eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7.5هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ تو خانواده ما رسمه که دختر و پسر زیاد توی خونه نمونن و دخترا ۱۴ سالگی و پسرا ۱۸ سالگی باید ازدواج کنن و برن من بچه آخر خانواده هستم چندین بار بابام خواسته من و شوهر بده که داداش بزرگم و همسرش بهش اجازه ندادن، داداش بزرگم چون درس می خوند و مدتی ام دنبال کار مرتبط با رشته اش بود به خاطر همین نسبت به بقیه دیرتر ازدواج کرد و زنشم مثل خودش درس خونده و فهمیده بود هر موقع هر اتفاقی که برام می خواست بیافته این دوتا ازم حمایت می‌کردن نمیذاشتن، رابطه م با زن داداشم نسبت به بقیه زن داداشام بهتر بود و صمیمی تر بودیم دختر خیلی خوبی بود اما زن داداشم هیچ وقت قرص مسکن نمیخورد میگفت حالم بده بهش میگفتم خب قرص بخور میگفت دوست ندارم و نمی خورد بهش اصرار کردم اما قبول نکرد گفت نمیخوام و خودش خوب میشه ❌کپی حرام ❌
۲ می گفت اگر قرص بخوره حالش بد میشه و خوشش نمیاد منم باور نمیکردم میگفتم این دروغ میگه تا خودش رو برای داداشم لوس کنه خجالتم نمیکشه حداقل سنتو ببین بعد خودتو لوس کن، داداشم عاشق زنش بود یه جورایی از بچگی دوسش داشت و به خاطر اینکه بهش برسه رفت سراغ درس و ی شغل خوب خیلی دلسوز بود، یه روز اومدن خونمون زن داداشم گفت حالم بده سرم درد میکنه منم برای اینکه بهش ثابت کنم دروغ میگه بهش گفتم دمنوش میخوری؟ که قبول کرد برای اینکه باهاش شوخی کنم و بهش ثابت کنم چیزیش نمیشه و الکی میگه یواشکی توی دمنوش ۱۲ تا قرص خواب آور ریختم‌ و دادم بهش وقتی خورد یکم‌ بعد گفت سرم گیج میره تا بلند شد یه دفعه افتاد داداشم‌ فوری منتقلش کرد بیمارستان وقتی این خبر را شنیدم که ترسیدم چون اگر می مرد قتل حساب میشد و اگر هم زنده می موند اقدام به قتل بود ❌کپی حرام
۳ فردا صبحش داداشم عصبانی اومد خونه ما میگفت که توی آزمایش زنش داروی خواب پیدا شده فریاد میزد میگفت این چی خورده مامانمم از همه جا بی خبر گفت که زنت اینجا هیچ دارویی نخورد فقط زهرا بهش گفت برات ۱دمنوش بیارم اونم گفت آره و زهرا براش دمنوش درست کرد خورد تازه داداشم حواسش به من جمع شد عصبی به سمتم اوم فریاد میزد چی بهش دادی؟ گفتم هیچی دمنوش بود، خودش گفت براش درست کنم اما داداشم باور نمی کرد بدتر از قبل فریاد میزد و کتکم میزد فقط میگفت جی بهش دادی تا اینکه دهن باز کردم و گفتم میخواستم بهش ثابت کنم که اگر قرص مسکن بخوره چیزیش نمیشه برای همین ۱۲ تا قرص خواب آور ریختم تو دمنوشش بهش دادم، گریه میکردم از شدت گریه داره نفسم بالا نمیومد گف من نمی خواستم این اتفاق بیفتد نمی دونستم این جوری میشه. داداشم حسابی منو کتک زد فریاد میزد که اون به قرص حساسیت داشته ❌کپی حرام
۴ تو ۱۲ تا قرص بهش دادی فقط برای اینکه ثابت کنی دروغ میگه؟ اصلا دروغ بگه به تو چه ربطی داره؟ قبل از رفتن بهم گفت که دعا کن بهوش بیاد شاید من ازت بگذرم ولی خانوادش نمی گذرن، وضعیت خونمون هر روز بدتر از قبل بود برادرها و خواهرهای دیگه م منو سرزنش می کردن و گفتند اگر این هم زود شوهر کرده بود یه همچین مشکلی پیش نمی آمد قبلا در برابر تمام این حرفها برادرم و همسرش ازم حمایت می‌کردن اما الان دیگه اونا رو نداشتم که ازم حمایت کنن هرکی از راه رسید ی کتک بهم زد و سرزنشم میکرد که چرا بهش قرص دادم؟ بیمارستان فکر میکردن خودش خورده و برادرم تنها لطفی که به من کرد همین بود که لو نداد، بابام گفت باید زودتر شوهر کنی به محض بهوش اومدن زن داداشت شوهرت میدم به دوست برادرت، برادر دومم برام خواستگار پیدا کرده بود که دوستش بود یه مرد چهل ساله که دختر بزرگش ۱۴ سالش بود و دختر کوچکش ۷ ساله هر چقدر گریه کردم ❌کپی حرام
۵ و التماس کردم که اینکارو نکنید کسی به حرفم گوش نمیداد همه فقط می گفتن که تو خراب کاری کردی. فکر ازدواج با یه مرد ۴۰ ساله برام کابوس بود چه برسه به اینکه این اتفاق بیفته انقدر دعا کردم تا خدا صدامو شنیدی و زن داداشم بهوش اومد روزی که بهوش اومد بهترین روز زندگیم بود فقط میخواستم بهش بگم که منو ببخش وقتی بهوش اومد برای شام خونشون دعوتمون کردن خیلی خجالت زده جلو رفتم انتظار هر جور برخوردی رو داشتم جلوی جمع منو محکم بغل کرد گفت ایراد نداره عقلت نرسیده درسته که کارت خیلی زشت بود و آسیب بدی به من زدی اما میبخشمت مامانم بهش گفت آخر هفته بله برون زهراست زن داداشم با همون حال بدش نگاهم کرد و گفت مگه قرار نبود درس بخونی مامانم لب زد از وقتی که اون بلا رو سر تو آورد صلاح دیدیم زودتر شوهرش بدیم بره تا دردسر های بزرگتری برامون درست نکرده زن داداشم گفت اگر شوهرش بدین من شکایت می کنم بره زندان، داداشم برای حمایت از زنش گفت زهرا کار بدی کرده این مدتم تنبیه شده یه خیلی کارش زشت بوده ولی دیگه حالا شده رفتار اون شب داداشن و زن داداشم منو از ازدواج نجات داد و باعث شدن من بتونم به درسم ادامه بدم و الان بشم ی پزشک من همه زندگیم رو مدیون داداشم و همسرش هستم امیدوارم که منو از ته قلبش بخشیده باشه . ❌کپی حرام