بیرون زده است خوشهی انگور از ضریح ..
‐او رزق میدهد به فقیرانش این چنین :)
#انگورضریح
عجب مشمار اگر باد از نجف بیرون نمیآید
‐به دام افتاده حتّی باد در زلفِ گره گیرش :)
#زلفعاشقکش
زندگی پرنوسانی داشت!
روزی را گذرانده که نان او
فقط همان مقداری است که
شب با همسر و فرزندانش بخورد،
و وقتی آن را انفاق کرد
دیگر چیزی در خانه نداشت.
ایامی هم بر او گذشت که
در راس بزرگترین کشورِ روز دنیا بود؛
و بیت المال عظیمی در اختیارش بود
و وسایل برای هر نوع تنعمی
که میخواست، فراهم بود.
_ اما
• نه آن روزی که چیزی نداشت
• نه آن روز که بیش از همه داشت؛
هیچوقت "من" او "من" نبود
همیشه "من" او "ما" بود!
همیشه خودش را فراموش کرده بود
و در فکر دیگران بود.....
#الحقکهامیرالمومنینبهتومیآید
| انسانکامل،ص۲۸۰
هيچكس چيزى را در دل نهان ننمود، مگر آنكه، در سخن نابجايى كه از دهانش مى پرد، يا در صفحات چهره اش، هويدا شود.
|#ازعلیبشنو📿|
|#حکمتبیستوشش|
شهدِ شیرینِ لبت، بر دلِ انگور نشست
فصلِ انگورِ نجف شد، بطلب آقا جان.
#یکشنبههایعلوی