😭🙏🏻 تقدیم به حضرت رقیه (س) از زبان دختری زائر
پرستو
...............
دختری با چشم خیسش شانه زد موهای خود را
در دل دریای خون انداخت آن قوهای خود را
آسمان می دید دختر مثل مادرهای عاشق
زیر چتر چادرش برده پرستوهای خود را
اربعین آمد که او هم باز باشد یک کبوتر
او که بر بالَش نمی بالید و بازوهای خود را...!
زائر شش گوشه ای شد که برایش آشنا بود
دختری که ذوبِ او بود و النگوهای خود را...
در وداع آخرش حس کرد دردی ناگهان را
در وداع آخرش بارید پهلوهای خود را
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 به ساحت بی بی سه ساله
رقیه (س)
.................
بیت الغزل ناب، رقیه (س)
منظومه ی بی تاب، رقیه (س)
دردانه ی الله، حسین (ع) است
دردانه ی ارباب، رقیه (س)
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
15.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رد پای حقیقت
📍بررسی وجود حضرت رقیه سلاماللهعلیها بر اساس کتب تاریخی اسلام با نمایش اسنادی که از دست مافیای تحریف در امان مانده
📜#مافیای_تحریف مجموعه ویدیو هایی است که دست دشمنان را برملا می کند و تحریف ها و دروغ های تاریخی که انجام داده اند را نشان می دهد
📎نسخه با کیفیت ویدیو را میتوانید در آپارات تماشا کنید
🆔 کانال ایتا بنیاد فرهنگی امامت
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤 به پیشگاه اباعبدالله الحسین (ع)، خواهرش زینب کبری (س) و دردانه اش رقیه (س)
زبان الکن
...................
با من چه ها نکرده، یک یا حسین گفتن
من عاشق حسین و او نیز عاشق من
ما دلشکستگان را باکی نباشد از حشر
با گوشه ی نگاهی، تکلیف ماست روشن
ما را بس است بودن در روضه های سبزش
از گندم بهشتش، یک خوشه... آه چیدن
مأموم های دیروز، این روزها امامند
آن دوستان که «گشتند»، امروزِ روز... دشمن
ده روز عاشقی کرد، اما به نام مهلت
از صلح گفت و ایمان، جنگاوری فروتن
روز دهم رسید و او کرد عزم میدان
با اینکه قصد کشتن، در سر نداشت اصلاً
اکبر رسید از راه، با او حسین، همراه
آنگونه که می آید از کوه، سیلِ بهمن
تاریخ را بخوانید، عباسِ او نشان داد
یک شیرِ زخم خورده، باشد حریف صد تن
گردن کشید اصغر، لَختی رجز بخواند
تیر سه شعبه آمد، دیگر نبود گردن!
در خیمه های سوزان، سجاد دید یک آن
معجر به خاک افتاد، آتش گرفت دامن
زینب، اسیر درد است از لحظه ی تولد
باید که دق کنیم آه، از غصه های این زن
از آسمان ابری، خون می چکد به صحرا
خورشید دم گرفته، کرده سیاه بر تن
از داغ سینه سوزش، از غربت سه روزش
آخر چه می شود گفت با این زبان الکن!؟
یک #دختر_سه_ساله، یک پا برهنه در دشت
تو فرض کن اتاقی را با هزار سوزن!
در خلوتِ خرابه، مُرد از فراق بابا
بابا رسید اما... در ساعت معین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه