eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌اثر فوق العاده ای از دوست خوبم به مناسبت سالگرد شهادت تصور کن تو در سنگر، وَ داعِش در کمین باشد تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد تصور کن بیفتی دست داعش، تازه در دستت عقیق سرخ باشد، «یاعلی» نقش نگین باشد تصور کن که روی بازویت لبیک یا زینب و نامت نام فرزند امیرالمؤمنین باشد تصور کن علی باشی و تنها، آن‌طرف اما سپاه ناکثین و مارقین و قاسطین باشد... تصور کن بپرسند از کجایی؟ شیعه‌ای؟ باید برای هر سؤالی پاسخت در آستین باشد تصور کن لبانت خشک باشد مثل اربابت فقط دلواپس طفلت نباشی، فرقش این باشد! تصور کن نفربرهای دشمن اسب باشند و ببینی پیکر یاران تو روی زمین باشد تصور کن کسی که می‌برد با خود تو را، شمر است تصور کن برادر! کربلا شاید همین باشد چه خواهی کرد؟ مثل من تو هم پاهات می‌لرزد؟ اگر یک سمت دنیا باشد و یک سمت دین باشد؟ هزاران بار دیدم عکس آخر را، نفهمیدم چه باعث می‌شود یک مرد تا این حد متین باشد گمانم چشم «محسن» رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با «روح الامین» باشد :: جوابم را ندادی ای برادرجان! چه خواهی کرد؟ تصور کن تو باشی، شمر باشد، دوربین باشد! 🆔 https://eitaa.com/joinchat/1719206265C3fe5bbf88b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 در ستایش مادران شهدای مدافع حرم و آنها که در روزهای ابتدایی سوریه به مبارزه با داعش رفتند مادرم .................... دلخوشم تنها به لبخند و دعای مادرم هرچه دارم، دارم از شبْ گریه های مادرم فاطمیه آمده، کوچه... دلش تنگِ عزاست ابریِ ابری شده، حال و هوای مادرم من هم ای ارباب، حساسم به نام فاطمه فاطمه، شام است و کوفه، کربلای مادرم کوچه کوچه گشتم این شهرِ بدون عشق را مادرت را دیدم آخر در صدای مادرم از قنوتش زندگی می گیرم، او هم فاطمه ست! گاه می ترسم ولی از ربّنای مادرم مرگ می خواهد میان روضه های مادرت کوچه ها پُر می شود از وای وای مادرم ما نمک گیرِ شماییم و سرِ این سفره ایم ریخته زهرا نمک ها... در غذای مادرم با مُحرم رنگ و بوی دیگری دارد دلم دسته ها می آید و من هم عصای مادرم کربلا آتش به جانم می زند، نی می شوم نوحه می خوانم برایت - همنوای مادرم کربلا را باید از مشهد گرفت، اما چطور!؟ گفته سلطان جهان: من خاک پای مادرم می روم تا پنجره فولاد، امضایم کند قبل از آن اما رضایم با رضای مادرم از حرم سوغات باید برد، سوغاتم دل است دل که باشد جایگاه و جانفدای مادرم در مُحرم، دیدنِ هر چیز در من روضه است می روم بازار و درگیر حنای مادرم یاد جسم تو می افتم زیر سُمّ اسب ها زعفران وقتی که می گیرم برای مادرم تربتت، قرصی ست که زیر زبان باید گذاشت چیست غیر از این دوای من، شفای مادرم مادرم می ترسد و می لرزد از بازار شام می روم امسال سوریه به جای مادرم قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 غزلی در ۴۰ بیت پیشکش به زائرین اربعین حسینی چله ی عاشقی ......................... «اپیزود اول» ای یوسفِ لبخند تو، عیش العُرفا آتش زده عشق تو زلیخای مرا تا چلچله ی نگاه تو راهی نیست با چله ی عاشقی، رسیدم به خدا از پنجره ای که رو به چشمت باز است با حنجره ای که دل سپرده به شما دل دل نکن و درِ قفس را وا کن پرپر زده ام برایت از عاشورا آقا تو بگو بیایم این دفعه، چطور!؟ تنهایی...!؟ خانوادگی...!؟ با رفقا...!؟ «اپیزود دوم» راهی شده ام باز در این جاده ی عشق راهی شده ام با علما و صُلحا پرسید کسی از منِ سرگشته، چطور!؟ گفتم نفسِ پنجره فولاد رضا گفتند چه سود از این همه گریه و آه گفتیم بسوزیم و نگوییم چرا...! گفتند میان این همه رنگ... سیاه!؟ گفتیم شبیم از غم او... این شب ها گفتند که روضه و عزاداری چیست!؟ گفتیم تلاقی دو رود و دریا گفتند که اربعین چه معنا دارد!؟ گفتیم که اربعین پر است از معنا گفتیم که بار عام فرموده حسین (ع) دیدارِ کریمانه ی شاه است و گدا انداخته فرش قرمزی گسترده از خون خودش حسین در کرب و بلا «اپیزود سوم» رزمنده و شرمنده و دل کَنده، همه... همراه شدند با امام و شهدا از جبهه هنوز در مسیر است، حسین! جانباز عزیزی که نیفتاد از پا شد «لشکر صاحب الزمان، آماده» در سایه ی فرماندهی کل قوا گل کرده به پیشانیِ زائرهایت سربند «شهید کربلا»، «یا زهرا» ما در پی انتقام سیلی هستیم ای بی خبر از روضه و داغ مولا سرسبزتر از همیشه ماییم؛ ببین! نزدیک ظهور است... چه سنگید شما!؟ ای آینه ی هستی و ای آیه ی نور با پرچم سرخ یالثارات بیا هنگام برائت است در حج حسین (ع) با مشت بزن بر دهن امریکا «اپیزود چهارم» در راه، مسیحی و کلیمی دیدم ناقوس حسین آمد آیا به صدا!؟ این ابرِ سیاهِ در نگاهش باران - باید که ببارد چه زمانی و کجا!؟ بر نیزه نشسته ای، سرت گرم خداست ای کاش مرا ببینی از آن بالا تا خستگیِ. آه به ما غالب شد آغوش گشودی و دویدی تا ما هر چند که نصفه نیمه بودم با تو تحویل گرفتی و خریدی من را با ماه و ستاره گفتم از لب هایت از صحبت خیزران و دندان؛ زیبا! یک روضه مرا کشت هزاران دفعه جان دادن دخترِ کبودت جانا! «اپیزود پنجم» در راه توام اگرچه برمی گردم باید چه کنم با غم دوری حالا با اینکه نکرده ام وداعی آنطور سنگین شده سینه ام دوباره آقا برگشتم و دیدم حرم و گنبد را آرام شود بلکه دلم -این رسوا- تا مرز نمانده چیزی و... آشوبم آشوب تر از سراب ها در صحرا بگذار بسوزم از غمت چون مجنون بگذار بسوزم از غمت ای لیلا بگذار سلامی بدهم باز به تو بگذار مرورت بکنم ای رویا با پرچم ایران به خودم آمدم و بر خاک وطن بوسه زدم چون اُسرا «اپیزود ششم» در هیبت آسمان به هیئت رفتم با رخصتی از شاه و خداوند وفا گفتند چه آورده ای از کرب و بلا سوغاتی من اشک و عطش بود و صفا گفتم که چقدر زائرانِ حرمش از تربت پاک او گرفتند شفا!؟ حالا منم و خاطره های سفرش حالا منم و یک دلِ دلتنگ عزا لبریز محرّمم شهیدان، چه کنم!؟ یک سال صبوری نتوانم به خدا قم المقدسه
⭕️ نکند العجل‌‌های ما هم از جنس العجل‌های کوفیان باشد! ✍🏻شیخ مفید رحمه‌الله می‌نویسد: کوفیان نامه‌های زیادی برای دعوت از علیه‌السلام و وعدۀ نصرت و یاری حضرت نوشتند؛ از جمله این نامه که توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی بسوی حضرت که در مکه بودند فرستادند: 📜 بسم الله الرحمن الرحیم، به حسین بن علی (علیهماالسلام) از طرف شیعیان مؤمن و مسلمان او! اما بعد؛ فوراً حرکت کن! چرا که مردم در انتظارت هستند و امید به کسی غیر از تو ندارند! پس عجله کن! عجله کن! (فالعجل! العجل!) سپس عجله کن! عجله کن! والسّلام! 💠«وسرحوا إِليه هانئ بن هانئ السبيعي وسعيد بن عبدالله الحنفي وكتبوا إليه: بسم الله الرحمن الرحيم، للحسين بن علي من شيعته من المؤمنين والمسلمين، أما بعد: فحي هلا، فإن الناس ينتظرونك، لا رأي لهم غيرك، فالعجل العجل، ثم العجل العجل، والسلام.» 📖 الإرشاد (شیخ‌مفید)، ج‏۲، ص۳۸ مناقب (ابن‌شهرآشوب)، ج۴، ص۹۰ اینکه ظهور حضرت به تأخیر می‌افتد، شاید بخاطر علم خداوند به حقیقت العجل‌های کاذب منتظرانش باشد! 🤲 اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به قمرالعشیره عباس بن علی (ع) از بام ............... پیداست اگر چه او کمالش از بام- دادند مگر دمی مجالش از بام!؟ سنگی که به آیینگی اش ایمان داشت زد بوسه به چشمان زلالش از بام قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حقیقت ............... اربعین، بازگشت به خود است! حجی است که کعبه ی آن ماییم! کربلایی ست که حسین آن ماییم! ما را ناخواسته به کوفه و شام کشیدند چون زینب اصل ما کربلاست! ما از آن خاکیم... از آن دیار هیچ خاکی به ما سازگار نیست جز تربت هیچ آبی از گلویمان پایین نمی رود جز زمزمِ فرات گرفتار بازار شام بودن، ما را دور می کند از کربلا کربلا حقیقت ماست! بیا برگردیم رفیق قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین (ع)» قنوت بوتراب ابوالفضل دعای مستجاب ابوالفضل شور و شعور و شعری آقا صدای پای آب ابوالفضل صدای پاش وقتی، توو کربلا پیچید یزید ملعون در، شام بلا لرزید بلند و یکصدا بگو ابوالفضل، ابوالفضل به جای مرتضی بگو ابوالفضل، ابوالفضل ابوفاضل ابوالفضل ۳ یا ابوالفضل ۱ «۲» **** حیدر کربلا ابوالفضل ساقی باوفا ابوالفضل شهادتت حسینی بود، ای تشنه ی سر جدا ابوالفضل قامتت رشید بود، از کجا تو رو زد بشکنه دستی که، بی هوا تو رو زد بلند و یکصدا بگو ابوالفضل، ابوالفضل به جای بچه ها بگو ابوالفضل، ابوالفضل ابوفاضل ابوالفضل ۳ یا ابوالفضل ۱ «۲» **** پناه خیمه ها ابوالفضل روحی لک الفدا ابوالفضل بهت میگن باب الحوائج بده یه کربلا ابوالفضل دستامو بگیر و، بلندم کن از جا زمین خوردتم من، به حضرت زهرا بلند و یکصدا بگو ابوالفضل، ابوالفضل به عشق کربلا بگو ابوالفضل، ابوالفضل ابوفاضل ابوالفضل ۳ یا ابوالفضل ۱ «۲» التماس دعا 🙏
423.9K
ذاکر اهل بیت👆 جناب اسماعیلی
🌷تقدیم به علمدار بی دست عباس بن علی (ع) 🚩 پرچم ........................‌‌ آب می ریخت و عمرِ نفسش کم می شد دل دریاییِ سقا، نمِ شبنم می شد عَلَم افتاد ولی پرچم او بالا بود دست او در نظرِ علقمه پرچم می شد تبری بوسه به دستان بلندش زد و رفت کمر باغ از این داغ ولی خم می شد دشمن از چشم تو ترسید... ولی تیر رسید! هر چه چشمان تو می رفت مصمم می شد از نگاه چپِ دشمن به خیامِ حَرَمت غارت اهل تو... در ذهن، مجسم می شد بعد از آنکه همه ات، بر سر تو ریخت به هم تن صد چاک تو با نیزه منظم می شد گرد و خاکی به هوا رفت، حرم می لرزید هر چه رفتند جلو... منظره مبهم می شد قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا