🤦🏻😭 به ساحت #مقطعالاعضاء آقاجانم #امام_حسین_علیهالسلام
گندم
..............
همواره جمعی طالبِ شهر ری اش بودند
آن عده که در فکر انگور و می اش بودند
پیغمبری را از بهشت عدن بیرون کرد
آن گندمی را که عمَرها در پی اش بودند
می خواستند آیینه ای را خط بیندازند
در جستجوی کیٖ، چطوری و کِی اش بودند
شمر آمد از گودال بیرون و همه دیدند
ده اسب را که بی قرارِ یک هی اش بودند
او آفتاب گرم تابستان ایمان بود
اما خزانی ها به دنبال دی اش بودند
کشتند خورشیدِ غزل را و چهل منزل
اصحابِ تاریکی به دنبال نی اش بودند
#محمد_عابدی
قم المقدسه
...........................................
دوستی داشتم که اسب نگهداری می کرد
روزی مهمانش بودم و دیدم یکی از اسب ها چموشی می کند و محکم به زمین و دیوار پا می کوبد به گونه ای که زمین، زیر پایش می لرزد. گفتم چی شده!؟ این اسب چرا چنین می کند!؟
گفت برایش نعل تازه زدم 😭😭😭
هنوز قالب پایش نشده و این کار را اینقدر ادامه می دهد تا نعل بر پایش چِفت شود!
آخخخخخخخخخ حسسسسسسسین 🤦🏻
بعد از عمری جواب سوالم رو گرفتم که چرا نعل تازه!
#صلّ_الله_علیک_یااباعبدالله ✋🏻
#لعن_الله_اُمّة_اَسرجت_و_اَلجمت_و_تَنقّبت_لِقتالک ✊🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
👌🏻 یکی از اشعار خوبی که در مورد حضرت #سکینه_بنتالحسین (س) خواندم رو از دوست خوبم جناب #مجتبی_خرسندی تقدیم می کنم
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند "آمنه"ست و "امینه"، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند؛
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
آتش گرفت سینهی دشمن برای تو
حتی دل یزید شد از داغ تو کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه بهخواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوان واقعهی کربلا، بگو؛
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
ای بشکند دهان قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب!
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
آری؛ دعای خستهدلان هست مستجاب.
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#امام_زمان
✅ @Mojtaba_khorsandi
🆔 @Abedi_Aaeini
مسمطی جانسوز از دوست عزیزم #یوسف_رحیمی در رثای
#حضرت_سكينه_علیهاالسلام
#مسمط
🔹آیات شگفت🔹
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
📝 #یوسف_رحیمی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @pelak_15