به قول نزار قبانی: اگر برای تو خیری
داشت،میماند اگر دوستدارت بود،حرف
میزد و اگر مشتاق دیدنت بود می آمد:)
ما شخصیت اصلی نیستیم، ما حتی از افراد متفرقه هم نیستیم. ما آدمهای دور از قصه ایم. نه خبر داریم چه میگذرد، نه جهان را نجات میدهیم و نه اهمیت میدهیم چه خواهد شد. صبح به صبح چای مینوشیم و شب به شب سر به بالش میگذاریم..
چنتا زخم و نادیده گرفتی فقط به خاطر این که اونی که چاقو دستش بود و دوست داشتی:)؟؟؟
شاید خیلی حرف ها گفته بشه ،
و خیلی حرف ها نوشته بشه ،
اما یه چیزایی تو دل آدم میمونه ،
یه چیزایی به دل آدم.
ولی من وقتی میبینم برای افرادی که برام مهمن، مهم نیستم، ناراحت میشم دلخور نه ها، ناراحت..