eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
نظام تقديم 89.mp3
6.76M
🔈 🔇 جلسه شانزدهم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل وهشتم🌹 این داستان👈مهمان خدا چقدر به اذان مونده بود ... نمی د
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_چهل ونهم🌹 این داستان👈با صدای تو حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ... بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ... - ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... الان دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ... و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید... اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ... دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه ... با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ... آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ... - پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ... - می خوای بخوابی بی بی؟ ... - نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ... دارد........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاهم🌹 این داستان👈 دعایم کن با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم .... تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ... - پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ... گریه ام گرفت ... - توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ... پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ... دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم ... در برابر چه بها و و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ... - خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ... دارد.........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
moghadam-03.mp3
3.72M
تقدیم به امام زمان (عج)
• °|•بھ انتـظارلبخـندےنشستھ ایـم ڪھ عطـرش دنـیارابهـشت مےکند! پاےهـرگلـےڪھ مےرسیم عـطرنگاهـت رابو مےڪشیم امـاهـیچ گلے عطرنگـاھ تـو را ندارد… 🍃 شبتون امام زمانی
﷽❣ ❣﷽ اگر چه روزمن و روزگار می گذرد دلم خوش است كه با یاد یار♥️میگذرد چقدر خاطره انگیزو شادو رویاییست قطار عمر كه در می گذرد 🌼 🍃 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
⚘﷽⚘ اے مثل روز، آمدنت روشن این روزها که میگذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ کاش باشم و جاے اینکه بگویند "منتظرتان بود" بشنوید "منتظرتان بودم" کاش باشم و بگویید " میشناسمت" تا بشنوند " میشناختمش" کاش روزگار آمدنت باشم...😔 در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
✨﷽✨ ✅ناراحت نیستند که حضرت غائب است! ✍آیت الله بهجت (ره) : هر دقیقه ای که میگذرد جایگزین و عوض ندارد، از دست رفته و گذشته است و دیگر برنمیگردد. ای کاش اگر خانه و درِ خانه را نمیدانیم، کوچه را می دانستیم. حاج محمد على فشندی (ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب - عجل الله تعالی فرجه الشریف. عرض می کند: مردم دعای توسل می خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! 💥ای کاش می نشستیم و درباره ی این که حضرت غائب -عليه السلام- چه وقت ظهور می کند، با هم گفت و گو می کردیم، تا حداقل از منتظرين فرج باشیم. اشخاصی را می خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. چرا ما حداقل مانند نصاری که در مواقع تحير با انجیل ارتباط دارند، با آن حضرت ارتباط برقرار نمی کنیم؟! 📚منبع: در محضر بهجت ج۲
💢 یاران حضرت، اند 🔹 یکی از نکات جالب و دانستنی دربارة مؤمنان این است که همواره در طول تاریخ، شیعیان به عنوان «حلال زاده» ها شناخته می شدند و حتی می‌گوید: 🔹اگر می خواستیم ببینیم کسی حلال زاده است یا خیر او را امتحان می کردیم ببینیم امیرالمومنین(ع) را در دل دارد یا خیر. 🔹 در روایات آمده است: «آنها [٣١٣یار امام] شبانه از رختخوابشان ناپدید می‌شوند و صبح در مکه حاضر می شوند و برخی از آنها در روز روشن بر فراز ابرها راه می‌روند. آنها با نام، ، لقب و دیگر خصوصیاتشان شناخته می‌شوند.» 🔹 بد نیست بدانیم که افرادی که در تاریخ با شناخته می شدند، افرادی بودند که نام پدرشان معلوم نبود. مثل جنایتکار معروف ماجرای کربلا: . 🔹 امّا معلوم است که یار امام زمان(عج), در درجه نخست می‌بایست از ولادت پاک و طاهری برخوردار باشد. به همین خاطر است که نام پدران آنها و اجدادشان نزد اهل بیت(ع) معلوم و شناخته شده است. 🔹 امیرمؤمنان(ع) می فرمایند: «من آنها را با نام، نام پدر، قبیله، لباس، اسلحه، محل اقامت و مراتب علمی و عملی‌اشان می‌شناسم....» 📚 برگرفته از کتاب « »؛ به نقل از بشارة الاسلام، ص ٢٠٨ ➖➖➖➖➖➖➖
یکبار برای همیشه پاسخ به شبهات کانال امام مهدی اگر این مقاله را بخوانید، دیگر شبهات این کانال پودر خواهد شد 🔴ایران قبل از ظهور: ایرانیان برای دریافت حق خویش، دو مرحله تلاش خواهند کرد، سپس آماده جنگ با دشمن در فلسطین میشوند بشارت نزدیکی ظهور بعد از مرحله سیوفهم علی عواتقهم 1️⃣ازجمله حوادث و رخدادهای قبل از ظهور در نگاه فریقین شیعه و اهل سنت، قیامی است که با هدف زمینه سازی درفرایند ظهور امام عصر ازجانب مردم مشرق زمین رقم میخورد. 2️⃣حدیث معتبر انقلاب قوم مشرق در کتاب الغیبۀ نعمانی: كَأَنِّي بِقَوْمٍ قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِقِ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ ثُمَّ يَطْلُبُونَهُ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ فَلَا يَقْبَلُونَهُ حَتَّى يَقُومُوا وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُمْ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاءُ أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ(منبع: نعمانی، الغیبۀ، ص 273). 3️⃣عبارت قَدْ خَرَجُوا بِالْمَشْرِق: خروج در اصطلاح به قیام، انقلاب و تلاش برای تشکیل حکومت تعبیر می‏شود و از آنجا که این پرچم به هدایت نیز توصیف شده است(قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء)خروج و قیام علیه حاکم جائر و ظالم، یکی از مصادیق بارز آن خواهد بود. 4️⃣و ناگفته پیداست به قرینه "لَايَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُم و قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء" تایید و مشروعیت قیام در عصر غیبت با هدف زمینه‌سازی ظهور نیز اثبات می‏گردد. 5️⃣مراد از قوم مشرق: طبق احادیث فریقین، رایات مشرق قبل از ظهور که زمینه ساز حکومت مهدی موعود هستند دارای سه شاخص بسیار مهم یعنی: شیعه و معتقد به امامت امام دوازدهم (وَ لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُم‏)ایرانی(قوم سلمان)و آرمان آزادی فلسطین هستند. 6️⃣مراد از يَطْلُبُونَ الْحَقَّ: به قرینه اینکه حق خویش را از دشمن طلب میکنند و سپس وارد فاز نظامی می‌شوند(سُيوفَهُم عَلى عَواتِقِهِم)؛ از اینرو به معنای طلب حقی از حقوق پایمال شده ایرانیان توسط دشمن، مراد است. 7️⃣جبهه مخالف قوم مشرق چه کسانی هستند؟: مبرهن و واضح است، دشمنان دین اسلام و مذهب تشیع و ولایت امام عصر یعنی مثلث شوم "غربی، عبری، عربی" بویژه یهود و حامیان غربی‌شان در دائره جبهه استکبار و در مقابل انقلاب مشرق قرار می‏گیرند که از اعطای حق ایرانیان ممانعت میکنند. 8️⃣مرحله"مطالبه حق": يَطْلُبُونَ الْحَقَّ ثُمَّ يَطْلُبُونَ الْحَقَّ: دو مرحله برای احقاق حق ایرانیان؛ دو مرحله طلب حق از راه مذاکره و حوار برای احقاق حق از دشمنان است زیرا ایرانیان بعد از مایوس شدن از اخذ حق خویش، در مراحل بعدی از روشی متفاوت از دو مرحله قبلی، یعنی قدرت نظامی برای اخذ حق خویش استفاده خواهند کرد(يَطْلُبُونَ الْحَقَّ فَلَا يُعْطَوْنَهُ فَإِذَا رَأَوْا ذَلِكَ وَضَعُوا سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم‏). 9️⃣مرحله "سیوف": ایرانیان، وقتی ممانعت دشمنان در استیفا و طلب حق خویش را درک می‏کنند(فَإِذَا رَأَوْا ذَلِك‏)این‏بار حق خویش را نه از راه مذاکره بلکه از راه قدرت‌ نظامی طلب خواهند کرد(سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم). 🔟آنگاه و بعد از وقوع حوادثی، دشمنان مجبور به پذیرش حق ایرانیان خواهند شد (فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ)و با اینکه ایرانیان در دو مرحله قبلی بر اخذ حق خویش اصرار و پافشاری داشتند اما شگفت اینکه این‏بار ایرانیان نخواهند پذیرفت(فَلَا يَقْبَلُونَه). 1️⃣1️⃣مرحله "یقوموا": و در مقابل آماده جنگ فراگیر و سرنوشت‌ساز با دشمنان -طبق آیات سوره اسراء- در نزدیکی فلسطین خواهند شد (يَقُومُوا وَ قَتْلَاهُمْ شُهَدَاء)؛و طبق بشارت غیبی قرآن در آیات ابتدایی سوره روم و به قرینه "فَيُقَاتِلُون‏ فَيُنْصَرُون"، محور شیعی به رهبری ایران در جنگ آینده با اسرائیل قبل از ظهور پیروز خواهد شد. و البته این تحولات تا ظهور فاصله زیادی نخواهد داشت(لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْر). 2️⃣1️⃣هرچند بین جبهه مقاومت شیعی و دشمن، حمله به منافع یگدیگر در مناطق مختلف رخ خواهد داد اما بنظر می رسد زمان جنگ سرنوشت ساز با اسرئیل، بعد از واقعه "هرج الروم" و قبل از حضور "مارقۀ الروم" خواهد بود. 3️⃣1️⃣و عبارت "لَا يَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى صَاحِبِكُم" نیز به روشنی گویا این واقعیت است که توهم سقوط انقلاب ایرانیان قبل از ظهور، خیالی خام و آشفته است که هیچ گاه تعبیر نخواهد شد و به حکومت جهانی امام عصر متصل خواهدشد. 4️⃣1️⃣اما سوال مهم این است که اگر عصر، عصر ظهور باشد، الان در کدام مرحله هستیم؟ مرحله "سُيُوفَهُمْ عَلَى عَوَاتِقِهِم" یا مرحله "فَيُعْطَوْنَ مَا سَأَلُوهُ"؟ /کانال حوادث آخرالزمان
✍آیت الله ناصری (ره) آیت الله کشمیری بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر «يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده‌ام. لینک کانال : @Abbasse_kardani
4_5971896766591666230.mp3
5.98M
☀️حکایت کفاشی که امام زمان(عج) به دیدنش می رفتن 💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لینک کانال : @Abbasse_kardani
بسم الله الرحمن الرحیم به لطف خدا و با عنایت اهل بیت ع و باکمک تلاش بی وقفه خیرین قرارداد منزل این خانواده بسته شد! جا داره از خیرین تشکر ویژه کنم، و تمام کسانی که در جمع آوری کمک های نقدی و غیر نقدی به ماکمک کردند کمال تشکر را دارم ! ان شاءالله اجرتون با حضرت زهرا س
نظام تقديم 90.mp3
9.65M
🔈 🔇 جلسه هفدهم صوتی 👆👆👆 کتابی 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید. لینک کانال : @Abbasse_kardani
شهادت: 💠✨وَجَآءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَآئِقٌ وَ شَهِیدٌ🍃 ✨ملائکه✨ 🍃هرانسانی واردمحشر می گردد در حالی که همراه او حرکت دهنده وگواهی است! 📚سوره مبارکه ق ✍آیه۲۱
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_1576966069.mp3
4.59M
[•🎧•] ⏯ شـــور احســاسے •/💔/کـــ🌡ـــرونا فقــط یه ویــروسہ||• •/💔/دلـــم آقــا داره مے پوسہ||• 🎤 جــــــوادمــقدم ـتو خلوتٺ گوش بِده👇 🎤:🍃 حتما دانلود کنید
19 Mihmani (1394-5-3) Mashhad.MP3
14.79M
🔈 * دو اصل مهم در بهبود روابط و تحکیم معاشرت " مرنج و مرنجان" * قواعد و ضوابط معاشرت از منظر اسلام * مبنای میهمانی ارزشی رضای خداوند متعال بدون خودنمایی و تفاخر * از آداب میهمانی: برخورد صمیمی بدون پرداختن به حاشیه * از آداب میهمانی: بردن لوازم شخصی در حد متعارف در میهمانی های بلند مدت * روایت داستانی از حلم و مهمان نوازی امام حسن مجتبی علیه السلام ⏰ مدت زمان: ۲۷:۲۹ 👌👌👌 ( از مدرسان حوزه علمیه قم )
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاهم🌹 این داستان👈 دعایم کن با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ...
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاه ویکم🌹 این داستان👈برکت با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای هجده شده بود ... پسر خاله ام باورش نمی شد ... خودش رو می کشت که ... - جان ما چطوری تقلب کردی که همه نمراتت بالاست؟ ... اونقدر اصرار می کرد که ... منی که اهل قسم خوردن نبودم... کم کم داشتم مجبور به قسم خوردن می شدم ... دیگه اسم تقلب رو می آورد یا سوال می کرد ... رگ های صورتم که هیچ ... رگ های چشم هام هم بیرون می زد ... ولی از حق نگذریم ... خودمم نمی دونستم چطور معدلم بالای هجده شده بود ... سوالی رو بی جواب نگذاشته بودم... اما با درس خوندن توی اون شرایط ... بین خواب و بیداری خودم ... و درد کشیدن ها و خواب های کوتاه مادربزرگ ... چرت زدن های سر کلاس ... جز لطف و عنایت خدا ... هیچ دلیل دیگه ای برای اون معدل نمی دیدم ... خدا به ذهن و حافظه ام برکت داده بود ... دو ماه آخر ... دیگه مراقبت های شیفتی و پاره وقت ... و کمک بقیه فایده نداشت ... اون روز صبح ... روزی بود که همسایه مون برای نگهداری مادربزرگ اومد ... تا من برم مدرسه ... اما دیگه اینطوری نمی شد ادامه داد ... نمی تونستم از بقیه بخوام لباس ها و ملحفه ها رو بشورن ... آب بکشن و بلافاصله خشک کنن ... تصمیمم رو قاطع گرفته بودم ... زنگ کلاس رو زدن ... اما من به جای رفتن سر کلاس ... بعد از خالی شدن دفتر ... رفتم اونجا ... رفتم داخل و حرفم رو زدم ... - آقای مدیر ... من دیگه نمی تونم بیام مدرسه ... حال مادربزرگم اصلا خوب نیست ... با وجود اینکه داییم، نیروی کمکی استخدام کرده ... دیگه اینطوری نمیشه ازش پرستاری کرد ... اگه راهی داره ... این مدت رو نیام ... و الا امسال ترک تحصیل می کنم ... اصرارها و حرف های مدیر ... هیچ کدوم فایده نداشت ... من محکم تر از این حرف ها بودم ... و هیچ تصمیمی رو هم بدون فکر و محاسبه نمی گرفتم ... در نهایت قرار شد ... من، این چند ماه آخر رو خودم توی خونه درس بخونم ... دارد.........🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاه ودوم🌹 این داستان👈 من،مرد این خانه ام ... دایی یه خانم دو استخدام کرده بود که دائم اونجا باشه ... و توی کارها کمک کنه ... لگن گذاشتن و برداشتن ... و کارهای شخصی مادربزرگ ... از در که اومدم ... دیدم لگن رو کثیف ول کرده گوشه حال ... و بوش ... خیلی ناراحت شدم ... اما هیچی نگفتم ... آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب داغ شستم و خشک کردم ... اون خانم رو کشیدم کنار ... - اگر موردی بود صدام کنید ... خودم می شورمش ... فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید ... می دونم برای شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا کنید... مادربزرگم اذیت میشه ... شما فقط کارهای شخصی رو بکن ... تمییز کاری ها و شستن ها رو خودم انجام میدم ... هر چند دایی ... انجام تمام کارها رو باهاش طی کرده بود ... و جزء وظایفش بود ... و قبول کرده بود این کارها رو انجام بده ... اما اونم انسان بود و طبیعی که خوشش نیاد ... دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد ... دیگه گوشتی به تنش نمونده بود ... مثل پر از روی تخت بلندش کردم ... ملحفه رو از زیر مادربزرگ کشید ... با حالت خاصی، قیافه اش روی توی هم کشید ... - دلم بهم خورد ... چه گندی هم زده ... مادربزرگ چیزی به روی خودش نیاورد ... اما من خجالت و شرمندگی رو توی اون چشم ها و چهره بی حال و تکیده اش می دیدم ... زنی که یک عمر با عزت و احترام زندگی کرده بود ... حالا توی سن ناتوانی ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... که متوجه باش چی میگی ... اونم که به چشم یه بچه بهم نگاه می کرد ... قیافه حق به جانبی به خودش گرفت ... و با لحن زشتی گفت ... - نترس ... تو بچه ای هنوز نمی دونی ... ولی توی این شرایط ... اینها دیگه هیچی نمی فهمن ... این دیگه عقل نداره ... اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره ... به شدت خشم بهم غلبه کرد ... برای اولین بار توی عمرم ... کنترلم رو از دست دادم ... مادربزرگ رو گذاشتم روی تخت ... و سرش داد زدم ... - مگه در مورد درخت حرف میزنی که میگی این؟ ... حرف دهنت رو بفهم ... اونی که نمی فهمه تویی که با این قد و هیکل ... قد اسب، شعور و معرفت نداری ... که حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوی خودش نگهداری... شعور داشتی می فهمیدی برای مراقبت از یه مریض اینجایی ... نه یه آدم سالم ... این چیزی رو هم که تو بهش میگی گند ... من با افتخار می کشم به چشمم ... اگر خودت به این روز بیوفتی ... چه حسی بهت دست میده که اینطوری بگن؟ ... اونم جلوی خودت ... ایستاد به فحاشی و اهانت ... دیگه کارد می زدی خونم در نمی اومد ... با همه وجودم داد زدم ... - من مرد این خونه ام ... نه اونی که استخدامت کرده ... می خوای بهش شکایت کنی؟ ... برو به هر کی دلت می خواد بگو ... حالا هم از خونه من گورت رو گم کن ... برو بیرون ... دارد......🍃 لینک کانال : @Abbasse_kardani
‌ هر وقت احساس ڪردید از دور شدیدو دلتون واسه اقا تنگ نیست ... این دعاے ڪوچیڪ رو بخونید 🤲🏻 ((لَیـِّن قَلبے لِوَلِـیِّ اَمرڪ 🥀)) یعنے ... خدایا دلمو واسه‌امامم‌نرم‌کن ‌شبتون امام زمانی
Narimani-havaye-sangar.mp3
6.32M
🔵هوای این روزای من ... 🔹بی بی بزار بیام بشم برای تو فدا😔 🎤نوای 🌷به یاد شهدا ... لینک کانال : @Abbasse_kardani
سلام ای پر معناترین نگاشته هستی... ای سُلاله آفتاب... ای پدر مهربانم... وجودم خیره به نورِ شماست... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللّٰهِ فِى خَلْقِهِ اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج
مولای من ای که فصل آمدنت، زیباترین فصل زندگانی است و حضورت، گویاترین پیام آشنایی. ای که باب خدایی و واسطه فیض، دریای رحمتی و بیکرانِ مهر. ما را دریاب! ما را دریاب که خوب می‌دانیم این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است. این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده ایم آری، اگر به یقین آرمانشهر مهدوی را می‌شناختیم و باورش می‌کردیم، آنگاه مضطرّ واقعی می شدیم و بی تابانه مشتاق آمدنش می‌بودیم و برای تحقق آرمانش مهیا می‌شدیم. برایمان دعا کن تا از غیبت به درآییم و زنگار غفلت را بزداییم. برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطّر در پی‌ات باشیم.
⭕️ هرچقدر به بالای قله ی نزدیک می‌شیم، ➕ هوا کم میشه! 👌 دیگه به شُشِ هرکسی نمی‌سازه! بی هوا می‌خرَن،بی‌هوا می‌بَرَن،بی هوا میاد! ✔️ خیلےحواستونُ جمع کنید؛ میزان،هوای نَفْسه..⛓⚖ 👤 حاج حسین یکتا
2_5398065895778027178.mp3
7.13M
می‌خواهم ، برای امامَم... الگوی تمام و کمالِ زمانه‌ام، دردانه‌ای خاص باشـــم ... 💫 آنقدر که رویِ من و بودنم، برای همیشه، حساب خاص باز کند. 🎤
جانا غمِ تو زِ هرچه گویی، بَتَر است رَنجِ دل و تابِ تَنْ وَ سوزِ جِگَر است از هرچه خورند کم شود جُز غمِ تو تا بیش تَرَش هَمی‌خورَم بیش‌تَر است مولانا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لینک کانال : @Abbasse_kardani