eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی بهم گفت من برام مهم نیست تو یبار ازدواج کردی، ولی خانوادم خیلی حساسند، لزومی نداره بف
داستان زندگی همون موقع به مامانم گفتم قضیه اینکه حرفی از ازدواج قبلی من نزنه رو بگو دیگه دوباره مامانم آروم آروم با التماس بهش گفت بابام گفت میخواید مردمو گول بزنید.. خوشتون میاد یکی با خودتون با داداشای خودتون اینکارو بکنه؟ مامانمم حق به جانب گفت اگه داداشم بخوادش بعله چرا که نه..! بره بگیرتش فقط داداشم بدونه کافیه، الان امیرم میدونه که دختر ما چجوریه خانوادش مهم نیستن.. من ابدا خودمو جلو ننداختم، همیشه یه گوشه نشسته بودم ببینم چی میشه؟... بالاخره امیر اینا اومدن، یه کت شلوار شیری پوشیدم، شالمو یه طور خاص و خوشگلی بستم. از خانواده من فقط مادربزرگم بود که به اونم گفتیم حرفی از ازدواج قبلیم نزنه... در زدن و یکی یکی از پله ها اومدن بالا، نه یک نفر نه دو نفر هی سلام کردن و اومدن داخل، دقیقا پونزده نفر بودن که با خودمون بیست نفر میشدیم، یه تعدادیشون روی زمین نشستن، بچه هاشونم آورده بودن. سکوت بود، به خونه و زندگی و همه چیمون نگاه میکردن، مادرش زن کوتاه قد و تیز و بز و جوونی بود، پدرش مرد ساکتی بود و چیزی نمیگفت، بحث رو بابای من باز کرد و گفت شازده بگه چیا داره؟ گفت والا من کارمندم، حقوقم فلان قدره، بابامم قراره طبقه بالاشو بده... بابام پرید وسط حرفش و گفت نگفتم بابات چیا داره من با خودت کار دارم.. گفت دیگه اینکه همین... ظهرا که از اداره برمیگردم کار رو عار نمیدونم گاهی میرم کارگری هرجا باشه که بتونم زندگی بچرخونم امیر واقعا خوش سرزبون بود و بابامم حسابی خوشش اومد از اینکه امیر گفت کار باشه میکنم. حرف ها زده شد ولی پدر من با زندگی من توی اون شهر مخالف بود گفت دخترمون سختشه.. مادرش اومد حرفی بزنه امیر بهش نگاه کرد و بعد گفت من هرجا کار باشه میرم هیچ مشکلی ندارم، هر شهری شما دستور بدید زندگی کنم ولی دلمم نمیاد کار دولتیمو تو این وضع ول کنم.. بابام یکم فکر کرد و گفت درست میگی امیر گفت اگه شما آشنایی چیزی دارید توی این شهر که میتونه کارامو راست و ریست کنه من حرفی ندارم. پدرم که دید من واقعا از امیر خوشم میاد حرف دیگه ای نزد، سکوت کرد و راضی شد، خلاصه که توی شهر خودمون یه عقد محضری خیلی ساده کردیم، با مانتو رفتم سر سفره، قبلش امیر با عاقد حرف زده بود که شناسناممو کسی نبینه و روز قبل که کسی نبود شناسناممو تحویل دادم، و تقریبا هشت ماه بعد عروسیمون توی شهر امیر برگزار شد. توی این مدت سعی میکردم بیشتر من برم خونشون تا فامیل امیر بخوان بیان و همیشه جفتمون استرس اینو داشتیم که مادرش اینا گذشته منو بفهمن، گاهی کابوس میدیدم حتی چندبار میخواستم خودم برم بهشون بگم که من قبلا یبار ازدواج کردم و خودمو خلاص کنم، نمیتونستن که طلاقمو بدن سر این موضوع ولی شقایق نذاشت گفت مهم شوهرته که میدونه لزومی نداره ایل و تبارش بفهمن، اگه یه روزی فهمیدنم بنداز گردن امیر، بگو من میخواستم بگم پسرتون نذاشت. زندگی توی شهر جدید با آدمای جدید برام خیلی هیجان انگیز بود خصوصا که خانواده امیر خیلی شلوغ بودن، خواهرشوهرامم خدایی خانمای مهربونی بودن و هستن و بهم احترام میزارن، با اینکه پدرم اصرار داشت توی یه ساختمون زندگی نکنیم ولی واقعا نمیخواستم به امیر فشار بیارم که خونه دیگه ای رهن کنیم، طبقه بالای مادرشوهرم هستم و باهام خوب رفتار میشه و از زندگیم راضیم. خیلی دوست داریم بچه بیاریم، چند باری امتحان کردیم ولی نشده، تحت درمانم، از خدا میخوام همه کساییکه بچه دار نمیشن بشن و از صدقه سر اونا منم بچه دار شم. گاهی با مادر سهیل قایمکی حرف میزنم، بهش نگفتم ازدواج کردم نمیخوام دلش بشکنه، گفتم اومدم این شهر دانشگاه، گاهی ام بهش سر میزنم، مهسا هم هنوز مجرده و اطلاع دیگه ای از روابطش ندارم.. پایان •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام عزیزان زندگی تون شاد دختر خانم هایی که از دست مادرتون ناراحتین که سرزنشتون میکنه یا نقص هاتون رو هی بهتون سرکوفت میکنه. منم مادرم همیشه بهم میگه چقد جوش صورتت زیاد شده یا چرا قدت مثل من بلند نیست یا میگه چرا موهات کم پشته منم خیلی با این حرفا ناراحت میشدم. یه دفعه بهش گفتم مامان جون باید خدارو شکر کنی که دخترت از هر نظر سالمه من الان نامزدم با این ویژگی‌هام خیلیم دوسم داره و پیشش با تعریف از خودم اعتماد به نفسمو بالا بردم که بهم افتخار کنه ممنون از کانال خوبتون •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
25.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الان که هوا گرمه هیچی به اندازه یه شیک خنک حال آدم رو جا نمیاره🧋 مواد لازم شیک اول : موز یخ زده ۴ عدد بستنی وانیلی ½ بسته فندق رست شده ۱ ق غ آب کدو انبه ۱ لیوان عسل حدود ۲ ق غ مواد لازم شیک دوم : توت فرنگی ۶ عدد آب انبار و هویج ۱.۵ لیوان بستنی وانیلی ۵۰۰ گرم عسل حدود ۲ ق •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
صدای همسرتون رو ضبط کنید و زیرش این متن رو بنویسید👇 همه از گشنگی ضعف میکنن😓 من از صدای تو😻🙈 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من خانم 22سالمه و متاهلم خواستم کمی از تجربیاتم رو بیان کنم 😊 خداروشکر از زندگیم راضیم عمیقا احساس خوشبختی میکنم چون تو زندگیمه. روی خودم کار میکنم و کردم که از هیچ کس هیچ نداشته باشم این باعث میشه همیشه داشته باشم چون زندگیو چجوری بگیری تا اخرش اونجور میره. باید خوب کنی تا اتفاقات خوبی رخ بده. ازهمه مهمتر هرچقدر به خدا کاملترو قوی تر حسه خوشبختی عمیق تر . همه مشکلات دارن فقط نحوه مشکلات متفاوته ما باید زندگیو با این مشکلات و کم و کاستیاش دوست داشته باشیم لذت ببریم وگرنه عالی رو همه میخوان و راحتن در مقابل مشکلات زندگی کم نیارین ، سعی کنین با مقابله و پشت سرگذاشتن رشد کنین همسرتونو ازاد بزارین. بیخیال حرفایه اطرافیان حتی خانواده ی خودتون بحثتون پشت دره خونه خودتون بمونه تا دخالت به دست دیگرون نیفته. بدی هایه اطرافیان رو نادیده بگیرین و ببخشین کینه، نفرت و حسادت فقط خودتون رو ازبین میبره و زندگی رو براتون جهنم میکنه زندگی واقعا بهشته البته اگه نگاه کنین دیدتون رو زیبا درونتون رو پاک افکارتون رو مثبت ارزوهاتون رو کوتاه بدون توقع سرشار ازعشق مهمتر از همه باخدا به زندگی زیبا سلام بدین در حال باشین گذشته رو پشت سر بزارین به ایندم با زندگی کردن قدم بردارین تا طعم زندگی واقعی رو بچشین... موفق باشین دوستان 🔴•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 🔺 اگر مادر شوهر شدم یادم باشد! حتما یادم باشد... 🔸یادم باشد مادر شوهر که شدم آنقدر به عروسم بها بدهم که پسرم احساس رضایت کند. آخر پسرم جگر گوشه من است، نباید آزار ببیند. 🔹یادم باشد مادر شوهر که شدم در مقابل دختری که هم سن دختر خودم هست صبوری به خرج بدهم، آخر او جوانست و هنوز خیلی از مسایل را نمیداند. 🔸یادم باشد مادر شوهر که شدم طوری با دختر دیگران برخورد کنم که دوست دارم دیگران با دختر من برخورد کنند. 🔹یادم باشد مادر شوهر که شدم کاری نکنم پسرم میان عشق مادری و عشق همسری سردرگم شود. نیاز پسرم در زندگی آرامش است نه تنش! 🔸یادم باشد که برای قضاوت عروسم به سخنان دخترم صحه نگذارم چون دخترم هم مثل عروسم بی تجربه است و جهان را از دید خام و ناپختگی مینگرد. 🔹یادم باشد مادر شوهر که شدم از فداکاریهای عروسم تمجید کنم تا یاد بگیرد برای پسرم فداکاری کند. 🔸یادم باشد مادر شوهر که شدم کاری با عروسم نکنم که شکایت مرا نزد پسرم ببرد، آخر میان دو عشق، انتخاب یکی سخت میشود و حتما من شکست خواهم خورد زیرا پسرم پدر میشود و نمیتواند مادر فرزندش را رها کند و در کنار من آرام بگیرد. 🔹یادم باشد مادر شوهر که شدم خوب بفهمم پسرم را روانه زندگی کرده ام و نباید کاری بکنم که او به سوی من بازگردد و دوباره مجرد شود، آخر او متاهل است و متعهد. 🔸یادم باشد مادر شوهر که شدم به پسرم بگویم با همسرش وفاداری کند، متعهد بماند...خیانت نکند! 🔻یادم باشد که یادم نرود که مادر شوهر شدن آسان است و مادر شوهر ماندن سخت. از امروز با هم در بهتر تربیت کردن خودمان و نسل آینده تلاش کنیم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
این شعر و برای بدرقه شوهری سرودم ☺️😍😜😜 جانان من عزیزتر از جان🙈 مراقب آن دوچشم پر مهرت آن لبخند زیبایت😊 آن قد رعنایت باش تورا به خدا میسپارمت😘 عضو شو دلبری یاد بگیر ↙️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبار دم خونه مادر شوهر اینا بودیم داشتیم سوار می‌شدیم بیایم مادر شوهر در عقب رو باز کرد غذا بذاره(من متوجه نشدم چی دستشه) گویا اسباب بازی بچه افتاده بود کف ماشین رو زیر پایی، مادر شوهر گفت اسباب بازی افتاده رو زیر پایی یا شایدم گفته غذا رو گذاشتم رو زیر پایی، خلاصه من فقط متوجه حرف "زیر" شدم منم فک کردم لابد برا بچه لباس زیر خریده اونو گذاشته تو ماشین منم تشکر کردم و برا اینکه خوشحال شه هدیه اش مورد پسند و نیاز و.. بوده گفتم خیلی وقته دنبال زیر دکمه بودم سایز پیدا نمیکنم اونم برگشت گفت چجور زیرپیرهنی منم برا اینکه یه وقت اونی که من میگم اونی که اون خریده نباشه و تو ذوقش بخوره گفتم مهم نیس فقط زیرپیراهن باشه اونم گفت باشه میخرم، که وقتی گفت میخرم تازه متوجه شدم زیرپیراهنی در کار نیس باز نا امید نشدم گفتم شاید برا همسرم خریده و دیگه چیزی نگفتم سوار شدیم بریم خونه تو ماشین نگاه کردم دیدم هیچ خبری از زیرپیرهنی نیس و فقط غذاس و من توهم زدم سری بعد که رفتیم دیدم یه نایلون داد دستم برگشتنی تو ماشین باز کردم دیدم چن تا زیرپیراهن خریده مرررررردم از خجالت و هیچی نگفتم( خیلی با مادرشوهرم رودرواسی دارم، با کلاس و مودب هست یبار نشده چیزی ازمون بخواد حالا من رفتم بهش میگم لباس ندارم 😭) آخه مادر شوهر نمیگه چرا باید یهو عروس بهم بگه زیرپیراهن پیدا نمیکنم؟ اخه چرا یهو بی مقدمه؟ چرا به من؟ اصلا زیر پیراهن چی هست که پیدا نشه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من 35 و همسرم 36 سالن. یک پسر 8 ساله داریم. ده ساله ازدواج کردم. همیشه مشاجره داشتیم. دخالت خانواده همسرم باعث این دعواها میشد. همسرم مرد چشم و دل پاک و خوبیه ولی بیجای خانوادش حتی خاله های ایشون داشت باعث از هم پاشیدن زندگیمون میشد تااینکه... بعد از یک اتفاق ساده متوجه شد که بعضی با میخان عمدا زندگیمون به برسه. منم از ایده و تجربیات عزیزان استفاده کردم. طلاق هم بسیار عالیه. الان زندگیمون خیلی خوب شده. قبلن چشم دیدن هم رو نداشتیم، الان اگه یک روز هم رو نبینیم، افسردگی میگیریم. 😍 ازتجربیات قشنگتون ممنونم. 😇 ✍ ما یک بار زندگی می کنیم. عاشق زندگی کنیم. ❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 خانوما! به همسرتون بی احترامی نکنید. گاهی آقایون خسته ن و تو عصبانیت حرفی میزنن. شما کنید. حرمت ها رو نشکنیم که زندگی بی معنی میشه. اگه شوهرتون حرف بدی زد که ناراحت شدید😟 بهش نگین: تو اینجوری و فلانی.. بهش بگو: عشقم! این حرفا اصلا به شخصیت تو نمیخوره و از تو بعیده. 😍 میبینید که چقد از رفتارش پشیمون میشه و اون حرف رو تکرار نمیکنه. 😚 دوستان! زندگی رو سخت نگیرید. زندگی خیلی سادس اگه خودمون بخوایم. مردها پیچیده نیستن و اگه کمی محبت داشته باشیم، خیلی برخوردشون عوض میشه. 😍 آرزوی خوشبختی همه رو دارم. 💋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من خیلی وقت هستش که عضو این کانال هستم و از ایده دوستان استفاده میکنم من ۲۰سال و عشقم ۲۵ سال💋 ما یه ازدواج کاملا سنتی داشتیم ما دوسال نامزد بودیم خانواده همسرم وضع مالی خوبی داشتن ولی به علت مشکل مالی که براشون پیش اومده بود نتونستن از نظر مالی ما رو حمایت کنن کلی سختی و دعوا پیش اومد ، البته بین خانواده هامون بود و همه بحث ها برای عروسی ما بود ولی دعوا ها بی نتیجه بود و کسی نبود که بهمون کمک کنه ولی منو همسرم با تمام سختی زندگیمون رو تو دوسال ساختیم 💪💪 و همسرم خونه خرید و ۰۰۰ تهیه کرد و ما بالاخره تصمیم به عروسی گرفتیم ولی ۱۲ روز مونده به عروسی ما عموم فوت کرد 😭 و ما کلا همه چیمون به هم خورد و پدرم اجازه عروسی رو تا یکسال دیگه به ما نمیداد حتی به خاطر عروسی نزدیک بود تا مرز طلاقم کشیده بشیم😢 ولی من و همسرم زندگیمون و رو دوست داشتیم و با هم صحبت کردیم بدون هیچ گونه مراسمی بریم سر خونه زندگیمون الان خداروشکر زندگی خوبی دارم 💞 بعد اون همه سختی دارم شیرینی زندگی رو میچشم اگر کسی ام مثل ما مشکل داشت زود نا امید نشه برای زندگیتون تلاش کنید❤️❤️ ✍ بهتر است فرهنگ های خوب را جایگزین فرهنگ های غلط بکنیم . حضرت فاطمه زهرا(س) شانزده روز پس از مرگ خواهرش رقیه ازدواج کرد. (امالی، شیخ طوسی، ص ۴۳؛ بحار الأنوار, علامه مجلسی، ج ۴۳، ص ۹۷؛ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج ۲۰، ص ۲۴۰. در وسائل الشیعه هفده روز است. این اختلاف طبیعی است زیرا ممکن است کسانی که هفده روز گفته اند روز عروسی را نیز حساب کرده اند و عده ای به حساب نیاورده و شانزده روز گفته اند) رقیه در حالی از دنیا رفت که بزرگسال و متأهل بود. برای ازدواج حضرت زهرا(س) جشن مختصری هم گرفتند. الگوی شما کیست ؟! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام خوبین؟ خب بگم براتون از درخششم پیش مادر شوهر دم خونه مادرشوهرم اینا تاب و سرسره هست دختر دو ساله ام داشت سرسره میرفت عمه اش یا باباش میذاشتن منم اون پایین نشسته بودم بگیرمش چشمتون روز بد نبینه یه سری اینقدر کیپ چسبیده بودم به سرسره که بیچاره بچه اومد تالاپ خورد بهم بعد گفتم یکم عقب تر بشینم داشتم تنظیم میکردم که این سری خوب بگیرمش تلپ باز دیدم اومد خورد بهم برگشتم گفتم وا مامان چه زود رسیدی😅انگار سفر قندهار بود سری بعد یکم رفتم عقب تر که دیگه نخوره بهم این سری اومد شالاااپ افتاد زمین و همچنان تالاپ تولوپ شالاپ شولوپ.. 😎 مادرشوهرمم جونش درمیره برا بچه ولی طفلی فقط نگاه و صد در صد تو دلش افسوس بابت این عروس همه چی تمام😅 منم هی تو ذهنم آهنگ "مثل دست و پا چلفتی بپا دهن کوسه نیفتی" پلی میشد و همچنانم پلیِ همیشه منو و دخترم و همسرم میریم سرسره بازی یبار این دست و پا چلفتی بازیا پیش نیومده ولی پیش مادرشوهر که شدیدا رودرواسی دارم باهاشون اینجوری شد•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•