلام، در سال فرد، که به یک، سه، پنج، هفت و نه ختم میشود، ظهور خواهند کرد. همچنین، طبق روایت از امام صادق علیه السلام در شنبه دهم محرم (عاشورا)، سال فرد، قیام، خواهند فرمود: ... يَقُومُ القائم فِي يَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي قُتِلَ فِيهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام، لَكَأَنِّي بِهِ فِي‏ يَوْمِ‏ السَّبْتِ‏ الْعَاشِرِ مِنَ‏ الْمُحَرَّمِ‏ قَائِماً بَيْنَ‏ الرُّكْنِ‏ وَ الْمَقَام‏ ... .[27] ... قائم (حضرت مهدى عليه السّلام) در روز عاشورا كه روز شهادت سيد الشهدا عليه السّلام است، قيام مى‏كنند. گويا در آن شنبه‏اى كه عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. درحالى‏كه بين ركن و مقام ايستاده ... . ✅نکته پایانی بنابراین، طبق دیدگاه دوم و صحیح (وجود تفاوت زمانی بین ظهور و قیام امام عصر)، امام مهدی، در جمعه شب قدر 23 ماه رمضان، به تصریح توقیع شریف، ظهور میفرمایند، که به منزله پایان غیبت کبری می باشد، لکن برای همه جهانیان آشکار نخواهند شد و وضعیتی شاید شبیه دوران غیبت صغری، پدید خواهد آمد که تنها معتمدین و اصحاب خاص امام عصر همچون نفس زکیه (که وی دارای نیابت خاص و حامل نامه رسمی امام عصر برای جهانیان است) با ایشان در ارتباط خواهند بود. و روز شنبه، در دهم عاشورای ماه محرم از کنار کعبه، امام عصر، قیام خواهند فرمود و خویشتن را به عموم جهانیان معرفی خواهند کرد. طبق دیدگاه دوم و قول صحیح، بین خروج سفیانی در رجب و ظهور امام مهدی علیه السلام در ماه رمضان، 15 ماه (حمل ناقه) فاصله است، و بین خروج سفیانی در ماه رجب و قیام (خروج) امام عصر در ماه محرم، 18 ماه و 17 روز (15 ماه + 3 ماه و 17 روز) فاصله است. زیرا، همانطور که اثبات شد، بین ظهور حضرت و قیام (خروج) امام مهدی، تفاوت زمانی، وجود دارد. ظهور امام مهدی علیه‌السلام در جمعه شب قدر 23 ماه رمضان سال زوج قمری، رخ می دهد و بعد از 3 ماه و 17 روز، در شنبه عاشورا دهم ماه محرم سال فرد قمری، قیام و خروج امام عصر، برای تمام جهانیان علنی خواهد شد. زیرا اثبات شد که بین ظهور حضرت و خروج (قیام) امام مهدی علیه السلام، تفاوت زمانی وجود دارد. یعنی ظهور امام مهدی علیه السلام در ماه رمضان رخ می دهد و بعد خروج (قیام) ایشان در عاشورای ماه محرم علنی، خواهد شد. به عبارت دیگر:ابتدا خروج سفیانی در سال فرد قمری خواهد بود، و بعد ظهور امام عصر در ماه رمضان سال زوج قمری، اتفاق می افتد. و در نهایت قیام امام عصر، در محرم سال فرد قمری، برای جهانیان آشکار میشود. انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا. 📚منابع: [26]. شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 453. مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 291. [27]. شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 379. 🕊[ ]🕊 『 』 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج @Abbasse_kardani
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهار من... اون روزیه که تو باشی کنار من... 🕊[ ]🕊 『 』 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج @Abbasse_kardani
چه‌حرف‌قشنگی‌میزد میگفت: بلندترین‌ارتفاع‌برای‌سقوط؛ افتادن‌از‌چشمِ' آقاامام زمان‌است.. مراقب‌باشیم‌از‌چشم‌آقا‌نیوفتیم.. :))))) 🕊[ ]🕊 『 』 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج @Abbasse_kardani
🖋. .«اگر در جستجوی امام زمان(عجّل‌اللهُ‌تَعالیٰ‌فرجهُ‌الشریف) هستی او را در میان سربازانش بجوی؛ از نشانه‌های خاص آنان این است که همچون نور، دیگران را ظاهر می‌کنند و خود را نمی‌بینند» 🌱شهیدآوینی ❤️ «روحــی‌فداه» ✎ 🕊[ ]🕊 『 』 💞سلامتی امام زمان صلوات ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ 💥 گفت: « ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست می‌خوردیم. باید برمی‌گشتیم عقب. خیلی از بچه‌ها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند. آتش دشمن آن‌قدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمی‌آمد. به آن‌هایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمی‌دانی لحظه‌ی آخر چه‌قدر سخت بود؛ وداع با بچه‌ها، وداع با ستار. » 💥 یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: « چه‌کار می‌کنی؟! مواظب باش! » زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: « شب عجیبی بود. اروند جرز کامل بود. با حمید حسین زاده دو نفری باید برمی‌گشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوخته‌ای که به گل نشسته بود. حالا عراقی‌ها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک می‌کردند. گلوله‌های توپ، کشتی را سوراخ‌سوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخ‌ها خودمان را کشاندیم تو. نزدیک‌های صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم. » 💥 گفتم: « پس دلهره‌ی من و مادرت بی‌خودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی. » انگار توی این دنیا نبود. حرف‌های من را نمی‌شنید. حتی سر و صدای بچه‌ها و شیطنت‌هایشان حواسش را پرت نمی‌کرد. همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد می‌آورد و تعریف می‌کرد. 💥 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یک‌طوری بچه‌ها را خبر کنیم. شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچه‌های خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشه‌ام گرفت. بچه های خودی ما را دیدند. گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند. 💥 رو کرد به من و گفت: « حسین آقای بادامی را که می‌شناسی؟! » گفتم: « آره، چه‌طور؟! » گفت: « بنده‌ی خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را می‌خواند. آن‌جا که می‌گوید یا ستارالعیوب، ستار را سه چهار بار تکرار می‌کرد که بگوید ستار! ما حواسمان به تو است. تو را داریم. یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش، شب برای نجاتتان به آب می‌زنیم. » 💥 خندید و گفت: « عراقی‌ها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود. به جان خودت قدم، دوهزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند. » گفتم: « بالاخره چه‌طور نجات پیدا کردی؟! » گفت: « شب ششم دی ماه بود. نیروهای 33 المهدی شیراز به آب زدند. بچه‌های تیز و فرز و ورزیده‌ای بودند. آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند. » دوباره خندید و گفت: « بعد از این‌که بچه‌ها ما را آوردند این‌طرف آب، تازه عراقی‌ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن‌ها کشتی را نشانه گرفته بودند. » 💥 کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم، درآورد و بوسید. گفت: « این را یادگاری نگه دار. » قرآن سوراخ و خونی شده بود. با تعجب پرسیدم: « چرا این‌طوری شده؟! » دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش نا نداشت. گفت: « اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم. می‌دانم هر چی بود، عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می‌شود؟! » 💥 قرآن را بوسیدم و گفتم: « الهی شکر. الهی صدهزار مرتبه شکر. » زیرچشمی نگاهم کرد و لبخندی زد. بعد ساکت شد و تا همدان دیگر چیزی نگفت؛ اما من یک‌ریز قرآن را می‌بوسیدم و خدا را شکر می‌کردم. همین‌که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. 💥 بچه‌ها شام خورده بودند و می‌خواستند بخوابند که آمد؛ با چند بسته پفک و بیسکویت. نشست وسط بچه‌ها. آن‌ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن‌ها بازی می‌کرد. دانه‌دانه پفک توی دهانشان می‌گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این صمد همان صمد صبح یا دیروزی نبود. اخلاق و رفتارش از این‌رو به آن‌رو شده بود. سمیه‌ی ستار را قلقلک می‌داد. می‌بوسید. می‌خندید و با او بازی می‌کرد. 💥 فردا صبح رفتیم قایش. عصر گفت: « قدم! می‌خواهم بروم منطقه. می‌آیی با هم برگردیم همدان؟ » گفتم: « تو که می‌خواهی بروی جبهه، مرا برای چی می‌خواهی؟! چند روزی پیش صدیقه می‌مانم و برمی‌گردم. » گفت: « نه، اگر تو هم بیایی، مادرم شک نمی‌کند. اما اگر تنهایی بروم، می‌فهمد می‌خواهم بروم جبهه. گناه دارد بنده‌ی خدا. دل‌شکسته است. » 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ 💥 همان روز عصر دوباره برگشتیم همدان. این‌بار هم سمیه‌ی ستار را با خودمان آوردیم. فردای آن روز صبح زود از خواب بیدار شد. نمازش را خواند و گفت: « قدم! من می‌روم، مواظب بچه‌ها باش. به سمیه‌ی ستار برس. نگذاری ناراحت شود. تا هر وقت دوست داشت نگهش دار. » گفتم: « کی برمی‌گردی؟! » گفت: « این‌بار خیلی زود! » 💥 پایان هفته‌ی بعد، صمد برگشت. گفت: « آمده‌ام یکی‌دو هفته‌ای پیش تو و بچه‌ها بمانم. » 💥 شب اول، نیمه‌های شب با صدایی از خواب بیدار شدم. دیدم صمد نیست. نگران شدم. بلند شدم رفتم توی هال. آن‌جا هم نبود. چراغ سنگر روشن بود. دیدم صمد نشسته توی سنگر روی سجاده‌اش و دارد چیز می‌نویسد. گفتم: « صمد تو این‌جایی؟! » هول شد. کاغذی را تا کرد و گذاشت لای قرآن. گفتم: « این‌وقت شب این‌جا چه‌کار می‌کنی؟! » گفت: « بیا بنشین کارت دارم. » 💥 نشستم روبه‌رویش. سنگر سرد بود. گفتم: « این‌جا که سرد است. » گفت: « عیبی ندارد. کار واجب دارم. » بعد دستش را گذاشت روی قرآن و گفت: « وصیت‌نامه‌ام را نوشته‌ام. لای قرآن است. » ناراحت شدم. با اوقات تلخی گفتم: « نصف‌شبی سر و صدا راه انداخته‌ای، مرا از خواب بیدار کرده‌ای که این حرف‌ها را بزنی.؟! حال و حوصله داری‌ها. » گفت: « گوش کن. اذیت نکن قدم. » گفتم: « حرف خیر بزن. » خندید و گفت: « به خدا خیر است. از این خیرتر نمی‌شود! » 💥 قرآن را برداشت و بوسید. گفت: « این دستور دین است. آدم مسلمان ِزنده باید وصیتش را بنویسد. همه چیز را برایتان تمام و کمال نوشته‌ام. نمی‌خواهم بعد از من حق و حقوقتان از بین برود. مال و اموالی ندارم؛ اما همین مختصر هم، نصف مال توست و نصف مال بچه‌ها. وصیت کرده‌ام همین‌جا خاکم کنید. بعد از من هم بمانید همدان. برای بچه‌ها بهتر است. اگر بعد از من جسد ستار پیدا شد، او را کنار خودم خاک کنید. » 💥بغض کردم و گفتم: « خدا آن روز را نیاورد. الهی من زودتر از تو بمیرم. » خندید و گفت: « در ضمن باید تمرین کنی از این به بعد به من بگویی ستار، حاج ستار. بعد از شهادتم، هیچ‌کس مرا به اسم صمد نمی‌شناسد. تمرین کن! خودت اذیت می‌شوی‌ها! » 💥 اسم شناسنامه‌ای صمد، ستار بود و ستار، برادرش، صمد. اما همه برعکس صدایشان می‌زدند. صمد می‌گفت: « اگر کسی توی جبهه یا محل کار صدایم بزند صمد، فکر می‌کنم یا اشتباه گرفته یا با برادرم کار دارد. » می‌خندید و به شوخی می‌گفت: « این بابای ما هم چه کارها می‌کند. » 💥 بلند شدم و با لج گفتم: « من خوابم می‌آید. شب به‌خیر، حاج صمد آقا. » سردم بود. سُریدم زیر لحاف. سرما رفته بود توی تنم. دندان‌هایم به‌هم می‌خورد. از طرفی حرف‌های صمد نگرانم کرده بود. 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️
یامولانا یا صاحب الزمان.mp3
8.69M
☀️ تمام مصائب ما از دوری توست یابن الحسن برگرد 🦋 یا مولانا یا صاحب الزمان 👌 پیشنهاد از ما انتشار با شما 👤 محمد حسین پویانفر 🤲 یعنی ترک گناه و رفع های غیبت آقاجان مان
هر جا که باشی آن جا بهشت روی زمین است! هرجا که نفس بکشی آن جا معطر است به عطر تو! هر جا که نماز بخوانی آن جا محل طواف ملائکه است! و هر جا که آرام بگیری آن جا محل آرام و قرار ستاره هایی است که دور سرت می گردند! دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم... ▪️اللهم عجل لوليک الفرج ▫️بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «اهمیت شناخت امام» 👤 استاد 🔅 کاتالوگ و نمونه خداوند برای انسان‌ها... ⁉️ چقدر وقت گذاشتی امامت رو بفهمی، امامات رو بشناسی؟!
‌‌ 🔴 از «فسادهای اخلاقی» آخرالزمان صله رحم را با منت انجام دهند! جفا به پدر و مادر ظاهر شود! فحاشی به والدین را علنی کنند! کوچکان بزرگان را تحقیر کنند! برادر به برادر حسد ورزد! تکبر در دلها به حرکت در آید؛ مانند نفوذ زهر در بدن! آشنایان در وقت نیاز، از هم رو پنهان کنند! اگر سخن‌چینی ببینند او را استقبال ‌کنند! هنگام سخن گفتن کلامشان شیرین، اما دلهایشان تلخ باشد! کلامشان پند دارد، اما اعمالشان دردی است که دوا ندارد! امانت و درستی کم گردد! همسایه، همسایه را از ترس زبانش اکرام کند! [روشنه که این اشاره‌ها در برخی روایات، مربوط به یک کشور خاصی نیست فقط، البته قطعا عده ای در همین دوران پُر فتنه، بر راه حق و عمل صالح ثابت قدم هستند.] مهدی منتظر، ص۱۵۶-۱۶۰