مولایم
پس چرا نمیایی
بیا آقایم دنیا
را ببین که چگونه شده
مهدی جانم
نا امنی دختران عراق را ببین
بی خانمانی مردمان سوریه را ببین
کودکان گرسنه یمن را ببین
بیا آقا جان که جهان به تو احتیاج دارد
#صبحتون_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
•°💜
#رهبرانہ♥️
طعنہ و خنده به اشعار و شعارم بزنید
تیر غم بر دلِ دیوانہ و زارم بزنید
در حـــفاظـــت ز امیــــرم علی خــــامـــنہ ای
می شــــوم مـــیثــــم تــــمّار ، بـــه دارم بـــزنیــد:)
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
🍃•°•°•🌼
#دخترونہ💜
رِضا خآن هَم اگر میـدید با چادر چہ زیبایے☺️
جهان پر میشد از قانون چادر هاے اجبارے🌿♥️✨
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
•°#وقت_نماز✨
عاشقآن وقتِ نمآز اسٺ🍀
اذان میگویند😍
+حی علی الصلآة:)🍃💜
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
نون نظامو میخوری...ریشه نظامو میزنی آقای...
پیکر شهید بعد
۴ سال پیدا شده😭
توضیح در عکس👆
سفارش رایگان👇
@cha2re_khaki
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_علی_جمشیدی ❤️
@Aghaye_Eshgh
#شهیدانھ🌱
از:شهدا♥️
بھ:تماممردمجمهوریاسلامےایران🇮🇷⇩
«سلامالعلیکم...
بھخداقسمقرارماایننبود..
والسلام»
امضا:قطرهقطرهخونشهدا💔
#خیلےمحرمانھ
#شهداشرمندهایمڪهدائمشرمندهایمـ😭
♥️🌿
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
معرفی کانال ارزشی✨
پیشنهاد عضویت🌼🍃
#حمایتے😊
https://eitaa.com/joinchat/185729077Cf07d507bb1
•°🍀
#پسرونہ🍃
سلامتے اونی کہ تو تابستون میره اردویِ جهادے نہ صفا سیتی با دوست دختراش....توشمال😊🌼.
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
.
:
#تلنگر
•|دخترخانمگُل|• 👱♀
•|آقاپسرِ عَزیز |•⇣👨
نَزارتوی..
آبگِلآلود 🌊#گـناهصـــید بشے..!
#گناه_گناهه و....↜نامَحرَمَم، نامَحرمه هرجا کهِ میخواد باشهِ.....(: ◌͜◌
ارزشِتوبِیشتَرازاینحَرفهاست.❤️
#عالممجازیهمخداییداره
#خدارونمیتونیفریببدی🍃🌼
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
#حدیثانہ🙂🍃
✍️امام باقر(عليه السلام):
إيّاكَ و التَّسْوِيفَ؛ فإنّهُ بَحْرٌ يَغْرَقُ فيهِ الهَلْكِى ....
از افکندن کار امروز به #فردا بپرهیز؛زیرا
اینکار دریایی است که مردمان در آن
غرق و #نابود می شوند.
📚تحف العقول،ص۲۸۵
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°🌸°•°•°•°•°•🍃
اگـہ دغدغـہ دارے و دلت میخواد ڪانالاے معاند و ضد دین فیلتر بشن....
بیا اینجا👇🏿👇🏿
https://eitaa.com/joinchat/135528502Cb2588abded
معرفی شهید 💐برای انتخاب رفیق شهید☺️
✍نام:عباس دانشگر
🇮🇷ملیت:ایرانی
🎈تاریخ تولد:۷۲/۲/۱۸
🌇محل تولد:سمنان
🏴تاریخ شهادت:۹۵/۳/۲۰
🌃محل شهادت:سوریه
🔵🔴#اختصاصی_کانال🔴🔵
#هر_هفته_یک_شهید
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
هدایت شده از |آقٖـاےِ عِشـ♡ــق|
•°#وقت_نماز✨
عاشقآن وقتِ نمآز اسٺ🍀
اذان میگویند😍
+حی علی الصلآة:)🍃💜
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
•°🍀
💠یابنالحسن"عج"💠
چشمها آلوده و لایق به دیدار تو نیسٺ
از چه راهے میشود روی تو دید مولاے من...
😔💔
#اللّهُمَّعجِّللِوَلیِّکَالفَرَج💙
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
•°°🌼°°•
#رهبرانہ😇
بیـہوده ز دید کہ شور و شینے بشود⛓
مَحو از دلِ ما نـام خمینیے بشود⭕️
این رهبـر ما صبرِ حسن (ع) دارد♥️
وای بر شما اگر حسیـنے(ع) بشود!🌹
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
|آقٖـاےِ عِشـ♡ــق|
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سوم 💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهارم
💠 ظاهراً دیگر به نتیجه رسیده و میخواست قصه را فاش کند. باور نمیکردم حیدر اینهمه بیرحم شده باشد که بخواهد در جمع #آبرویم را ببرد.
اگر لحظهای سرش را میچرخاند، میدید چطور با نگاه مظلومم التماسش میکنم تا حرفی نزند و او بیخبر از دل بیتابم، حرفش را زد:«عدنان با #بعثیهای تکریت ارتباط داره، دیگه صلاح نیس باهاشون کار کنیم.»
💠 لحظاتی از هیچ کس صدایی درنیامد و از همه متحیرتر من بودم. بعثیها؟! به ذهنم هم نمیرسید برای نیامدن عدنان، اینطور بهانه بتراشد.
بیاختیار محو صورتش شده و پلکی هم نمیزدم که او هم سرش را چرخاند و نگاهم کرد و چه نگاه سنگینی که اینبار من نگاهم را از چشمانش پس گرفتم و سر به زیر انداختم.
💠 نمیفهمیدم چرا این حرفها را میزند و چرا پس از چند روز دوباره با چشمانم آشتی کرده است؟ اما نگاهش که مثل همیشه نبود؛ اصلاً مهربان و برادرانه نبود، طوری نگاهم کرد که برای اولین بار دست و پای دلم را گم کردم.
وصله بعثی بودن، تهمت کمی نبود که به این سادگیها به کسی بچسبد، یعنی میخواست با این دروغ، آبروی مرا بخرد؟ اما پسرعمویی که من میشناختم اهل #تهمت نبود که صدای عصبی عمو، مرا از عالم خیال بیرون کشید :«من بیغیرت نیستم که با قاتل برادرم معامله کنم!»
💠 خاطره پدر و مادر جوانم که به دست بعثیها #شهید شده بودند، دل همه را لرزاند و از همه بیشتر قلب مرا تکان داد، آن هم قلبی که هنوز مات رفتار حیدر مانده بود.
عباس مدام از حیدر سوال میکرد چطور فهمیده و حیدر مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، پاسخ پرسشهای عباس را با بیتمرکزی میداد.
💠 یک چشمش به عمو بود که خاطره #شهادت پدرم بیتابش کرده بود، یک چشمش به عباس که مدام سوالپیچش میکرد و احساس میکردم قلب نگاهش پیش من است که دیگر در برابر بارش شدید احساسش کم آوردم.
به بهانه جمع کردن سفره بلند شدم و با دستهایی که هنوز میلرزید، تُنگ شربت را برداشتم. فقط دلم میخواست هرچهزودتر از معرکه نگاه حیدر کنار بکشم و نمیدانم چه شد که درست بالای سرش، پیراهن بلندم به پایم پیچید و تعادلم را از دست دادم.
💠 یک لحظه سکوت و بعد صدای خنده جمع! تُنگ شربت در دستم سرنگون شده و همه شربت را روی سر و پیراهن سپید حیدر ریخته بودم.
احساس میکردم خنکای شربت مقاومت حیدر را شکسته که با دستش موهایش را خشک کرد و بعد از چند روز دوباره خندید.
💠 صورتش از خنده و خجالت سرخ شده و به گمانم گونههای من هم از خجالت گل انداخته بود که حرارت صورتم را بهخوبی حس میکردم.
زیر لب عذرخواهی کردم، اما انگار شیرینی شربتی که به سرش ریخته بودم، بینهایت به کامش چسبیده بود که چشمانش اینهمه میدرخشید و همچنان سر به زیر میخندید.
💠 انگار همه تلخیهای این چند روز فراموشش شده و با تهمتی که به عدنان زده بود، ماجرا را خاتمه داده و حالا با خیال راحت میخندید.
چین و چروک صورت عمو هم از خنده پُر شده بود که با دست اشاره کرد تا برگردم و بنشینم. پاورچین برگشتم و سر جایم کنار حلیه، همسر عباس نشستم.
💠 زنعمو به دخترانش زینب و زهرا اشاره کرد تا سفره را جمع کنند و بلافاصله عباس و حلیه هم بلند شدند و به بهانه خواباندن یوسف به اتاق رفتند.
حیدر صورتش مثل گل سرخ شده و همچنان نه با لبهایش که با چشمانش میخندید. واقعاً نمیفهمیدم چهخبر است، در سکوتی ساختگی سرم را پایین انداخته و در دلم غوغایی بود که عمو با مهربانی شروع کرد :«نرجس جان! ما چند روزی میشه میخوایم باهات صحبت کنیم، ولی حیدر قبول نمیکنه. میگه الان وقتش نیس. اما حالا من این شربت رو به فال نیک میگیرم و این روزهای خوب ماه #رجب و تولد #امیرالمؤمنین علیهالسلام رو از دست نمیدم!»
💠 حرفهای عمو سرم را بالا آورد، نگاهم را به میهمانی چشمان حیدر برد و دیدم نگاه او هم در ایوان چشمانش به انتظارم نشسته است. پیوند نگاهمان چند لحظه بیشتر طول نکشید و هر دو با شرمی شیرین سر به زیر انداختیم.
هنوز عمو چیزی نگفته بود اما من از همین نگاه، راز فریاد آن روز حیدر، قهر این چند روز و نگاه و خندههای امشبش را یکجا فهمیدم که دلم لرزید.
💠 دیگر صحبتهای عمو و شیرینزبانیهای زنعمو را در هالهای از هیجان میشنیدم که تصویر نگاه #عاشقانه حیدر لحظهای از برابر چشمانم کنار نمیرفت. حالا میفهمیدم آن نگاهی که نه برادرانه بود و نه مهربان، عاشقانهای بود که برای اولین بار حیدر به پایم ریخت.
#خواستگاری عمو چند دقیقه بیشتر طول نکشید و سپس ما را تنها گذاشتند تا با هم صحبت کنیم. در خلوتی که پیش آمده بود، سرم را بالا آوردم و دیدم حیدر خجالتیتر از همیشه همچنان سرش پایین است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #آقای_عشق
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
•°♥️
#دخترونہ🍀
فرشتہ هآ همیـشہ وجود دارن😉ولے چون بآل ندارَن بہشون میگن[دختـ🌸ــــر]😍🍀
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
هدایت شده از |آقٖـاےِ عِشـ♡ــق|
•°#وقت_نماز✨
عاشقآن وقتِ نمآز اسٺ🍀
اذان میگویند😍
+حی علی الصلآة:)🍃💜
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
@Aghaye_Eshgh
🍃•°•°•°•°•°💚°•°•°•°•°•🍃
✨•°~•°~°•✨
#پسرونہ🌼
سلامتے اون پًسًرًے کہ بلده مُکبـر باشہ و نمازِ اولّ وقتش حجتہ...🙂🍀
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
و به رسم عادت تولدت مبااارک😍😍❤️
#شهید مدافع حرم 😍😍
محمد حسین محمد خانی💟
توی مذاکرات هسته ای باید...
پیکر شهید بعد
۴ سال پیدا شده😭
توضیح در عکس👆
سفارش رایگان👇
@cha2re_khaki
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_سعید_کمالی ❤️
@Aghaye_Eshgh
✨•°~•°~°•✨
#پسرونہ🌼
سلامتے اون پًسًرًے کہ بلده مُکبـر باشہ و نمازِ اولّ وقتش حجتہ...🙂🍀
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪