از عجیب بودن زندگی فقط همینو بگم که ؛ یهو به خودت میای و میبینی مدت هاست از آدمایی بی خبری که ی زمانی تحمل دو ساعت بی خبر بودن ازشون رو نداشتی : )!
‹اغمــٔـا›
؛
این دفعه شوخی نیست،
هرچه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگی وابستگی نمیدهد هیچ چیز و هیچکس .
این دنیا چه رنج عظیمی میریزد به جان آدمها که هیچ چیز، هیچ چیز، هیچ چیز، آدمِ به استیصال رسیده را نجات نمیدهد. این اقیانوس بیکران چهکار میکند با نهنگها که به یکباره همهچیز را رها میکنند و به ساحل میزنند ؟ . .
میخوام رو یه سنگ بنویسم "دلم برات تنگ شده" و بعدم پرتش کنم تو صورتت تا بفهمی دلتنگی چقدر درد داره!(: