eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی به جای چشم، قلم گریه می‌کند سرشار از گلایه و غم گریه می‌کند وقتی صدای روضه بپیچد به کوچه‌ها با «این چه شورش است»، عَلَم گریه می‌کند خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری پر می‌زند میان حرم، گریه می‌کند هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو در خانه‌اش قدم به قدم گریه می‌کند بیتی که خواست روضه بخواند نیامده تنها نشسته کنج دلم گریه می‌کند @Aftabgardan_ha
آن شوق تمام را چرا سوزاندند؟ تصویر خیام را چرا سوزاندند؟ این نخل ستایشگر سیصد ساله، این پیرغلام را چرا سوزاندند؟ پ.ن: حریقِ عمدیِ نخل با قدمت ۳۰۰ ساله در محله کوشک (اردستان) و اهانت به اعتقادات مردم، موجب جریحه‌دارشدن دل عزاداران حسینی شد. @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
با ردیف تمیز فنجان‌ها، قافیه می‌شوند گلدان‌ها تو و مضمون تازۀ نان‌ها در شب شعر آشپزخانه گیج عطر است چای در مشتت، استكان تشنۀ سرانگشتت قوری از دست‌هات می‌گیرد، بوسه‌ای داغ‌داغ و دزدانه... یادداشتی بخوانید از حسنا محمدزاده بر کتاب «شبانماه» اثر فاطمه عارف‌نژاد: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12427/ @shahrestanadab
در پی اهانت به قرآن کریم یک زمان «سلمان رشدی»، یک زمان اصحاب فیل تا ابد بر هر که حرمت بشکند «لَعناً وَبیل» برهه‌ای «سَلوان مومیکا»، دوره‌ای هم «بولهب» دیده چشم روزگاران بی‌شمار از این قبیل مدعی در چنته‌اش حرف حسابی بود اگر، عشق را آتش نمی‌زد، «نحن أبناء الدلیل» خواه دوشادوش شیطان، خواه در آغوش حق انتخابش با خودش، «إنا هدیناه السبیل» آنچه که آتش کشیدند آفتاب است آفتاب کی؟ کجا؟ تاثیر دارد هُرم آتش بر خلیل؟ ما شنیدیم و حواریون ز بالا دیده‌اند شخص عیسی(ع) هم به این آیات می‌بندد دخیل باز هم بر اهل جهل و غفلت و بغض و حسد آرزو دارم ‌بتابد نور اسلام اصیل @Aftabgardan_ha
به روشنایی جز وهم کسی راه نشانت ندهد آیات خدا دمی تکانت ندهد نور است کتاب آسمانی، نور است خفاشی و خورشید امانت ندهد @Aftabgardan_ha
آوای غریب عشق از نی آمد با صوت ملیح قل هو الله احد کشتند تو را به نیزه بردند ولی زخم تو دهن گشود و حرفش را زد @Aftabgardan_ha
آنچه دشمن خواست بی‌شک آن نشد؛ خیمه‌ها را یک‌به‌یک آتش زد و گندم ری نان نشد. @Aftabgardan_ha
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟ با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟ حرف شمشیر و دلت آخر یکی شد یا دو تا؟ چیست تکلیف تو آیا با حسین بن علی؟ اینکه می‌آید صدایش بانگ هل من ناصر است از گلوی کیست این آوا؟ حسین بن علی در کدامین صف نشستی در سپاه کیستی؟ چون خدا تنهاست حق، تنها حسین بن علی شور، شیدایی، جنون، مستی، به خون غلتیدگی لفظ عشق‌اند این‌ همه، معنا حسین بن علی جان حسین بن علی، جانان حسین بن علی دین حسین بن علی، دنیا حسین بن علی می‌توان با تیغ، کِی حبل‌المتین را سر برید؟ نخل طوبی، عروة الوثقی حسین بن علی تشنۀ سیرابِ دریادل یل ام‌البنین کشتۀ جاوید و نامیرا حسین بن علی کعبه خواهد زد به سینه، سنگ او را تا ابد کربلایش قبلۀ دل‌ها حسین بن علی :: در شکوه واقعه، ای کاش پرپر می‌شدیم در کنارت روز عاشورا، حسین بن علی! @Aftabgardan_ha
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّـهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون» آتش می‌افروزد، به شیطان اقتدا کرده از قلب تاریکش به دوزخ راه وا کرده در حصر طاغوت است و در زنجیر طغیان‌ها با واژهٔ معصوم آزادی چه‌ها کرده؟ دستش به خون آیهٔ تطهیر آلوده‌ست خود را اگر مصداقی از تبت یدا کرده ابلیس‌انسانِ خدانشناسِ کافرکیش مرز وقاحت را چه آسان جابجا کرده! او از همان قومی‌ست که قرآن ناطق را ظهر عطش، بر خاک، تقطیع هجا کرده آیینه‌ در آیینه حق تکثیر خواهد شد ظلمت اگر با نورِ نور اینگونه تا کرده آتش زده شاید که خاموشش کند، اما آتشفشانش نوربارانی به‌پا کرده! از هر طرف در رمی شیطانند خلق الله با عروة الوثقی درافتاده؟ خطا کرده سهم غرورش عاقبت بارانی از سنگ است هرکس به سمت آسمان تیری رها کرده @Aftabgardan_ha
آسمان بی‌شک پر از تکبیره‌الاحرام اوست غم همیشه تشنه‌ٔ دریای ناآرام اوست اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام هر کجا نام حسین آمد، پس از آن، نام اوست چشم‌هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید ما رأیتُ... اولین و آخرین پیغام اوست شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم هر کجا پا می‌گذارم سفره‌ٔ اکرام اوست کربلا پایان پرچم‌داری زینب نبود تازه‌ این آغاز ختم سوره‌ٔ انعام اوست @Aftabgardan_ha
در انتظار آمدن صبح عید بود آغوشِ سردِ پنجره گرمِ امید بود هر قفل بسته با صلواتش گشوده شد تسبیح کهنه‌ٔ پدرم شاکلید بود قلبش هزار آینه شد رو به آفتاب در سینه‌اش مزار هزاران شهید بود او شمرخوانِ تعزیه‌ها بود سال‌ها در چشم اهل عشق ولی روسفید بود تقویم را ورق زده‌ام، بی حضور او اسفند اولین ورق سررسید بود یک روز بال و پر زد و سوی بهار رفت آن پنجره که منتظر صبح عید بود @Aftabgardan_ha
بیست و سومین جلسه از سلسله نشست‌های شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف ) با عنوان ، با اجرای ، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. مهمان ویژه بیست و سومین جلسه: دکتر همراه با شعرخوانی زمان: ‌شنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم @Aftabgardan_ha
برگزیدگان دومین شعر فصل آفتابگردان‌های دوره دهم (ویژه بهار) معرفی شدند. دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب»، در ادامه برگزاری دوره‌های جامع آموزش شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها)، جایزه ادبی «شعر فصل» را در فصول چهارگانه سال برای ایجاد رقابت و انگیزه‌بخشی به شاعران جوان عضو این دوره برگزار کرده است. در دومین فراخوان شعر فصل (ویژه بهار)، تعداد ۴۷ اثر در موضوع آزاد و ۱۳ اثر در موضوع ویژه (سبک زندگی ایرانی) از شاعران عضو دوره دهم آفتابگردان‌ها دریافت شده بود که پس از دو مرحله داوری، برگزیدگان این فراخوان مشخص شدند. داوری مرحله دوم این آثار را سرکار خانم فریبا یوسفی و آقایان علی داودی، سیدوحید سمنانی، مبین اردستانی، محمدحسین نجفی و علیرضا میرزایی بر عهده داشتند. در موضوع ویژه هیچ اثر برگزیده‌ای نداشتیم. اثر «معصومه توکلی» در موضوع آزاد به عنوان برگزیده انتخاب شد و همچنین آثار «زینب حاتم پور»، « سحر هادیان کمرودی» و «زینب خاکباز مقدم» شایسته تقدیر شناخته شدند. به نقل از روابط عمومی شهرستان ادب سومین فراخوان فصل شعر (ویژه تابستان)، در مردادماه امسال در دو موضوع آزاد و ویژه «ایران ما» (همدلی و همراهی در مسیر اعتلای ایران) منتشر خواهد شد. گفتنی است دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب»، در دوازدهمین سال فعالیت خود، در حال برگزاری دهمین دوره جامع آموزش شعر کشور (آفتابگردان‌ها) است. دبیرخانه دهمین دوره جامع آموزش شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله! خلق‌الله می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه‌به‌شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پا‌به‌پا، همراه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می‌آیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم می‌گیرند به لطف گوشه‌چشمت عاقبت کوتاه می‌آیند @shahrestanadab
حال خوبی نداشتم آن شب اتفاقی سراغ من آمد در خودم غرق بودم و ناگاه خواهرم به اتاق من آمد گلسری توی دست‌هایش بود روی گل‌هاش نقش پروانه آمد آرام سوی آغوشم خواست بر موی او کشم شانه شانه را سمت موی او بردم با گره‌های آن شدم سرشاخ ناگهان ناله کرد: موهایم... داری از ریشه می‌کنی‌شان آخ! شانه را باز سمت او بردم خواستم تا ادامه... اما نه چشم من تاب آن ندارد که گریه‌های سه‌ساله‌ها را... نه مثل موهای خواهرم آن شب حال من هم ملول و درهم بود راستی رفته بود از یادم که شب سوم محرم بود @Aftabgardan_ha
نه چشم کشف و شهودم، نه گوش نجوایم نه در سواحل لفظم، نه غرق معنایم نصیب پنجره‌ام چیست جز شلوغی شهر سلوک منظره‌ای نیست در تماشایم نه برده است مرا سیر انفس و آفاق نه نوری از ملکوت آمده به رویایم نه دوزخ است سرانجام بی‌ارادگی‌ام نه می‌رسد به بهشت تو دست دنیایم نه بوده کفرم همپایهٔ بزرگی تو نه آنچنان که تو شایسته‌ای، تمنایم شبیه نیست صفاتم به ذات تو، آنی فقط به وسعت تنهایی تو، تنهاییم @Aftabgardan_ha
ما راهیان مست دل از دست داده‌ایم با چای داغ موکب تو گرم باده‌ایم با هر زبان و رنگ به سوی تو آمدیم «در زیر بیرقت همه یک خانواده‌ایم» یا صاحب‌الزمان تو علمدار عالمی شکر خدا که پشت سرت ایستاده‌ایم وقتی که اربعین برسد قطره قطره ما با خانواده راهی دریای جاده‌ایم با خون هر شهید به راه آمدیم ما سر را به شاهراه شهیدان نهاده‌ایم پر زرق و برق نیست اگر زندگی ما مانند اشک روضهٔ تو صاف و ساده‌ایم چیزی نمانده است به نابودی خَسان مانند آب‌های روان با اراده‌ایم پر می‌شود مشام جهان از شمیم ما ما نامه نامه عطر گلی سرگشاده‌ایم @Aftabgardan_ha
اینگونه کس ندیده هراسان حسین را بی‌تاب، بی‌قرار، شتابان حسین را مشغول جمع کردن صد آیه از زمین اینقدر گرم بوسه به قرآن حسین را آن‌سوی دشت هلهله‌هاشان بلند شد وقتی که دیده‌اند پریشان حسین را دردی که مانده در دل او از غریبه نیست قومی به اصطلاح مسلمان حسین را... از روی خاک کاش بلندش کند کسی تا دق نداده این تن بی‌جان حسین را داغ جوان نبیند الهی کسی به چشم این داغ پیر کرده به یک آن حسین را @Aftabgardan_ha
غمت چون نقش روی سنگ‌ها در یاد می‌ماند از این غم تا ابد غمخانه‌ها آباد می‌ماند میانِ نامهٔ اعمال وقتی چشم گریان است همان اشکی که روزی از غمت افتاد، می‌ماند اگرچه های‌وهوهاشان کفِ بر آب خواهد شد تو آن رودی که در آبادی فریاد می‌ماند میان داد و بیداد و صدای مردم عالم طنین داد مظلومان به هر بیداد می‌ماند به تیغ ذلت آن وقتی که روی گردن مرد است اگر تن داد می‌میرد، اگر سر داد می‌ماند @Aftabgardan_ha
می‌خواستی که داغ مرا تازه‌تر کنی؟ یا اینکه قلب سوخته را شعله‌ور کنی؟ حالا که آب از سر اصغر گذشته است دیر آمدی فقط که مرا بی‌پسر کنی؟ حالا به دست و پای من افتاده‌ای که چه؟ تا آه آتشین مرا بی‌اثر کنی؟ باران نبار من که حلالت نمی‌کنم باید که با خجالت از این روضه، سر کنی الّا که روضه‌خوان علی‌اصغرم شوی تاریخ را ز روضه‌ٔ او باخبر کنی الّا شبیه مرثیه‌خوانان دوره‌گرد مابین دشت‌های پریشان سفر کنی هر گوشه‌ای که لاله‌ٔ خشکی نشسته بود با اشک چشم خود لب آن لاله تر کنی @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
می‌روی دریا، دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی، برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی؟ می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم! می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی @shahrestanadab
برای حضرت ام‌البنین سلام الله علیها در کشمکش خوف و رجا... گفت حسین؟ در دیدار آینه‌ها... گفت حسین؟ تنها نگرانِ پسر فاطمه بود گفتند که عباس تو را... گفت حسین؟ @Aftabgardan_ha
گریه برا تو، شورِ ساده واسهٔ ما نیست داغ تو عین عشق ما و باور ماست این بیرقا مشتی نخه، اما یه عمره مثلِ یه سقف و سایه بالای سر ماست پرچم سیاهِ سر درِ هیئت نشون داد می‌شه سیاهی هم چراغ راه باشه می‌ارزه حتی به همه عمرش، اگه نوح با کشتی تو ساعتی همراه باشه وقتی که دیدم موج زوّارت رو، گفتم کی از بیابون می‌تونه دریا بسازه؟ کی قدرتش رو داره جز تو، بی زر و زور جمعیتی این شکلی تو دنیا بسازه گلدسته‌های خوش قد و بالات انگار دست دعایی‌ان که سمت آسمونه حتما واسه اینه محاله تو حریمت حتی یه حاجت رو زمین باقی بمونه از لشکر کوچیک تو، این درس بس که آزادگی چیزی به جز دلدادگی نیست حر اینو خیلی خوب می‌دونه که گاهی خیری که توی مردنه تو زندگی نیست وقتی سرت رو می‌بریدن، فکر کردن راه تو هم با رفتنت از بین می‌ره! شاید گُلو از روی ساقه چیدن اما کِی ریشه‌هایی که توی خاکه می‌میره؟ زیباترین احساسه همنام تو بودن وقتی که انقد بین مردم قدر داری شرط بزرگی اسم و شهرت نیست، اما جز اسم کوچیکم ندارم اعتباری @Aftabgardan_ha
شکوه نام تو با مویه کم نخواهد شد حماسه‌ٔ تو که تسلیم غم نخواهد شد زمین زدند علم را؟ زمین قسم خورده‌ست که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد «بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر» ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟ سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد صدای زمزمه‌ٔ زمزم است! می‌شنوی؟ که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد مرام و نام تو حاشا که یادمان برود «چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد» @Aftabgardan_ha