درمحضرحضرت دوست
#رمان_محمد_مهدی 24 🔰 گفتم مشکل ساسان این هست که پدر و مادرش اصلا با هم خوب نیستند ، حتی فکر کنم قصد
📚رمان_بسیار_جالب👌👌👌
داستان_محمد_مهدی
#قسمت_بیست و پنجم_و_بیست و ششم👇👇👇
#رمان_محمد_مهدی 25
🔰 باز هم صبح شنبه اومد و باید بریم مدرسه ، هم لذت خودش رو داره و هم تنبلی خودش !
تو ماشین پدرم جملات و حتی کلماتی که باید به ساسان می گفتم تا بیشتر به من اعتماد کنه و از مشکلش بگه و من هم کمکش کنم رو با بابا هادی مرور می کردم
قبل از اینکه برم سر صف قرآن بخونم ، با آقا مدیر درباره کتاب حاج اقا قرائتی صحبت کردم و ایشون هم چون به من اعتماد داشتن کتاب رو معرفی کردن به بچه ها و گفتن چندماه دیگه از روی این کتاب امتحان می گیریم و به چند نفری که برنده بشن ، جایزه میدیم
کار خوبی بود ، اینجوری تشویق می شدن بچه ها به خوندن کتاب ، قرار هم شد این کتاب برای معلم ها با هزینه شخصی آقامدیر خریده بشه و معلم ها سرکلاس چند دقیقه ای از این کتاب حرف بزنن تا بچه ها بیشتر و بهتر با اسلام آشنا بشن
🌀 باز هم سر کلاس حواسم به ساسان بود ، اصلا تو کلاس نبود ، حتی وقتی خانم معلم سوالی می پرسید و از همه بچه های کلاس میخواست یکصدا جواب بدن ، ساسان ساکت ساکت بود
اصلا امروز جور دیگه ای شده بود
منم تمام سعی خودم رو می کردم که هم حواسم به درس باشه تا عقب نمونم و هم حواسم به ساسان باشه تا بهتر کمکش کنم
👈 زنگ تفریح اول که خورد ، سریع همراه ساسان رفتیم بیرون تا یه جایی بشینیم و حرف بزنیم ، معلوم بود که کلی حرف تو دلش بود
یه مرتبه سعید اومد پیش ما ،ساسان کمی خجالت کشید ، منم متوجه شدم ، خود سعید هم متوجه شد
با اشاره بهش گفتم که بره و بعدا باهاش صحبت می کنم ، سعید رفت
من و موندم ساسان و کلی کنجکاوی که مشکل ساسان چی هست
💠 دیدم دستش رو گذاشت داخل دستم ، محکم فشار داد ، چشمهاش رو برگردوند و منو نگاهی کرد و سرش گذاشت روی شونه هام و زار زار گریه کرد...
👈 گفت #محمد_مهدی ، من فقط آرامش می خوام ، فقط و فقط آرامش ، دوست دارم تو خونه ما جنگ و دعوا نباشه ، دوست دارم کنار پدر و مادرم بشینم با هم غذا بخوریم ، نه اینکه هرکسی تو اتاق خودش !
دوست دارم شبها کنار هم تلویزیون ببینیم ، نه اینکه هرکس سرش تو گوشی خودش باشه
دوست دارم گاهی اوقات غروب ها با پدر و مادرم بریم بیرون و تفریح کنیم ، مثل خیلی های دیگه
اصلا #محمد_مهدی ، دوست داشتم پول دار نبودیم ، اما ذره ای صمیمیت و صفای خانواده های درامد پایین تر رو داشتیم
حتی پدرم نمیذاره من نماز بخونم ، نمیذاره قرآن دست بگیرم ، چند تا قرآن تو خونه بود همه رو گذاشت انباری !
دیشب با مادرم دعوا کرد و کارشون به کتک کاری رسید ، همش پای ماهواره نشسته و برنامه های اونها رو نگاه میکنه
قبلا خوب بود، مثلا ماه محرم ، تمام هزینه یک دهه مسجد یا هیات رو میداد ، اما الان اصلا حتی خدا رو هم زیر سوال می بره ،
مادرم هم دست کمی از پدرم نداره
همیشه دنبال رفیق هاش هست و صبح میره بیرون ، ظهر میاد
بعدظهر میره ، شب میاد
حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم....
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#رمان_محمد_مهدی 26
حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم ..
این رو گفت و دیگه کامل خودش رو روی من انداخت و گریه هاش رو بیشتر کرد
🔰 پیش خودم گفتم 7 سال بیشتر سن نداره، اما واقعا کوهی از غم و اندوه هست، به خاطر سن کمش ، دلش پاک هست ، هنوز دلش گناه آلوده نشده ، برای همین خدا رو میخواد ، دوست داره به خدا برسه
اما کسی رو نداره راهنماییش کنه
اینجا بود که یاد یه حدیث افتادم که حاج اقا عسکری یه شب بعد نماز تو سخنرانیش گفت
که پیامبر (ص) فرمودند در آخرالزمان زمانی میاد که فرزندان دلشون میخواد به راه اسلام برن ، اما خانواده ها نمیذارن...
ایکاش می تونستم کاری براش کنم ، یعنی باید بکنم ، یخرده باهاش حرف زدم و آرومش کردم ، زنگ خورد
قبل از اینکه بریم کلاس رفتیم تا صورتش رو آب بزنه تا کسی نفهمه گریه کرده
💠 ذهنم واقعا درگیر بود ، اگه کمکش می کردم، آینده یک نفر رو نجات می دادم، اگر هم بی تفاوت بودم و بهش توجهی نمی کردم، خب آینده اش قطعا خراب می شد
پدرم یه بار داشت درباره امام زمان (عج) با من حرف می زد، اونجا به من گفت که یک انسانی که می خواد امام رو خوشحال کنه هم باید توانایی داشته باشه خودش رو برای امام بسازه ، هم خانوادش رو ، هم جامعه ای که در اون زندگی می کنه و هم جهان رو !
البته هر کدوم در حد توان خودش
من باید به ساسان کمک می کردم ، تا مصداقی باشه برای جامعه سازی در حد خودم
تا بتونم هم تو تکالیف دینی کمکش کنم ، هم بشه سرباز امام زمان (عج)
🔰 ساعت آخر که زنگ می خورد، تقریبا هم زمان بود با اذان ظهر
زنگ که خورد، دیدم نه پدر من اومده و نه مادر ساسان، بهش گفتم بریم ، بهترین وقته
گفت کجا؟
گفتم بریم وضو بگیریم نماز ظهر بخونیم ، اینجا دیگه کسی بهت گیر نمیده
گفت اگه مادرم بیاد چی؟
گفتم بیا.... کار خلاف که نمی کنی
دوست داشتم نمازخوندش رو ببینم، حدس می زدم که اشتباهاتی داشته باشه ، چون کسی رو نداشت که این چیزها رو بهش یاد بده ، کتابی هم تو این زمینه تو خونه شون نبود
وقتی پدرش قرآن رو می بره تو انباری، دیگه چه انتظاری از از کتاب رساله و آموزش نماز و... هست
💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان...
ادامه دارد...
#نویسنده :
#استاد_احسان_عبادی
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
الاڪہ صاحب عزاے تمام غمهایے
دوباره فاطمیہ آمده؛نمےآیے؟
ڪجاسیاه،بہ تن ڪردهاے غریبانہ
ڪجابہ سینہ خود مےزنے بہ تنهایے
ڪجاشبیہ علے سربہ چاه غم بردے
ڪجاشبیہ علے روضہ خوان زهرایے
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام حاضرترین غایب زمین☀️
📣مردم پسر فاطمه تنهاست
💫 بعضی وقت ها حرف های دلت آنقدر زیاد است که هرچه کاغذ سیاه کنی، نمیتوانی حرفت را به مخاطب برسانی..
👈 آن زمان که دلت آنقدر طوفانیست
که طوفان دلت تارهای صوتیت را میلرزاند
و فریاد میزنی که
📣مردم پسر فاطمه تنهاست...
💔 آن زمان که درد های دلت از شرمندگی همیشگی ات آب میشوند
و چشمانت جاری و اشک هایت خبر می دهند که:
📣مردم پسر فاطمه تنهاست...
👈بعضی وقت ها باید چشم درچشم ،
نفس در نفس مخاطب باشی
و فریاد بزنی 👇
📣 پسر فاطمه تنهاست❗️
که شاید مردمان این زمان
👈 از خواب زمستانی و غفلتِ طولانیِ خویش بیدار شوند و بفهمند که فرج امام زمان
👌 فرج خود آنهاست...
⬅️ بیایید همه درد ها، ناله ها
و اشک هایمان را یک جا جمع کنیم
و یک حاجت را در خانه او ببریم و فریاد بزنیم که
🌹"دیگر به چیزی جز ظهور او راضی نخواهیم شد...
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ 💠استاد رائفی پور
📝صیحه آسمانی
🎤سخنرانی امام مهدی عج در قرآن
#علائم_ظهور
مداحی_آنلاین_انتظار_منو_آواره_کرده.mp3
1.82M
⭕️ تمام مصائب ما از دوری توست
💖 برگرد مولا جان
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷
🍃انتظار منو آواره کرده
🍃حجر یار تو دلم خونه کرده
💔 #روز_های_دلتنگی #جمعه
😔 آقا بیا 🙏😭
🌷 لبیک یامهدی 🌷
🔵🔴 روش توسل به امام عصر علیه السلام از طریق عریضه نویسی
🌕 راه هاي توسل به امام زمان ارواحنا فداه گوناگون است ؛ گاهي حال انسان به گونهاي است که دوست دارد با زبان و لهجه و حال خود با آن عزيز و مولا درد دل و ترنمي داشته باشد و گاهي ترجيح مي دهد با دعاها و زياراتي که از طرف آن سرور و يا پدران گرامي اش به ما رسيده به آن حضرت متوسل شود.
و زماني عريضه نوشتن و عرض حاجت و خواسته خو د با نامه نگاري و عريضه نويسي را تر جيح مي دهد . هر کدام از اينها وسيله و راهي براي توسل و تقرب به آن عزيز مصر وجود و آرزوي دل همه انبيا و اوليا است .
گاهي انسان درد دل و حاجتش را با نامه نوشتن بهتر و راحت تر از گفتگوي مستقيم و بي واسطه بيان مي کند چنان چه گاه ترجيح مي دهد مطلبي را به کسي به وسيله تلفن بيان کند تا اين که رو در رو به او بگويد .
در واقع اولياي الهي حالات مختلف رواني انسان را در نظر گرفته اند و متناسب با آن ابزار و وسائل توسل مختلفي را به ما معرفي کرده اند.
🔹 از طرفي چون دستور عريضه نوشتن از طرف خود معصومين و در روايات مختلف آمده است شايد نکته و اثر خاصي در برآورده شدن حاجات داشته باشد که ما از آن آگاهي نداريم.🌹
🔴 روایت عریضه:
در کتاب بحارالانوار، بابی است تحت عنوان «کتابه الرقاع للحوائج الى الائمه صلوات الله علیهم و التوسل و الاستشفاع بهم فی روضاتهم المقدسه و غیرها» ؛ «باب نوشتن عریضه برای برآورده شدن حوائج به ائمه علیهمالسلام و توسل به آنها و طلب شفاعت از آنها در حرم آنها و موضوعات دیگر»
مجلسي (به نقل از مصباح کفعمي) نقل مى کند که هر که حاجتى داشته باشد، آن را در رقعه و نامه اى بنويسد و در قبور يکى از امامان (ع) بياندازد و يا آن را ببندد و مهر کند و از خاک پاک گل بسازد و نامه را در ميان آن بگذارد و در نهرى يا چاهى عميق يا گودال آبى بياندازد و آن نامه به حضرت صاحب الزمان (عج) مى رسد و آن حضرت عهده دار برآوردن حاجت او مى گردد.
🔺 تذکر مهم:
عريضه را مي توان در هر چاهي يا نهري يا گودال آبي انداخت و صرفا به چاه مسجد مقدس جمکران محدود نمي شود این چاه، علاوه بر این که هیچ قداست و موضوعیت شرعی ندارد، هیچگونه ارتباطی باوجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز ندارد.
به بیان دیگر اینکه حتما عریضه باید در چاه موجود در جمکران انداخته شود هیچ دلیلی ندارد.
📚 منابع متعددی که سنديت عريضه در آن آمده است:
📕 بحارالانوار، ج 102، ص 234
📕 منتهي الامال، ص 334
📕 نجم الثاقب، ص 421
📕 بحارالانوار، ج 91، ص 28 و 29.
📕 صحیفه مهديه ص 457
📕 المصباح، ص531
📕 البلد الامين،ص227
📕 منهاج العارفين، ص448
🌕 متن عريضه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
کَتَبْتُ إِلَيکَ يا مَوْلَاي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيکَ مُسْتَغِيثاً وَ شَکَوْتُ مَا نَزَلَ بِي مُسْتَجِيراً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ مِنْ أَمْرٍ قَدْ دَهِمَنِي وَ أَشْغَلَ قَلْبِي وَ أَطَالَ فِکْرِي وَ سَلَبَنِي بَعْضَ لُبِّي وَ غَيرَ خَطَرَ النِّعْمَةِ لِلَّهِ عِنْدِي أَسْلَمَنِي عِنْدَ تَخَيلِ وُرُودِهِ الْخَلِيلُ وَ تَبَرَّأَ مِنِّي عِنْدَ تَرَائِي إِقْبَالِهِ لِي [إِلَي] الْحَمِيمُ وَ عَجَزَتْ عَنْ دِفَاعِهِ حِيلَتِي وَ خَانَنِي فِي تَحَمُّلِهِ صَبْرِي وَ قُوَّتِي فَلَجَأْتُ فِيهِ إِلَيکَ وَ تَوَکَّلْتُ فِي الْمَسْأَلَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَيهِ وَ عَلَيکَ وَ فِي دِفَاعِهِ عَنِّي عِلْماً بِمَکَانِکَ مِنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَلِي التَّدْبِيرِ وَ مَالِکِ الْأُمُورِ وَاثِقاً مِنْکَ بِالْمُسَارَعَةِ فِي الشَّفَاعَةِ إِلَيهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَمْرِي مُتَيقِّناً لِإِجَابَتِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِياکَ بِإِعْطَائِي سُؤْلِي وَ أَنْتَ يا مَوْلَاي جَدِيرٌ بِتَحْقِيقِ ظَنِّي وَ تَصْدِيقِ أَمَلِي فِيکَ فِي أَمْرِ
کَذَا وَ کَذَا ( محل نوشتن حاجت)
مِمَّا لَا طَاقَةَ لِي بِحَمْلِهِ وَ لَا صَبْرَ لِي عَلَيهِ وَ إِنْ کُنْتُ مُسْتَحِقّاً لَهُ وَ لِأَضْعَافِهِ بِقَبِيحِ أَفْعَالِي وَ تَفْرِيطِي فِي الْوَاجِبَاتِ الَّتِي لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَي فَأَغِثْنِي يا مَوْلَاي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيکَ عِنْدَ اللَّهْفِ وَ قَدِّمِ الْمَسْأَلَةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَمْرِي قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فَبِکَ بَسَطَتِ النِّعْمَةُ عَلَي وَ أَسْأَلُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لِي نَصْراً عَزِيزاً وَ فَتْحاً قَرِيباً فِيهِ بُلُوغُ الْآمَالِ وَ خَيرُ الْمَبَادِي وَ خَوَاتِيمِ الْأَعْمَالِ وَ الْأَمْنِ مِنَ الْمَخَاوِفِ کُلِّهَا فِي کُلِّ حَالٍ إِنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِمَا يشَاءُ فَعَّالُ وَ هُوَ حَسْبِي وَ نِعْمَ الْوَکِيلُ فِي الْمَبْدَإِ وَ الْمَآل.
آن گاه بالاى آن نهر جارى يا گودال آب مى آيد و بر يکى از وکلاى حضرت اعتماد و توجه نمايد (يعنى به عثمان بن سعيد عمروى يا فرزندش محمد بن عثمان يا حسين بن روح و يا على بن محمد سمرى که از وکلاى خاص حضرت حجت (عج) بوده اند) و سپس نامه خود را در آن نهر و يا چاه و يا گودال آب بياندازد که ان شاءالله حاجت او برآورده میشود.