🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_167
منم بی خیال شدم و با خودم گفتم:
_مهم باباس.
کار هر روزه من شده بود خوندن رمان توی اتاقم.
کلاس زبان می رفتم و بقیه وقتا مشغول بودم.بسته به کتابی که می خوندم حالم خوب و بد بود.
شب زنده داری های پنهانی و خواب آلودگی روزها هم مزید بر علت شده بود تا برای اولین بار مامان اینا نگران من بشن.
تقریبا هر روز این سوال می شنیدم ترنج خوبی؟
بستگی به حال اون روزم جواب میدادم چون من چه میدونستم اونا چه فکرائی درباره من می کنن.
اولین جلسه کلاس خوشنویسی هم رسید و نمی دونم چه حسی باعث شد به مامان اینا چیزی نگم.
چون اخلاقم جوری بود که همش از این شاخه به اون شاخه می پریم.
به غیر از زبان که نمی دونم چرا ازش خوشم اومده بود و دنبالش کرده بودم دیگه هیچ کاری رو به سرانجام نرسونده بودم.
بعدم چون ماکان چند بار منو مسخره کرده بود که از هنر هیچی سرم نمیشه برای همین می ترسیدم تو این رشته هیچی نشم و باز سورژه بدم دست ماکان.
برای همین تصمیم گرفتم فعلا چیزی نگم تا ببینم
اصلا می تونم برم یا نه
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_168
کل کتابای الهه رو هم خونده بودم و داشتم می بردم بش بدم.
به مامانم گفتم دارم می رم دیدن الهه.خوبیش این بود که مامان الهه رو دیده بود و خیلی گیر نمی داد.
برای همین با خیال راحت رفتم. وسایل و هم قبلا از استاد پرسیده بودم.جو کلاس خیلی آروم و رسمی بود.
تقریبا کسی صحبت نمیکرد. مثل من فقط یکی دو
نفر بودن که تازه داشتن شروع می کردن.
بقیه یه ترم بالاتر بودن.خوبیش این بود که از بچه های پیشرفته کسی تو گروهمون نبود. و خوبی این کار این بود که هر کس بر اساس پیشرفتش سرمشق می گرفت.
برای همین این از ترسم کم میکرد که نکنه نتونم مثل بقیه کلاسا با درس پیش برم.
استاد یه ضبط کنار کللس گذاشته بود و یه موسقیی
بی کلام سنتی با ولوم خیلی پائین هم داشت پخش میشد.
خلاصه جو منو حسابی گرفته بود.بچه ها یکی یکی
سرمشقشون و می گرفتن و پشت میزا مشغول تمرین می شدن.
نوبت من که شد استاد با لبخند نگام کرد که یک
لحظه دلم یه جوری شد و یاد ارشیا افتادم.
اصلا دلم نمی خواست استاد مهران مهربون و جایگزین ارشیا کنم.
چون از نظر اخلاقی هیچ شباهتی به هم نداشتن. برخلاف ارشیا استاد مهران همیشه لبخند می زد و با مهربونی توی چشمای مخاطبش نگاه می کرد.
در عین حال نگاهش جوری نبود که آدم معذب بشه. بیشتر به آدم ارامش میداد.
نمی دونم ولی به هر حال ده سال از ارشیا بزرگتر بود و من یک حس پدارنه نسبت بهش احساس می کردم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
🕊🌹🕊
عشق،هر روز بہ تڪرار تو برمےخیزد
اشڪ هر صبح بہ دیدار تو برمےخیزد
اے مسافر بہ گلاب نگهم خواهم شسٺ
گرد و خاڪے ڪہ ز رخسار تو برمےخیزد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام صبحت بخیر امام زمانـمــ🌹
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
سلام بر شما اے عزيزتر از پدران
سلام بر شما اے مهربان تر به ما از مادران
سلام بر شما اے صاحب اختيار
آه كه چه قدر دلم براے يك عرض سلام و ادب و صدا زدنتان ، تنگ شده بود
سلام به شما از نوع همهے سلام هاے مهربان...
چه قدر جاے شما در میان ما خاليست آقاجان....
چه قدر ياد ثانيهے انتقام شما بين اين نفس زدنهاے مان در حال لعن، سارے و جاريست....
آقاجان جاے خالے شما چشم گير تر از اين حرفاست....
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
#سلاممولاےمهربانم✋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝 «چقدر بچه هامونو برای یاری امام زمان آماده کردیم؟»
🎤سخنرانی نقش خانواده در تربیت جامعه مهدوی
#وظایف_منتظران
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۲۱🌷 ❓❓هدایت باطنی حضرت مختص چه کسانی است؟ ◀️ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﻨﺪ.ﺳﻌﯽ
🌷مهدی شناسی ۲۲🌷
🌍امامی به وسعت هستی...🌍
◀️ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻏﯿﺒﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ!پس ﭼﺮﺍ ﺗﺎ ﺩﻭ ﮐﺎﺭ ﺧﺎﺭﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ،ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ ﯾﻤﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
◀️ﻣﻨﺘﻬﺎ ما،ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺒﺎﺑﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﻋﻠﻞ ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ؟
◀️ﺍﺯ ﺑﺲ ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯼ ﻏﯿﺒﯽ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ،ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﻢ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ!
◀️ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﻏﯿﺒﯽ ﺣﻀﺮﺕ،ﺗﺤﺖ ﻧﺎﻡ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻏﯿﺮ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ،ﺑﻪ ﺇﺫﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ.
◀️ﭘﺲ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ تلاش برای ﺩﯾﺪﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﮑﻨﯿﻢ؛ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺳﺖ،ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ؟
◀️ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﻢ کاری کنیم که ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨد.ﻣﺎ ﮐﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﻤﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺮ ﺑﭽﺮﺧﺎﻧﯿﻢ،ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﭘﺸﺘﻤﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ،ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭﺳﻌﺖ ﻫﺴﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ؟!
◀️ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻏﻠﻄﯽ ﺍﺳﺖ؟!ﭼﺮﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ "ﻣﻬﺪﯼ ﺑﯿﺎ" ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ؟!ﺍﻓﻖ ﺟﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﺍﻭﯾﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﮑﺸﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﭘﺎﮐﯽ ﺁﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﻢ،ﭼﺮﺍ ﮐﻪ :"ﻻ ﯾﻤﺴﻪ ﺇﻟّﺎ المطهرون"
#مهدی_شناسی
#قسمت_22
🔵#علائمظهور ۶
💠ظهورِ ناگهانی...
🔹بر اساس برخی روايات، «ظهور امام زمان به شکل ناگهانی و در زمانی که انتظار آن نمی رود، رخ خواهد داد» و يا اينکه «امر او در يک شب اصلاح خواهد شد»
✔️نقد و بررسی:
🔹اين گونه روايات، کنايه از سرعتِ شکل گرفتن آن است؛ بنابراين "تحقق ظهور در زمانی که انتظارش نمی رود" به معنای نَفی علائم نيست!❌
همچنين ممکن است علائم حتمی که متصل به ظهورند، به سرعت و در زمانی که انتظارش نرود تحقق يابند و ظهور، بلافاصله پس از آن رخ دهد.
📌 [کسيکه ميداند محبوبش مثلا يک سال ديگر از سفر برميگردد، اشتياق و انتظار او از همين حالا آغاز ميشود و اين آمادگی، در هر لحظهی زندگی اش مشاهده ميشود]
🔵#علائمظهور ۵
💠نشانههای حتمی و غیرحتمی ظهور...
🔹نشانه های ظهور به حتمی و غير حتمی تقسيم ميشوند که اين مساله خود دارای کارکرد ميباشد که نتيجه ی آن اُميدزا بودن و شناسايی حضرت ميباشد.
🔹اگر همه ی نشانه های ظهور حتمی بودند ديگر کارکرد اميد بخش بودنِ خود را از دست ميدادند و همچنين اهميت خود را از دست ميداد و اين ديدگاه در منتظرين ايجاد ميشد که تا همه اين نشانه ها رخ ندهد، ظهور اتفاق نمی افتد و اين باعث ايجاد نا اميدی در قلب آن ها ميشد.
🔹همچنين اگر همه نشانه ها غيرحتمی بودند ممکن بود هيچکدام اتفاق نيفتد و مردم در فتنه ها دچار انحراف و شَک شوند و حتی حضرت مهدى علیه السلام و مسير اصلی ظهور را نشناسند.
🔹 به همين خاطر نشانه ها به دو گروه حتمی و غيرحتمی تقسيم شده است که نشان از حکمت خدا و تدبير اهل بيت دارد که هر کدام از اين نشانه ها بسته به شروطی رخ ميدهند همانگونه که امام باقر علیهالسلام فرمودند:
برخی از امور مشروط هستند و برخی حتمی و تغيير ناپذير، و سفيانی از علائم حتمی است که بی ترديد رخ خواهد داد.
📚 الغيبه نعمانی، ب18، ح6
🔹 #مظلومیت_امام_زمان
ما با اعمالمان امام زمان را در محرومیت و غربت قرار داده ایم! امام زمان مغمومند، ناراحتند، محزونند. برای اینکه مردم از دور و برشان رفته اند، به یادشان نیستند! امام زمان را از "دل" و از "زندگیشان" بیرون کرده اند؟!
انصافا ما چقدر به یاد امام زمان هستیم؟
چقدر به فکرشان هستیم؟
چقدر برای کسب رضایتشان تلاش می کنیم؟
چقدر در هر روز اعمالمان را کنترل می کنیم که امام زمان ننشینند غصه بخورند و زانوی غم بغل بگیرند که این شیعه من چرا اهل گناه است؟ چرا اینطور عمل می کند؟ چرا با خودش این کار را می کند؟
می خواهید امام زمانتان را شاد کنید؟!
بنشینید متوسل شوید، بگویید آقاجان من چکار کنم شما را شاد بکنم؟ قلب شما از من راضی باشد؟ امام زمانِ ماست. خودشان می فرمایند من هر لحظه به یاد شما هستم و یاد شما را فراموش نمی کنم. هر جا باشید امام زمان نظاره گر شماست. رضایت امام زمان رضوان اکبر الهی است.
💢 #حاج_آقا_زعفری_زاده
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_169
با لحن آرومی شروع کرد به توضیح دادن برام اول قلمم و تراشید و بعدم مرکبم و تنظیم کرد بعد شیوه دست گرفتن قلم و هم
بهم یاد داد و چند تا از حروف و برام نوشت و نقطه گذاری کرد.بعدم قلم و داد دستم و گفت:
_من از چشمات میخونم که خطاطی تو خونته. برو شروع کن ببینم چه میکنی.
از این همه محبت استاد خجالت زده شدم. همش نگران بودم نتونم توقع شو براورده کنم.
برای اولین بار توی عمرم بود دلم می خواست یه کاری رو به سرانجام برسونم و نتیجه شو ببینم.
پس با جدیت مشغول تمرین شدم. ولی هر کار میکردم حتی یکی از حروفی که نوشته بودم شبیه مال استاد
نشده بود.
به شدت احساس خنگی می کردم و از دست خودم اینقدر لجم گرفته بود که دلم خواست بلند شم و برم و
هیچ وفتم بر نگردم.
استاد یکی یکی به بچه ها سر میزد.
تعداد اونقدری نبود که نوبت به همه نرسه ولی توی دلم خدا خدا می کردم که وقت کلاس تمام شه و استاد بالای سر من نرسه.
بعدم که دیدم چیزی نمونده استاد برسه به من داشتم دنبال بهانه ای می گشتم که جیم شم ولی استاد رسیده بود بالای سر من.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_170
صندلی رو عقب کشید و نشست کنارم. برگه کارم و برداشت و نگاش کرد و با لحن خاصی گفت:
_ترنج واقعا باور نکردنیه. من هیچ شاگردی نداشتم
که توی جلسه اول اینقدر عالی کار کنه.
از چیزی که می شنیدم شوکه شده بودم. دوباره با دقت به حروفی که نوشته بودم نگاه کردم.
خودم فقط چند تا حرف کج و معوج می دیم که هیچ شباهتی به اونچه استاد نوشته بود نداشت.
استاد مرکب خوش رنگ صورتی شو برداشت و شروع به گرفتن ایرادام کرد.اول دور اونایی که به نظرش خوب نوشته بودم خط کشید و بعدم برام ایرادام و گرفت.
واقعا اینقدر با مهربونی حرف می زد که باورم شده بود توی همین یه جلسه خطاط شدم.
بعدم برای هفته آینده دو تا حرف جدید با مرکب سبز برام اضافه کرد و گفت:
_توی خونه اینا رو تمرین کن تا هفته بعد. این حروفم که امروز نوشتی تمرین کن.
بعدم بلند شد و نگاهی به ساعتش انداخت وگفت:
_خوب خانما خسته نباشین. کلاس تمامه می تونین تشریف ببرین.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_171
وسایلمو جمع کردم و بعد از خداحافظی از
استاد از کالس بیرون زدم.
بعد از کلاس سریع الهه رو پیدا کردم و کتابا رو تحویلش دادم:ا
_لهه دستت درد نکنه. ولی یه چند تایشون واقعا ضد حال بود.
_آره بابا من خودم از کتابایی که آخرش بد تموم میشه متنفرم.
خندیدم و گفتم:
_اره بابا عین جنس بد می مونه که بعد از مصرف اصلا حال نمیده به آدم.
الهه هم خندید و گفت:
_آی خوب گفتی.
_خوب پس این دفعه دو سه تا از اون جنسای خوبت از نامزد گلت بگیر بده من ببرم خوراک یه هفته ام جور بشه.
الهه دستم و کشید و گفت:
_نترس جنس درجه یک می دم دستت.
درحالی که می خندیدم دنبالش رفتم.کوله ام حسابی سنگین شده بود. ولی مجبور بودم ببرمش آموزشگاه و بعدم خونه. ولی می ارزید به خوندنشون.
برای رفتن به کلاس هر هفته بهونه های مختلف جور می کردم و زودتر از خونه میزدم بیرون.یواشکی توی اتاقم تمرین می کردم.
استاد مهران واقعا انگیزه میداد. بودن سر کلاسش جور خاصی آرامش بخش بود برام.
صدای کشیده شدن قلم نی روی کاغذ مومی حال خوبی بهم میداد.
استاد مهران مدام از استعدادم تعریف میکرد نمی دونم بهم روحیه میداد یا واقعا
استعداد داشتم.ولی در مقایسه با بچه های دیگه جلو تر بودم.
توی تمرین حروف همیشه به من جلوتر سرمشق میداد و همین انگیزه شده بود برای من که بیشتر تمرین کنم.
گاهی دلم از کنترلم خارج میشد و ارشیا رو به جای استاد تصور میکرم و از اینکه اینقدر بهم توجه می کرد غرق لذت می شدم.
اخلاق خاصی هم داشت که تمام شاگردا مریدش شده بود. همه با یک احترام خاص ازش حرف میزدن.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
نامت بلند و اوج نگاهت همیشہ سبز؛
آبےترین بهانہ دنیاے من سلام!
قلبے شڪستہ دارم و شعرے شڪستہتر،
اما نشستہ در تب غوغاے من سلام!
ما بےحضور چشم تو این جا غریبہایم
دستے،سرے تڪان بده،مولاے من؛سلام!
تقدیم چشمهاے تو این شعر ناتمام
زیباترین افق بہ تماشاے من سلام!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام حاضرترین غایب زمین✋☀️
⚘﷽⚘
در گذر روزها
زمانے که صداے شادے از دیوار زندگے مانند گلهاے کاغذے بالا مےرود
بیشتر دلتنگ یک لحظه با شما بودن میشوم
وقتے که با دوستانم میخندم
یکدفعه دلم براے زیبایے مرواریدهاے سفید صدف لبخندتان پر میکشد
که نه تنها من
بلکه حال دنیا هم بےشما خوب نیست
هر قدر هم که در ظاهر شاد و خوشبخت باشیم
و بدون دریاے آرام نگاهتان
امکانے وجود ندارد براے قرار
درست است بر دنیایم در ثانیههاے تاریک غیبتتان، تلاطمے موّاج تر از همیشه حکم فرماست
اما
همچنان نفسهایم برقرار است
که شمایید امکان دنیاے من
براے زندگے
سلام بر شما که زندگے را برایم ممکن میکنے.
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
📌#تلنگر_مهدوی
♨️آمادهباش برای ظهور❗️
🔸 عزیزان یادمون باشه امر ظهور را باید به نزدیکی «همین حالا» ببینم!!
🔸و اگر وقت ظهور را حتی فردا بپنداریم از جبهه دوست خارج و به جبهه ی دشمن امام زمانمان ملحق شده ایم!!!
🔸در دعای فرج ظهور را «کلمح البصر» «او هو اقرب» از خداوند می طلبیم, یعنی خدایا در یک چشم به هم زدن و یا نزدیک تر فرج را برايمان مقدر بفرما!!
🔸و در دعای عهد می گوییم:
«انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا» : یعنی آنان(دشمنان) ظهور را دور و ما نزدیک می بینیم!
آیا برای ظهور مولایت آماده ای⁉️
🤲بارالها ما را از منتظران و یاران ولی امرت (عج) قرار بده!
مناجات مهدوی 1.mp3
9.84M
🥀برای امام زمانم چه کنم؟🥀
مناجات با #امام_زمان عج
حال و روزم را بیا آقا ببین، بهتر نشد💔
این گدای بی وفایت واقعا نوکر نشد😔
دردوغمهایم زیادواین دلم آلوده است💔
معصیتعادتشدوازمنجداآخر نشد😭
#اللهم_عجل_لولیك_الفرج
درمحضرحضرت دوست
🌷مهدی شناسی ۲۲🌷 🌍امامی به وسعت هستی...🌍 ◀️ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺪﺍﺩﻫﺎﯼ ﻏﯿﺒﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﻘﻤﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﺑﻪ
🌷مهدی شناسی ۲۳🌷
◀️ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﯿﭻ ﻣﻌﺮﻓﺘﯽ،ﻫﯿﭻ ﻋﻠﻤﯽ،ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ) ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﺍﻡ ﺍﻟﻤﻌﺎﺭﻑ،ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
◀️ﺍﮔﺮ ﻣﻦِ ﺟﺎﻫﻞِ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻨﻢ،ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺩﻗﯿﻖ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ،ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﻭﻻﯾﺖ ﻓﻘﯿﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﻌﻀﻞ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻡ!ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ،ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻧﺎﯾﺐ ﻋﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﺻﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ.ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎم ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﺍﺻﻞ ﺍﺳﺖ.
◀️ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺳﺮّ ﻏﯿﺒﺖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻏﯿﺒﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﺪ،ﺣﺘﻤﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻭﻻﯾﺖ ﻋﺎﻣﻪ ﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﯼ ﻧﻮّﺍﺏ ﻋﺎﻣﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.ﺣﺘﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻏﯿﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺎ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
◀️ﻟﺬﺍ ﺩﺭ ﺗﻮﻗﯿﻌﺎﺕ،ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻭ ﺳﯿﺮﻩ ﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻧﯿﺎﺑﺖ ﻋﺎﻡّ ﺣﻀﺮﺕ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻭ ﻓﻘﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ.
◀️ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺚ "ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﯾﻌﺮﻑ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﯿﺘﺔ ﺟﺎﻫﻠﯿّﺔ" ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ،ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺻﻮﺭﯼ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﻧﯿﺴﺖ؛ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﻋﺮﻓﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ (ﻋﺞ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﺮﺟﻪ) ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻋﺮﻓﺎﻥ،ﮐﻤﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ "ﺧﻮﺩﯼ" ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺁﻥ ﭼﻪ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﻓﺮﺩ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ،ﺍﺭﺍﺩﻩ ﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ.
◀️ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺻﺤﺎﺏ امام ﺣﺴﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﮐﻪ ﺍﺭﺍﺩﺷﺎﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﺸﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ.
◀️ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺳﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﻣﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:"ﺳﺮﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺣﺴﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ،ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ؟!
#مهدی_شناسی
#قسمت_23
🔵#علائمظهور ۸
💠مدعیان دروغین...
🔹1- عبدالرحمن بن اشعث
🔹2- يزيد بن ملهب
🔹3- عبدالرحمن بن محمد
🔹4- عبدالرحيم بن عبدالرحمان
🔹5- احمد حسن يمانی:
متولد 1973 ميلادی، کسی که نَسَبَش از قبيله صيامر است، او سيد نيست اما عمامه سياه بر سر گذاشت!
از طرفی خود را مردی بی ادعا، ساده و روستايی معرفی نمود اما بعد از مدتی ادعای «وصی امام زمان بودن» و نيز «مهدويت» نمود!
🔹6- سيدحسين بدرالدين الحوثی:
نماينده مجلس يمن در سالهای 1993 تا 1997 ميلادی، که حدودا سال 1383 شمسی، نزديک منطقه مرزی عربستان به قتل رسيد.
📚 توضيحات بيشتر در کتاب تاملی در نشانه های ظهور، آيتی، ص50-63
🔵#علائمظهور ۷
💠دربارهیمانی...
🔹1- «قيام يَمانی» يکي از نشانه های حتمی ظهور است، قيامی فضيلت محور و اصلاح گر که بر کمک به او تاکيد شده.
🔹2- در برخی روايات، قيام و جنبش يمانی تاييد و از آن جانب داری شده، لذا اين ديدگاه که ((حرکتهای اصلاحی در عصر غيبت، محکوم به شکست و برخلاف ميل اهل بيت است)) پذيرفتنی نيست.
🔹3- وجودِ ويژگيهای مثبت در شخصيت يمانی و تکريم و تجليلی که در رواياتِ معصومين از او شده، ميتواند انگيزه ای باشد براي وسوسه شيّادان و فرصت طلبانی که [برای جلب عواطف و احساسات مذهبی مردم] از آن سوء استفاده کنند. لذا اين احتمال وجود دارد که افرادی خود را يمانی معرفی کنند!
🔴🔵 شاد کردن دل امام زمان (عج)
🌺 آیت الله بهجت(ره):
🌕 وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق میکند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ میكند.
این که میبینید در برخی تصادفات بعضیها محفوظ میمانند در حالی که به نفر کناری آنها آسیب وارد میشود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است.
📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨۴.
🌸 حالا فکر کن اگه کاری کنم که دل امام زمان رو شاد بکنه، چی میشه ...
🌺 برای شادی دل امام زمان ضمن شرکت در انتخابات و رای به اصلح ، دیگران را نیز به شرکت در انتخابات دعوت کنیم.
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_172
اوایل اصلا نمی فهمیدم چرا اینقدر بهش احترام می
ذارن ولی کم کم وقتی نوع برخورد و احترام زیادی که برای هنرجوش می ذاشت و دیدم علت و فهمیدم.
تازه بعدها کشف بزرگتری هم کردم.
استاد مهران نه تنها به بچه ها درس خوشنویسی میداد باهاشون دوست بود و همه جوره بهشون مشاوره میداد.
گاهی می دیدم بعضی از بچه ها تنهایی باهاش صحبت میکنن و اونم با دقت و توجه به حرفاشون گوش میده.
همه این چیزا دست به دست هم داده بود تا من حسابی منزوی بشم و وقتام و یامشغول کتاب
خوندن باشم و یا تمرین خط توی تنهایی.
الهه هم که هر هفته برام چند تا کتاب جور می کرد و من می خوندم تا هفته آینده یک ماهی به همین منوال گذشته بود.
خودم اصلا متوجه تغییر حالتام نبودم.چون شب بیدار بودم طول روز کسل بودم و تا ظهر می خوابیدم.
همش توی اتاقم بودم و پنهونکی خط تمرین می کردم.
مامان هر روز بیشتر به پر و پام می پیچید. منم که نمی فهمیدم چرا این کارو می کنه.
یه بارم وقتی اومدم خونه دیدم داره اتاقمو می گرده.
تعجب کردم چون مامان اصلا اهل این جور کارا نبود.
زمانی که من زمین و زمان و به هم می ریختم این کار و نمی کرد که حالا که سرم تو کار خودم بود
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻