رمانمیخونے؟؟
اهلرماناےهیجانےوخفنۍ؟😎🤩
بیااینجا👇🏻عاشقشمیشۍ😁♥️🌸
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
راستیییییࢪماݩعاشقانہمذهبےهمداریم😍🌙
بفرماییــد😇👇🏻
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
#معࢪفےڪانالخوشگــلداریمــ😍
یھ ڪانال داࢪیــم
خوࢪاڪ بچھ مذهبے هامـون✨
پࢪ از عـڪس و مـتـن عاشـ♥️ــقانھ
داࢪاے ࢪمان هاے مختلف و عاشقانهے زیبا🦋✨
پࢪوفایل هاے ࢪنگاࢪنگ و قـشـنگ🤩
تـم های جـذاب👌🏻
و پࢪ از چالش
اونم از نو؏ سࢪعتے 🎖
با جایزھ هاے جوࢪواجوࢪ🏆🎁
یہ دنیاے متفاوت واسہ بچہ #مذهبےها|🙃🙈|
ڪانال ویژهی #مجࢪد ها و #متاهل ها
#بدو_تا_پاڪ_نشده😱
ورود #مذهبےها اجباࢪیھ🍀
°•|مَشْــقِعـِشـْـ♥️ـــق|•°√
http://eitaa.com/joinchat/2140078098C7beca448f3
کݐےبنࢪݥݦنو؏🚫
⭕️خود تحقیری در جنگ رسانهای
🔹وقتی در آمریکا یک قاضی، یک دانشآموز دختر را به دلیل انجام ندادن تکالیفش در کلاس آنلاین، به بازداشتگاه میفرستد، فقط با «یک خبر عجیب و بامزه» روبرو هستیم اما چنین خبری در ایران یعنی «پس این بدبختی کی تموم میشه؟»
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گوشهای از غربت دردناک #امام_جواد علیهالسلام از زبان حجت الاسلام #پناهیان
#شهادت_امام_جواد
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
🔺️توئیت یک شهروند آمریکایی : ژنرال سلیمانی برای ما از ژنرال قاآنی بهتر بود. چراکه با سلیمانی درخاورمیانه میجنگیدیم نه داخل ایالت متحده!
#سردار_قاآنی
#سردار_سلیمانی
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
معما #عجیب
در این عکس یکی از بچه ها زنده نیست و جنازه اش در کنار بقیه است😳😱
میتونید اون بچه رو پیدا کنید❓
99درصد افراد نمیتونن جواب درست بدن ⁉️
جواب در لینک زیر👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/906494002C18af4f9d92
وواااااااااااااااااای🤣🤣🤣🤣🤣
ترکیدم از خنـــــــــ😂ـــــــــــده!!!
اینجا دیگ کجاس 😲
https://eitaa.com/joinchat/906494002C18af4f9d92
بهش میگن آفتابه مسۍ😎
#پیشنهاد_ادمین
سریع عضو بشید این کانال خیلی تبلیغ نمیکنه ها پس تا بر نداشتم بنرو عضو شو☺️
⭕️دشمنت شرمنده آقا
🔹واکنش جالب پرستاران به سخنان رهبر انقلاب که فرموده بودند: وقتی برخی ماسک نمیزنند من از آن پرستار فداکار خجالت میکشم
🔸وقتی ملتی #مثل_ایران همدل و یکصدا باشند نه در زمان قحطی فروشگاهی غارت و نه برای خرید اسلحه صفی بسته میشود، ولی امان از جوامعی #مثل_آمریکا ...
#من_ماسک_میزنم
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
⭕️هنوز روزهای خوشیهای شماست روزهای بسیار سخت و حوادث سختی پیش روی شما و #رژیم_صهیونیستی است.
#ایالات_محترقه
"سادات"
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
⭕️طوفان درو خواهند کرد
🔻شلیک به حاج قاسم؛ تکه تکه کردن یک فرد نبود که با عین الاسد تمام شود؛ بلکه شلیک به قهرمان ملی و بخشی از «هویت مستحکم»ایران انقلابی بود.
🔻بنابراین #ضربه_متقابل ، «هویت پوسیده» آمریکا را تکه تکه خواهد کرد.
🔻البته طراحان ناامنی و اغتشاش هم بعد از این، مراقب راهبرد #ضربه_متقابل باشند.
"حمیدرضا ابراهیمی"
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
#ویژه
🔺هدف آمریکا از رفتن به سمت هواپیما مسافربری ایرانی این بوده است پدافند هوایی سوریه هواپیمای مسافر بری را با جنگنده اشتباه بگیرد و مورد هدف قرار دهد! و هیچکس متوجه این موضوع نشود و بار روانی وحشتناک علیه نظام ایجاد کنند یعنی کثیفتر از این آمریکاییها داریم!
🔹پدافند سوریه کاملا حرفهای و باهوش عملکرد و در تلهی آمریکاییها نیوفتاد!
#ضربه_متقابل
@Aghaye_Eshgh
من مسافرم
ولی پول ندارم...😔
عکسو باز کن ببین کیه...
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_حسین_محرابی ❤️
گفتم محمد کفن بخریم؟
به گنبد نگاه کرد و گفت...
ادامه در عکس👆
:) #استوری ❤️
:) #پس_زمینه_گوشی ❤️
:) #شهید_محمد_بلباسی ❤️
هدایت شده از گسترده رایگان سجـیل 🚀
تبادل لیستی گسترده رایگان سجیل🚀
♨️پیشنهاد عضویت 👇👇
🔹کانال کربلایی جواد مقدم
http://eitaa.com/joinchat/835059712Ca354977d37
🔹حاج محمود کریمی فطرس
https://eitaa.com/joinchat/1586364416C850e33f9c7
🔹کربلایی وحید شکری
http://eitaa.com/joinchat/3185901592C95c2c64544
🔹چادریا عاشق ترند
https://eitaa.com/joinchat/1199308851C3b1ac6236a
🔹آقای عشق
https://eitaa.com/joinchat/1226113041C5e70cc026c
🔹عشاق الشهادت
http://eitaa.com/joinchat/2827747358Cdac9d7b0ab
🔹سردار آسمانی
https://eitaa.com/joinchat/2762080292C01b55971e3
🔹شعر و داستان
http://eitaa.com/joinchat/1175257099C98f81f71a5
🔹خادمین سرزمین ملائک
https://eitaa.com/joinchat/567017493C3a91eb2a09
🔹حریم عشق
http://eitaa.com/joinchat/2823094288C1abd6712c8
🔹سیدابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2456748089C2b6b5880af
🔹هزارویک شب
https://eitaa.com/joinchat/4209705003Cb1ba2ea959
🔹سرباز مهدی(عج)
https://eitaa.com/joinchat/3126853679C8a5413150b
🔹کانال حفظ قرآن ویژه← بانوان
http://eitaa.com/joinchat/846463000C2e904613e0
👆👆👆👆👆👆👆
تبادلات گسترده سجیل🚀
@gostardesejil
➖➖®➖➖➰©➖➖➖
هدایت شده از گسترده رایگان سجـیل 🚀
✨دعوتید به اولین کانال #حاج_محمود_کریمی در ایتا
#بروزترین_گلچین_مداحی_درایتا
جدیدترین مداحی✋
بهترین مداحی 👌
تمام گلچین نوحه های محرم۹۸🌹
همه این ها در کانال حاج محمـود کریـمی
⚫️فعال در تمام طول سال⚫️
اگه دنبال گلچین نوحه ها هستی عضو شو👇👇
#حــــــاجمَـحمـــــــــودِکَریـــــــــــمی https://eitaa.com/joinchat/1586364416C850e33f9c7
#با_حجم_کم_سرعت_بالا_دانلودکنید
#قدم_به_دیده_بگذارید_حمایت_کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥الان میشه فهمید که سردار سلیمانی بعد شنیدن این جملات، چرا بغض و گریه کرد؟
🔹شاید در زمزمههای دلش اینگونه بود که آن زمانی که لیبرالها کشور را به گونهای اداره خواهند کرد که القا کنند راه حل کشور مذاکره با آمریکاست! دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
@aghaye_eshgh
❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
سلام رفقا
نظرات و پیشنهاداتتون رو در اینجا جهت بهبود کانال اقای عشق بنویسید🙏🏼🌿
سپاس از همراهیتون😊❤️
https://forms.gle/hWpzFbGJPUT6rUy49
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #آقای_عشق
@aghaye_Eshgh
سلام #آقاجان
#جمعه ها میگذرد
ولی نیامدی
کاش میشد
این جمعه بیایی
و چشم ما به جمال نورانی ات
روشن شود
کاش😔
#ظهرتونمهدوی
#اللهمعجللولیکالفرج
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✍️ کانال #آقای_عشق
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪
@Aghaye_Eshgh
♪•°•°•°•°•°♥️°•°•°•°•°•♪