میگفت: اونی که رفته تو خودش یعنی یه جا بیشتر نداشته پس دیگه لطفا مزاحمش نشید:))
از یه سنی به بعد دیگه هیچی رو مثل سابق جدی نمیگیری. حرفا، اومدن و رفتنا، غصه ها، آدما، آدما، آدما ...
‹اغمــٔـا›
تک و تنها تر از آنم که به دادم برسند آنچنانم که شدم دست به دامان خودم . .
پشت ما قصه زیادست؟ فدای سرمان
حرف بی ربط نباید که ببندد پَرِمان . .
بعد از اینکه برای کسی تعریف میکنی چگونه ترک شدی؛ تازه میفهمی چه بر سرت آمده، چه بر سرت آورده.
حقیقتاً آدمیزاد گاهی از قویبودن خسته میشه. دلش میخواد با خیال راحت آسیب پذیر و ضعیف و طفلکی باشه و بدونه یه نفر هست که مراقبشه.