فکرام انقدر درهم شده ك انگار دارم پیشنهاد های کیبورد رو پشت سر هم ردیف میکنم .
آدم یه روزی به یه جایی میرسه
كه به هر چیزی پناه میاره
و میشه دلخوشیش ، جز آدما !
در بدنم التیام از رنج معنایی ندارد،
سلول ها زخمی کهنه را رها و به سوی زخم های جدید میروند .
شما یه حرف میزنید، فکر میکنید سادهاس،
بیارزشِ ، شوخیه اصلا ..
ولی نمیدونید طرف مقابل چه حالی میشه(:
زیر بار غم و غصه چنان خرد شده بود که به نظر می آمد کرخت شده و احساساتش را از دست داده است.