eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
648 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ تکمیل ایمان قبل از ظهور...! 💚 علیه السلام: 🌸 ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید چون در لحظات ظهور ایمان ها به سختی مورد امتحان و ابتلاء قرار می‌گیرند. 📚 کافی،ج۶،ص۳۶۰
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 مهتاب با دو سه قدم خودش را به میز رساند و فلش را به دست او داد. ماکان هم بعد از وصل کردن آن مشغول ارزیابی کار های مهتاب شد. مهتاب این بار واقعا دیرش شده بود. نمی توانست بیشتر بماند: _ببخشید من دو کلاس دارم اگه کاری با من ندارین برم؟ ماکان نگاهش را از منیتور گرفت و به مهتاب خیره شد. باورش سخت بود که مهتاب اولین کارهایش را با این سرعت و تا این حد قابل قبول ارائه داده باشد. برای او که با نگرانی دوباره یه ساعتش نکاه کرد سری تکان داد و گفت: _می تونین برین من بعدا نتیجه کارو بهتون می گم. مهتاب با اجازه ای گفت و سریع از اتاق خارج شد بعد هم با سرعت از خانم دیبا خداحافظی کرد و از پله پائین دوید. ماکان دست به جیب مقابل پنجره ایستاد و از بالا به دویدن مهتاب که سعی داشت خودش را به اتوبوس برساند نگاه کرد. اتوبوس رفت و مهتاب جا ماند. ماکان همچنان داشت از بالا نگاهش می کرد. مهتاب دستی به پیشانی اش کشید و کیف پولش را در آورد. برای دربست گرفتن به اندازه کافی پول نداشت. ماکان از همان بالا هم می توانست ناامیدی اش را بفهمد. کیفش را دوباره توی کوله اش انداخت ولگد محکمی به چیزی توی هوا زد. تصمیم گرفت با عوض کردن تاکسی خودش را به کلاس برساند. ولی مطمئنا دیر می رسید.چاره ای نداشت. سمت خیابان رفت و برای یک ماشین دست تکان داد. ماکان با خودش گفت: برم برسونمش؟ بعد به خودش جواب داد: برای چی باید این کارو بکنم؟ بعد به ساعت اتاقش نگاه کرد: حتما دیر می رسه. ارشیا راهش نمی ده. بالاخره سوار شد. ماکان با بی خیالی برگشت پشت میزش و سعی کرد اصلا به مهتاب و دیر رسیدنش فکر نکند. خودش را برای مدتی سرگرم کرد ولی بعد به پشتی صندلی اش تکیه داد و به موبایلش خیره شد در یک تصمیم آنی موبایلش را برداشت و با ارشیا تماس گرفت: -الو؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 _به برادر زن عزیز. کجایی کم پیدایی. قرارای کارت زیاد شده یادی از دوستای قدیمی نمی کنی. -مزه نریز. -حالا چی شده بنده رو مفتخر کردین؟ -الان کجایی؟ -دارم می رم دانشگاه. -ترنجم هست؟ -آره. -ببین این دوست ترنج فکر کنم دیر برسه. تقصیر من شد گفت دو کلاس داره من یک معطلش کردم. -آها اینم جز قرارای کاری جدیده؟ -ارشیا حرف مفت نزن. -آخه تو از این لطف ها به هر کسی نمی کنی. ماکان توی دلش حرف ارشیا را تائید کرد. خودش هم نمی دانست چرا این کارها را می کند پوفی کرد و گفت: -بی خودی برای این بنده خدا حرف در نیار. تازه اصلا خودشم خبر نداره من زنگ زدم. چیزی نگی بهش. -باشه حواسم هست. -به ترنجم سلام برسون. -باشه یا علی -خداحافظ. ماکان دوباره موبایل را روی میز پرت کرد و از خودش پرسید: واقعا چرا این کار رو کردم؟ بعد به خودش جواب داد: خوب بنده خدا دیر می رسید از درس و زندگی می افتاد 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 * قلب مهتاب داشت می امد توی حلقش. تمام مسیر تا کلاس را دویده بود. پشت در نفس زنان ایستاد. تمام امیدش به ترنج بود که جوری اجازه اش را از ارشیا بگیرد. ارشیا درس را شروع کرده بود . مهتاب آرام به در ضربه زد. ارشیا به همراه بقیه کلاس رویش را برگرداند و اخمی به مهتاب کرد. -خانم سبحانی بیست دقیقه از کلاس گذشته. مهتاب سر به زیر انداخت و منتظر شد که ارشیا بگوید بفرمائید بیرون. بچه ها هر کدام با چهره هایی مختلف داشتند نگاهش می کردند. خودش را آماده کرده بود که بچرخد و از کلاس خارج شود که صدای ارشیا را شنید: -بفرما بشنید. مهتاب که با شنیدن بفرما می خواست بچرخد با شنیدن بقیه حرف ارشیا میخکوب شد. ب عضی بچه ها با شوک به ارشیا نگاه کردند کسی را که دو دقیقه تاخیر داشت راه نداده بو چه برسد به بیست دقیقه.مهتاب با گیجی پرسید: -بیام تو کلاس؟ ارشیا خنده اش گرفته بود ولی برای اینکه نخندد اخم هایش را بیشتر توی هم کشید و گفت: -بله نشنیدید؟ مهتاب با عجله خودش را روی صندلی کنار ترنج پرت کرد و گفت: -چرا...چرا... ارشیا به طرف تخته برگشت و اجازه داد لبخند پهنی توی صورتش شکل بگیرد زیر لب گفت: -ای تو روحت ماکان. فکرش را متمرکز کرد و به ادامه درست مشغول شد. ترنج زیبر لب پرسید: -کجا بودی؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ @Abbasse_Kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
🤚🌸 🤚❤️ 🤚💐 با چه رویی بنویسم که بیا آقا جان شرم دارم خجلم من زِ شما آقا جان چه کریمانه به یاد همه‌ی ما هستی آه از غفلت روز و شب ما آقا جان 🤲🏻 💐 🌹🍃🌹🍃
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا @Abbasse_Kardani
⭕️ صَلّي اللّهُ عَلَيكَ يا صاحِبَ الزَّمانِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ ، ألحَمدُلِلّهِ الَّذي أحْياني بِوِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ آبائِكَ الطّاهِرينَ 🙏 خواندن روزانه 🔹دعای عهد 🔹دعای توسل 🔹زیارت حضرت زهرا 🔹زیارت امین الله 🔹زیارت عاشورا 🔹زیارت اربعین 🔹زیارت آل یاسین 🔹دعای سحر «اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه .... تا اخر دعا» به شرط این که در پایان دعا ، بدون توقف ، ظهور و سلامتی امام عصر از خدا خواسته شود 🔹دعای تاکید شده امام رضا که بعد از دعای عهد در مفاتیح هست با این عنوان «اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک .... تا آخر دعا» 🔹فراز های آخر دعای افتتاح از این فراز به بعد «اللهم و صل علی ولی امرک القائم المومل .... تا آخر دعا» 🔹 دعای چهل و هفتم(دعای عرفه امام سجاد)صحیفه سجادیه بر اساس نسخه فیض الاسلام از بند 60 تا 65 از این فراز به بعد : «اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام .... تا آخر بند شصت و پنجم .... وجعلنا معهم فی دار السلام برحمتک یا ارحم الراحمین» 🔹فراز های آخر دعای ندبه از این فراز به بعد « اللهم انت الکشاف الکرب و البلوی .... تا آخر دعا» به صورت روزانه به نیت ظهور و سلامتی امام زمان خوانده شود بهتر است 🔸 زیارت جامعه کبیره حداقل هفته ای یک بار جمعه ها 🔸 دعای ندبه به صورت کامل جمعه ها 🔸 خواندن دو رکعت نماز استغاثه به که بعد از پایان نماز بلند شده و این عبارات که در مفاتیح هست می خوانیم «سلام الله الکامل التام و الشامل العام ... تا آخر»، بر حسب اضطرار و نیازی که به وجود مقدس حضرت دارید خوانده شود بهتر است 🔻 دعای روزانه سلامتی آن حضرت اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ... 🔻 دعای روزانه فرج آن حضرت الهی عظم البلا ... 🔻 دعای روزانه اللهم عجل لولیک الفرج 🔻 دعای غریق یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک 🔻 دعای معرفت آن حضرت اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى نیز فراموش مان نشود بهتر است ✍ در انتخاب مطالب سعی می شود که مطالب صحیح بارگذاری شوند و این به معنی این نیست که مطالب صد در صد صحیح می باشند حتما خودتان نیز مطالعه و تحقیق بفرمایید کپی از مطالب کانال هم ، کاملا آزاد و نیازی به اجازه خواستن نیست
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «امام زمان از ما چی می‌خواد؟» 👤 حجت الاسلام سید حسین 🔅 باید یه کاری کنیم که مشمول عنایت خاص حضرت بشیم، حضرت ویژه بهمون نگاه کنه...