فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نفر تو توییتر 30 ثانیه اول این فیلم رو منتشر کرده بود و کلی براندازا خوشحال شده بودن بعدش بقیه فیلم رو گذاشته، تازه براندازا فهمیدن داستان چی بوده 😉
فقط او جایی که میگه میخوام از گرمای وجودت استفاده کنم 😂
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
سلبریتیها و غربزدههایی که برای زنده به گور کردن جوجهها ابراز تاسف کردید و ناراحت شدید چطور شرافتتان اجازه میدهد پرپر شدن هزاران کودک یمنی توسط آل سعود رو نبینید!؟
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین از این نمیشد وزرای جوان رو به تصویر کشید 😅
حسام آشنا سریال نون خ رو تخته نکنه صلوات
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
یکی از جالبترین نکات آمارهای جدید کرونا جلو افتادن ترکیه از ایرانه، همین ترکیه که وزیر بهداشتش بانمک شده بود و دروغ تحویل رسانهها میداد حالا با این روند آمارش از چین هم داره بیشتر میشه!
امیدواریم اون کسانی که از سیستم درمانی ترکیه تعریف میکردن و میگفتن ببینید ترکیه هیچی کرونایی نداره و تو سر کشور خودشون میزدن الان بتونن راحت بخوابن 😏
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔ اولویت دستگاه قضا برخورد با قاچاق سازماندهی شده است
⚖ رئیس قوه قضائیه خطاب به دستگاههای امنیتی: عناصر اصلی پشت پرده قاچاق به کشور را شناسایی و به دست عدالت بسپارید.
🔹دیدار با اعضای ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز. ۱۳۹۹/۱/۲۶
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
💢فتوای رهبر انقلاب درباره حکم روزه ماه مبارک رمضان در شرایط کرونا
🔹روزه از ضروریات دین و ارکان شریعت اسلام است و ترک روزه ماه مبارک رمضان جایز نیست مگر آنکه فرد، گمان عقلایی پیدا کند که روزه گرفتن موجب:
۱. ایجاد بیماری
۲.تشدید بیماری
۳.افزایش طول بیماری و تأخیر در سلامتی میشود.
🔹در این موارد روزه ساقط، ولی قضای آن لازم است.
🔹بدیهی است در صورتی که این اطمینان از گفته پزشک متخصص و متدین نیز به دست آید، کفایت میکند.
🔹بنابراین اگر فردی نسبت به امور یاد شده خوف و نگرانی داشته و این خوف منشأ عقلایی داشته باشد، روزه ساقط، ولی قضای آن لازم است.
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
⤵ لیست واردات مهم دولتهای ۱۱و۱۲:
کود انسانی تُرک!
لوازم آرایشی و بهداشتی!
۴۲ تُن مانکن!
۱۵۶۶ تُن آب پنیر!
کلاه گیس، ریش و سیبیل!
چوب بستنی!
ژلاتین خوکی!
محصولات تراریخته!
میوههای لوکس!
الاغ!
گندم و شکر و برنج خارجی!
دام زنده!
کره گیاهی!
گوشتهای منجمد فاسد و
گوشتهای گرم شبهه ناک!
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
*بسم الله قاصم الجبارين*
♦️ یڪ جوان مهندس امنیت ایرانی توانست طی اقدامی پیج ترامپ را هڪ ڪند و عڪسی از سردار قاسم سلیمانی را همراه متنی ڪه تصویر آن را قرار داده شده انتشار دهد . نڪته ی جالب توجه این است که این پست در 30 ثانیه ی اول 660 هزار لایڪ خورده و حدود یڪ ساعت بعد مهندسان آمریڪایی توانستند پست این جوان را از امنیتی ترین پیج اینستاگرام جهان خارج ڪنن. این جوان اضافه ڪرده ڪه 52 نقطه ی حساس دیگر آمریڪا را هڪ ڪرده است . و اینگونه باید سر بلند ڪرد به افتخار جوانان این مرز و بوم ...
#ملت_مقاومت_علیه_امریکا
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🔊سَݪام رُفَقا✋😁
🔥پَنج شَنبِہ چہار ⏰ اُردیبِہِشٺ🔥
ٺَۅَݪُّدِه🎈شَہید حَمید سیاهڪاݪے مُرادے عَزیزہ❤️
میخایم رڪۅرد 🚴♂ خَٺمِ صَݪَۅاتِ🥇 ایٺا رۅ بِشڪَنیم.🔨
ٺِعداد صَݪَۅاٺِٺۅن🎁رۅ بِہ آے دے زیر بِفرِستین💯
📩 @cha2re_khaki
ڪَم نَزارین🙏
داداش حَمید جَۅابِتۅنۅ میده👌
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
سلیمانی چگونه سلیمانی شد...
#قسمت_اول فقط برای خدا
جانباز بالای پنجاه درصد بود، هم حقوق جانبازی داشت، هم حق پرستاری، کارت بانکیاش را داد، گفت؛ این پول را خرج درمان جانبازانی کنید که توانش را ندارند.
این همه سال به موجودی کارت دست نزده بود!
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦کارشناس آمریکایی: ایران قدرت خود را به نمایش گذاشت و اینگونه به دنبال رفع تحریم ها است...!
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
سلام خدمت اعضای کانال
خوبیݧ الحمدالله رفقاۍ جآݧ😁
ما از امشب ساعت ۹شب رمان📚#تنها_میان_داعش را بآ شمآ بہ اشٺراڪ خواهیم گذاشٺ
لطفا باما همراه باشید🌸💟
♦️مناف هاشمی استاندار سابق گلستان که وقتی سیل استان رو ویران کرده بود خارج تشریف داشتن رو یادتون هست؟
تو سکوت خبری ایشون امروز با حکم آقای حناچی با «نظر به تعهد، شایستگی و تجارب جنابعالی» به سمت معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران منصوب شد
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم جواب ایران اینترنشنال و بیبیسی که به صورت خودجوش نگران زندان زنان قرچک در ایران شده بودند و نمایندههای اصلاحطلب مجلس هم از اونا خط میگرفتن!
تو انگلیس خانه و سالمندان و زندانها رو ول کردن چون امکانات ندارن ولی شبکههای انگلیسی و آمریکایی درمورد ایران گزارش دروغ منتشر میکنن!
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رئیس جمهور: در غربالگری جدید از افراد خانواده هایی که بیمار#کرونایی دارند تست #کرونا گرفته خواهد شد.
روحانی: اپلیکیشین که دانشگاه شریف تولید کرده و تست آنتی بادی نیز به کمک وزارت بهداشت خواهد آمد.
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چرا یک عده گورخوابی میکنن تو نصیر اباد😱👆😱👆
اما یه عده املاک نجومی گرفتن😳👆
⭕️ رویایی واقعی
✅ سالها پیش رویای جامعهای نمونه مردم را به خیابانها کشید💪 و...
📝محمد صادق شهبازی
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 اولین تصاویر سپاه از حقارت آمریکاییها!
♦️سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اولین تصاویر از حضور قایق های ایران در اطراف کشتیهای آمریکایی را منتشر کرد.
🔹معمولا اینجور تصاویری که سپاه چندروز بعد پخش میکنه، قشنگ معلومه برای زجرکش کردن دولت آمریکا، منتشر میشه....
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
مردم مسئولینی مثل #حاج_قاسم میخواهند؛ چون:
۱-دو تابعیتی نبود.
۲- دلبسته به وطن بود.
۳- قویترین ژنرال دنیا بود.
۴-خود را سرباز ایران مینامید.
۵- عارف بود.
۶- اهل شفاعت بود.
۷- آقازاده نداشت.
۸ - چپاول بیتالمال نمیکرد.
۹- خادم ملت بود.
۱۰- مثل مولایش امیرالمومنین، دشمنانش هم عاشق مرامش بودند.
۱۱- رفتار و کردارش با سیره معصومین، تطبیق داشت.
۱۲- اهل مدرک و پُز دادن نبود.
۱۳- سپهبد بود؛ ولی نگاه به درجه نداشت.
۱۴- مردم خواب بودند او برایشان بیدار بود؛ باز مردم خواب ماندند که او آسمانی شد.
۱۵- حق ماموریت نمیگرفت؛ ولی دائماً در ماموریت بود.
۱۶- قویترین و ترسناکترین ژنرال ارتشهای جهان بود؛ ولی آرام، متین و دل رحم بود.
۱۷-اهل ریا نبود.
۱۸- دنیا از اسمش میترسید؛ ولی فرمود: "روی قبرم سرباز قاسم سلیمانی بنویسید."
۱۹- سردار بود؛ ولی برای خدا بیقرار بود.
۲۰- مُبلمان خانهاش روکش داشت؛ روکشش هم ساده بود؛ انگار نه انگار که منزل ابرمرد دنیاست.
۲۱-شهادتش نه، مجاهدتش نه، اخلاص در خدمتش، ملت را داغدار کرد.
۲۲- در بحرانها برای مردم دنبال فرصت بود.
۲۳-سخندان بود، سخنرانی نمی کرد.
۲۵- چهل و یک سال برای آرامش ملت، آرامشش را بهم زد.
۲۶-صاحب زمانی بود؛ امَّا اِبن زمانی نبود برای رسیدن به امام زمانش، روز و شب نداشت.
۲۷- انقلابی بود؛ ولی با نام انقلاب شعار نمیداد و نان نمیخواست.
۲۸- برای نام انقلاب جان داد؛ ولی نان و نامی از این انقلاب نخواست.
۲۹- یقیناً شرمنده شهدا هم نشد.
۳۰- مردم هم به احترامش ایستادند و نشان دادند که:
" انقلاب مردم؛ چنین مسئولی میخواهند.
@aghaye_eshgh🌸🍃
🔴تولید محصولات پدافندی ۱۰ برابر ارزانتر از نمونههای خارجی
رئیس سازمان تحقیقات نیروی پدافند هوایی ارتش:
🔸سامانههای پدافندی را ده برابر ارزانتر از نمونه خارجی میسازیم.
🔸در برخی حوزههای پدافندی در سطح منطقه و برخی هم در سطح دنیا بعنوان قطب محسوب میشویم.
🔸وارد مرحله ساخت سامانههای نوین شدهایم.
🔸پدافند هوایی نقش اول را در خط مقدم ایفا میکند.
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد.
🌱ڪپی بدوݧ ذڪر منبع و نام نویسندهـ پیگرد الهی دارد
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
May 11
الله اڪـبــر می ڳـویـنـد
ٽـانـیـہ هــا مَـڪٽ می ڪݩݩد⏰❤️
#بہ وقٺ عـاشـقـۍ....🙃
|آقٖـاےِ عِشـ♡ــق|
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_اول 💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده ب
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌱ڪپی بدوݩ ذڪر منبع و نام نویسنده،پیگرد الهی دارد
╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮
@aghaye_eshgh
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯