eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
674 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاخره صبح شد و به سمت شلمچه راه افتادیم قلبم داشت از جا کنده میشد انگار شهدا منو میدیدن کفشامو در آوردم و پا برهنه روی خاک شلمچه راه میرفتم اشکام با هم مسابقه داشتن روی خاک شلمچه نشستم و زانوهامو بغل کردم شهدا من شرمندتونم حنانه نبودم مست و غرق گناه بودم قول میدم زینبی بشم و بمونم تمام اون سه چهار روز همش گریه میکردم و با شهدا حرف میزدم سفر تمام شد و من برگشتم تهران البته با چادر وای مصیبت شروع شد با چادر که وارد خونه شدم بابا: اون چیه سرت مثل کلاغ سیاه شدی یهو تو همین حین تیام وارد پذیرایی شد تیام : اون چیه سرت شبیه این زنای پشت کوهی شدی فقط سکوت کردم یک هفته بود منو خانواده ام مثل هم خوابگاهیا بودیم فرداشب قراره یه مهمونی تو خونمون برگزار بشه البته مهمونی که غرق گناهه پدرم بهم هشدار داد مثل همیشه تو جشن حاضر بشم خیلی سریعتر از همیشه ۲۴ساعت گذشت وارد پذیرایی شدم که ...... ... ✍ نویسنده : بانو.....ش   📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇 ✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1 لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ ✨از قعر زمین به افلاک سلام 🍃از من به حضورحضرت یارسلام ✨صب⛅️ح است دلم 💓هواییت شد 🍃مولااز جانب من بر آن یار سلام 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
تادر ره عــشق آشنای تو شدم با صد غم و درد مبتلای تو شدم لیلی‌وش من به حال زارم بنگر مجنون زمانه از برای تو شدم.. ♥️
دستم نمی‌رسد به‌ تماشای کربلا با بغض به روی عکس حرم ،، دست می‌کشم ...
سلام حضرت آفتاب ، مهدی جان هرچند سرما تا مغز استخوان را سوزانده است ... هرچند شب در نهایت تاریکی است ... هرچند حلقه ی محاصره ی درد و مرگ و بیماری هر روز تنگ تر می شود ... هرچند آسمان و زمین بر ما سخت گرفته است ... اما ... این آخرین نفس های ظلمت است ... دیگر تا طلوع صبح روشن و بهاری و گرم ظهور تو چند قدم بیشتر نمانده است ... می دانم ... می دانم ... که یکی از همین روزهای نزدیک ، نوای " اناالمهدی " حجم جهان را پر می کند ...
⭕️علت طولانی بودن عمر حضرت مهدی (عج) 🌸حضرت صادق عليه السلام فرمود: درازى عمر او وامتحان خلق در زمان غيبت او مانند نوح عليه السلام است که: ✅ هفت مرتبه مامور شد که هسته ى خرما بکارد واز ميوه ى او بخورد، آنگاه عذاب بر قومش نازل شود وچون درخت مى شد وبه ميوه مى رسيد باز به تأخير مى افتاد. 🌷ودر هر مرتبه که به تأخير مى افتاد جمعى از قوم او از او بر مى گشتند ومى گفتند: اگر نوح پيغمبر بود وعده ى او خلف نمى شد... 🔵وچون وعده به پايان رسيد خداوند به نوح فرمود: اگر در همان اول عذاب🔥 مى فرستادم آنها که در هر مرتبه مرتد شدند باقى مانده بودند 🌪و آن گاه آن خبث باطن ونفاق قلبى خود را بعد از نجات، با مؤمنين ظاهر مى ساختند وبا ايشان به خصومت و جنگ ورياست برمى خاستند. ✅وهمچنين مدت غيبت قائم ما به طول انجامد تا حق از غير حق خالص گردد وايمان از دروغ صاف گردد و شیعیان خالص باقی بمانند... 📒 کمال الدين: 355:2 ب 33 ح 50، غيبت طوسى: ص 170 ح 129، بشارة الاسلام: ص 170 ب 7.
⭕️ 🌷حضرت پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم اِذا دَخَلَ اَحَدُكُم بَيتَهُ فَليُسَلِّم، فَاِنَّهُ يُنزِلُهُ البَرَكَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِكَةُ؛  هرگاه يكى از شما به خانه خود وارد مى‏ شود، سلام كند، چرا كه سلام بركت مى ‏آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس مى‏ گيرند. علل الشرايع ج 2، ص 583، ح 23
⭕️ نوشته 👤استاد : ✅ برای ظهور و حکومت امام زمان (عج)، باید صاحب قدرت بود
📆 می‌دانی چرا غیبت این همه طول کشید؟ چون تاریخ پُر است از آدم هایی که فکر می کنند یک دست صدا ندارد. همین دست‌ها اگر هم پیمان می‌شدند کار به اینجا نمی‌رسید. 🌿 اکنون اما فصل هم‌عهدی رسیده، بیا با امامِ خویش تجدید بیعت کنیم و بر عهد خود پایدار بمانیم شاید تمام شود این فِراق و تنهایی
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غربال قبل ظهور ♨️🚮 🎤|🗣 ➖➖➖➖➖➖➖
وارد پذیرایی شدم که صدای پچ پچ شروع شد لباسم یه کت و شلوار کاملا پوشیده با روسری بلندی که لبنانی بسته بودم و چادر تا به خودم بیام پدرم با صورت قرمز جلو وایستاده بود و با صورت گُر گرفته گفت : آبرومو بردی بعد از این حرفش سیلی محکمی ب صورتم زد با گریه به سمت اتاقم دویدم نمیدونم کی خوابم برد صبح که بیدار شدم تو آینه به خودم نگاه کردم نصف صورتم بخاطر سیلی بابا قرمز شده بود چشمها و دماغم بخاطر گریه یه چمدون برداشتم همه لباسها و وسایل شخصیمو توش جمع کردم و رفتم خونه مجردیم وارد خونه شدم با وسواس چادر و لباسامو عوض کردم رفتم اتاقم مانتوهای که بیشتر شبیه بلوز بودن جمع کردم ریختم تو یه نایلون مشکی و گذاشتم دم در ساختمان بعد عکس خواننده ها و بازیگرای هالیوود از در و دیوار اتاق جمع کردم احساس میکردم این خونه غرق گناهه مبلا را هم از تو پذیرایی جمع کردم تو یکی از اتاقها گذاشتم شلنگ کشیدم و کل خونه را شستم تنها ذکری که بلد بودم همون صلوات بود هرجا آب میگرفتم صلوات میفرستادم ساعت ۱۲شب خسته و کوفته افتادم روی تخت فردا یه عالمه کار دارم پدرم الحمدالله حمایت مالیشو ازمن قطع نکرد یه آژانس برای بهشت زهرا گرفتم از ماشین پیاده شدم به سمت قطعه سرداران بی پلاک به راه افتادم یه مزار شهید گمنامی انگار صدام میکرد چهار زانو نشستم پایین مزارش و باهاش حرف زدم -شهید شما خواستید من اینجا باشم وگرنه خودم ی لحظه هم به ذهنم خطور نمیکرد که یه روزی اعتقاداتم و ظاهرم عوض بشه اما از عوض شدن خوشحالم کمکم کن بهترم بشم با محجبه شدنم خانواده ام طردم کردن اکثریت دوستامم تنهام گذاشتن تو و همرزمانت دوستم بشید پاشدم به سمت درب خروجی حرکت کردم بعداز ۲-۳ساعت رسیدم خونه فرش های خونه را انداختم مبل ها را دوباره چیدم یهو صدای تلفن بلند شد زینب بود باهم سلام و علیک کردیم زینب : حنانه میای بریم ..... ... ✍ نویسنده : بانو.....ش 📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇 ✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1 لینک کانال : @Abbasse_kardani