آدما شاید نتونن همیشه حال همو خوب کنن ولی همیشه میتونن حال همو بدتر نکنن و بیشتر وقتا دومی از اولی مهمتره .
تمام آنچه میخواست این بود که از تمام انسانها فاصله بگیرد و در گوشهای دور سرگرم رویاهای خود باشد.
در یک سنی، به خصوص بعد از بعضی ناملایمات، آدم یک چیز بیشتر دلش نمی خواهد، اینکه ولش کنند راحت باشد. حتی از این هم بهتر : جوری رفتار کنند انگار مرده ای!
‹اغمــٔـا›
؛
میپرسی زندگیام چگونه میگذرد؟
جسدی را با خود از روزی به روزی دیگر حمل میکنم و در انتظار پوسیدنش میمانم..
گاهی خستهتر از آنی که بتوانی یک لحظه دیگر بیدار بمانی. من این احساس را به زندگی دارم. حتی اگر هزار ماجرا پیش رویم باشد، تنها میخواهم آرام بگیرم.
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
هر چه جلوتر میروی فاصله میان شوق و ناامیدی کوتاه و کوتاهتر میشود:))!