9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ چه کسی آخرین قدم را برای ظهور منجی (ع) برمیدارد؟
| #استاد_شجاعی
@sulook
♥️ #امام_صادق_عليهالسلام :
جلوی چشم مردم، صدقه نده تا تو را ستایش کنند. زیرا اگر چنین کنی، پاداش خود را فقط در دنیا گرفته ای نه در آخرت. بلکه طوری پنهانی، با دست راستت صدقه بده، که حتی دست چپت هم خبردار نشود.
زیرا آن کسی که به خاطر او پنهانی صدقه میدهی، پاداش تو را آشکارا خواهد داد.
📗بحارالانوار جلد ۷۸ صفحه ۲۸۴
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای حجاب در زمان پیغمبر👌
27.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نادر طالب زاده و حقیقتی که دریافت...
﷽
🌸 #قرآن_کریم
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره خداست، و خدا بر هر کاری تواناست.
📗سوره آل عمران آیه ۱۸۹
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
#قسمت سوم ۳
خب از لحاظ مالی اون پسر از من بالاتر نبود اما نشون دادن هر جور واکنش مثبت از طرف من برای اون پسر برخلاف شروطی بود که با خودم گذاشته بودم نمیشه وجود شوهر خواهر بیشعورمرو نادیده گرفت به خصوص که در حالت عادی با وجود اینکه من خودم سرم به کار خودم بود مدام تلاش می کرد ثابت کنه که من با شخصی در ارتباطم رو نادیده گرفت شوهر فریبا به شکلی بیمارگونه دنبال این بود که ثابت کنه من دختر خوبی نیستم بارها و بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش گفته بودم که بهش ربطی نداره اما باز هم دخالت میکرد پسری که به دانشگاه از من خوشش میومد مورد خوبی بود و تمام معیارهای من رو داشت چندباری وقتی که زل زده بود بهم مثلاً وقتی از دور نگاه میکرد یهو نگاهش می کردم و چشم تو چشم می شدیم ولی مستقیم نیومده بود جلو یا حرفی بزنه
🔴 صدقه اول ماه فراموش نشود
🟢 در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام زمان علیه السلام در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است :
🔺صدقه دادن به قصد سلامتی امام
🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر
@sulook
#روزشمار غدیر
🗓 ۱۸ روز مانده تا عیدغدیر
🌷 آنکه به زندگی ساده ی آبرومندانه بسنده کند، #آسایش را به دست آورد.
💠 #امیرالمومنین_علیه_السلام
نهج البلاغه
@sulook
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پاسخ_به_شبهه؛
⁉️ طبق قرآن آیا یهــود برترین امت هستنـد؟
⁉️ چرا یهــودیان بیشترین ثروت دنیا را دارن؟!
🎙 مرتضی کهرمی
قسمت چهارم ۴
از اینکه با هیچ دختری نیست و حالا منو انتخاب کرده خوشحال بودم کم کم رابطه منو حامد شکل گرفت و صمیمی شدیم برنامه ازدواج ریختیم حامد گفت از پدر بزرگت اجازه بگیر بیایم خواستگاری منم با پدر بزرگم برای خواستگاری صحبت کردم و رضایتش رو گرفتم فرداش با دوستم رفتم پشت در کلاس حامد تا بهش بگم اما صدای صحبت های خودش و دوستاش اومد که گفت دیدید همه میگفتید این دختره پا نمیده و مخشو نمیشه زد من زدم دیدید عرضه نداشتید و شرطو باختید تازه فهمیدم که تمام احساسات من شرط بندی اونا بوده در کلاسو باز کردم چشم تو چشم شدیم ولی هیچی نگفتم و رفتم حامد خیلی دنبالم اومد و خواست حرف بزنیم خیلی اصرار کرد اما قبول نکردم و انتقالیم رو گرفتم
ادامه دارد
کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐ثواب یک ساعت در خدمت خانواده بودن، بیشتر از عبادت هزارسال است
اینهمه ثواب‼️دلیلش چیه⁉️
#استادعالی
@sulook