eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
675 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
درمحضرحضرت دوست
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه سوم
سلام علیکم صوت:جلسه سوم سوی مرگ را با هم میشنویم.
🔹دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود 🔸 اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ، فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🔹 دعای غریق دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان 🔸 یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
⭕️ پست_ویژه ➕ روایت قدس ✔️ نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف 🔹 بخش اول 🔺پیروزی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف بر سفیانی و هم پیمانان وی 🔹در هنگام که غضب خداوند و خشم مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و سپاهیانش بر سفیانی و هم پیمانان وی فرو می‌بارد، نشانه ها و معجزات الهی به دست مهدی_عجّل_الله_تعالی_فرجه الشریف آشکار می‌شود. سختی و تیره روزی به سفیانی و حامیانش روی می‌آورد و به بدترین شکل شکست می‌خورند. 🔹سرانجام، سفیانی به دست یکی از سپاهیان امام مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف دستگیر می شود و طبق نقل روایات، در کنار دریاچه طبریه یا در ناحیه ورودی قدس به هلاکت می رسد. 🔹 مسجدالأقصی، واقع در شهر مذهبی بیت المقدس مسجدی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه مسلمانان و دیگر ملت ها است. 🔹 بیت_المقدس از جمله شهرهای مهم جهان است و به پرستش‌گاه انبیا معروف و نام های دیگر ش اورشلیم و ایلیا است. 🔹قدس شهری است که بر سر کوهی نهاده و آب ندارد؛ مگر از باران و برستات ها چشمه های آبست، امّا به شهر نیست و گرد شهر بارویی حصین است، از سنگ و گچ، دروازه ها آهنین، نزدیک شهر هیچ درختی نیست و...»(۱) 🔹«مقدسی» جغرافی دان معروف قرن چهارم هجری در وصف این شهر می نویسد: «در میان شهرهای فلسطین بزرگ تر از آن نیست. بسیاری از قصبه ها از آن کوچک ترند چون اصطخر، قاین، فرما. نه سرد بسیار و نه گرم است...» و جغرافی دان مشهور دیگری نیز در کتاب مهم خود «ممالک و مسائل»، از این شهر وصف زیبایی نموده است. 🔹«بیت المقدس، شهری بلند و خوش است بر سر کوه‌ها و هر که خواهد آنجا رود به هر جانب که باشد، بیت المقدس از موضع او بلندتر است...».(٢) در احادیث و روایات اسلامی نیز بر فضیلت این شهر تأکید شده است. 🔹 امام علی علیه السّلام فرمودند: «یک نماز در بیت المقدس معادل هزار نماز است.»(٣) و از میمونه مولالنبی بازگو کرده اند که گفت: یا رسول الله، ما را درباره بیت المقدس فتوا دهید، فرمودند: «ارض محشر و منشر، آنجاست، بروید و نماز را در آن بگذارید و برای این نماز در آن، مثل هزار نماز در غیر آن است»، گفتم: اگر استطاعت آن را نداشته باشم، چه کنم؟ فرمودند: «روغن زیتی برای آن هدیه بنما که در چراغ آن بیفروزند، هر کس این کار را بکند، مثل آن است که به آنجا آمده است.»(۴) 🔹احادیث دیگری نیز در مورد این شهر در کتب حدیثی شیعه و اهل تسنن آمده که می توان به کتب حدیثی همچون «سفین البحار»، «من لایحضره الفقیه»، «صحیح بخاری» و «سنن سنائی» و... مراجعه کرد. 🔹 و در طول تاریخ دولت‌های قدرتمند برای تصرف و فتح این شهر تلاش‌های زیادی نموده‌اند، دولت‌های قدیم چون بابلی ها، کلدانی‌ها و... دولت روم، کشورهای اروپایی، انگلیس، فرانسه و اکنون رژیم صهیونیستی از این جمله‌اند. 🔺 نسبت بیت المقدس و امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف 🔹 بیت المقدس، معاصر ظهور امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف از چند جهت مورد توجّه قرار می‌گیرد. 🔹یکی از آن جهت‌ها، وقوع نبردی بزرگ در آن، میان سرسخت ترین دشمن امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف و آن حضرت است. از دشمنان آشکار در نهضت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف فردی به نام «سفیانی» است. 🔹وی جنایات خود را سه ماه پیش از ظهور از شام آغاز می کند و شش ماه بعد از ظهور در نبردی حوالی بیت المقدس پرونده خونبار و سیاه وی برای همیشه بسته می‌شود. او دشمن سرسخت و رویاروی آن حضرت است، هر چند که امام عجّل الله تعالی فرجه الشریف در حقیقت با نیروهای کافری که از سفیانی پشتیبانی می‌کنند روبروست. 🔹روایات تصریح کرده اند که خروج سفیانی از وعده‌های حتمی خداوند است. سفیانی پس از جنایات متعدد و خونباری که از شام تا عراق و حجاز انجام می دهد، با تجربه اوّلین شکست خود به سبب فرورفتن بخشی از سپاهیانش در بیابانی حوالی مکه ـ بیداء ـ پس از ظهور، به مدینه و سپس عراق روانه می‌شود. 🔹روایات، در مورد جنگ های سفیانی با حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و یارانش، تنها به ذکر نبرد فتح قدس و آزادی فلسطین پرداخته‌اند که جنگ پایانی وی خواهد بود. نتیجه این جنگ شکست او و همه هم پیمانانش است. 📚 ۱. همو، ص ۲۶۹ و ۲۷۰، به نقل از ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه. 📚 ۲. اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمه: محمدبن اسعد بن عبدا...، به کوشش افشار، ایرج، انتشارات ادبی و تاریخی ۱۳۷۳ ص ۶۹ و ۷۰. 📚 ۳. کمره ای، حاج میرزا خلیل، بیت المقدس و تحول قبله، به نقل از شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه. 📚 ۴. کمره ای، حاج میرزا خلیل، به نقل از: سنن، ابن ماجد، ص ۴۲۹، سنن، بیهقی، ص ۴۴۱. ادامه دارد...
پیامبراکرم ✨هرکس سوار مرکبی شودو :✨ ♠️بــِسـْمِ اٌللهِ الـرّحـمٰنِ الرِحْـیـمِ♠️ 🗯 رابرزبان جاری سازدخداوندمتعال فرشته ای درکنارش می نشاندتاپیوسته اورایاری ومحافظت نماید.اگرازذکر«بسم الله الرحمن الرحیم»امتناع کند،شیطان نیزبااوسواربرمرکب می شود .💭 ♣️تفسیرالکافی جلد۷۱صفحه ۵۴۰♣️
⭕️ محبّت کامل و توسّل تام 💧مرحوم بافقی به قدری به وجود حضرت بقیّه الله (عج) محبّت و ارادت می ‌ورزید که همواره ذکر و یاد حضرت را در قلب و بر زبان داشت و در همه امور، توسّل به حضرت را کافی و تمام می ‌دانست. تا آنجا که در هیچ مجلسی نمی ‌شد که برای فرج آن حضرت، دعا نکند. 🌸 خود آن مرحوم تعریف می ‌کند: 🍃 در قم مرا با آیت الله حائری در این موضوع بحث بود که اگر کسی سهواً و خطائاًٌ و یا عمداً به دهان شیر و چنگال حیوان وحشی بیندازد و بعد متوجّه شده، متنبّه گردد و توسّل به حضرت بقیّه الله (عچ) پیدا کند و او را بخواند که «یا صاحب الزّمان ادرکنی»، آن حضرت او را دریابد. 🌼 مرحوم آیت الله حائری می ‌فرمود: 🌷 چنین نیست؛ بلکه اگر سهواً و خطائاً بیندازد، البتّه آن حضرت او را نجات دهد و اگر عمداً انداخت، چشمش کور شود، می ‌خواست نیندازد. حضرت او را نظری نمی ‌کند. 💐 من می ‌گفتم: 💖 مولایم ولیّ عصر، آقاتر و جوانمردتر است از اینکه به عمد و سهو و خطای کسی نگاه کند. به هر حال، اگر کسی خود را به دام هلاکت انداخت و بعد پشیمان شد و آن حضرت را به نصرت خواند، آن حضرت به جوانمردی خود او را نجات می ‌دهد و ایشان قانع نمی‌ شدند. 🌹 تا اینکه واقع شد؛ یعنی کسی خود را عمداً به دهان شیر درنده انداخت و آن حضرت را طلبید. پس آن حضرت او را نجات داد. من برای ایشان نوشتم: 🌺 «دیدی فلانی چطور خود را عمداً به دهان شیر درنده انداخت با اینکه می ‌دانست کیست و زبان حال شما چه بود.» 💕 خلاصه مرحوم آیت الله حائری تصدیق کرد و در این عمل، تسلیم شد. 💧مرحوم رازی می ‌نویسد، آن شخص، خود مرحوم بافقی بود و آن شیر هم سلطان معاصرش بود و قضایای «قم» و تبعید و ... را اشاره می ‌نمود.
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست وهفتم🌹 این داستان👈والسابقون قرآن رو برداشتم ... این بار نه
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست وهشتم🌹 این داستان👈پسر پدرم هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ... چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از بالا به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن ... با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ... وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ... - اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ... منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز ... از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ... - تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصلا من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ... پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ... دارد........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_بیست ونهم🌹 این داستان👈 هادی های خدا - خداوند می فرمایند داستان: بنده من ... تو یه قدم به سمت من بیا... من ده قدم به سمت تو میام ... اما طرف تا 2 تا کار خیر می کنه ... و 2 قدم حرکت می کنه ... میگه کو خدا؟ .. چرا من نمی بینمش؟ ... فاصله تو تا خدا ... فاصله یه ذره کوچیک و ناچیز از اینجا تا آخر کهکشان راه شیریه ... پیامبر خدا ... که شب معراج ... اون همه بالا رفت ... تا جایی که جبرئیل هم دیگه نتونست بالا بیاد ... هم فقط تا حدود و جایی رفت ... حالا بعضی ها تا 2 قدم میرن طلبکار هم میشن ... یکی نیست بگه ... برادر من ... خواهر من ... چند تا قدم مورچه ای برداشتی ... تازه اگر درست باشه و یه جاهایی نلرزیده باشی ... فکر کردی چقدر جلو رفتی که معرفتت به حدی برسه که ... تازه چقدر به خاطر خدا زندگی کردی؟ ... چند لحظه و ثانیه زندگیت در روز به خاطر خدا بوده؟ ... از مالت گذشتی؟ ... از آبروت گذشتی؟ ... از جانت گذشتی؟ ... آسمان بار امانت نتوانست کشید ... قرعه و فال به نام من دیوانه زدند ... اما با همه اون اوصاف .. عشق ... این راه چند میلیون سال نوری رو ... یک شبه هم می تونه بره ... اما این عشق ... درد داره ... سوختن داره ... ماجرای شمع و پروانه است ... لیلی و مجنونه ... اگر مرد راهی ... و به جایی رسیدی که جرات این وادی رو داری ... بایست بگو ... خدایا ... خودم و خودت ... و الا باید توی همین حرکت مورچه ای بری جلو ... این فرق آدم هاست که یکی یک شبه ... ره صد ساله رو میره ... یکی توی دایره محدود خودش ... دور خودش می چرخه ... واکمن به دست ... محو صحبت های سخنران شده بودم ... و اونها رو ضبط می کردم ... نماز رو که خوندن ... تا فاصله بین دعای کمیل رو رفت بالای منبر ... خیلی از خودم خجالت کشیدم ... هنوز هیچ کار نکرده ... از خدا چه طلبکار بودم ... سرم رو انداختم پایین ... و توی راه برگشت ... تمام مدت این حرف ها توی سرم تکرار می شد... اون شب ... توی رختخواب ... داشتم به این حرف ها فکر می کردم که یهو ... چیزی درون من جرقه زد ... و مثل فنر از جا پریدم ... - مهران ... حواست بود سخنرانی امشب ... ماجرای تو و خدا بود ... حواست بود برعکس بقیه پنجشنبه شب ها ... بابا گفت دیر میاد ... و مامان هم خیلی راحت اجازه داد تنها بری دعای کمیل ... همه چیز و همه اتفاقات ... درسته ... خدا تو رو برد تا جواب سوالات رو بده ... و اونجا ... و اولین باری بود که با مفهوم هادی ها آشنا شدم ... اسم شون رو گذاشتم هادی های خدا ... نزدیک ترین فردی... که در اون لحظه می تونه واسطه تو با خدا باشه ... واسطه فیض ... و من چقدر کور بودم ... اونقدر کور که هرگز متوجه نشده بودم ... دوباره دراز کشیدم ... در حالی که اشک چشمم بند نمی اومد ... همیشه نگران بودم ... نگران غلط رفتن ... نگران خارج شدن از خط ... شاگرد بی استاد بودم ... اما اون شب ... خدا دستم رو گرفت و برد ... و بهم نشون داد... خودش رو ... راهش رو ... طریقش رو ... و تشویق ... اینکه تا اینجا رو درست اومدی ... اونقدر رفته بودم که هادی ها رو ببینم و درک کنم ... با اون قدم های مورچه ای ... تلاش بی وقفه 4 ساله من ... دارد.........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشکل‌گشا یا همه محتاج چاره‌اند تو آفتاب و کلّ عوالم ستاره‌اند یابن الحسن، حُسین زمان، باغبان دین بی تو گل و بهار دچار شراره‌اند 💚اللهم عجل لولیک الفرج💚 شبتون مهدوی
❣ 💐رسیده ونیامدی آقا 🍁جهان نموده قیام و 💐دمی بیاونظرکن ،که دشمنت امروز 🍁شکسته⚡️ تیغ ونیام و آقا 💐چگونه از بگویم⁉️ 🍁که این "نفس" گویی 💐شررگرفت و نیامدی آقا😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ روزها بیهوده از پےهم مے‌آیند و مےگذرند و نشانےاز خود نمےگذارند اما اے آخرین رؤیاے عشق هیچ چیز خیال روے تو را از جانِ من نمیتواند دور کند ... ٖ ٖ ٖ ٖ ٖ و من تک تکِ این روزهاے سخت و این ثانیہ هاے پر از رنج و درد را تنها بہ شوقِ روے ماهِ تو تحمل میکنم. در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...