فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
خوشبو کننده ی کمد و لباس درست کن🌸
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
با سلام خدمت شما و دوستای گلم.
ممنون بابت این کانال خوبتون.
منم میخوام یکی از تجربیات خودم و بگم.
من سر هر مسائل کوچکی دعوا راه مینداختم ، مخصوصا اینکه نامزدم بخواد با دوستاش بره تفریح ، بیچاره جرات نمیکنه جلو من بگه میخوام برم تفریح ، بیشتر وقتا یا یواشکی میره یا با داد و بیداد های بیجای من روبه رو میشه.
اما به لطف کانال شما ، امروز که بیچاره با ترس گفت میخوام برم تفریح با خوشرویی گفتم بسلامت عزیزم ،
اولش خیلی تعجب کرد که واقعا من این حرفو زدم یا نه 😳 بعد که دید من جدی گفتم خیلی خوشحال شد و سر از پا نمیشناخت ، هرچند برام سخته که با دوستاش بره بیرون ، اما اونم آدم هست و همش نمیتونه با همسرش جایی بره بعضی موقع ها نیاز به مجردی رفتن هم داره ، بازم ممنون از کانال خیلی خوبتون❤️😍😘
✍🏼 ازدواج یعنی تعهد و مسئولیت پذیری و این با کنترل کردن و محدود کردن فرق دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌸خداوند قدرت💪 زیادی به مردها داده اما کلید این قدرت دست👐 زن هاست👌
🌺 احترام
🌺 محبت
🌺 و حفظ اقتدار مرد
سه شاه کلید🔑🔑🔑مهم هستند
🕤چند دقیقه قبلِ آمدن شوهرتان
کارهای خانه را کنار بگذارید
حتیالامکان دوش بگیرید
یا لباسهایتان👗 را عوض کنید
و عطر بزنید
به خریدهایش به دقت 👀توجه کنید
و از او تشکر کنید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یخ های رنگی💜
مخصوص نوشیدنی های جذاب
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
مخزن ادم و حوا:
🎀ایده های دلبری🎀👠
#سیاستهای_دوران_نامزدی
#کادو دادن خیلی خوبه اما 👈 حد و اندازه داره...
❌به هیچ وجه قرار نیست همون روزهای اول همه پس اندازتون رو بدید ادکلن و #پیراهن مارک دار و کیف پول چرم گاومیش! و کفش پوست مار بخرید!! 😐
👈بازی را یادتان نرود👉
🔺اول باید او برای شما کادو بخره، اولین کادو و دومی و #سومی رو که خرید شما هم دست به جیب بشید..
👈یک هدیه پایینتر از هدیه طرف مثل یه کتاب یا خودکار یا خودنویس بخرید یا یک شاخه گل..
اولین کادو به هیچ وجه نباید گرانقیمت و آنچنانی باشه. بعدها کلی وقت دارید تا براش کادوهای گرانقیمت و برند و مارک دار بخرید.
💯روز تولدش رو ھم لطفا منفجر نکنید!
یک تبریک #سادہ با یک کادوی کوچیک کافیه..
❌واقعا بعضیا مرد رو با #زیاده_روی هاشون خفه میکنن. مواظب باشید❌
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
😉🧑🍼👩❤️👨🧑🍼💅
در ابراز عشق خلاق باشید...
برای همسرتان به محل کارش گل بفرستید نه تنها ازگلها لذت خواهدبرد بلکه وقتی ازطرف همکارانش به خاطر این عمل شمامورد توجه قراربگیرد لذتش دو چندان خواهدشد.
👇👇
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🧞♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته
🧞♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞♀جذب پول و رونق کسب و کار
🧞♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴
فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش
از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم
نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی
زیر را با گلاب و زعفران در سه
برگه نوشته، اولی را به همسر
بنوشاند. برگه دوم را داخل
بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد
،ان شاء الله به
خواست خود خواهد رسید...👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خسته نباشید میگم ب همتووون ترکوندین ممنونم من ک استفاده میکنم از ایده ها تون 😊
ی جوری شده ک اقاییم هرشب داره بهم میگه بلا خانوم😍 و اینم بگم دعواهامون از هفته ایی ی بار شده ماهیی ی بار و رابطمون باهم عالیه
ولی خب هرکسی تو زندگیش مشکل داره دیگه منم مشکلم اینه ک همش ازم ایراد میگیره بهم میگه دماغت بزرگه و همش مسخرم میکنه یا بهم میگه سیاه باور کنین دیگه اینجوری ک این میگه نیستم سبزه هستم ولی ن خییلی.
یا دیشب بهم میگه ک میخواییم خونه بسازیم ی چند ماهی برو خونتون اینقد خوشحال شدم ک ماهم سر و سامون میگیریم و میریم سر خونه زندگیمون اخه ما تو عقدیم و بنا ب شرایطی داریم باهم زندگی میکنیم
بهش میگم کجا خریدین زمین میگه نمیگم چند بار پیچوند اخرشم گفت تو چشمات شوره چشمون میزنی
باور کنین فقط سکوت کردم ک خدایی نکرده چیزی از دهنم در نیاد ک حرمتاشکسته بشه و اینم بگمم ک دلم شکست ازش😭
خلاصه زندگی ماهم اینجوریه دیگه از ایده هاتونم استفاده کردما ک برم جلو اینه از خودم تعریف کنم و اعتماد ب نفسمو از دست ندم ها ولی همون چند ساعت جواب داد ولی باز...
🌺باتشکر و سپاس فراوان از خانم دکتر عزیز🌺
✍ کسانی که دیگران رو مسخره میکنند دچار کمبود هستند و اعتماد بنفس ضعیفی دارند و میخواهند با کوچک کردن و تحقیر کردن دیگران خودشون رو بزرگ کنند ...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ی بار هم با دوستم تو مترو بودیم بعد من عینک افتابيمو از رو چشام بر نداشتم خیلی خسته بودم سریع نشستم؛ موقعی ک ب مقصد رسیدیم بلند شدم و دوستمم گف نيوفتي چون مترو کامل متوقف نشده بود ی خانمی هم روبروم بود بنده خدا فک کرد نابينام بلند شد دستمو گرف تا در مترو همراهيم کرد بعدش دید ک بقیه راهو خودم رفتم ضایع شد آخه نمیخواستم دلشو بشکنم😂😂😂
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام عزیزان
من ۲۱ سالمه و همسرم ۲۸ سالشه
۴ ساله ازدواج کردم
سنم کم بود و اصلا تجربه ای نداشتم و هیچ کس هم نداشتم که تجربه هاش رو بهم یاد بده
انقدر اول زندگیم سخت بود که هر شب بساااط گریه و قهر داشتیم
خیلی سخت بود 😔
تا چشمام رو باز کردم ۲ سال به همین منوال گذشت
اما عادت های خوبی داشتم که الان خوشبختیم رو مدیونشون هستم
اول اینکه حتی اگر دعوا میکردم جلو دیگران انقدر با محبت باهمسرم برخورد میکردم که حتی همسرم هم تعجب میکرد و از زندگیم نه خوبش نه بدش با هیچ کس حرف نمیزدم حتتتتی مادرم و خواهرم و مخصوصا خوانواده شوهرم
دوم اینکه هیچ وقت گذشته رو به رخ شوهرم نمی اوردم
سوم اینکه بعد از دعوا حتی اگر شوهرم گناهکار بود من میرفتم طرفش و بعد که اوضاع اروم میشد بهش قضیه و رو توضیح میدادم
چهارم اینکه من قبلا به ظاهرم خیلی نمیرسیدم اما الان هرنوع لباس چند رنگ و چند نمونه رو دارم
الان ۴سال از ازدواجمون گذشته و ما بچه دار نشدیم و منو همسرم انقدر همو دوست داریم که شوهرم تا حرف از بچه میشه میگه من تازه بهت رسیدم فعلا یه جوجه فسقلی مزاحم نمیخوام 😍 اما من خودم دارم سعی میکنم و برام دعا کنین 👏
و من تو کل زندگیم از ایده هاتون استفاده کردم و ممنونم بابت کانالتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
داخل خانه های محفظه ی لباسشویی چی بریزم؟
⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆⋆
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🍁 ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به حدود سی سال پیش اونم تو یه روستا
داستان زندگی🚻
بالاخره بعد یک هفته یه نفر خبر اورد از طرف زن عمو برای مادر روژان که دلمون واسه دخترت میسوزه ناموسمونه ،میخوایم بیایم عقدش کنیم
مادر روژان از خونه در اومد رفت مغازه عموی روژان و یه تو دهنی بهش زد و گفت این همه بی غیرتی از کجا میاد ؟؟ پسرت دخترمو بی آبرو کرده و الان زنت میگه بیاد زن دوم بشه؟؟ گفته بودم جنازه دخترمم رو دوشش نمیزارم
مادر روژان از مغازه زد بیرون بدون اینکه حرفی بشنوه
به خونه که رسید یک روز تمام هیچ حرفی نزد حتی لب به غذا هم نزد
بعدش رو کرد به روژان و گفت از اینجا میریم، به زور سواد خوندن و نوشتن داشت . خونه اجاره ای بود و فقط یه حقوق از شوهرش بهش می رسید و طلاهایی که تو این سالها یادگار مادرش بود یا خودش جمع کرده بود . همه رو جمع کرد.
وسیله ها رو تا جایی که میتونست فروخت هر کی هم میپرسید می گفت می خوام نو کنم..
همون شب خونه رو پس داد و راه افتاد سمت جایی که نمیدونست.
روژان گفت مامان میریم شهر ؟ مادرش گفت آره ،
روژان گفت من از شهر خیلی خوشم میاد. ولی مادرش راهی تهران شد ، صبح خروس خون راه افتادن و آخر شب بود که رسیدن به تهران. آدرس یه مسافر خونه رو گرفت و رفتن اونجا . چند روزی اونجا موند که صاحب مسافر خونه که یه زن بود داستانشونو فهمید
گفت بهت یه اتاق میدم و به حقوق کم ، تو باید صبحونه آماده کنی ، تمام ملحفه ها رو با دست بشوری ، اینجا رو نظافت کنی
مادر روژان نه نگفت ، تمام این کارا رو کرد در عوض نه پول غذا میداد نه کرایه خونه خوشحال بود از کاری که پیدا کرده ، روژان چند سال بود که مدرسه نمیرفت...
زن صاحب مسافرخونه گفت اینجوری دخترت حيف میشه همه دخترای تهران میرن مدرسه یا بفرستش درس بخونه یا یه هنری یاد بگیره
اینجوری شد که روژان راه مدرسه رو پیش گرفت ، مدرسه بزرگسالان می رفت. فقط برای امتحان ها می رفت و تو یه سال دو تا پایه رو میخوند
سال اول سیکلش گرفت ، مادرش دیگه به فکر افتاده بود از مسافر خونه و اون اتاق نمور بیاد بیرون، ولی پولش کفایت نمی کرد ، سال دوم به فکر کار دوم افتاد، دکمه های لباس فرم می آورد تو مسافر خونه و میدوخت ، اکثر شبا هر دو بیدار بودن تا بتونن کار تحویل بدن .
دو سال رد شده بود و مادرش حتی یک جفت کفش نخریده بود ،
همه رو پس انداز کرده بود تا بتونه یه خونه بخره ولی وقتی رفت قیمت ها رو دید متوجه شد به این زودی ها صاحبخونه نمیشه
از کار کردن تو مسافر خونه هم خسته شده بود.
دوباره همون زن صاحب مسافر خونه گفت بیا طبقه بالای مسافر خونه روی رنگ بزن و بازسازی کن در عوض چند سال بشین
طبقه بالای مسافر خونه یه واحد تقريبا خرابه بود،
بدون هیچ امکاناتی ، مادر روژان فقط یکی از اتاق ها رو بازسازی کرد ، رفت برای خونش وسایل گرفت و حالا بعد از چند سال در به دری یه خونه واقعی داشت
برای دستشویی و حمام میومدن تو مسافرخونه و اشپزی هم همون طور .
روژان که دیپلم گرفت معلمی قبول شد و روزای خوش کم کم بهشون رو کرد ،
حقوق می گرفت و تصمیم گرفتن که یه خونه خوب رهن کنن.
حسابش از دستشون در رفته بود که چندساله تو غربت دارن زندگی میکنن ولی حالا یه خونه داشتن که حموم و دستشویی داشت.
ادامه دارد...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•